۱۳۹۴/۰۲/۲۸
–
۲۱۷۶ بازدید
پس چرا انقلاب شد؟!
تاریخ در ترازو
انجمن
علمی جامعهشناسی دانشگاه تهران نیز به برگزاری سلسلهجلساتی درباره نقد و بررسی
مستند انقلاب ۵۷، با نام «تاریخ در ترازو»دست زد که اولین جلسه آن در 20 آبان ماه
۱۳۹۳ در سالن شهید مطهری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با حضور دکتر
جوادییگانه، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، برگزار گردید.
سخنان
دکتر جوادی یگانه از دو بخش تشکیل شد: بخش نخست درباره کیفیت مستند بود، که بنا به
گفته ایشان چیزهایی در این مستند نشان داده شده که بینظیر است و مطالب و اَسناد
مفصلی که در این مستند با ارجاع به منابعی که در آخر هر قسمت آورده میشود، تا به
حال در دسترس ما مخاطبان نبوده است. وی افزود: احتمال میرود این انبوه از مطالب
دست اول نشانگر این باشد که خاندان سلطنتی به هنگام خروج از ایران، تمامی آرشیوها و
منابع موجود را با خود برده و در اختیار این شبکهها گذاشتهاند. اما از جهتی دیگر
هم بنا به قولی باید مستندسازی را از این شبکهها یاد گرفت؛ چراکه سعی کرده نشان
دهد، چیزی را فروگذار نکرده و همه چیز را بهصورت مفصل و کاملاً مستند، بدون هیچ
حذف و سانسوری آوردهاند، تا جایی که سخنرانی امام؟ره؟ در بهشت زهرا را با قسمتهای
قبل و بعد از آن بهصورت کامل پخش میکند!
بخش
دوم سخنان دکتر جوادی به تحلیل و نقد و بررسی بعضی از زوایای پنهان و گنگ مستند
مذکور اختصاص یافت که ایشان با نگاهی متکی بر اسناد تاریخی و با تحلیلی
جامعهشناسانه، بعضی از شکافهای موجود در این مستند را آشکار کرده و ابراز داشت:
اگر برخی بگویند این مستند تماماً حقیقت است، اما نمی توان گفت که تمامِ حقیقت است؛
چون بعضی از زوایای مهم تاریخی را، برای رسیدن به هدف خاص خود، به صورت خیلی
ماهرانه حذف کرده است!
هدف: فریم جدیدی از یک روایت
نشست
تخصصی «بررسی الگوهای توسعه در ایران و نقش رسانههای جمعی قبل و بعد از انقلاب
اسلامی» ۲۶ بهمن 93 با حضور دکتر علی گرانمایهپور، دکتر عبدالحسین کلانتری و دکتر
داود نعمتی انارکی، در پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات برگزار شد.
دکتر
انارکی، مدیرکل روابط عمومی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ضمن تجزیه و تحلیل مستند
«انقلاب 57» تاکید کرد: پخش چنین مستندهایی یک هدف روشن و شفاف دارد و آن هم تطهیر
رژیم گذشته است. مدل توسعهای ایران در قبل از انقلاب، تجویز جهان غرب بوده و
رسانهها نیز در آن دوره همان مؤلفههای تجویزی را تبلیغ میکردند. این مستند
براساس یک سری از واقعیتهایی که در آن زمان وجود داشته، شکل گرفته ولی باید خط
روایتی که رسانهها در آن زمان دنبال میکردند را از درون محتوای این مستند بیرون
بکشیم. هر کدام از شبکههای ماهوارهای براساس نقشه رسانهای که برایشان در نظر
گرفته شده، فعالیت میکنند ولی وجه مشترک تمام این شبکهها، تغییر ذهنیت مردم نسبت
به رژیم گذشته است. این شبکههای ماهوارهای دو گروه مخاطب را مورد توجه قرار
میدهند: گروه اول افرادی هستند که بخشی از زندگی خود را در زمان قبل از انقلاب
گذراندهاند و گروه دوم که مهمترین گروه است، افرادی هستند که تمام زندگیشان بعد
از انقلاب بوده و هیچ شناختی از قبل از انقلاب ندارند.این رسانهها، تلاش میکنند
که بیشتر روی گروه دوم تاثیر بگذارند و آن تطهیر رسانهای را انجام دهند.
