خانه » همه » مذهبی » مقاله: برگى از فضایل امام حسن(ع)‌

مقاله: برگى از فضایل امام حسن(ع)‌


مقاله: برگى از فضایل امام حسن(ع)‌

۱۳۹۴/۰۴/۱۶


۳۲۷ بازدید

زندگى افتخارآمیز امام حسن مجتبى علیه‌السلام را مى‌توان به دو بخش کلى تقسیم کرد:‌‌1. از کودکى تا امامتاین بخش، خود مى‌تواند داراى سه مرحله باشد:‌الف) امام در عهد رسول الله صلى‌‌الله ‌علیه‌ و ‌آله‌ و سلّم‌
ب) امام در زمان خلفاء ثلاث‌
ج) امام در عصر خلافت پدر ‌
‌2. از شهادت پدر تا شهادت خودش‌
این بخش نیز به دو مرحله قابل تفکیک است:
‌الف) از بیعت مردم تا زمان صلح
ب) از هنگام صلح تا شهادت‌
بررسى همه دوره‌هاى حیات آن امام همام، در این نوشتار نمى‌گنجد؛ آنچه مى‌خوانید، نگرشى کوتاه به فضایل ملکوتى، ویژگى‌هاى ظاهرى و مقامات معنوى آن سبط اکبر رسول خدا صلی‌الله ‌علیه ‌و ‌آله ‌و سلم است.
‌طلوع مهر
در تاریخ میلاد خجسته امام مجتبى علیه‌السلام اندکى اختلاف وجود دارد. اما طبق قول مشهور، در 15 ماه مبارک رمضان سال سوم هجرى، در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود.1 هفت سال از عمر شریفش مصادف با حیات پر بار خاتم الانبیاء صلى ‌الله ‌علیه ‌و ‌آله ‌و سلم بود. پدر گرامى‌اش امام على بن ابیطالب علیه‌السلام و مادر ارجمندش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، دختر پیامبر خداست.
هنگامى که مژده ولادت امام حسن علیه‌السلام به گوش پیامبر صلی‌الله ‌علیه‌ و ‌آله ‌و سلم رسید، به خانه دخترش فاطمه آمد و فرمود:
‌«یا اسماء‌هاتى ابنى؛ اى اسماء! فرزندم را بیاور».2
‌پیامبر خاتم صلى ‌الله ‌علیه‌ و ‌آله ‌و سلم و والدین حضرت نه تنها در نامگذارى آن کودک از خداى متعال سبقت نگرفتند که در انتظار نشستند تا اسم آن مولود مبارک را خداوند بى‌همتا برگزیند. سرانجام وحى الهى نازل شد و به رسولش خبر داد که: «این نوزاد را حسن بنامید.» آنگاه رسول خدا صلى‌‌الله ‌علیه ‌و ‌آله ‌و سلم گوسفندى را قربانى کرد و موى سر آن نورسیده را تراشید و به اندازه وزن آن، نقره صدقه داد و با دستان مبارکش نوعى عطر مخلوط، به نام «خَلوق» به سر آن کودک شایسته مالید و آنگاه نافش را برید و… .3
‌تنها کنیه امام مجتبى علیه‌السلام «ابومحمّد» است. ولى در القاب حضرت، تعابیر مختلفى ذکر شده است. مشهورترین القاب حضرتش عبارتند از: تقىّ، زکىّ، سیّد، سبط، ولىّ.4
‌در نقش نگین انگشترى‌اش نیز اختلاف است. سیره‌نگاران، عبارات زیر را نقش نگین حضرت دانسته‌اند:
‌«العزّة لله وحده»؛ «العزّة لله«؛ «الله اکبر»؛ «به نستعین» و «حسبى‌الله».5
‌امام صادق علیه‌السلام در این مورد مى‌فرماید: «ثمّ کان فى خاتم الحسن و الحسین علیهماالسلام، حسبى‌الله.»6
‌از امام رضا علیه‌السلام نیز نقل شده است که فرمود: «کان نقش خاتم الحسن علیه‌السلام ، العزّة لله.»7
‌و نیز بعضى‌ها عبارت «لا اله الاّ الله الحقّ المبین» را نقش انگشتر امام مجتبى علیه‌السلام دانسته‌اند.8
‌شکوفه‌هاى سبز
از امام مجتبى علیه‌السلام 15 فرزند بر جاى مانده است که اسامى آنها، با تفکیک مادرانشان، عبارتند از:‌
ـ زید، امّ‌الحسن و امّ‌الحسین؛ از مادرى به نام «بشیر» بنت ابى‌مسعود.
