۱۳۹۴/۰۳/۱۸
–
۱۴۵۷۷ بازدید
دشمن حقیقی انسان کیست؟
دشمن واقعی ما کیست؟ و از چه راهها و ابزارهایی برای شکست ما
استفاده میکند؟
یکی از مسائلی که در خودسازی انسان نقش اساسی دارد دشمنشناسی است ما باید
بدانیم دشمن ما کیست ؟و از چه راهها و ابزارهای برای شکست ما استفاده میکند؟ طبق
آیات و روایات انسان دو گونه دشمن دارد: 1) دشمن درونی یا دشمن نزدیک؛ 2)دشمن
بیرونی یا دشمن دور.
نزدیکترین دشمن به آدمی نفس اوست، که به فرمایش امام
امیرالمؤمنین (علیهالسلام):
«أعدی عَدُوِّکَ نَفسُکَ الّتی بَینَ جَنبَیکَ»؛ دشمنترین دشمنان نفس توست که
در کنار توست . این روایت از پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز نقل شده[1]
آری نفس این نفس اماره که آدمی را دائما به بدی دعوت میکند دشمن نزدیک است شیشه
نزدیکتر از سنگ ندارد خویشی هر شکستی که به انسان برسد از خویش است.
اما دشمن دور
شیطان است. طبق فرمایش قرآن شیطان فقط وسوسهگر است او انسان را به سمت بدیها
تحریک میکند این انسان است که با اختیار خود به سمت بدی میرود. شیطان بیش از این
قدرتی ندارد؛ لذا وقتی در قیامت انسانها جلوی شیطان را میگیرند و اعتراض میکنند
که تو باعث شدی ما جهنمی بشویم او در پاسخ میگوید: «فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا
أنفُسَکُم»؛ مرا ملامت سرزنش نکنید نفستان را ملامت کنید من فقط وسوسه میکردم و این
شما بودید که به دنبال بدی میرفتید. بهترین وسیله براى دشمن شناسى، مراجعه به قرآن
است که دشمنان مختلف را در آیات نورانى خویش معرفی کرده است. برخى از آنان
عبارتاند از: 1- شیطان هاى جن و انس، 2- هواهاى نفسانى، 3- کافران و اهل کتابى که
درصدد مقابله با مسلمانان باشند، 4-جهل و نادانى و. . . .
شیطان موجودی حقیقی است
که با وسوسه و دگرگون ساختن واقعیت امور و زینت بخشیدن به زشتیها و گناهان و
ناگوار جلوه دادن نیکیها و طاعات سعی در اغوا و انحراف انسان دارد. درواقع حوزه
اصلی فعالیت شیطان در حالات روانی انسان و جنبه تخیل و توهم او است که حقایق را
وارونه و برخلاف واقعیت آنها جلوه میدهد و انسان را به خیال و توهم در مورد
واقعیات وادار میسازد. از منظر قرآن کریم شیطان تنها وسوسه میکند و در قوه خیال و
وهم انسان تصرف میکند و حقایق را دگرگون میسازد: «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ
لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُرِیَ عَنْهُما»[2] و
«فَوَسْوَسَ
إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ»[3].
شیطان زشتیها را زیبا جلوه میدهد و اعمال ناپسند را زینت و آرایش کرده و آن را
پسندیده و درست در اذهان ظهور میدهد: «وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا
یَعْمَلُونَ» [4]و
«وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ
أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لاغالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ»[5].
بتپرستیها و تکبرها و ایستادن در برابر حق و حقیقت نمونههایی از اعمال نفوذ و
تصرف شیطان در وهم و خیال انسان است که بخشی از حوزه فعالیتهای روانی انسان هستند.
اما هوای نفس و نفس اماره، چیزی خارج از وجود انسان و موجودی مستقل همانند شیطان
نیست؛ بلکه مرحلهای و بخشی از وجود خود انسان است. در حقیقت نفس اماره – که به
زشتیها و گناهان و پستیها امر میکند و هوای نفس با فرمان و خواست و اراده او شکل
میگیرد- مرتبه پایین و پست و تربیت نیافته از نفس و حقیقت انسان است. نفس انسان در
مرحله پایین و پست خود؛ حیوانی است که همه صفات و آثار حیوانیت مانند شهوت و درندگی
را دارا است. تعبیراتی که در روایات در مورد نفس انسان آمده و آن را بدترین دشمن و
هلاککننده و غیرقابلاعتماد دانستهاند و به مبارزه و جهاد با آن و مهار کردن و
کنترل نمودن آن آمده است، مربوط به همین مرحله پایین نفس یعنی مرحله حیوانیت او
است.