روند
کاری این شبکهها، پخش فیلمهای سینمایی و برنامههای تلویزیونی قبل از انقلاب است
و تلاش میکنند تا ذهنیت جدیدی در مخاطب ایجاد کنند. شبکه «من و تو» هم یکی از این
شبکههای ماهوارهای است که به پخش مستندهای علمی و اجتماعی میپردازد و از آنجا که
این شبکه، برنامههای مستند علمی زیادی پخش میکند، این ذهنیت در مخاطب به وجود
میآید که تمام مستندهای این شبکه واقع گرا هستند! این شبکه با پخش دو مستند «از
قاهره تا تهران» و مجموعه «انقلاب 57» در دو سال گذشته، سعی داشته تا با یک
جهتگیری پنهان و آرام به تحریف رویدادهای سالهای پایانی نظام پهلوی و تخریب
سالهای آغازین انقلاب اسلامی بپردازد. هدف دست اندرکاران این برنامهها این بوده
که مخاطبان، با فریم و منظر جدیدی از یک روایت روبرو شوند.
در این
برنامهها دو گفتمان کلی مطرح شده است. اول گفتمان هیجانی و خشن انقلابیان و دوم
گفتمان صلحطلب و خردمندانه شاه. نظام گفتمانی این مستندها به گونهای است که شاه
را مردی مذهبی، دوستدار روحانیت و انساندوست نشان داده و چهره او همیشه با لبخند،
آرام و گاهی جدی، همراه با سکوت است؛ در حالی که انقلابیان، خشن و از طبقات پایین
جامعه و قشر فقیر به تصویر کشیده شدهاند!
تماشای
این برنامهها شاید تاثیر عمیقی بر افراد متخصص نداشته باشد، اما این قضیه درباره
عامه مردم فرق میکند.
منطق تاریخنگاری پهلویها
انجمن
علمی دانشجویی انقلاب اسلامی دانشگاه معارف اسلامی در تاریخ 13 اسفندماه 93 با دعوت
از دکتر یعقوب توکلی به بررسی و نقد مستند «انقلاب 57» پرداخت.
در این
نشست دکتر توکلی ابراز داشت: این مستند از ابتدا تا انتها منطقی دارد و آن «منطق
تاریخنگاری پهلویها»ست. اگر آثار پهلویها به صورت سازمانیافته مطالعه شود، یک
خط کاملاً مشخص در آنها وجود دارد؛ و آن اینکه پهلویها نماینده احیای عظمت ایران
بودند و میخواستند ایران را به عظمت از دسترفتهاش بازگردانند، عظمتی که در زمان
ساسانیان از بین رفت و ورود اسلام آن را درهم شکست! منطق تاریخنگاری پهلویها چه
در نوشتههای قبل از انقلاب که در واقع نشان دادن پهلویها به عنوان نمایندهای
برای عظمت و شکوه ایران باستان بود، و چه بعد از انقلاب، معطوف به این مسئله بود که
انقلاب اسلامی وقوع یک فاجعه بزرگ در تاریخ ایران بوده است؛ و در ایجاد این فاجعه
عدهای مقصر بودند. برای مقصریابی این فاجعه بزرگ سراغ جریانهای مختلف رفتند. همین
خط فکری را در کتاب «دخترم فرح» که به نام فریده دیبا نوشته شده (و البته خود ایشان
نویسندهاش نیست بلکه عدهای این کتاب را به نامش جعل کردند) نیز دیده میشود. شما
اگر این کتاب را بخوانید میبینید با آنچه که در مستند انقلاب 57 دیدهاید، نتایجش
شبیه به هم است؛ و زبانشان هم واحد است.