ـ حسن، (معروف به حسن مثّنى)؛ از مادرى به نام «خولة» بنت منصور.
‌ـ قاسم، عبدالله و عمر؛ از مادر کنیز.
‌ـ عبدالرحمن؛ از مادر کنیز.
‌ـ حسین، فاطمه و طلحه؛ از مادرى به نام «امّ‌اسحاق» بنت طلحة بن عبدالله.
‌ـ فاطمه، رقیّه و امّ‌سلمه؛ که مادرانشان متفاوت بوده است.(9)
‌براساس بیان تاریخ نگاران، فقط حسن و زید، صاحب نسل بوده‌اند و از سایر فرزندان امام مجتبى علیه‌السلام نسلى باقى نمانده است.
‌سیماى شکوهمند
امام مجتبى علیه‌السلام شباهت بسیارى به رسول خدا صلی‌الله‌ علیه‌ و ‌آله ‌و سلم داشت. شاید در همان روزهاى آغازین حیات مبارکش بود که پیامبر خاتم صلى ‌الله ‌علیه ‌و ‌آله‌ با نظاره جمال و کمال او فرمود: «أشبهتَ خَلقى و خُلقى10؛ تو از لحاظ آفرینش و خوى (صورت و سیرت) مانند من هستى.»
این سخن مى‌تواند بیانگر لیاقت، شایستگى و تربیت صحیح امام مجتبى علیه‌السلام باشد. شخصیت ممتازى که بعدها مى‌بایست براى احراز منصب الهى «امامت» ـ که همان وراثت و خلافت پیامبر اکرم و جانشینى وصى او است ـ برگزیده شود.
‌ابن صبّاغ مالکى در کتاب «الفصول المهمّة» چهره شکوهمند امام مجتبى علیه‌السلام را این گونه به تصویر کشیده است:
‌‌«امام ابومحمد الحسن بن على، رنگى سپید آمیخته با سرخى داشت. دیدگانش درشت و سیاه، گونه‌هایش هموار، موى وسط سینه‌اش نازک، موى ریشش انبوه، پشت گوشش پر مُو، بینى‌اش کشیده و برّاق همچون شمشیرى از نقره، مفاصلش درشت و شانه‌هایش از یکدیگر دور، بود.
‌انسانى متوسّط القامه و ملیح بود. نیکوترین صورت را داشت. با رنگ سیاه خضاب مى‌کرد. مویش پر چین و کوتاه، و قامتش رسا بود.»11
‌سیرت نیکو
روش، منش، رفتار و کردار امام مجتبى علیه‌السلام نمونه روزگار بود. در یک جمع‌بندى کلى، مى‌توان چنین نتیجه گرفت که تاریخ نویسان مهم‌ترین برجستگى‌هاى اخلاقى آن حضرت را «بخشنده‌ترین، بزرگمنش‌ترین، با سخاوت‌ترین، حلیم‌ترین، زاهدترین، راستگوترین، پارساترین، عابدترین، گرامى‌ترین، پرگذشت‌ترین و داراى گشاده‌ترین سینه در میان مردم» ثبت و ضبط کرده‌اند.
شیخ صدوق در کتاب امالى از امام صادق علیه‌السلام و آن حضرت از پدرانش چنین نقل مى‌کند:
‌«امام حسن بن على بن ابیطالب علیه‌السلام، در میان مردم زمان خود، عابدترین، پارساترین و گرامى‌ترین افراد بود. چون قصد حج مى‌کرد، پیاده مى‌رفت و گاهى پاى خود را برهنه مى‌نمود. هیچگاه دست به کارى نمى‌زد مگر این که خدا را یاد مى‌نمود. راستگوترین مردم بود و رساترین بیان را داشت. هر گاه به در ورودى مسجدى مى‌رسید، سر خود را بلند کرده، عرض مى‌نمود: «بارالها! مهمان تو به حضورت رسیده، اى احسانگر! بنده تباهکارت به درگاهت شتافته؛ پس از زشتی‌هایى که مرتکب شده، به خاطر زیبایی‌هایى که نزد تو است، در گذر؛ اى کریم!»12
‌زینب بنت ابى‌رافع روایت مى‌کند: فاطمه علیهاالسلام در زمانى که پدر ارجمندش بر بستر بیمارى مرگ افتاده بود، دست دو فرزندش را گرفت و خدمت پدر بزرگوارش آورد و فرمود: «اى پیامبر خدا! این دو، فرزندانت هستند؛ آیا براى آنان ارثى از خود قرار نمى‌دهى؟»
‌رسول مکرم اسلام در پاسخ دخترش فرمود: «امّا الحسن فانّ له هیبتى و سؤددى، و امّا الحسین فله جودى و شجاعتى؛13 هیبت و آقایى خود را براى «حسن» و بخشش و شجاعتم را براى «حسین» ارث قرار مى‌دهم.»