اگر گفته میشود، نفس خود را تقویت کن و پرورش بده، مراد مرتبه انسانی نفس است و
اگر گفته میشود او را سرکوب و مغلوب و کنترل کن مراد مرتبه پایین حیوانی او است.
بین این دو «خود» یا دو مرتبه وجودیِ نفس، کشمکش دائم وجود دارد. «خود» حیوانی کوشش
دارد که خود را با ارضای خواستهها و تمایلات سرگرم سازد و راه ترقی و تکامل و صعود
الی الله را بر نفس انسانی سد نماید و او را مسخر خود نماید.
برعکس «خود» انسانی یا مرتبه عالی وجود انسان، همواره در تلاش است مراحل عالی
کمالات انسانی را طی کند و به مقام قرب الهی برسد. برای نیل به این مقام منیع، باید
غرایز و تمایلات حیوانی را کنترل و مهار نماید و به استخدام خود درآورد. اگر خود
انسانی و ملکوتی در این مبارزه چیره گردد، ارزشهای انسانی زنده میشود و انسان را
به مقام شامخ قرب الی الله صعود میدهد و اگر خود حیوانی غالب گردد، چراغ عقل انسان
را خاموش میسازد و او را در وادی ضلالت و گمراهی ساقط میگرداند.
بر این اساس و با این تحلیل مسأله هوای نفس و نفس اماره مربوط به روح و نفس
انسان است ولی مرتبه پایین و پست آنکه همردیف حیوان است نه مرتبه عالی و والای
آن، که از سنخ مجردات و ملکوتیان و فرشتگان است. نفس اماره و لوامه و مطمئنه،
درواقع حالات و مراحل یک حقیقت واحدند. نفس سرکشی که در افق حیوانیت و مرتبه پست
است و به گناهان و زشتیها فرمان میدهد، با تعلیم و تربیت و مجاهدت به جایی میرسد
که هرچند در برخی موارد دچار لغزش و انحراف میگردد ولی میدان را بهکلی به تمایلات
و خواهشها واگذار نکرده و گاهی بر اوضاع مسلط میگردد و خود را نسبت به گناهان
سرزنش و ملامت میکند و تصمیم بر جبران خطاها میگیرد و دل و جان را با آب توبه
میشوید و در هر صورت کفه سنگین مبارزه به نفع عقل و ایمان است؛ چنین نفسی که به
این مرحله راه یافته، نفس لوامه یعنی سرزنشگر نام دارد.
اگر انسان مردانه وارد میدان مبارزه گردد و پس از تصفیه و تهذیب و تربیت کامل،
انسان به مرحلهای میرسد که غرایز رام او میگردند و دیو تمایلات سرکش در بند عقل
و ایمان اسیر میگردند و متعادل میگردند؛ این همان مرحله آرامش و سکینه است. و
نفسی که به این مرحله رسیده، نفس مطمئنه نام دارد که از آن بندگان خاص و مقرب درگاه
الهی مانند پیامبران و اولیاء و رهروان راستین مکتب آنها است. در قرآن کریم به هر
سه این مرحله نفس اشاره شده است: 1. نفس اماره: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ
النَّفْسَ َلأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبّی إِنَّ رَبّی غَفُورٌ
رَحیمٌ»[6] 2. نفس لوامه:
«لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ
وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ»[7] 3. نفس مطمئنه:
«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً
مَرْضِیَّةً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی»[8]
برای
آگاهی بیشتر رجوع کنید به:
1. خودسازی: آیت الله ابراهیم امینی، بحث روح انسانی و
حیوانی؛
2. تعلیم و تربیت در اسلام: استاد شهید مطهری(رحمهالله) 3. فلسفه اخلاق:
شهید مطهری(رحمهالله)
————————————————————————–
[1] نهج الفصاحه، ص66، ح338.
[2] اعراف/20.
[3] طه/120.
[4] انعام/43.
[5] انفال/48.
[6] یوسف/53.
[7] قیامت/1و2.
[8] فجر/27-30.