جالب
اینکه شما در تمام آثار پهلویها هیچ جا ردّی از مردم در انقلاب نمیبینید! مردم
ایران هیچ جا تأثیرگذار نیستند. در واقع کشمکشی بین آمریکا و شوروی رخ داد و ما در
محاصره شورویها بودیم. شورویها به مخالفان آمریکا و مخالفان سرمایهداری در ایران
کمک میکردند. در مستند انقلاب 57 این عبارت که میگوید «در منطق چپها کسانی که
سرمایهگذار و کارآفرین هستند، انسانهای منفی معرفی میشوند» را به تفصیل میگوید
و ادعا میکند که امام خمینی(ره) هم از ادبیات چپ استفاده میکند و واژه «مستضعف»
را در برابر مستکبر به کار میبرد؛ در حالی که این واژه قرآنی است و با منطق چپ
همخوانی ندارد.
منطق
تاریخنگاری پهلوی تلاش دارد که این مسئله را ثابت کند که شورویها به دنبال محاصره
ایران و از بین بردن پایگاه آمریکاییها در ایران بودند؛ لذا به رشد و نفوذ جریان
انقلابی کمک کردند! این منطق تاریخنگاری پهلویهاست. شما در همه جای مستند متوجه
این واقعیت میشوید.
آن زمان کی بود؟!
همزمان
با برگزاری کارگاه تکمیلی اساتید طرح تدریس نیازمحور که توسط معاونت آموزشی و
پژوهشی اساتید و دروس معارف اسلامی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها در
تاریخ 17 بهمنماه 93 در قم برگزار شد، دکتر موسی حقانی به نقد و بررسی مستند
«انقلاب 57» پرداخت.
به
اعتقاد معاون پژوهشی موسسه مطالعات تاریخ ایران، این مستند سفارشی یک روایت مجعول
درباره انقلاب اسلامی و تحولات اواخر دوره پهلوی است که شبکه من و تو، که توسط
اعضای فرقه بهائیت و همکاران فارسی بی بی سی اداره میشود، تهیه شده است. پشت پرده
ساخت این مستند، ارتجاع عرب، صهیونیستها و سلطنتطلبها قرا دارند.
این
مستند سعی دارد از شاه چهره ای مستقل ارائه کند. شاه در مواردی نسبت به بعضی از
دخالتهای غربیها در ایران انتقاد دارد. مثلاً راجع به انگلیسیها میگوید: «گذشت
آن زمانی که شما در ایران نخستوزیر، وکیل و وزیر تعیین می کردید.» می توان از
سازندگان این مستند پرسید که زمان مدنظر شاه چه زمانی بوده است؟! چه زمانی
انگلیسیها در ایران نخستوزیر، وزیر و وکیل تعیین می کردند؟ آیا فقط در دوره قاجار
بوده است؟ آیا در دوره رضاخان این اتفاقات روی نمیداد؟! متین دفتری، رجبعلی منصور،
محمدعلی فروغی، سیدحسن تقی زاده، تیمورتاش، نصرتالدوله فیروز، داور و دیگر رجال آن
دوره، آیا رجال انگلوفیل نبودند؟ رجالی نبودند که تمایل به انگلیس داشته باشند؟ چه
قدرتی آنها را بر سر کار آورد؟ حضور تعداد قابل توجهی از نمایندگان انگلوفیل در
مجلس ایران در زمان چه کسی صورت گرفت؟ آیا غیر از زمان رضاشاه بود؟! اصلاً چه کسی
محمدرضا را منصوب کرد؟! وقتی که محمدرضا در کتاب «مأموریت برای وطنم» اعتراف می کند
که متفقین من را سر کار آوردند و بعد در کودتای ۲۸ مرداد به آمریکاییها میگوید من
تاج و تخت خود را مدیون شما هستم، آیا این ادعای شاه مشمول آن دوره هم میشود یا
نه؟! وقتی حسنعلی منصور در سال ۱۳۴۲ و قبل از آن دکتر علی امینی با اشاره
آمریکاییها روی کار می آید که شاه به صراحت میگوید: علی امینی را آمریکاییها به
من تحمیل کردند، آیا این دورهها هم جزو همان دوره مورد نقد محمدرضا پهلوی به حساب
میآید یا خیر؟! پس این مستندسازان باید آن دوره را مشخص کنند. اینگونه برخورد
کردن با ادعای گزاف یک فرد ـ تازه بدون لحاظ شرایطی که باید آن هم بررسی شود ـ جز
«تحریف تاریخ» نام دیگری نمیتوان بر آن گذاشت.