‌محمد بن اسحاق مى‌گوید: «پس از رسول خدا صلى‌الله ‌علیه ‌و ‌آله هیچ کس در شرف و عزّت به رتبه حسن بن على نرسید.»14
‌و همو روایت مى‌کند: «حسن بن على را در راه حج ملاقات کردم که از مرکب خویش پیاده شد و قدم زنان حرکت کرد. در این موقع تمام کسانى که با او بودند، به او اقتدا نموده و پیاده حرکت کردند؛ حتى سعد بن ابى‌وقّاص را دیدم که فرود آمد و پیاده، گام زد.»15
‌واصل بن عطاء مى‌گوید: «سیماى حسن بن على، چون سیماى پیامبران و هیبت او چون هیبت پادشاهان بود.»16
‌فضایل خجسته‌
امام مجتبى علیه‌السلام داراى فضایل فراوانى است که خلاصه آن را تحت سه عنوان زیر بیان مى‌کنیم:
‌‌1.تبار پاک
از مهم‌ترین فضایل آن امام وارسته این است که پدرش على مرتضى، دومین شخصیت برجسته جهان اسلام و مادرش فاطمه زهرا، نخستین بانوى نمونه اسلام و نیاى ارجمندش، آخرین پیام‌آور خداى یکتا است. جدّه فداکارش اوّلین بانوى مسلمان، حضرت خدیجه بنت خویلد است؛ بانویى که تا پایان عمر، یار و غمگسار روزهاى غریبى پیامبر بود و با بذل و بخشش اموال خویش، روند و حرکت دین نوپاى محمدى را شتاب بیشترى داد.
جعفر بن ابیطالب، عموى شایسته و والامقام امام مجتبى و حضرت حمزه سیّدالشّهداء، عمّ پدرش حیدر کرّار است.
امام مجتبى علیه‌السلام میوه شاخسار آن درختى است که ریشه‌اش استوار، ساقه‌ها، شاخه‌ها و برگ‌هایش بهترین ساقه‌ها، شاخه‌ها و برگ‌هاست.
‌2. آیات آسمانى
از برجسته‌ترین فضایل امام مجتبى علیه‌السلام این است که او جزو اصحاب کساء و آل عبا و از اهل‌بیت پیامبر صلى ‌الله ‌علیه ‌و ‌آله‌ است؛ اهل بیتى که آیات فراوانى در شأن ایشان نازل شده است. آیه تطهیر از جمله آن آیات است:
عمر بن ابى‌سلمه (پسر همسر رسول خدا صلى ‌الله ‌علیه ‌و ‌آله) مى‌گوید: پیامبر در خانه امّ‌سلمه حضور داشت که این آیه نازل شد: «انّما یُریدُ الله لیُذهب عنکم الرّجس اهل‌البیت و یطهّرکم تطهیراً»17؛ خداوند اراده کرده است که از شما اهل‌بیت، پلیدى را بزداید و پاکیزگی‌تان بخشد.
‌در این هنگام حضرت، دخترش فاطمه و پسرانش حسن و حسین را فراخواند و عبائى را بر سر آنها افکند و در حالى که على پشت سر او ایستاده بود، فرمود: «اللّهمّ هؤُلاء اهلُ بیتى فَاَذْهَبْ عَنهُمُ الرّجسَ و طَهِّرْهُم تَطهیراً؛ پروردگارا! اینان اهل‌بیت من هستند، پس پلیدى را از آنان دور فرما و آنان را پاکیزه گردان.»
