دوست گرامی. سوال شما نیازمند پاسخ در حد یک کتاب است ولی ما سعی کرده ایم به صورت مختصر مطالبی را تقدیم کنیم.
روش رهایی از دنیادوستی:
عارف کامل میرزا جواد ملکی تبریزی فرموده است: مادامی که ایمان با دل کندن از محبت دنیا تقویت نشود، و مؤمن آن دسته از مسائل دنیائی را که دل را از آخرت و نماز به خود مشغول می دارد، و هر فکر و ذکری که بر خلاف توجه به نماز و بندگی خدا است را از خود دور نکند، همت کافی برای حرکت در مسیر تعالی را ندارد، زیرا کسی که چیزی را دوست بدارد بسیار یاد آن می کند و ذکر و یاد محبوب خواه ناخواه قلب را متوجه آن می سازد، و از یاد غیر آن باز می دارد و برای همین هم هست که می بینی ما هر چه کوشش کنیم نمی توانیم نمازی را بدون یاد غیر خدا بخوانیم، و اما دل های سالم از محبت دنیا جمیع حالات شان نماز و یاد خدا است، بلکه روشنی چشم آنها در نماز است، و اصلا این لذایذ دنیائی، برای آنها لذت نیست.
درمان حب دنیا و رهایی از اسارت دنیا دو راهکار اساسی دارد که عبارتند از:
حقیقت دنیا
دنیا نزد هر گروهی تعریف خاصی دارد: فلاسفه آن را نشئه ای از نشئات وجودی انسان می دانند، علمای اخلاق، آن را مزرعه آخرت معرفی می کنند و عرفا هر آنچه غیر خدا است را دنیا می خوانند؛ دوستی دنیا و یا به اصطلاح دنیا پرستی، صفتی است رایج در زبان سالکان و عارفان و منظورشان از آن بزرگترین و مهمترین عامل دوری از یاد خدا است. در نظر ایشان هر آنچه انسان را از یاد خدا باز دارد، دنیا است؛ چه آن چیز از امور مادی باشد و چه از امور معنوی. و بالعکس آنچه سبب تقرب انسان به خدا و علت یاد او باشد، از آخرت است چه آن چیز مادی باشد چه معنوی.
دنیا در تعریف امام خمینی (رض) هر آن چیزی است که انسان را از حق تعالی به خود مشغول کند. ایشان می فرمایند: اگر نفوس یکسره متوجه به دنیا و تعمیر آن باشند و منصرف از حق باشند گرچه اعتقاد به مبدا و معاد هم داشته باشند منکوس هستند و میزان در انتکاس قلوب غفلت از حق و توجه به دنیا و تعمیر آن است.
خیالی که پیوسته متوجه به مادیات و تعمیر دنیا است، غافل از حق است؛ چون تقابل بین این دو، تقابل تناقض است. به این معنا که هر جا علاقه به دنیا هست، خدا نیست و هر جا خدا هست علاقه به دنیا نیست. ورود یکی به معنای خروج دیگری است. علی (ع) در این زمینه فرمودند: إِنَّمَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَتَیْنِ اتِّبَاعَ الْهَوَی وَ طُولَ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَی فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَةَ؛ همانا از دو چیز بر شما می ترسم پیروی از هوای نفس و آرزوی دراز. اما پیروی از هوای نفس انسان را از یاد حق باز می دارد و آرزوها سبب فراموشی آخرت می شود.
آنچه مذموم است، دلبستگی و علاقه به امور دنیوی است، نه خود آنها. انسان سالک مانند سایر انسان ها برای ادامه زندگی نیاز به غذا و لباس و مسکن و همسر دارد و برای تأمین آنها ناچار است کار کند. برای بقاء نسل باید ازدواج کند. برای اداره زندگی اجتماعی ناچار است مسؤولیت اجتماعی بپذیرد، و به همین جهت در شرع مقدس اسلام از هیچکدام اینها مذمت نشده بلکه با قصد قربت همه اینها میتوانند عبادت محسوب شوند و مقرب بنده باشند. خود اینها مانع حرکت و سیروسلوک و یاد خدا نیستند، آنچه مانع حرکت و ذکر است دلبستگی و علاقه قلبی به این امور است.
اما در صورتی که این امور هدف زندگی شوند و فکر و ذکر انسان را مشغول نماید، لازمهاش غفلت از خدا خواهد بود. پولپرستی و زنپرستی و مقامپرستی و علمپرستی، مذموم است و انسان را از سلوک باز میدارد، نه خود پول و زن و مقام و علم.
مگر پیامبر گرامی اسلام و امیر المؤمنین و امام سجاد و سایر ائمه (علیهم السّلام) کار و کوشش نمیکردند و از نعمتهای الهی برخوردار نمیشدند؟ این یکی از مزایای بزرگ اسلام است که برای دنیا و آخرت و کارهای دنیوی و اخروی حدومرزی قائل نشده است، اما به گونه ای این امور را کنترل و مدیریت می کند که مانع راه خدا و سلوک معنوی نشوند.
آثار و عواقب دنیادوستی
در روایت دارد که حب دنیا سرآمد خطاهای بشر است، دو محبوب و معبود در یک قلب نمی گنجد، در قلبی که محبت دنیا جایگزین شده، امکانی برای نفوذ محبت خدا در آن نیست. قلب روحانی عرش رحمان است، اما اگر جایگاه محبت دنیا شد، رحمت از آن می گریزد و به آتش نزدیک می شود. یاد خدا و آخرت برترین عامل رفع غفلت و نورانیت قلب است، در حالی که حب دنیا این نور را کاملا خاموش می کند و روح را به خواب می برد.
خصوصیت محبت به چیزی، این است که انسان را نسبت به باقی امور بی التفات می کند. فَإِنَّ حُبَّ الدُّنْیَا یُعْمِی وَ یُصِمُّ وَ یُبْکِمُ وَ یُذِل؛ به همین دلیل قلبی که از محبت دنیا مالامال شده است نسبت به امور دین و آخرت، گنگ و کور و کر خواهد شد. خَتَمَ الله عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیم؛ خدا مهر نهاد بر دل ها و گوش های ایشان، و بر چشم های ایشان پرده افتاده، و ایشان را عذابی سخت خواهد بود.
بهعلاوه برطبق احادیث، حبّ دنیا ریشه تمام گناهان است و انسان گناهکار نمیتواند به مقام قرب الهی صعود نماید.امام صادق (ع) فرمود: حبّ الدنیا رأس کلّ خطیئة؛ محبت دنیا ریشه هرگناهی است. رسول خدا (ص) فرمود: اولین چیزی که بوسیله آن معصیت خدا انجام گرفت شش صفت بود: حبّ الدنیا و حبّ الریاسة و حبّ الطعام و حبّ الراحة؛ علاقه به دنیا، علاقه به ریاست، علاقه به زن، علاقه به غذا، علاقه به خواب، علاقه به راحتی. حضرت صادق (ع) فرمود: ابعد ما یکون العبد من اللّه عزّ و جلّ اذ الم یهمّه الّا بطنه و فرجه؛ دورترین حالات بنده از خدا وقتی است که هدفی جز سیر کردن شکم و تأمین خواستههای شهوانی نداشته باشد.
در روایتی جابر میگوید: خدمت امام محمد باقر (ع) رسیدم پس به من فرمود: ای جابر! محزون و مشغول القلب هستم. عرض کردم: فدایت شوم، اشتغال و حزن شما در اثر چیست؟ فرمود هرکس که دین صاف و خالص خدا در قلبش داخل شود از غیر خدا دلش فارغ خواهد بود. ای جابر! دنیا چیست و چه ارزشی دارد؟ آیا جز لقمهای که میخوری و لباسی که میپوشی یا زنی که با او ازدواج میکنی، چیز دیگری است؟ ای جابر! مؤمنین به دنیا و زندگی در آن، اعتماد نمیکنند و از ورود به جهان آخرت خود را در امان نمیبینند. ای جابر! آخرت سرای جاویدان و دنیا محل مردن و گذشتن میباشد، لیکن اهل دنیا از این امر غافل هستند، گویا مؤمنین هستند که اهل فقاهت و تفکر و عبرت میباشند. آنچه به گوششان میرسد آنها را از ذکر خدا باز نمیدارد و رؤیت زر و زیور دنیا آنها را از ذکر خدا غافل نمیسازد. پس به ثواب آخرت میرسند چنانکه بدین آگاهی دست یافتهاند.
رسول خدا (ص) فرمود: لا یَجِدُ الرَّجُلُ حَلاوَةَ الإِیمانِ فی قَلبِهِ حَتّى لا یُبالِیَ مَن أکَلَ الدُّنیا؛ انسان، شیرینى ایمان را در دلش نمى یابد، مگر آن گاه که برایش مهم نباشد چه کسى دنیا را خورد .
در قالب یک جمله وابستگی بدین معنا است که: ما در ارتباط با کسی یا چیزی آنچنان مجذوب شدهایم که احساس میکنیم با نبودن آن، ما نیز نابود میشویم، در این حالت، ما به شدت به اتصال عاطفی به آن عادت کردهایم.
دنیا دوستی و رسیدن به مال و منال و مقام دنیا اگر هدف نهایی انسان شد و جای رسیدن به خداوند را گرفت، تبدیل به دنیاپرستی می شود، بر سالک راه خدا لازم است که دنیادوستی و دنیاپرستی را از دل خویش خارج سازد تا هجرت و حرکت به سوی مقامات عالی برایش امکانپذیر باشد. فکر و ذکر امور دنیا را از قلب خویش بیرون براند تا یاد خدا جایگزین آنها گردد.
دنیای مذموم و دنیای ممدوح
مقصود از دنیا، که در زبان ائمه (ع) و بزرگان دین، مذموم بوده و تقبیح شده، همان علاقه و محبت قلبی و باطنی به آن است، نه اینکه دنیا به خودی خود مذموم باشد، چه آنکه دنیا مخلوق خدا است و حق تعالی هیچ گاه امر مذموم خلق نمیکند.
دنیای مذموم که همان دنیادوستی است، دنیایی است که انسان را از خدا منقطع و از یاد او غافل می گرداند؛ بنابراین هر چیزی که انسان مستقلاً به آن توجه نموده و میل و گرایش و علاقهای به آن پیدا کند و این میل و گرایش در عرض توجه به خدا قرار گیرد، همان دنیا است.
مصادیق بارز دنیای مذموم، همانا حب افراطی و نفسانی نسبت به قدرت، مقام، سلطه بر دیگران، افزون خواهی در ثروت، حرص به جمع مال، طلب شهرت و مانند آن است که باعث رکون آدمی به دنیا و غفلت از یاد خدا و آخرت می گردد. از آنسو اگر کسی برای خدا و ترویج دین حق، قدرت و ثروت را وسیله قرار دهد، عین آخرت طلبی است.
علامه مجلسی (ره) میفرماید: آنچه – به حسب فهم ما – از مجموع آیات و اخبار بدست می آید، این است که دنیای مذمومه عبارت از اموری است که انسان را از طاعت خدا و دوستی او و تحصیل آخرت باز می دارد. پس دنیا و آخرت با هم متقابل اند، یعنی هر چه باعث رضای خدای سبحان و قرب او شود، از آخرت است، اگر چه به حسب ظاهر از دنیا باشد، مثل تجارات و زراعات و صناعاتی که مقصود از آنها معیشت عیال باشد برای اطاعت امر خدا و صرف کردن آنها در مصارف خیریه و اعانت کردن بر محتاجان و صدقات و اینها همه از آخرت است؛ گرچه مردم آن را از دنیا بدانند و سلوک و ریاضات بدعت گرایانه و اعمال ریایی – گرچه با تزهد و انواع مشقت همراه باشد – از دنیاست؛ زیرا که باعث دوری از خدا میشود و قرب به سوی او به دنبال ندارد، مانند اعمال کفار و منافقان.
امام خمینی (رض) نیز می نویسد:
باید دانست که دنیای مذموم در لسان اولیا همان علاقه و حب و توجه به آن است؛ و الّا اصل عالم مُلک و مشهدِ شهادت، که یکی از مشاهد جمال جمیل حقّ و مهد تربیت اولیا و عرفا و علمای بالله و دار التکمیل نفوس قدسیه بشریه و مزرعه آخرت است، از اعز مشاهد و منازل است نزد اولیا و اهل معرفت. چه بسا باشد که کسی حظی از دنیای خارجی نداشته باشد، و به واسطه حب و تعلق قلبش به آن، از اهل دنیا و ناسی حقّ و آخرت باشد و دیگری که دارای ملک و سلطنت و جاه و مال است، چون سلیمان بن داود (ع) اهل دنیا نباشد و رجل الهی و انسان لاهوتی باشد و معلوم است که در اقبال دنیا و حصول آن، علاقه به آن مدخلیت ندارد؛ چه بسا علاقه مندانِ دست تهی که از دنیا جز فساد و نکبت آن را ندارند، و بی علاقه های دارای ملک و حشمت که جمع بین دنیا و آخرت نمودند و به سعادت داریْن رسیدند و اشاره به این نکته در احادیث شریفه شده، مثل قول امام سجاد (ع): الدُّنْیا دُنْیاءان: دُنْیا بَلاغٍ وَ دُنْیا مَلْعُونَةٍ؛ دنیا دو گونه است، دنیایی که انسان را – به مطلوب نهایی – که سعادت دنیا و آخرت است – می رساند و دنیایی که او را از آن مطلوب دور میکند. گاهی از خود دنیا تکذیب بلیغ شده به اعتبار تعلق به آن، یا برای صرف علاقه از آن؛ و ذکر اخبار متعلقه به این باب و جمع آن و بیان اعتبار عقلی در آن، از وظیفه این مختصر خارج است.
بنابراین انسان دارای دو دنیا است: ممدوح و مذموم. آنچه ممدوح است، حصول در این نشئه که دار التربیة و دار التحصیل و محل تجارت مقامات و اکتساب کمالات و تهیه زندگانی سعادتمند ابدی است که بدون ورود در اینجا امکان پذیر نیست… عالم ملک، که مظهر جمال و جلال است و حضرت شهادت مطلقه است، به یک معنا مذمتی ندارد و آنچه مذموم است دنیای خود انسان است، به معنای وجهه قلب به طبیعت و دلبستگی و محبت آن است که منشأ تمام مفاسد و خطاهای قلبی و قالبی است.
و هر چه دلبستگی به آن زیادتر باشد، حجاب بین انسان و دار کرامت او و پرده ما بین قلب و حق بیشتر و غلیظ تر شود. آنچه در بعضی از احادیث شریفه است که از برای خدا هفتاد هزار حجاب است از نور و ظلمت، حجابهای ظلمانی، میتواند همین تعلقات قلبیه باشد به دنیا و هر قدر تعلقات بیشتر باشد، حجابها زیادتر است و هر چه تعلق شدیدتر باشد، حجاب غلیظ تر و خرق آن مشکل تر است.
الف) روش علمی : شناخت عمیق دنیا
روش اساسی رهایی از اسارت دنیا مطالعه و تحقیق جامع درباره حقیقت دنیا، دنیادوستی، اهل دنیا و دنیاگرایان، آثار و عواقب دنیاپرستی و فواید روحی و معنوی زهد و بی رغبتی به دنیا و آزادی از تعلقات دنیوی و مانند آن است.
موضوعات مفصلی درباره دنیا وجود دارد که در آموزه های دینی به آن پرداخته شده است. شناخت عمیق دنیا و جاذبه های فریبنده آن کمک شایان توجهی به سالک می کند تا بتواند روی از آن برتابد و با زهد ورزی خود را از جلوه های کاذب آن رها و آزادی معنوی خویش را بدست آورد، پرواضح است که زهد ورزی عملی بدون چنین شناختی امکان پذیر نیست.
ب) روش عملی: زهد ورزی
روش عملی کسب آزادی معنوی از اسارت دنیا، زهدورزی و بیرون راندن حب دنیا از دل است.
از نظر ارباب لغت زهد ورزیدن نسبت به یک چیز به مفهوم اعراض از آن شی و به مقدار اندکی از آن رضایت دادن است. در فرهنگ عالمان اخلاق زهد عبارت است از اعراض قلبی و عملی از دنیا، مگر به مقداری که آدمی بدان نیاز ضروری دارد.
به عبارت دیگر زهد روی گردانیدن از دنیا و دل بریدن از غیر خداوند، برای رسیدن خدا و آباد ساختن آخرت است.
از این تعریف برمی آید که اولاً، زهد نسبت به کسی صادق است که امکان تحصیل دنیا و برخورداری از آن را داشته باشد. ثانیاً، روی برتافتن او از دنیا به دلیل پستی و حقارت دنیا نسبت به آخرت باشد. هرگاه ترک دنیا به دلیل عدم امکان تحصیل آن ویا به هدفی غیر از رضایت خداوند و تحصیل آخرت باشد ـ مانند جلب رضایت و محبت مردم و یا به علت فرار از سختی و مشقت تحصیل آن ـ به آن زهد گفته نمی شود.
نگاهی گذرا به تعابیری که نسبت به زهدورزی در آیات و روایات وارد شده است و آثاری که برای این صفت نفسانی بیان گردیده همگی بیانگر جایگاهی رفیع برای وارستگی و زهدورزی نسبت به دنیا در نظام اخلاقی اسلام است.
از جمله پیامبر خدا (ص) فرمود: زهدورزی در دنیا موجب راحتی دل وبدن است. و فرمود: کسی که نسبت به دنیا زهد ورزد مصیبت ها بر او آسان گردد. امام صادق (ع) نیز فرمود: بی رغبتی به دنیا باعث فراغت قلب جهت پرداختن به آخرت می گردد. و سرانجام آنکه پیامبر اکرم (ص) اعلام می دارد: بدون بی رغبتی به دنیا، چشیدن شیرینی ایمان بر دل های شما حرام خواهد بود.
حقیقت زهد
حقیقت زهد از نظر اسلام وارستگى و آزادگى از زرق و برق دنیا و بى اعتنایى به آن است و نشانه این وارستگى و بى اعتنایى در دو چیز آشکارمى شود: نخست این که اگر انسان مواهبى از دنیا را در اختیار دارد و از دستش رفت ناراحت نشود و ناله سر ندهد و پیوسته اظهار تأسف نکند و نشانه دیگر این که به آنچه دارد دلبسته نباشد. به این معنا که پیوسته به دلیل این که مبادا از دست برود نگران و دلمشغول نباشد. لذا اگر یک روز ببیند رضاى خدا در این است که از همه آن چشم بپوشد، به این معامله حاضر باشد، و از جان و دل بگوید: هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس. و اگر یک روز حفظ آزادگى و شرف و ایمان در چشم پوشى از مال و جان و زندگى بود فریاد هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةِ بلند کند.
بنابراین، زهد و قناعت، از آنجا که نیازها را کم مى کند، آدمى را از قید اسارت در برابر اشخاص و اشیا رها مى سازد، به نحوی که مى توان گفت، گرایش انسان آگاه به زهد، ریشه اى در آزادمنشى او دارد. و به همه اضطراب ها پایان مى دهد.
به تعبیر دیگر پرورش این فضیلت اخلاقى در وجود انسان، مانع از این مى شود که تن به ذلّت حرص و طمع بدهد و براى برطرف ساختن عطش کاذب درونى خود، در برابر هر کس سر فرود آورد و به هر گونه پستى تن در دهد، آزادى و آزادگى خود را از دست داده، و بنده زر و زور گردد.
بی شک تلاش سازنده و منطقى براى پیشرفت امور زندگى و اقتصادى هرگز ممنوع نیست؛ لیکن تلاش برای تقویت روح دنیا پرستى و مسابقه در تجمل طلبى در میان مردم قابل قبول نیست بلکه منشأ انواع بدبختی ها است.
روش رهایی از دنیادوستی:
عارف کامل میرزا جواد ملکی تبریزی فرموده است: مادامی که ایمان با دل کندن از محبت دنیا تقویت نشود، و مؤمن آن دسته از مسائل دنیائی را که دل را از آخرت و نماز به خود مشغول می دارد، و هر فکر و ذکری که بر خلاف توجه به نماز و بندگی خدا است را از خود دور نکند، همت کافی برای حرکت در مسیر تعالی را ندارد، زیرا کسی که چیزی را دوست بدارد بسیار یاد آن می کند و ذکر و یاد محبوب خواه ناخواه قلب را متوجه آن می سازد، و از یاد غیر آن باز می دارد و برای همین هم هست که می بینی ما هر چه کوشش کنیم نمی توانیم نمازی را بدون یاد غیر خدا بخوانیم، و اما دل های سالم از محبت دنیا جمیع حالات شان نماز و یاد خدا است، بلکه روشنی چشم آنها در نماز است، و اصلا این لذایذ دنیائی، برای آنها لذت نیست.
درمان حب دنیا و رهایی از اسارت دنیا دو راهکار اساسی دارد که عبارتند از:
حقیقت دنیا
دنیا نزد هر گروهی تعریف خاصی دارد: فلاسفه آن را نشئه ای از نشئات وجودی انسان می دانند، علمای اخلاق، آن را مزرعه آخرت معرفی می کنند و عرفا هر آنچه غیر خدا است را دنیا می خوانند؛ دوستی دنیا و یا به اصطلاح دنیا پرستی، صفتی است رایج در زبان سالکان و عارفان و منظورشان از آن بزرگترین و مهمترین عامل دوری از یاد خدا است. در نظر ایشان هر آنچه انسان را از یاد خدا باز دارد، دنیا است؛ چه آن چیز از امور مادی باشد و چه از امور معنوی. و بالعکس آنچه سبب تقرب انسان به خدا و علت یاد او باشد، از آخرت است چه آن چیز مادی باشد چه معنوی.
دنیا در تعریف امام خمینی (رض) هر آن چیزی است که انسان را از حق تعالی به خود مشغول کند. ایشان می فرمایند: اگر نفوس یکسره متوجه به دنیا و تعمیر آن باشند و منصرف از حق باشند گرچه اعتقاد به مبدا و معاد هم داشته باشند منکوس هستند و میزان در انتکاس قلوب غفلت از حق و توجه به دنیا و تعمیر آن است.
خیالی که پیوسته متوجه به مادیات و تعمیر دنیا است، غافل از حق است؛ چون تقابل بین این دو، تقابل تناقض است. به این معنا که هر جا علاقه به دنیا هست، خدا نیست و هر جا خدا هست علاقه به دنیا نیست. ورود یکی به معنای خروج دیگری است. علی (ع) در این زمینه فرمودند: إِنَّمَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَتَیْنِ اتِّبَاعَ الْهَوَی وَ طُولَ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَی فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَةَ؛ همانا از دو چیز بر شما می ترسم پیروی از هوای نفس و آرزوی دراز. اما پیروی از هوای نفس انسان را از یاد حق باز می دارد و آرزوها سبب فراموشی آخرت می شود.
آنچه مذموم است، دلبستگی و علاقه به امور دنیوی است، نه خود آنها. انسان سالک مانند سایر انسان ها برای ادامه زندگی نیاز به غذا و لباس و مسکن و همسر دارد و برای تأمین آنها ناچار است کار کند. برای بقاء نسل باید ازدواج کند. برای اداره زندگی اجتماعی ناچار است مسؤولیت اجتماعی بپذیرد، و به همین جهت در شرع مقدس اسلام از هیچکدام اینها مذمت نشده بلکه با قصد قربت همه اینها میتوانند عبادت محسوب شوند و مقرب بنده باشند. خود اینها مانع حرکت و سیروسلوک و یاد خدا نیستند، آنچه مانع حرکت و ذکر است دلبستگی و علاقه قلبی به این امور است.
اما در صورتی که این امور هدف زندگی شوند و فکر و ذکر انسان را مشغول نماید، لازمهاش غفلت از خدا خواهد بود. پولپرستی و زنپرستی و مقامپرستی و علمپرستی، مذموم است و انسان را از سلوک باز میدارد، نه خود پول و زن و مقام و علم.
مگر پیامبر گرامی اسلام و امیر المؤمنین و امام سجاد و سایر ائمه (علیهم السّلام) کار و کوشش نمیکردند و از نعمتهای الهی برخوردار نمیشدند؟ این یکی از مزایای بزرگ اسلام است که برای دنیا و آخرت و کارهای دنیوی و اخروی حدومرزی قائل نشده است، اما به گونه ای این امور را کنترل و مدیریت می کند که مانع راه خدا و سلوک معنوی نشوند.
آثار و عواقب دنیادوستی
در روایت دارد که حب دنیا سرآمد خطاهای بشر است، دو محبوب و معبود در یک قلب نمی گنجد، در قلبی که محبت دنیا جایگزین شده، امکانی برای نفوذ محبت خدا در آن نیست. قلب روحانی عرش رحمان است، اما اگر جایگاه محبت دنیا شد، رحمت از آن می گریزد و به آتش نزدیک می شود. یاد خدا و آخرت برترین عامل رفع غفلت و نورانیت قلب است، در حالی که حب دنیا این نور را کاملا خاموش می کند و روح را به خواب می برد.
خصوصیت محبت به چیزی، این است که انسان را نسبت به باقی امور بی التفات می کند. فَإِنَّ حُبَّ الدُّنْیَا یُعْمِی وَ یُصِمُّ وَ یُبْکِمُ وَ یُذِل؛ به همین دلیل قلبی که از محبت دنیا مالامال شده است نسبت به امور دین و آخرت، گنگ و کور و کر خواهد شد. خَتَمَ الله عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیم؛ خدا مهر نهاد بر دل ها و گوش های ایشان، و بر چشم های ایشان پرده افتاده، و ایشان را عذابی سخت خواهد بود.
بهعلاوه برطبق احادیث، حبّ دنیا ریشه تمام گناهان است و انسان گناهکار نمیتواند به مقام قرب الهی صعود نماید.امام صادق (ع) فرمود: حبّ الدنیا رأس کلّ خطیئة؛ محبت دنیا ریشه هرگناهی است. رسول خدا (ص) فرمود: اولین چیزی که بوسیله آن معصیت خدا انجام گرفت شش صفت بود: حبّ الدنیا و حبّ الریاسة و حبّ الطعام و حبّ الراحة؛ علاقه به دنیا، علاقه به ریاست، علاقه به زن، علاقه به غذا، علاقه به خواب، علاقه به راحتی. حضرت صادق (ع) فرمود: ابعد ما یکون العبد من اللّه عزّ و جلّ اذ الم یهمّه الّا بطنه و فرجه؛ دورترین حالات بنده از خدا وقتی است که هدفی جز سیر کردن شکم و تأمین خواستههای شهوانی نداشته باشد.
در روایتی جابر میگوید: خدمت امام محمد باقر (ع) رسیدم پس به من فرمود: ای جابر! محزون و مشغول القلب هستم. عرض کردم: فدایت شوم، اشتغال و حزن شما در اثر چیست؟ فرمود هرکس که دین صاف و خالص خدا در قلبش داخل شود از غیر خدا دلش فارغ خواهد بود. ای جابر! دنیا چیست و چه ارزشی دارد؟ آیا جز لقمهای که میخوری و لباسی که میپوشی یا زنی که با او ازدواج میکنی، چیز دیگری است؟ ای جابر! مؤمنین به دنیا و زندگی در آن، اعتماد نمیکنند و از ورود به جهان آخرت خود را در امان نمیبینند. ای جابر! آخرت سرای جاویدان و دنیا محل مردن و گذشتن میباشد، لیکن اهل دنیا از این امر غافل هستند، گویا مؤمنین هستند که اهل فقاهت و تفکر و عبرت میباشند. آنچه به گوششان میرسد آنها را از ذکر خدا باز نمیدارد و رؤیت زر و زیور دنیا آنها را از ذکر خدا غافل نمیسازد. پس به ثواب آخرت میرسند چنانکه بدین آگاهی دست یافتهاند.
رسول خدا (ص) فرمود: لا یَجِدُ الرَّجُلُ حَلاوَةَ الإِیمانِ فی قَلبِهِ حَتّى لا یُبالِیَ مَن أکَلَ الدُّنیا؛ انسان، شیرینى ایمان را در دلش نمى یابد، مگر آن گاه که برایش مهم نباشد چه کسى دنیا را خورد .
در قالب یک جمله وابستگی بدین معنا است که: ما در ارتباط با کسی یا چیزی آنچنان مجذوب شدهایم که احساس میکنیم با نبودن آن، ما نیز نابود میشویم، در این حالت، ما به شدت به اتصال عاطفی به آن عادت کردهایم.
دنیا دوستی و رسیدن به مال و منال و مقام دنیا اگر هدف نهایی انسان شد و جای رسیدن به خداوند را گرفت، تبدیل به دنیاپرستی می شود، بر سالک راه خدا لازم است که دنیادوستی و دنیاپرستی را از دل خویش خارج سازد تا هجرت و حرکت به سوی مقامات عالی برایش امکانپذیر باشد. فکر و ذکر امور دنیا را از قلب خویش بیرون براند تا یاد خدا جایگزین آنها گردد.
دنیای مذموم و دنیای ممدوح
مقصود از دنیا، که در زبان ائمه (ع) و بزرگان دین، مذموم بوده و تقبیح شده، همان علاقه و محبت قلبی و باطنی به آن است، نه اینکه دنیا به خودی خود مذموم باشد، چه آنکه دنیا مخلوق خدا است و حق تعالی هیچ گاه امر مذموم خلق نمیکند.
دنیای مذموم که همان دنیادوستی است، دنیایی است که انسان را از خدا منقطع و از یاد او غافل می گرداند؛ بنابراین هر چیزی که انسان مستقلاً به آن توجه نموده و میل و گرایش و علاقهای به آن پیدا کند و این میل و گرایش در عرض توجه به خدا قرار گیرد، همان دنیا است.
مصادیق بارز دنیای مذموم، همانا حب افراطی و نفسانی نسبت به قدرت، مقام، سلطه بر دیگران، افزون خواهی در ثروت، حرص به جمع مال، طلب شهرت و مانند آن است که باعث رکون آدمی به دنیا و غفلت از یاد خدا و آخرت می گردد. از آنسو اگر کسی برای خدا و ترویج دین حق، قدرت و ثروت را وسیله قرار دهد، عین آخرت طلبی است.
علامه مجلسی (ره) میفرماید: آنچه – به حسب فهم ما – از مجموع آیات و اخبار بدست می آید، این است که دنیای مذمومه عبارت از اموری است که انسان را از طاعت خدا و دوستی او و تحصیل آخرت باز می دارد. پس دنیا و آخرت با هم متقابل اند، یعنی هر چه باعث رضای خدای سبحان و قرب او شود، از آخرت است، اگر چه به حسب ظاهر از دنیا باشد، مثل تجارات و زراعات و صناعاتی که مقصود از آنها معیشت عیال باشد برای اطاعت امر خدا و صرف کردن آنها در مصارف خیریه و اعانت کردن بر محتاجان و صدقات و اینها همه از آخرت است؛ گرچه مردم آن را از دنیا بدانند و سلوک و ریاضات بدعت گرایانه و اعمال ریایی – گرچه با تزهد و انواع مشقت همراه باشد – از دنیاست؛ زیرا که باعث دوری از خدا میشود و قرب به سوی او به دنبال ندارد، مانند اعمال کفار و منافقان.
امام خمینی (رض) نیز می نویسد:
باید دانست که دنیای مذموم در لسان اولیا همان علاقه و حب و توجه به آن است؛ و الّا اصل عالم مُلک و مشهدِ شهادت، که یکی از مشاهد جمال جمیل حقّ و مهد تربیت اولیا و عرفا و علمای بالله و دار التکمیل نفوس قدسیه بشریه و مزرعه آخرت است، از اعز مشاهد و منازل است نزد اولیا و اهل معرفت. چه بسا باشد که کسی حظی از دنیای خارجی نداشته باشد، و به واسطه حب و تعلق قلبش به آن، از اهل دنیا و ناسی حقّ و آخرت باشد و دیگری که دارای ملک و سلطنت و جاه و مال است، چون سلیمان بن داود (ع) اهل دنیا نباشد و رجل الهی و انسان لاهوتی باشد و معلوم است که در اقبال دنیا و حصول آن، علاقه به آن مدخلیت ندارد؛ چه بسا علاقه مندانِ دست تهی که از دنیا جز فساد و نکبت آن را ندارند، و بی علاقه های دارای ملک و حشمت که جمع بین دنیا و آخرت نمودند و به سعادت داریْن رسیدند و اشاره به این نکته در احادیث شریفه شده، مثل قول امام سجاد (ع): الدُّنْیا دُنْیاءان: دُنْیا بَلاغٍ وَ دُنْیا مَلْعُونَةٍ؛ دنیا دو گونه است، دنیایی که انسان را – به مطلوب نهایی – که سعادت دنیا و آخرت است – می رساند و دنیایی که او را از آن مطلوب دور میکند. گاهی از خود دنیا تکذیب بلیغ شده به اعتبار تعلق به آن، یا برای صرف علاقه از آن؛ و ذکر اخبار متعلقه به این باب و جمع آن و بیان اعتبار عقلی در آن، از وظیفه این مختصر خارج است.
بنابراین انسان دارای دو دنیا است: ممدوح و مذموم. آنچه ممدوح است، حصول در این نشئه که دار التربیة و دار التحصیل و محل تجارت مقامات و اکتساب کمالات و تهیه زندگانی سعادتمند ابدی است که بدون ورود در اینجا امکان پذیر نیست… عالم ملک، که مظهر جمال و جلال است و حضرت شهادت مطلقه است، به یک معنا مذمتی ندارد و آنچه مذموم است دنیای خود انسان است، به معنای وجهه قلب به طبیعت و دلبستگی و محبت آن است که منشأ تمام مفاسد و خطاهای قلبی و قالبی است.
و هر چه دلبستگی به آن زیادتر باشد، حجاب بین انسان و دار کرامت او و پرده ما بین قلب و حق بیشتر و غلیظ تر شود. آنچه در بعضی از احادیث شریفه است که از برای خدا هفتاد هزار حجاب است از نور و ظلمت، حجابهای ظلمانی، میتواند همین تعلقات قلبیه باشد به دنیا و هر قدر تعلقات بیشتر باشد، حجابها زیادتر است و هر چه تعلق شدیدتر باشد، حجاب غلیظ تر و خرق آن مشکل تر است.
الف) روش علمی : شناخت عمیق دنیا
روش اساسی رهایی از اسارت دنیا مطالعه و تحقیق جامع درباره حقیقت دنیا، دنیادوستی، اهل دنیا و دنیاگرایان، آثار و عواقب دنیاپرستی و فواید روحی و معنوی زهد و بی رغبتی به دنیا و آزادی از تعلقات دنیوی و مانند آن است.
موضوعات مفصلی درباره دنیا وجود دارد که در آموزه های دینی به آن پرداخته شده است. شناخت عمیق دنیا و جاذبه های فریبنده آن کمک شایان توجهی به سالک می کند تا بتواند روی از آن برتابد و با زهد ورزی خود را از جلوه های کاذب آن رها و آزادی معنوی خویش را بدست آورد، پرواضح است که زهد ورزی عملی بدون چنین شناختی امکان پذیر نیست.
ب) روش عملی: زهد ورزی
روش عملی کسب آزادی معنوی از اسارت دنیا، زهدورزی و بیرون راندن حب دنیا از دل است.
از نظر ارباب لغت زهد ورزیدن نسبت به یک چیز به مفهوم اعراض از آن شی و به مقدار اندکی از آن رضایت دادن است. در فرهنگ عالمان اخلاق زهد عبارت است از اعراض قلبی و عملی از دنیا، مگر به مقداری که آدمی بدان نیاز ضروری دارد.
به عبارت دیگر زهد روی گردانیدن از دنیا و دل بریدن از غیر خداوند، برای رسیدن خدا و آباد ساختن آخرت است.
از این تعریف برمی آید که اولاً، زهد نسبت به کسی صادق است که امکان تحصیل دنیا و برخورداری از آن را داشته باشد. ثانیاً، روی برتافتن او از دنیا به دلیل پستی و حقارت دنیا نسبت به آخرت باشد. هرگاه ترک دنیا به دلیل عدم امکان تحصیل آن ویا به هدفی غیر از رضایت خداوند و تحصیل آخرت باشد ـ مانند جلب رضایت و محبت مردم و یا به علت فرار از سختی و مشقت تحصیل آن ـ به آن زهد گفته نمی شود.
نگاهی گذرا به تعابیری که نسبت به زهدورزی در آیات و روایات وارد شده است و آثاری که برای این صفت نفسانی بیان گردیده همگی بیانگر جایگاهی رفیع برای وارستگی و زهدورزی نسبت به دنیا در نظام اخلاقی اسلام است.
از جمله پیامبر خدا (ص) فرمود: زهدورزی در دنیا موجب راحتی دل وبدن است. و فرمود: کسی که نسبت به دنیا زهد ورزد مصیبت ها بر او آسان گردد. امام صادق (ع) نیز فرمود: بی رغبتی به دنیا باعث فراغت قلب جهت پرداختن به آخرت می گردد. و سرانجام آنکه پیامبر اکرم (ص) اعلام می دارد: بدون بی رغبتی به دنیا، چشیدن شیرینی ایمان بر دل های شما حرام خواهد بود.
حقیقت زهد
حقیقت زهد از نظر اسلام وارستگى و آزادگى از زرق و برق دنیا و بى اعتنایى به آن است و نشانه این وارستگى و بى اعتنایى در دو چیز آشکارمى شود: نخست این که اگر انسان مواهبى از دنیا را در اختیار دارد و از دستش رفت ناراحت نشود و ناله سر ندهد و پیوسته اظهار تأسف نکند و نشانه دیگر این که به آنچه دارد دلبسته نباشد. به این معنا که پیوسته به دلیل این که مبادا از دست برود نگران و دلمشغول نباشد. لذا اگر یک روز ببیند رضاى خدا در این است که از همه آن چشم بپوشد، به این معامله حاضر باشد، و از جان و دل بگوید: هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس. و اگر یک روز حفظ آزادگى و شرف و ایمان در چشم پوشى از مال و جان و زندگى بود فریاد هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةِ بلند کند.
بنابراین، زهد و قناعت، از آنجا که نیازها را کم مى کند، آدمى را از قید اسارت در برابر اشخاص و اشیا رها مى سازد، به نحوی که مى توان گفت، گرایش انسان آگاه به زهد، ریشه اى در آزادمنشى او دارد. و به همه اضطراب ها پایان مى دهد.
به تعبیر دیگر پرورش این فضیلت اخلاقى در وجود انسان، مانع از این مى شود که تن به ذلّت حرص و طمع بدهد و براى برطرف ساختن عطش کاذب درونى خود، در برابر هر کس سر فرود آورد و به هر گونه پستى تن در دهد، آزادى و آزادگى خود را از دست داده، و بنده زر و زور گردد.
بی شک تلاش سازنده و منطقى براى پیشرفت امور زندگى و اقتصادى هرگز ممنوع نیست؛ لیکن تلاش برای تقویت روح دنیا پرستى و مسابقه در تجمل طلبى در میان مردم قابل قبول نیست بلکه منشأ انواع بدبختی ها است.