همین
طور آموزگار را در سال ۵۶ چه کسی برای نخست وزیری تعیین کرد؟ آموزگار مهره
آمریکاییها بود و به اشاره آنها در ایران روی کار آمد. ویلیام سولیوان و آنتونی
پارسونز – سفرای انگلیس و آمریکا- در خاطراتی که منتشر کردند، گفتند شاه در اواخر
حکومت یعنی در سال ۵۷ دچار «بیماری تاییدطلبی» شده بود؛ یعنی هر وقت که ما را می
دید ـ که معمولا هفتهای دو روز ملاقات داشتند ـ از ما میپرسید که آیا شما هنوز
مرا حمایت می کنید؟ آیا من هنوز مورد تایید شما هستم؟ این فقرات را که در دوره
پهلوی فراوان است و تا آخرین ساعات حیات آن حکومت پابرجا بوده، نمیتوان نادیده
گرفت و نمیتوان شاه را تنها به واسطه یک انتقاد لفظی که به انگلیسیها می کند،
فردی مستقل و غیرتمند دانست.
آنچه این مستند میگوید
و آنچه نمیگوید!
هفتهنامه پنجره، پرونده ویژه شماره 228 خود را به نام «پشت پرده انقلاب 57»، به
نقد این مستند اختصاص داد.
این
نشریه ضمن آنکه پرونده سیاسی و هنری «سام غفارزاده»، سازنده مستند را مرور میکند،
در میزگردی، به شگردهای مظلومنمایی خاندان پهلوی در مستند یادشده میپردازد.
سیدمرتضی فاطمی سردبیر پنجره در یادداشتی به «آنچه “انقلاب ۵۷” میگوید
و نمیگوید»
میپردازد و معتقد است این مستند میخواهد بگوید:
الف)
امام خمینی (ره) چهرهای
مستبد است که با فرصتطلبی و کنار زدن یساولان دیروز، آنها
را به حاشیه میراند.
ب)
منابع مالی امام (ره) در سایهای
از ابهام قرار دارد و مخاطب (ناآگاه) را درباره وابستگی ایشان به منابع خارجی به
تردید میاندازد.
ج)
امام (ره) شخصیتی مذبذب است که در جریان سینما رکس و تغییر زمان جلسه دیدار با
بختیار، شخصیت خود را به خوبی نشان میدهد.
د)
بنیانگذار انقلاب در محاصره ملی ـ مذهبیها و ملیگراها
بود و تا زمانی که تحت تاثیر اطرافیانش قرار نگرفت، ابراهیم یزدی و قطبزاده
به ایشان نزدیک و در رکاب او بودند و بعد از پیروزی یک به یک حذف میگردند.
ه)
سازندگان مستند انقلاب ۵۷ تلاش ویژهای در پررنگ کردن جنبههای
اقتصادی سخنرانیهای
امام (ره) دارند (به ویژه در بهشت زهرا) و همانطور
که گفته شد تلاش میکنند
انقلاب را دارای خاستگاه مارکسیستی و اقتصادی نشان دهند.