‌امّ‌سلمه از آن حضرت پرسید: آیا من نیز جزو آنان هستم؟ رسول خدا صلی‌الله‌ علیه ‌و ‌آله‌ پاسخ داد: «تو در جایگاه خودت هستى، جایگاه تو بسیار نیکو است.»18
‌حضور امام مجتبى علیه‌السلام در جریان «مباهله» نیز نشانه اعتبار و اهمیتى است که رسول خدا صلى ‌الله ‌علیه ‌و ‌آله ‌و سلم براى ایشان قائل شده است. و نیز حضور آن حضرت در «بیعت رضوان» و بیعت نمودن پیامبر با او، جایگاه رفیع آن امام همام را نشان مى‌دهد.19
‌‌3. روایات نبوى (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
با توجه به اصالت خانوادگى و تربیت علوى و فاطمى است که رسول اکرم صلی‌الله ‌علیه‌ و ‌آله‌ امام مجتبى علیه‌السلام و برادر بزرگوارش را با چنین جملاتى مى‌ستاید:
«و هما خیر أهل الأرض20؛ و آن دو (حسنین) بهترین افراد روى زمین هستند.»
‌‌«و هما سیّدا شباب اهل الجنّة21؛ و آن دو سرور جوانان اهل بهشتند.»
‌‌«و هما من العترة (أهل البیت) التى لا تفترق عن القرآن الى یوم القیامة، و لن تضلّ اُمّةٌ تمسّکت بهما22؛ آن دو متعلق به خانواده عترت هستند و تا روز قیامت از قرآن جدا نمى‌شوند؛ در صورتى که امت به آن دو تمسک جویند، هرگز گمراه نخواهند شد.»
‌و در مورد امام حسن مجتبى علیه‌السلام فرمود:
‌‌«لوکان العقل رجلاً لکان الحسن23؛ اگر عقل به شکل مردى مجسم مى‌شد؛ همانا حسن بود.»
‌لرزان از خوف خدا
امام مجتبى علیه‌السلام بنده خاکسار خدا بود. در هنگام عبادت از قفس تنگ دنیا مى‌رهید و تا شاخساران ملکوت پر مى‌کشید. طعم عبادت، شهد دیگرى در کامش مى‌نشاند و جوهر جانش را قبضه مى‌کرد. همواره در انتظار فرارسیدن ساعات نماز و لحظات عبادت مى‌ماند و چون وقت فرایض نزدیک مى‌شد، روح و روانش متغیر مى‌گشت و رنگ از رخسارش مى‌پرید:
«انّ الحسن بن علىّ علیهماالسلام کان اذا توضّأ اِرتعدت مفاصله، و اصفرّ لونه، فقیل له فی ذلک فقال: حقّ على کلّ من وقف بین یدی ربّ العرش أن یصفرّ لونه و تر تعد مفاصله24؛ همانا حسن بن على علیهماالسلام وقتى وضو مى‌ساخت و آماده نماز مى‌شد؛ رنگش دگرگون مى‌گردید و بند بند وجودش مى‌لرزید. از آن حضرت از علت این حال سؤال شد؛ فرمود: سزاوار است کسى که در پیشگاه خداوند عرش مى‌ایستد، رنگش پریده و بند بند اعضایش بلرزد.»
‌نشستن در محراب عبادت از خوشایندترین لحظات عمرش به حساب مى‌آمد. به همین جهت بهترین و زیباترین لباس‌هایش را بر تن مى‌کرد. در روایتى بیان شده که حضرت براى نماز بهترین جامه‌هایش را پوشید؛ پرسیدند: چرا بهترین لباس خودت را پوشیدى؟ فرمود:
‌‌«انّ الله جمیلٌ یُحِبُّ الجمال؛ فَاَتَجَمَّلَ لِرَبّى وَ هُوَ یَقُولُ «خذوا زینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسجِدٍ»25؛ خداوند زیبا است و زیبایى را دوست دارد. از این رو در هنگام راز و نیاز با خداى خویش، لباس زیبایم را مى‌پوشم. در حالى که خداوند فرموده است: هنگام مسجد رفتن، زینت خود را برگیرید.»26
‌در حدیثى دیگر آمده است:
‌‌«کانَ الحسن بن علىّ علیهماالسلام اذا قامَ الىَ الصلوةِ، لَبِسَ اَجْوَدَ ثِیابَهُ27؛ حسن بن على علیهماالسلام هنگام نماز بهترین جامه‌هایش را مى‌پوشید.»
‌بر این اساس، مستحب است که در حال نماز نیکوترین لباس‌هاى خود را بپوشیم و ضمن معطر ساختن خویش، با رعایت نظافت و طهارت کامل، به نماز بایستیم و با خداى خویش به راز و نیاز بپردازیم.
