اصلاحات امام هادی (ع) در خشنترین دوران ضدشیعی
۱۳۹۴/۰۲/۰۴
–
۸۱ بازدید
امام هادى ـ علیهالسلام ـپس از شهادت پدر بزرگوار خود،در محیطى بسیار سخت و در وضع بسیار دشوار مىزیست و هم عصر حکومت «متوکل » بود که به دشمنى با امام(ع) و تعقیب یاران وى و در هم شکستن پایگاههاى او زبانزد بود و هر روز در این گونه اعمال پیشتر مى رفت و در دستگاه حاکم نیز این بدرفتاریها گسترش مى یافت تا آنجا که متوکل خطر بحران حکومت خویش را احساس کرد و بر آن شد تا با دو روش توأمان در یک اقدام، از بحرانى تر شدن وضع جلوگیرى کند.
۱ـ حمله بردن به یاران امام (ع) و پایگاه هاى او و آزردن آنان و از میان برداشتن آثار شیعیان، تا بیش از پیش آنان را دچار وحشت کند و خوار گرداند. او به این اعمال دست زد و تا بدانجا پیش رفت که قبر امام حسین (ع) را ویران ساخت و آثار آن را از میان برد.
۲ ـ امام (ع) را از پایگاه هاى او دور ساخت تا مقدمه آواره ساختن و پراکندن پایگاه هاى ایشان باشد، و سازماندهی آن را از بین ببرد و آنان را از پیروزى ناامید گرداند. متوکل دریافت که اگر امام هادى (ع) از مراقبت او دور باشد یعنى در مدینه بماند، برای دولت او خطر بسیاری خواهد داشت. پس دستور داد آن بزرگوار را به سامره بیاورند تا حرکات و سکنات ایشان را تحت نظارت داشته باشند.
متوکل به امام (ع) نامه اى نوشت و او را دعوت کرد که با هر کس از خانواده و دوستان خود که بخواهد به سامره بیاید. متوکل به نحوى به این اقدام دست زد که امت بر او نشورد. این روش همان بود که خلیفگان پیش از او نیز عمل کردند. مامون نیز با حضرت رضا (ع) همچنین با حضرت جواد (ع) به همین روش اقدام نمود و کوشید آنان در محیط دستگاه دولت به سر برند تا زیر نظر نگاهبانان قصر باشند.
متوکل به وسیله یحیى بن هرثمه، یکى از فرماندهان ارتش خود، نامه اى به امام فرستاد و سپاهى با یحیى همراه کرد تا به مدینه روند و فرمان داد تا خانه امام را بازرسى کنند و در پى مدرکى باشند که امام را محکوم به توطئه و اقدام علیه دولت او کند، سپس او را به سامره آوردند.
وقتى مردم مدینه از موضوع آگاه شدند، سر و صدا راه افتاد و عمل «پسر هرثمه » را محکوم داشتند تا جایی که ابن هرثمه کوشید آنان را خاموش سازد و نزد آنان سوگند یاد کرد که دستورى که متضمن آسیب رسانیدن به امام (ع) باشد ندهد.
اصلاحات امام هادی در خشنترین دوران ضدشیعی
این امر دلیل آگاهى مردم مدینه از سوءنیت حکمرانان نسبت به امام بود.
«ابن هرثمه » گوید: «سپس سراى او را بازرسى کردم و در آن جز تعدادی قرآن و دعا و کتب علمى چیزى نیافتم».
امام هادى (ع) همراه فرزند خود «عسکرى » نوجوان، با ابن هرثمه، مدینه را به سوى سامره ترک کرد. یک روز پس از رسیدن به سامره، متوکل، امام (ع) را دعوت کرد و یاران متوکل به استقبال امام رفتند و متوکل نیزشرایط تعظیم و تکریم بجاى آورد و احترامات خود را به امام (ع) ظاهر داشت؛ سپس او را به منزلى فرستاد که پیشاپیش براى وى آماده کرده بود.
متوکل با این روش مزورانه، خواست برنامه سیاسى و دشمنى دیرینه خود را با امام (ع) زیر پوشش قرار دهد. متوکل با احضار امام (ع) وى را به اقامت اجبارى ملزم ساخت و واداشت تا زیر مراقبت شدید کاخ، زندگى کند.
امام هادی (ع) تحت مراقبت
هدف متوکل از احضار یا دعوت امام (ع) به سامره نزد خود و یارانش، محو کردن او در حاشیه دربار خلافت بود، تا چیزی از امور ایشان از وی مکتوم نماند.