و)
امام (ره) را هندی و دارای هویت و اصالتی غیر ایرانی میخوانند؛ در حالیکه
محمدرضاشاه را فردی با هویت اصیل ایرانی معرفی میکنند؛ نخبهای که به زبانهای
انگلیسی و فرانسه مسلط است!
سردبیر
در ادامه یادداشت خود، درباره آنچه که مستند انقلاب 57 نمیگوید،
مینویسد:
الف)
در مستند با زیرکی و با تکنیک انحراف اذهان به هیچ وجه اشارهای
به ساواک نمیشود؛
درحالیکه
به استناد خاطرات و ابزارهای
شکنجه باقیمانده و گزارشهای
داخلی و خارجی، «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» مخوفترین
سازمانی بوده که مردم ایران و شاید جهان در تاریخ خود تجربه کردهاند.
ب)
جنایات ارتش شاه، دیگر حلقه مفقوده مستند «انقلاب ۵۷» است. از زمان روی کار آمدن
محمدرضاشاه پهلوی و برکناری مصدق تا پیروزی انقلاب اسلامی، همواره ارتش بازوی خشن
پهلوی دوم بود.
ج)
فساد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دربار هم در این مستند حذف شده و گویی با وجود اسنادهای
تاریخی بیشمار،
از دید سازندگان آن دور مانده است! فساد اخلاقی و اقتصادی اشرف پهلوی، فرح دیبا،
محمدرضاشاه، خواهران و برادران و خاندان پهلوی و حتی بیکفایتی
سیاسی شاه فراموش شده است. گویی جنگ ظفار مهمتر از جدایی بحرین از ایران بوده است!
د)
همانطور
که گفته شد «چرایی» انقلاب در این مستند حذف شده و مستندسازان ترجیح دادهاند
آن را با اتفاقات پس از انقلاب در هالهای از ابهام ببرند.
چند نکته و یک پرسش اساسی
سجاد
صفار هرندی در بررسی شبهههای مستند انقلاب 57، در پرونده ویژه هفتهنامه پنجره
228، مینویسد:
1- در
این مستند، سبب مخالفت حضرت امام؟ره؟ با انقلاب سفید، حمایت ایشان از زمینداران
عنوان شده است؛ درحالیکه
امام؟ره؟ علاوه بر سابقه تاریخی از دست دادن پدر بزرگوارش در درگیری با عوامل
خوانین محلی، در هیچ یک از سخنان اعتراضی خود در اوایل نهضت و بعد از آن، حمایتی از
زمینداران نکرد و نفس تقسیم زمین میان کشاورزان را مورد حمله قرار نداد. آنچه او
مورد حمله قرار میداد،
فریبکارانه بودن انقلاب سفید و مقاصد آمریکایی آن بود.
2- در
این مستند، سیاست خارجی پهلوی مقتدر و مستقل است و اگر هم با غرب ارتباطی دارد، از
سنخ همپیمانیِ برابر است؛ چنانکه
در مواردی در برابر آنها
نیز میایستد
یا حتی از موضع بالا به آنها
کمک مالی میکند!
مستند برای تثبیت این تصویر به ماجراهای
مربوط به افزایش بهای نفت و لفاظیهای
شاه تمسک میکند؛
ولی هیچ اشارهای
به تاریخ برآمدن رژیم پهلوی و انتقال سلطنت به محمدرضا نمیکند
و از نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد با یک جمله کوتاه سریع عبور میکند!
و یا هیچ سخنی از تعامل شاه و آمریکا پس از سفر کارتر به تهران تا کنفرانس گوادلوپ
که متضمن حمایت کامل آمریکا از شاه در سرکوب مردم است، گفته نمیشود!
3- این
مستند میگوید اگر حکومت پهلوی ده سال دیگر ادامه مییافت،
ایران به یکی از پنج قدرت برتر اقتصادی جهان تبدیل میشد!