‌به نماز ایستادن امام مجتبى علیه‌السلام شگفت مى‌نماید و مطالعه روایت «لرزیدن مفصل‌هاى بدن آن حضرت در حین عبادت» انسان را متحیر مى‌سازد:
‌امام صادق علیه‌السلام مى‌فرماید:
‌«انّ الحسن بن علىٍّ علیهماالسلام کانَ اذا قامَ فى صلاته تَرتَعِدُ فرائصُهُ بینَ یَدَى رَبِّهِ ـ عزّوجلّ ـ و کانَ اذا ذَکَرَ الجَنَّة و النّار اضْطَرَبَ اِضْطِرابَ السَّلیم28؛ حسن بن على علیهماالسلام وقتى به نماز مى‌ایستاد، تن مبارکش در مقابل پروردگارش مى‌لرزید و هرگاه که یاد بهشت و جهنم مى‌نمود، چون مارگزیده مضطرب و پریشان مى‌شد و به خود مى‌پیچید.»
‌با آن که مرکب‌هایى در اختیار داشت، مسافت 450کیلومترى مدینه تا مکه معظمه را زیر اشعه سوزان آفتاب حجاز و روى سنگریزه‌هاى داغ بیابان، پیاده مى‌پیمود و به این شکل 25 مرتبه پیاده به زیارت کعبه شتافت تا رضایت خداى خویش را بیشتر فراهم آورد.29
‌خشوع امام مجتبى علیه‌السلام در مقابل خداى مهربانش نیز حکایتی شیرین دارد. حضرت چنان در محراب عبادت مدهوشِ جمال و کمال حق مى‌شد که رنگش دگرگون شده و تنش به لرزه مى‌افتاد:
‌راوى مى‌گوید: «مهمان امام مجتبى علیه‌السلام بودم… هنگام اداى فریضه نماز شد. امام از اتاق بیرون رفت تا وضو بگیرد؛ من نیز آماده مى‌شدم تا نماز بگزارم. در آستانه در اتاق، حضرت را دیدم که رنگش تغییر کرده و حالتى خاص پیدا کرده است. پرسیدم: چرا اینطور شده‌اید؟ فرمود: کسى که مى‌خواهد به پیشگاه الهى وارد شود، مى‌بایست چنین دگرگون شود. و هنگامى که حضرت را در حال نماز دیدم، از شدت خضوع و خشوعش، موى بر اندامم راست شد. وقتى خوب نگاه کردم، دریافتم که حضرت در نماز و در پیشگاه خداوند متعال، مى‌لرزد و ذکر مى‌گوید.»30
‌حُسن ختام این بخش، روایتى است که مفضل از امام جعفرصادق علیه‌السلام، از پدر بزرگوار و او از جدّش نقل نموده است که فرمود:
‌‌«أنّ الحسن بن علی بن أبى‌طالب کان أعبدالناس فی زمانه، و أزهدهم و أفضلهم، و کان إذا حجّ حجّ ماشیاً، و ربّما مشى حافیاً، و کان أذا ذکرالموت بکى، و اذا ذکرالقبر بکى، و اذا ذکر البعث و النشور بکى، و اذا ذکر الممرّ على الصراط بکى، و اذا ذکر العرض على الله ـ تعالى ذکره ـ شهق شهقةً یعشى علیه منها…31؛ امام حسن بن‌على بن ابى‌طالب علیهم‌السلام در زمان خود عابدترین، زاهدترین و بهترینِ مردم بود؛ و با پاى پیاده و برهنه حج انجام مى‌داد؛ و هر گاه از مرگ سخن گفته مى‌شد، گریه مى‌کرد و هر گاه ذکرى از قبر به میان مى‌آمد، مى‌گریست. و زمانى که از قیامت نام برده مى‌شد، اشک مى‌ریخت. و زمانى که از گذشتن پل صراط سخن به میان مى‌آمد؛ گریه مى‌کرد؛ و هنگامى که عرضه شدن (اعمال) بر خدا به میان مى‌آمد، از هوش مى‌رفت به نحوى که همه چیز از ذهن و نظرش پوشیده مى‌شد.»
‌کریمانه با مردم
امام مجتبى علیه‌السلام از خیل ستارگان پرفروغ است. او به «کریم اهل‌بیت» شهرت دارد. رفتار کریمانه او در سینه تاریخ موج مى‌زند و جهانیان سرگشته درهم و دینار را به تحیر وامى‌دارد. در بین مردمى که در چاه دنیا خواهى سقوط کرده‌اند و براى دستیابى به دنیا، تن به هرنوع خوارى و ذلت مى‌دهند؛ مطالعه شرح بخشش‌هاى کریمانه امام مجتبى علیه‌السلام خواندنى و شنیدنى است.