امام با خویشتندارى در برابر آنان تظاهر به این میکرد که آنچه درباره وى عمل مى کنند، مورد قبول اوست و به هر حال با سیاست دولت عباسیان موافق است. دعوت به ضیافت را از طرف آنان مى پذیرفت و بر خوانشان (سر سفره) مى نشست و در مجالس و مراسم آنان شرکت مى جست.
اصلاحات امام هادی در خشنترین دوران ضدشیعی
این موضع امام (ع) در برابر دولت، مسامحه یا چشم پوشى یا فروتنى نبود. زیرا چنین چیزى با شخصیتى مانند شخصیت امام (ع) مطابقت نداشت.
هر گونه فروتنى امام هادی (ع) در برابر دستگاه به این معنى بود که بر ضد مصالح عالى اسلام رفتار کرده است. اگر دولت احساس میکرد که ایشان از مواضع خود چشم پوشیده است، بالاترین مقام و موقعیت و جاه و جلال را تقدیم وى میکرد، بى آنکه وى را وادار به اقامت اجبارى و مراقبت شدید کند.
امام (ع) توجه داشت که سیاست ستمگرانه حکومت نسبت به او روز به روز تندتر و بیشتر مى شود تا جایی که متوکل در پایان حکومت خود به علت سعایتها و خبرچینى ها بر ضد امام (ع)، او را زندانى کرد. آن اخبار، متوکل را هوشیارمی کرد و شک را در او بیدار مى ساخت و وادارش مى نمود تا خانه امام (ع) را در مراقبت شدید قرار دهد تا از صحت و سقم آن اخبار آگاه گردد.
افتراها و خبر چینى ها با شکست روبرو گردید
۱- همه خبرها و افتراها همیشه با شکست روبهرو میشد، بى آنکه از نظر کشف اطلاعات درباره حقیقت کار و فعالیت هاى امام (ع) به نتیجه برسد.
جاسوسان خلیفه، همیشه وقتى باز میگشتند تأکید میکردند که در سراى آن بزرگوار (ع)، چیزى که مایه شک باشد وجود نداشته است. این خبر به متوکل آرامش میداد و نسبت به حضرت امام (ع)، قدردانى و احترام خاصى ابراز میداشت.
امام هادى (ع)، هر بار که خانه اش مورد بازدید قرار میگرفت، موفق مى شد آنچه مشکوک بود، پنهان سازد زیرا پولها و نوشته هایى به حضرتش فرستاده مى شد که لازم بود از نظر دولت پنهان ماند. هرگاه میخواست کارى را که آشکار شدن آن از نظر دولت براى او (ع)، محظورى داشت پنهان دارد، روش رمز به کار مى برد.
۲- هرگاه سراى امام (ع) مورد بازرسى قرار میگرفت، با نهایت آرامش، خود را به بى اعتنائى مى زد و به پاسبانانى که براى تجسس مى آمدند کمک میکرد تا ماموریت خود را انجام دهند. براى آنان چراغ مى افروخت و اطاق هاى خانه را به آنان نشان میداد تا براى ماموران ایجاد شبهه نشود که او فعالیت غیر عادى دارد.
اگر امام (ع) جز این، موضعى اتخاذ مى فرمود، با رفتار خود شک حکمرانان را در مورد فعالیت هاى خویش برمى انگیخت. بارها خانه امام مورد بازرسى قرار میگرفت و آن در اثر سخن چینی هاى «بطحانى » نزد متوکل بود که مى گفت امام داراى پول و اسلحه مى باشد و متوکل بیدرنگ به «سعید» حاجب، فرمان میداد به خانه امام (ع) حمله برد و پول و اسلحهها را بیابد و نزد او ببرد.
یک بار «سعید» به وسیله نردبانى از خیابان وارد پشت بام خانه امام (ع) شد و در تاریکى از نردبان پائین آمد و نمى دانست چگونه وارد اتاقها شود. امام (ع) با کمال آرامش او را ندا در داد و فرمود: «اى سعید بر جاى خود باش تا شمعى برایت بیاورم. » سعید گفت: بر جاى ماندم تا شمع آوردند، و در نور شمع پائین رفتم. او را دیدم، عبائى پشمین بر تن و کلاهى از همان جنس بر سر داشت و سجاده او که از حصیر بود در برابرش گسترده بود و روى به قبله داشت.
پس به من گفت: «این اطاقها» و من وارد آن اطاق ها شدم و بازرسى کردم و چیزى نیافتم.
سعید کوشید از امام پوزش طلبد و عذر مامور بودن خود را بخواهد اما امام (ع) این آیه را تلاوت کرد:
و سیعلمون الذین ظلموا اى منقلب ینقلبون. (زود است که ستمگران بدانند به چه گرفتارى دچار خواهند گشت.)