و این همه، در بیالتفاتی
کامل به نمودهای
فقر در همان تهرانی که تصاویر فروشگاهها
و عشرتکدههایش
قرار است هوش از سر مخاطب جوان یا نوجوان ببرد، صورت میگیرد.
در این مستند، مگر معدود تصاویری از کشاورزی مدرن، از مناطق روستایی ایران تصویری
نمیبینیم.
در
انتهای مستند باید از سازندگان اثر بپرسیم: حالا با این اوصاف واقعاً بهنظر
شما چرا انقلاب شد؟! در مورد مردمانی که در اولین فرصت ممکن بر پادشاه پیشرو،
مقتدر، مستقل و رئوف خود میشـورنــد،
او را بـه دیکتـاتــوری، دستنشاندگی، ظلم و فساد متهم میکنند
و در میان اپوزیسیون او، آن را که بنا بر ادعای مستند از همه بیاطلاعتر
و غیرمردمیتر
است مورد تبعیت قرار میدهند،
چگونه میتوان
قضاوت کرد؟! لابد باید به این نتیجه برسیم که این مردم دیوانهاند!
مستندی با بوی بهاییت!
«سیمافکر» در گزارشی تصویری به نقد مستند «انقلاب 57» پرداخته است؛ مستندی که
تصاویر کمتر دیده شدهاش آنقدر جذابیت دارد که مخاطب را با داستانِ مجعول خود همراه
کند و امکان قضاوت صحیح، در مورد وقایع تاریخی را از او سلب نماید.
سیمافکر در گفتگو با خسرو معتضد پژوهشگر تاریخ معاصر به «نگاه گزینشی و وارونمایی»
این مستند پرداخته است. معتضد میگوید: مستند انقلاب 57 بوی بهاییت میدهد؛ چرا که
بهاییها از چنین وضعیتی که در ایران پس از انقلاب پیش آمده ناراضی هستند؛ چون در
زمان شاه میخوردند و میبردند و بزرگترین شرکتها را داشتند. این اقلیت هیچگاه
حاضر نیست قبول کند که در ایران محبوب نیست. «شبکه من و تو» وابسته به بی بی سی
انگلستان است و به زعم خود برای سقوط حکومت ایران در حال تهیه سلسله فیلمهایی است؛
مثلاً رضا شاه را برای نسل جوانی که از بسیاری امور بیخبر است، مطرح میکند. مشکل
مهم تاریخ ایران «انگلستان» است.
افزایش قیمت نفت با «دکترین
نیکسون»
سخنان
دکتر عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، در جشنواره عمار نیز
بخش دیگری از نقد مستند انقلاب 57 را تشکیل میدهد.
سلیمی
نمین میگوید: بعد از شکست آمریکا در ویتنام، نیکسون طرحی به عنوان «دکترین نیکسون»
ارائه کرد که بر مبنای آن، باید از این به بعد آمریکاییها خودشان مستقیماً در نقاط
بحران ورود نیابند بلکه به برخی کشورها نیابت بدهند تا آنها از منافع ایالات متحده
دفاع کنند. بدیهی است که این دکترین برای آمریکاییها هزینه داشت. این سوال قابل
تأمل مطرح شد که آیا آمریکاییها بعد از شکست میتوانند هزینه ایجاد پایگاههای خود
در نقاط مختلف دنیا را تامین کنند؟ و جواب آن نیز «خیر» بود؛ آمریکاییها
نمیتوانستند این پایگاهها را در ایران و سایر کشورهای تعیین کننده، به لحاظ
هزینههای بالای آنها ایجاد کنند؛ مگر اینکه تامین این هزینهها شامل دپوی تسلیحات
و تجمع مستشاران نظامی، از محل دیگری تامین میشد. این محل هم چیزی نبود جز افزایش
قیمت نفت! چرا که آمریکاییها میتوانستند قیمت نفت را افزایش دهند و درآمد بسیاری
از کشورهایی که تابع سیاستهای آنها بودند را کسب کنند. از محل این افزایش قیمت نفت
نیز هزینههای ایجاد پایگاههای نظامی خود را تامین میکردند!