ابن شهرآشوب در کتاب مناقب روایت مى‌کند که: مردى از امام مجتبى علیه‌السلام تقاضاى کمک مالى نمود. حضرت پنجاه هزار درهم و پانصد دینار به او داد. آنگاه فرمود: «برو باربرى بیاور تا این پول‌ها را برایت حمل کند.» مرد، باربرى آورد، حضرت عباى سبز رنگش را به مرد سائل داد و فرمود: «این کرایه باربر است.»32
‌گاهى امام با دیدن انسان‌هاى بى‌پناه، خود به نیّات آنها پى مى‌برد و قبل از این که چیزى بطلبند، هدایایى تقدیم مى‌کرد و منتظر اظهار نیاز آنها نمى‌نشست. روایت زیر گویاى همین مطلب است:
‌فردى از چادر نشینان خدمت امام مجتبى علیه‌السلام شرفیاب شد. قبل از آن که اظهار نیاز کند، حضرت امر فرمود که هر چه در خزانه هست، به او بدهند. وقتى به سراغ خزانه رفتند، مبلغ بیست هزار درهم یافتند و همه را به سائل نیازمند دادند. مرد سائل که از رفتار سخاوتمندانه امام به شگفت آمده بود، عرض کرد: آقاى من! چرا به من فرصت ندادید تا نیاز خود را بیان کنم و در مدح شما سخن بگویم؟ امام در پاسخش فرمود:
‌‌«ما گروهى هستیم که بخشش‌هایمان تازه و بى‌درنگ صورت مى‌گیرد.»33
‌امام مجتبى علیه‌السلام در جود و کرم از همگان سبقت گرفته بود؛ آن چنان که با بذل و بخشش‌هاى خداپسندانه، دست از دارایى‌هاى خویش مى‌کشید و همه را در راه خشنودى خدا تقدیم مى‌کرد. این، در واقع بیانگر بى‌اعتنایى آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا بود. در همین مورد نوشته‌اند:
‌‌«امام مجتبى علیه‌السلام در طول عمر خود، دوبار تمامِ اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرد و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید.»34
‌ابن سعد در کتاب الطبقات الکبرى علاوه بر روایت فوق مى‌افزاید:
‌‌«…حتى اگر دو جفت کفش یا دو جفت پاپوش داشت، یک جفت آن را براى خود برمى‌داشت و جفت دیگر را به نیازمندان مى‌رساند…»35
‌امام مجتبى علیه‌السلام نسبت به فقیرانِ فرهنگى و فریب خوردگان جاهل نیز قلب رؤوف و دل مهربان داشت. گر چه آنها بر اثر فریب دشمنان با هتاکى و بى‌حرمتى با امام برخورد مى‌کردند؛ اما امام هیچگاه از سخنان بیهوده آنان غضبناک نمى‌شد و با لطف و مهربانى آنها را نوازش مى‌کرد و به رفع نیازهایشان همت مى‌گماشت. آنان نیز با دیدن برخوردهاى خاضعانه امام به حیرت مى‌افتادند و در اندک مدت از گفته‌هاى خویش ندامت مى‌جستند و اظهار پشیمانى مى‌کردند. نمونه بارز فروتنى امام با فقرزدگان فرهنگى و دین باختگان بى‌هویت، ملاقات با آن مرد شامى است که جریانش در متون تاریخى بیان شده است.36
‌چشمه‌سار محبت‌
اظهار محبت‌هاى پیامبر صلى‌‌الله ‌علیه ‌و ‌آله ‌و سلم به حسنین و علاقه وافر او به آن دو، قابل بیان و بررسى نیست. پیامبر اسلام صلی‌الله ‌علیه ‌و ‌آله ‌و سلم در روایتى فرمود:
«حسن منّى و انا منهُ، احبَّ اللهُ مَن احبّهُ…37؛ حسن از من است و من از حسن؛ کسى را که من دوست دارم خدا نیز دوست دارد.»
‌و نیز فرمود:
‌‌«احبُّ اهل بیتى الىّ الحسن و الحسین…38؛ محبوب‌ترین فرد از خاندانم، حسن و حسین است.»