در رویدادى دیگر به متوکل خبر رسید که از شهر قم که یکى از مراکز طرفداران امام (ع) بود، اموالى به حضرت فرستاده اند. متوکل به وزیرخود «فتح بن خاقان » دستور داد که مراقب اوضاع باشد و نتیجه را به او خبردهد.
امام در سامره زیر نظر جاسوسان متوکل شب و روز مورد مراقبت بود و میکوشید کارهاى خود را در آن محیط سخت انجام میدهد. فعالیت هاى ایشان در آن دایره پر تشویش محدود میشد و حتى الامکان می کوشید برخوردى روى ندهد. امام (ع) با توجه به فشار و مراقبت شدیدى که متوجه خود و یارانش بود، حرکت خود را در دو زمینه آغاز نمود:
الف) آگاه ساختن امت و نشان دادن مواضع علمى خود به صورت پاسخ گفتن به شبهه ها و جواب به پرسشهائى که خلیفه از او میکرد، تا آن امام را در تنگنا قرار دهد و نتواند از عهده حل آن بر آید. مثلا متوکل از «ابن سکیت » خواست مسأله اى پیچیده و دشوار در حضور او مطرح کند و از امام (ع) جواب آن را بخواهد. «ابن سکیت »، برخى مسائل را که سخت دشوار میدانست ازامام پرسید و امام در آن مبارزه و مباحثه پیروز گردید.
«یحیى بن اکثم »، متوکل را گفت: «دوست ندارم پس از پرسش هاى من از این مرد چیزى پرسیده شود زیرا وقتى آشکار گردد که او دانشمند است رافضیان تقویت میگردند».
امام (ع) پاسخ سوالات را میداد و شبهه هاى کفرآمیز را که در اجتماع او رایج بود رد میکرد.
ب) پشتیبانى از پایگاههاى خود و توجه داشتن به آنها تا در حد امکان، نیازشان را برطرف سازد و کوشش در آموزش آنان و تقویت ایمانشان.
امام با کوشش خستگى ناپذیر و فراوان، وقت خود را براى تجدید فعالیت پیروان خود مصروف میداشت. هر وقت فرصت این کارها دست میداد و امکان فعالیت پیش مى آمد، پایگاه هاى خود را با هر روشى که امکان داشت تقویت میکرد تا در برابر مشکلات، نیروهاى پایدار و مجهز آماده داشته باشد. «براى امام هادى (ع) از راه هاى پنهانى و آشکار، و در هر صورت ممکن، پولهاى سرشار از قبیل خمس و زکات و خراج مى رسید و آنها را درمصالح عمومى اسلام به مصرف مى رسانید تا جنبش فرو ننشیند. این فعالیتها البته دور از چشم حکمرانان و مرکز حکومت عباسیان بود.
موضع عباسیان در برنامه ریزى امام (ع)
حکمرانان عباسى براى به دست گرفتن کارهاى امام (ع) و عارى نمودن برنامه امام از هر گونه تأثیر به روشهاى زیر عمل میکردند؛
۱ـ صف آرایى در برابر امام (ع) و به مبارزه طلبیدن ایشان (ع) از نظر علمى.
در این مورد، نقشه هاى آنها با شکست روبهرو گردید، زیرا چنانکه گفتیم، امام (ع) پاسخ پرسشها و استفتائات آنان را میداد.
۲ ـ کوشش در جلب امام و کشانیدن ایشان به طرف خود و نزدیک ساختن امام به دربار، تا افکار وى بى ثمر و بى تأثیر گردد و از پایگاههاى توده اى خود دور افتد. مى توان موضع امام (ع) را در پذیرفتن و اظهار موافقت براى حضور یافتن در سامره و همراهى با آنان چنین تفسیر کرد:
الف) حمله و فشار و اجبار تا مرز مرگ پیش رفت و مخالفت و امتناع آشکار امام از حضور در مجلس متوکل به این نتیجه منجر میشد که حکومت را بر ضد خود تحریک کند. ولی سیاست امام باعث شد که دولت به اهداف خود نرسد.
ب) امام (ع) میخواست از طرف سخن چینها و افتراهاى بعضى از جاسوسان که خواستار گرفتارى و آزردن ایشان بودند، در امان باشد. امام (ع) مى خواست در برابر حکام طورى حرکت کند که شک و بیمى در دلها ایجاد نکند تا شاید بتواند فرصتى به دست آورد و در زمینه هاى لازم به فعالیت پردازد و تحرک و کوشش را دوباره آغاز کند.
ج) امام (ع) شاید با زیستن در محیط طبقات حاکم و با نفوذ دولت مى خواست به این امر توفیق یابد که در میان آنان سخن حق را رایج گرداند واز موضع عادلانه خود دفاع کند و محبت، احترام و توجه آنان را به خود جلب نماید.
د) امام در آن هنگام این مسأله را میدانست که اساساً حکومت عباسى، بر حسب و نسب مبتنى است و نسبتها و پیوندهاى خانوادگى و مصالح شخصى و واسطهها، پایه آن است. امام اندیشید که مى توان از این واقعیت به سود اسلام بهره جست و کوشید تا از فشار و ستم نسبت به مردم خود کاسته و خطرهایى را که متوجه پایگاههای مردمی امام میشد را از آنها دور کند.
قیام هاى علویان و دعوت براى رضا از آل محمد (ص)
یکی دیگر از نگرانیها و وحشت فرمانروایان، شورش علویان علیه آنان بود. از این رو عباسیان در برابر آن، موضعى قاطعانه میگرفتند تا پیش از آنکه رشد یابد و گسترش پیدا کند، آن را در نطفه خفه کنند و بقایاى آن را تعقیب نمایند تا از دست آن آشوبها رهائى یابند. بدیهى است که این چاره جویى و جلوگیرى، با همه وسایل قهرآمیز و سرکوبى وحشیانه صورت میگرفت.
در این نظرگاه کینه آمیز نسبت به علویان، (حرکت ضد علوى)، بین خلیفه و فرمانده و وزیر و ترکان که در آن اوقات در سامره پایتخت عباسیان حضور پررنگی داشتند، تفاوتى وجود نداشت. چنانکه طبقه ذی نفع و برخوردار از همه امتیازهاى طبقاتى و همه فرماندهان و متنفذان که اعلام صلح و جنگ در دست آنان بود نیز در آن حرکت ضد علوى مانند دیگران بودند.
در آن هنگام، دولت عباسیان به علت سیاست ظالمانه خود دچار ناتوانى و پاشیدگى و گسیختگى شده بود و از اندک جنبش علویان به وحشت مى افتاد و از سایه آنان نیز به هراس گرفتار مى آمد. از این روى، در مقابل آنان روشى خشن پیش گرفته و شورشیان علیه خود را به بدترین عقوبت مىآزردند.
انقلابیون علوى اگر در خود احساس قدرتى میکردند و پیروانى فراهم مى آوردند، در مى یافتند که باید برنامه اى تهیه کنند و نقشه اى طرح نمایند تا بر ضدحکمرانان فاسد و منحرف خروج کنند. در بیشتر قیامها با شعار «رضا از آل محمد» مردم را فرا میخواندند و منظورشان از آن شعار، بهترین شخص از آل محمد (ص) بود و به اعتقاد آنان کسى بهتر از حضرت امام هادى (ع) وجود نداشت.
انقلابیون با آن شعار همه گیر و گسترده، روش جنگى جالبى به کار مى بردند تا بتوانند نام امام را پنهان دارند تا اگر انقلابیون شکست خوردند، امام در برابر دستگاه حاکم، در موضع اتهام و گرفتارى قرار نگیرد. و خوب می دانستند که امام (ع) زیر نظر جاسوسان و خبرچینان دولتى قرار دارد و اگر بر ضد حکومت، به ایجاد عصیان و تمرد، متهم شود، ممکن است به قتل برسد.
شایان ذکر است که امامان ـ علیهم السلام ـ مبارزه مسلحانه و رویارویى مستقیم با حکام جور را به انقلابیون علوى محول میکردند تا وجدان و اراده امت را برانگیزند و آنان را ضد انحراف دولت به مقاومت آموخته کنند. آنان با فداکارى مستمر مى کوشیدند تا وجدان و اراده اسلامى را از سقوط نگاه دارند. و این یکی از راههای مبارزه با ظلم و جور سمتگران عصر آنان بود. امام هادی ـ علیه السلام ـ نیز از این قاعده مستثنی نبودند.
ایشان نیز ضمن اینکه تحت مراقبت شدید عباسیان بود ولی از مبارزه با دستگاه ظلم و جور غافل نشده و از انقلابیون و بیداران امت در این امر مهم استفاده میکردند. اما چون حکومت قدرت و سلطنت خود را در خطر دید؛ امام را به شهادت رساندند و بدین وسیله برای مدتی بیشتر، سلطنت خود را حفظ نمودند.
تابناک،۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۴