سلیمی
نمین درباره ژستهای ضد غربی شاه که در این مستند به صورت ویژه به آن پرداخته شده
است، توضیح میدهد: در این میان شاه یکسری ژستهای ضد غربی میگیرد؛ که در این
مستند هم مصاحبههایی از شاه پخش میشود، مثلاً شاه به غربیها میگوید شما تا کی
باید کالاهای خود را افزایش دهید و ما نفت خود را افزایش ندهیم؟!
هم به
لحاظ تاریخی و هم به لحاظ مقطع خاص آن زمان، ضد غرب جلوه دادن شاه جعل تاریخ است.
محمدرضا پهلوی در کدام مقطع طرفدار منافع ملت بوده است که حالا به یکباره گفته شود
او در این برهه مورد بحث، نگران منافع ملت شده است؟! وقتی میخواستند «بحرین» را از
ایران جدا کنند آیا محمد رضا پهلوی عِرق ملی داشت؟! در دوران پهلوی اول و دوم
اقداماتی علیه ملیت ایران و تمامیت ارضی کشور صورت میگیرد که اصلاً سابقه نداشت.
در طول تاریخ ایران، جدا شدن بخشهایی از ایران بدون جنگ بیسابقه است و مورد دومی
ندارد. در دوران پهلوی هر قسمتی که از ایران جدا میشد بدون جنگ بوده و صرفاً بر
اساس تصمیم بیگانه بوده است! ارتفاعات «آرارات کوچک و بزرگ» را رضا پهلوی به ترکیه
میبخشد! «دشت نامید» را ایران به افغانستان واگذار میکند! منطقه نفت خیز «خانقین»
به عراق بخشیده میشود! و… . این جداشدن بخشهای مهمی از کشور بدون هیچ جنگی
میتواند به خوبی میزان علاقه و غیرت پهلوی به ایران و موضوعات ملی را نشان دهد.
در
تکمیل همه تحلیلهای ارائه شده در اینباره، چیزی که مستند «انقلاب 57» با تمام
تصاویر آرشیوی قویاش، از تحلیل آن عاجز است، این است که اساساً چرا انقلاب اسلامی
رخ داد؟! سازندگان مستند، مواضع ضدغربی شاه ایران را عامل مهم سقوط وی میدانند و
گه گاه نیز برای تحلیل چرایی وقوع انقلاب، دست به دامان تئوریهای چپ و مارکسیستی
میشوند! که به هیچ وجه توجیه قابل قبولی برای وقوع انقلابی اسلامی نیست؛ انقلابی
که همه طبقات جامعه در آن شرکت داشتند و 98 درصد مردم به آن آری گفتند.
کژروی داخلی، سوء استفاده خارجی
«آه
شاهانه» با محوریت تحلیلی بر فیلم مستند «انقلاب57»، با حضور نادر طالبزاده، مجری
کارشناسِ برنامه راز و مستندساز، 7 اسفندماه 93 در مؤسسه «خانه بیداری اسلامی
اصفهان» برگزار شد. طالبزاده معقتد است: تهیه و پخش انقلاب ۵۷ از شبکه فارسی زبان
من و تو، را باید به چشم یک فرصت و نه یک تهدید، نگریست. ما نباید از پخش
مجموعههایی مانند «انقلاب ۵۷» دست پاچه و نگران شویم؛ بلکه از این فرصت باید بهره
برد و سکانس به سکانس، آن را بررسی و نقد کرد. موضوع قابل توجه در این مجموعه،
آرشیو و نمایش تصاویر تازهای از دوران پهلوی است. این مستند فرصتی برای بررسی و
تحلیل چرایی و برپایی نشستهایی از این دست ایجاد کرده است. هر چه زمان میگذرد
ایران اسلامی بیشتر دیده میشود؛ و ساخت این مستند نیز به علت ترس و دستپاچگی
آنور آبیها از همین روند روبه جلوی ماست. جمع آوری، تنظیم و پخش این همه آرشیو
دست اول در مستند انقلاب ۵۷ با این نگاه در داخل، میتواند بنیاد حرکتی را بگذارد
که بتواند بازخورد مناسبی در جوابشان باشد؛ آن هم در این زمان و برهه خاص که ایران
در امنیت، اقتدار و آرامش است. رسانه ملی هم باید این مباحث را تحلیل و موشکافی کند
کما اینکه پخش مجموعه مستند «به روایت دربار»، در دهه فجر، بسیار به موقع، واقعی و
اثرگذار بود.
دکتر
موسی نجفی، در ادامه نشست نقد و بررسی مستند انقلاب 57 با عنوان «آه شاهانه» در
«خانه بیداری اسلامی اصفهان» با اشاره به پخش این مستند از شبکههای ماهوارهای
اظهار داشت: یکی از دلایل تأثیرگذاری این مستند این است که این کار یک اثر هنری است
و کار فرهنگی اگر در قالب هنر باشد دارای اثر بیشتری خواهد بود. سئوالی که پیش
میآید این است که چرا باید یک انقلاب متکامل، روندی را در پیش بگیرد که گروهی از
آدمها را به هوس بیندازد تا چنین خرجی بکنند و بعد از 36 سال چنین اثری تولید
نمایند؟! این مانند این است که بعد از وفات پیامبر؟ص؟ امت بخواهند به دوران جاهلیت
بازگردند.
میتوان گفت ساخت چنین مستندهایی در این برهه زمانی، تا حد زیادی به خاطر کژرویهای
داخلی است. کژرویهای داخلی، فرصت ساخت مستند انقلاب 57 را به شبکه من و تو، داد.
در کشور اتفاقاتی افتاده است که باعث شده گروهی از مردم نسبت به حرکت خود مشکوک
شوند و سبب گشته دشمن از این فرصت استفاده کند و اقدام به ساخت چنین مستندهایی
نماید.
«قاب بندی» حریف و ضعف تکنیکی ما
نشست
نقد و بررسی ساختار و محتوای مستند انقلاب 57، با حضور پژوهشگران تاریخ و رسانه،
استادان و جمعی از دانشجویان دانشکده ارتباطات و علوم اجتماعی 20 اسفندماه 93، در
دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.
محمدرضا خوشرو پژوهشگر حوزه رسانه در سخنانی با تکیه بر نظریههای مربوط به تبلیغات
سیاسی و کارکرد مستندهای سیاسی و تاریخی، به شگردهای بصری، هنری و تصویری مستند
«انقلاب 57»، اشاره و اظهار داشت: این مستند، هم به لحاظ استفاده از تصاویر دیده
نشده توسط مخاطب ایرانی و هم بهکار گیری تکنیک «قاببندی» در انتخاب، حذف وقایع و
رخدادها، بیش از برنامههای تولید شده در داخل، برای مخاطب جذابیت و در عین حال
بدآموزی داشته است.
در
ادامه این نشست حسین دهباشی مستندساز و مسئول تاریخ شفاهی کتابخانه ملی، نیز به
ارائه دیدگاههای خود در ارتباط با این مستند پرداخت. وی با انتقاد از برخی
رسانهها و دستگاههای داخلی به خاطر عدم استفاده از ظرفیتهای تاریخی و هنری
انقلاب برای جلوگیری از گرایش مخاطب به رسانههای بیگانه، تاکید کرد: بسیاری از
حقایق انقلاب را که تا کنون در آرشیو صدا و سیما مانده و از مردم پنهان است را
میتوان در قالب برنامههای خوشساخت و جذاب به مردم عرضه کرد. این ضعف تکنیکی و
تشخیصهای اشتباه ما است که میدان جولاندهی رسانههای برون مرزی را فراهم میسازد.
(به نقل از: نشریه معارف)