‌زید بن ارقم روایت مى‌کند: «در مسجد، نزد رسول خدا صلى‌الله ‌علیه ‌و ‌آله ‌و سلم نشسته بودم. در این هنگام فاطمه همراه حسن و حسین از خانه‌اش خارج شد و به سوى جایگاه پدر گرامى‌اش شتافت و به دنبال آنان على علیه‌السلام نیز سر رسید. آنگاه پیامبر صلى‌‌الله ‌علیه‌ و ‌آله‌ رو به جانب من کرده، فرمود: هر کس این چند نفر را دوست بدارد، با من دوستى نموده است و هر کس با آنان دشمنى کند، با من دشمنى ورزیده است.»39
‌از مجموع این روایات، که تعدادشان هم کم نیست، استفاده مى‌شود که محبت امام مجتبى علیه‌السلام و برادر گرامى‌اش در قلب شفاف و نورانى پیامبر خاتم صلی‌الله‌ علیه‌ و ‌آله ‌و سلم موج مى‌زد. معمولاً رسول خدا صلى ‌الله ‌علیه ‌و ‌آله ‌و سلم علاقه شدید و محبت وافر خود نسبت به آنان را در میان مردم اظهار مى‌نمود. گر چه نحوه ابراز فرق داشت؛ گاهى سخن شیوایى در این مورد بیان مى‌نمود و گاهى از منبر پایین مى‌آمد و آنها را مى‌بوسید و بعد از نوازش آن دو، بار دیگر بالاى منبر قرار مى‌گرفت.
افزون بر این، از رسول خدا صلى‌‌الله ‌علیه‌ و‌آله نقل شده است که در هنگام اظهار محبت به حسنین علیهماالسلام مى‌فرمود:«شاهدان، این ابراز علاقه را به غائبان برسانند.»40
‌راستى! هدف رسول خدا صلى‌الله ‌علیه ‌و‌آله ‌وسلم از علنى ساختن این اظهار محبت‌ها چه بود؟
‌آیا هدف پیامبر صلی‌الله ‌علیه ‌و ‌آله جز آماده سازى اذهان عموم، به پذیرش امامت حسنین بعد از ولایت پدر بزرگوارشان بود؟
لازم به ذکر است که محبت شدید رسول خدا صلی‌الله ‌علیه ‌و‌آله ‌وسلم نسبت به حسنین باعث شده بود که آن حضرت براى حفظ آن دو از کید مکاران و حسد حسودان تعویذ41 زیر را تلاوت نماید:
‌‌«اُعیذُ کُما بِکَلِمات اللهِ التّامّةِ مِنْ کُلِّ شیطانٍ ‌هامّةٍ وَ مِنْ کُلّ عینٍ لامّْةٍ؛42 شما را از شرّ هر شیطان آزار دهنده و هر چشم شومى به پناه کلمات تامّ خدایى مى‌برم.»
‌از منظر نخبگان اهل سنت
برجستگان عرصه‌هاى علم و تاریخ، توصیفاتى زیبا در رثاى شخصیت ملکوتى امام مجتبى علیه‌السلام دارند که ذکر آنها در این نوشتار مختصر نمى‌گنجد ولى شایسته است که جهت نمونه به دیدگاه‌هاى کوتاه تنى چند از اصحاب سیره و تاریخ اشاره شود:
1. جلال الدین سیوطى:
‌‌«کان الحسن رضى‌الله عنه له مناقب کثیرة: سیّداً، حلیماً، ذا سکینة و وقار و حشمة، جواداً ممدوحاً…43؛ حسن بن على علیهماالسلام داراى امتیازات و فضایل انسانى فراوان بود؛ او شخصیتى بزرگوار، بردبار، با وقار، متین، سخى، بخشنده، و مورد ستایش مردم بود.»
‌و نیز مى‌نویسد:
‌‌«سبط رسول الله و ریحانته و آخر الخلفاء بنصّه… و هو خامس أهل الکساء…»44
‌‌2. ابن عساکر شافعى:
‌‌«هو سبط رسول الله و ریحانته و أحد سیّدَى شباب أهل الجنّة….»45
‌‌3. سبط ابن جوزى:
‌‌«کان من کبار الأجواد، و له الخاطر الوقّاد، و کان رسول الله صلی‌الله ‌علیه‌ و ‌آله‌ و سلم یحبّه حبّاً شدیداً.»46
‌‌4. ابن اثیر:
‌‌«و هو سیّد شباب أهل الجنّة، و ریحانة النّبى صلی‌الله ‌علیه ‌و ‌آله ‌و سلم و شبیهه، سمّاه النّبىّ الحسن … و هو خامس أهل الکساء.»47
‌‌5. ابونعیم اصفهانى:
‌‌«عن الامام حسن المجتبى علیه‌السلام: سیّد الشباب، و المصلح بین الأرقاب و الأحباب، شبه رسول صلى‌‌الله ‌علیه ‌و ‌آله ‌و سلم و حبیبه، سلیل الهدى، و حلیف أهل التقى، خامس أهل الکساء، و ابن سیّدة ‌النّساء، الحسن بن على بن ابى‌طالب رضى‌الله عنهما.»48
پی‌نوشت‌ها:

1. حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، رسول جعفریان، ص 119.
2. تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن(علیه السّلام)، علامه جعفر مرتضى عاملى، ترجمه محمد سپهرى، ص 30.
‌‌3. همان، ص 31؛ امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، سید محسن امین عاملى، ص 29.
‌4 .اعلام الهدایة، مجمع جهانى اهل‌بیت، ج 4، ص 45.
‌‌5. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 30.
‌‌6. اعلام الهدایه، ج 4، ص 45، به نقل از کافى، ج 6، ص 473 و بحارالانوار، ج 43، ص 258.
‌‌7. همان.
‌‌8. موسوعه کلمات الامام الحسن(علیه السّلام)، نشر معروف، مؤسسه باقرالعلوم، ص 269 و 270.
‌‌9. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 30.
‌‌10. تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن(علیه السّلام)، ص 25؛ امام حسن و امام حسین(علیهم السّلام)، ص 26.
‌‌11. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 31 و 32.
‌‌12. همان، ص 32.
‌‌13. تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن(علیه السّلام)، ص 26.
‌‌14. همان.
‌‌15. امام حسن و امام حسین(علیهم السّلام)، ص 33.
‌‌16. همان.
‌‌17. احزاب / 33.
‌‌18. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 34 و 35.
‌‌19. حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص 120.
‌‌20. اعلام الهدایه، ج 4، ص 26، به نقل از عیون اخبارالرضا(علیه السّلام)، ج 1، ص 67.
‌‌21. همان، به نقل از سنن ابن ماجه، ج 1، ص 56.
‌‌22. همان، به نقل از جامع ترمذى، ص 541 و مستدرک الحاکم، ج 3، ص 109.
‌‌23. حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص 121، به نقل از فرائد السمطین، ج 2، ص 68.
‌‌24. موسوعة کلمات الامام الحسن(علیه السّلام)، ص 268.
‌‌25.اعراف / 31.
‌‌26. موسوعه کلمات الامام الحسن(علیه السّلام)، ص 296.
‌‌27. داستان‌ها و حکایت‌هاى نماز چهارده معصوم(علیهم السلام)، عباس عزیزى، ص 87، به نقل از وسایل الشیعه، ج 3، ص 331.
‌‌28. همان، به نقل از بحارالانوار، ج 84، ص 158.
‌‌29.همان، ص 18، به نقل از خاندان وحى، ص 323.
‌‌30. همان، ص 90، به نقل از عدة‌الداعى، ص 180.
‌‌31. اعلام الهدایه، ج 4، ص 33، به نقل از امالى صدوق، ص 150 و بحارالانوار، ج 43، ص 331.
‌‌32. موسوعه کلمات الامام الحسن(علیه السّلام)، ص 236.
‌‌33. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 39.
‌‌34. سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، ص 90 و 91.
‌‌35. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 38.
‌‌36. منتخب میزان الحکمه، ص 43، به نقل از تاریخ مختصر بغداد، ج 7.
‌‌37. همان، ص 43.
‌‌38. تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن(علیه السّلام)، ص 38، به نقل از الغدیر، ج 7، ص 124.
‌‌39. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 36.
‌‌40. حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص 120.
‌‌41. دعایى که براى دفع بلا و آفت چشم زخم، در کاغذ مى‌نویسند و به گردن و یا بازو مى‌بندند.
‌‌42. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 38.
‌‌43. سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، ص 88، به نقل از تاریخ الخلفاء، چاپ 3، بغداد، 1383 ه .ق، ص 189.
‌‌44ـ 48. اعلام الهدایه، ج 4، ص 31 و 32.
منبع: http://www.bashgah.net

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد