تبعیضها و عدالت خدا -فقر و ثروت و عدالت خدا
۱۳۹۳/۱۲/۲۳
–
۲۸۷ بازدید
P۳Aچرا خدا رابرای بعضی از بندگان سخت آفریدوبرای برخی دیگر سهل وآسان آیا این نوعی تبعیض بین بندگان نیست
##نامشخص
خداوند متعال در دنیا به هیچ کسی هیچ چیزی نداده است، جز سوالات امتحانی. پس وای بر حال کسی که نمی داند آنچه دارد یا ندارد یا داشت و از دست داد، سوال امتحانی است. چنین کسی آن شاگردی را ماند که سر جلسه ی امتحانی نشسته ولی نمی داند آن ورقه ای که جلویش گذاشته اند، سوال امتحانی است. کی می فهمد، موقعی که ورقه ی امتحانی را از جلویش بر می دارند. در آن لحظه هر چه هم التماس کند که به من فرصت پاسخ بدهید، فایده ندارد. « حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ـــــــ (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مى دهند) تا زمانى که مرگ یکى از آنان فرارسد، مى گوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید! (99) شاید در آنچه ترک کردم عمل صالحى انجام دهم!» چنین نیست! این سخنى است که او به زبان مى گوید؛ و پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند.»
آری داشته ها امتحانند، نداشته ها هم امتحانند، آنچه داشتیم و از ما گرفتند هم امتحانند. حتّی خود همین امتحان هم امتحان است. حتّی خود همین تفاوت سوالات امتحانی افراد هم امتحان است. حتّی همین سوالی که ارسال نموده اید هم امتحان است برای خودتان و بنده ی حقیر. پاسخ بنده هم امتحان است برای شما و خودم.
حالا انصاف دهید که شیطان چه کلاهی بر سر ما نهاده است.
« قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین ــــــ (ابلیس) گفت: پروردگارا! حال که مرا گمراه ساختى، من نیز برای آنها (بنی آدم) زینت خواهم داد درباره ی زمین؛ و همگى را گمراه خواهم ساخت.» (الحجر:39)
کار ابلیس همین است که حقایق را وارونه جلوه دهد. خداوند متعال و فرستادگانش و کتب آسمانی فریاد می زنند که ای بشر! بدان و آگاه باش که دنیا، فقط جای تکلیف است. لذا در دنیا، هیچ چیزی جز سوال امتحانی وجود ندارد؛ یعنی خدوند متعال در این دنیا، به هیچ کس هیچ چیزی نداده و نمی دهد، مگر سوال امتحانی. امّا ابلیس چه می کند؟ اوّلاً ما را قانع نموده که دنیا جای خوشبختی و بدبختی و جای داشتن و بهره بردن است. ثانیاً ما را قانع نموده که خدا در همین دنیا به عدّه ای خوشبختی داده و به عدّه ای بدبختی. افسانه بدشناسی و خوش شانسی را هم ابلیس اختراع نموده در ذهنها و دهانها انداخته است برای فریب بنی آدم.
در منطق قرآن و معصوم، هر اتّفاقی که برای ما رخ می دهد ـ چه خوشایند ما باشد و چه خوشایند ما نباشد ، چه خودمان در آن دخالت داشته باشیم و چه دخالت نداشته باشیم و … ـ همه امتحان الهی است. دقّت کنید! نمی گویم که در دنیا امتحان هم وجود دارد؛ بلکه می گویم: در دنیا چیزی جز سوال امتحانی وجود ندارند. لحظه لحظه ی زندگی، امتحان است؛ خوابیدن ما، بیدار شدن ما، خوردن ما، راه رفتن ما، زن بودن و مرد بودن ما، زود ازدواج کردن ما، دیر ازدواج کردن ما، همسر خوب داشتن، همسر بد داشتن، خوش قیافه بودن و بد قیافه بودن و …، همه ی اینها سوال امتحانی اند؛ و از ما در مقابل تمام اینها، عملکرد صحیح (خدا پسند) می خواهند. لذا تمام عنوانهای دیگر که به اتّفاقات می دهیم، همگی زیر چتر امتحان قرار می گیرند. پس اگر کسی خیال کند، که مثلاً فلان اتّفاق، امتحان نبود، کلاهی بزرگ بر سر خود گذاشته است. ستم دیگری، امتحان است؛ رسم دنیا امتحان است؛ اثر خوب یا بد کار اختیاری خودمان امتحان است. هر سوال امتحانی نیز فقط و فقط پاسخ مناسب می خواهد؛ همین و بس.
امّا پاسخ صحیح را از کجا بدانیم؟ از کجا بفهمیم که خدا چه عکس العملی را در مقابل امور دنیا، از جانب ما می پسندد؟
پاسخ صحیح تمام سوالات امتحانی ما تنها در یک منبع است که همان دین حقّ می باشد. دین حقّ نیز از دو بخش عقل و نقل تشکیل می شود. و مراد از نقل، قرآن کریم و احادیث رسول خدا(ص) و ائمه(ع) می باشد.
در دین خدا، هر چیزی حکم مخصوص به خود را دارد. لذا هر اتّفاقی برای ما رخ می دهد، باید ببینیم تکلیف شرعی ما در مقابل آن چیست؟ مثلاً اگر زن هستیم از جهت زن بودن خود تکلیف داریم؛ و اگر مرد هستیم، از آن جهت که مردیم باز تکالیفی داریم. اگر زیبارو هستیم، تکالیفی متناسب با قیافه ی زیبای خود داریم و اگر زیبا نیستیم تکالیفی دیگر داریم. اگر والدین ما بد اخلاق هستند، در برابر بد رفتاری آنها تکلیفی داریم؛ و اگر خوش اخلاق هستند باز متناسب با رفتارشان تکالیفی داریم. اگر بیمار شدیم در برابر بیماری تکلیفی داریم و اگر سالم هستیم، باز تکلیفی داریم. اگر کسی به ما ظلم نمود و ما توان دفاع داشتیم، تکلیفی داریم؛ و اگر توان دفاع نداشتیم، تکلیفی دیگر داریم. اگر کار خیری کرده ایم، در برابر این کار خودمان هم تکلیفی داریم؛ و اگر کار بدی کرده ایم، باز در رابطه با آن، تکلیفی داریم. اگر سیر هستیم تکلیفی داریم، و اگر گرسنه هستیم، تکلیفی دیگر داریم. و … . دنیا فقط و فقط دار تکلیف است. لذا حتّی اگر کسی بد کرد و در مقابل آن، در همین دنیا عذاب شد، همین عذاب دنیایی هم خودش امتحان است؛ یعنی در مقابل همین عذاب هم باید ببیند تکلیف شرعی اش چیست؟
پس در دنیا، جز سوال امتحانی هیچ نیست؛ و پاسخ صحیح تمام سوالات امتحانی را هم باید در دین حقّ جستجو نمود. خودِ یافتن دین حقّ نیز سوال امتحانی است؛ یعنی عقل حکم می کند که انسان باید دین حقّ را بیابد و طبق آن زندگی کند.
حال اگر کسی کارهای خوبی کرد و در همین دنیا پاداشی گرفت، باید متوجّه بشود که آن پاداش، حقیقتاً پاداش نیست؛ بلکه آن نیز سوال امتحانی دیگری است؛ و اگر کارهای بد کرد و در همین دنیا، خدا او را تنبیه نمود، باز باید متوجّه باشد که آن تنبیه نیز خودش یک سوال امتحانی جدید است. حتّی اگر خوبی کرد و نتیجه ی بد گرفت یا بدی نمود و نتیجه ی خوب گرفت، باز در حال امتحان شدن است. اگر دعا نمود و مستجاب شد، سوال امتحانی است؛ و اگر دعا کرد و اثری ندید، باز هم در حال امتحان شدن است.
پس عاقل باید بداند که دنیا فقط و فقط جای امتحان است و بس. کسی غیر از این فکر کند، ابلیس کلاه بس گشادی سرش گذاشته است.
البته توجّه شود که در بین امتحانات الهی، گاه امتحانات بزرگ و تعیین کننده نیز وجود دارند؛ مثل موفقیّتهای بزرگ یا مصائب بزرگ یا حوادث بزرگ. مثلاً یک کارمند با هر مراجعی که روزانه برخورد دارد، در حال امتحان پس دادن است؛ امّا ممکن است یکی از آنها یک رشوه ی بسیار کلان پیشنهاد کند؛ که در این حالت، شخص با یک امتحان بزرگ مواجه شده است. اکثر سوالات امتحانی روزانه ی ما یک نمره ای هستند؛ امّا در طول زندگی، چند سوال پنج نمره ای و ده نمره ای و صد نمره ای و … هم داریم؛ که پاسخ صحیح به آنها می تواند موجب جهش معنوی ما شود؛ و پاسخ غلط به آنها می تواند موجب مشروط شدن ما و یا حتّی مردودی ما شود.
امتحان بر تمام امور ما سایه انداخته است؛ تا آنجا که اگر سر بلند نمودیم و ماه را در آسمان دیدیم، آن نیز امتحان است. در این حال ممکن است کسی بگوید: عجبا، طبیعت چه کرده است؟ دیگر بگوید: شگفتا خدا چه کرده است؟ و سومی بگوید: خدایا تو را شکر که این منظره ی زیبا را نصیب ما کرده ای. ملاحظه می فرمایید که یک سوال است و سه جواب. اوّلی دانسته یا ندانسته کفر گفته، و خلقت ماه را به طبیعت نسبت داده نه به خدا. دومی خدا را حمد نموده امّا ناخودآگاه. امّا سومی با آگاهی توجّه نموده است به نعمت بودن ماه، و به خاطر این نعمت، خدا را شکر کرده است. اوّلی خلاف قرآن جواب داده؛ دومی مطابق قرآن جواب داده، امّا جوابش کامل نیست؛ امّا سومی دقیقاً طبق قرآن و جواب کامل داده است. چون در قرآن کریم، در اوائل سوره ی الرحمن، ماه و خورشید و ستارگان از نعمات شمرده شده اند؛ و طبق آیات قرآن کریم، شکر نعمت، لازم است.
پس نپندارید که فلانی خوش شانس است و فلانی بد شانس. او سوالات امتحانی خود را دارد شما هم سوالات امتحانی خودتان را. در دنیا قرار نیست کسی به جایی برسد؛ بلکه قرار است در دنیا، آخرتمان را بسازیم. وقتی آخر دنیا مرگ است، احمق است کسی که خیال کند در این دنیا می توان به جایی رسید. در این دنیا فقط می توان به دو جا رسید؛ یا بهشت یا جهنّم. هر راهی را برویم، هر درسی را بخوانیم، هر کاری بکنیم آخرش یا به جهنّم ختم می شود یا به بهشت.
پس عاقل کسی است که به داده های خدا شادمان نشود و به آنچه می گیرد غمگین نشود. چون هر دو سوال امتحانی اند. فرمود: « ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرٌ (22) لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ ــــــ هیچ مصیبتى در زمین و نه در وجود شما روى نمى دهد مگر اینکه همه ی آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در کتابی ثبت است؛ و این امر براى خدا آسان است. (22) این بخاطر آن است که براى آنچه از دست داده اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است شادمان نباشید؛ در حالی که خداوند هیچ متکبّر فخرفروشى را دوست ندارد.» (الحدید)
بر این اساس است که برای بنده ی خاصّ خدا اصلاً مهمّ نیست که چه چیزی به او داده اند و چه چیزی از او گرفته اند. آنچه برای او مهمّ است این است که آیا در مقابل این سوالات امتحانی، طبق دین خدا رفتار کرده است یا نه؟ لذا بندگان فهیم خدا، نه به آنچه داده شده خوشحال می شوند و نه به آنچه پس گرفته شده ناراحت می شوند. چون از ابتدا توجّه داشتند که دادن و گرفتنها همه سوال امتحانی است.
پس ای بشر! اگر خیال نمودی که در دنیا چیزی به تو داده اند یا آنچه داده بودند گرفتند، شدیداً خود محور و خود پسند هستی، که خیال می کنی دنیا برای توست. بلی دنیا برای توست، امّا نه به این معنی که دنیا مال تو شود، بلکه به این معنی که دنیا برای امتحان توست تا در این جلسه ی امتحانی، سرنوشت ابدی خودت را رقم بزنی.
نکته:
سوالات امتحانی که پیش روی ماست، دو گونه اند. برخی سوالات را حتماً باید جواب دهیم؛ البته این چه جوابی بدهیم، صد در صد در اختیار ماست؛ امّا نمی توانیم این سوال را جواب ندهیم؛ درست یا غلط، حتماً باید جواب دهیم. امّا برخی سوالات، انتخابی اند؛ یعنی چند سوال پیش روی ما می گذارند و می گویند از بین اینها هر کدام را می خواهی انتخاب کن و جواب بده. مثلاً دختری سه نفر خواستگار دارد. خود این سه خواستگار داشتن، سوال امتحانی است. لذا این دختر باید طبق قواعد اسلامی، از بین آنها یکی را انتخاب کند. پس اگر یکی از گزینه ها را اسلام تأیید نکند ولی او انتخاب کند، نمره ی منفی می گیرد. امّا اگر هر سه گزینه بی موردند و اسلام گزینش هر سه را جایز می داند، در این حالت، ما با انتخاب خودمان در واقع از بین سه سوال مجاز، یکی را برای پاسخ دادن برمی گزینیم. فرقی هم نمی کند که کدام را برمی گزینیم؛ مهمّ آن است که وقتی برگزیدیم باید درست و دینی جواب دهیم. پس هنگام گزینش باید توجّه داشته باشیم که آیا بعد از گزینش از عهده ی جوابش برخواهیم آمد یا نه؟ مثلاً یکی از خواستگارها فقیر است، دیگری ثروتمند است و سومی مشهور است. این دختر، هر کدام اینها را برگزید، با سوالات بعدی متفاوتی مواجه خواهد شد. اگر فرد صبوری است ولی زمینه ی فخر فروشی در او قوی است، گزینه ی اوّل برایش مناسب است. اگر کم طاقت است ولی میلی به فخر فروشی ندارد، یکی از دو گزینه ی دوم یا سوم را برگزیند. اگر نسبت ابراز احساسات دیگران به شوهرش حسّاس است، ابداً سومی را انتخاب نکند.
ملاحظه می کنید که با این جهان بینی، تمام زندگی ما زیر و رو می شود و ملاکهای ما در انتخابها و تصمیمات کاملاً متفاوت می شود با ملاکات مردمان زمانه. اگر کسی چنین جهان بینی قرآنی را داشته باشد، هیچگاه طلاق را شکست نمی بیند؛ بلکه صرفاً یک سوال امتحانی می بیند. امّا اگر مثل مردم عادی، و طبق ملاکات شیطانی زندگی کند، روشن است که طلاق، کمرش را می شکند. بعضی ها خیال می کنند که شیطان بغل گوشمان ایستاده و فقط می گوید فلان گناه را بکن! بَهمان گناه را بکن! بلی چنین می کند امّا فقط چنین نمی کند. ضربه ی او خیلی محکمتر از این حرفهاست. او جهان بینی ما را مورد هدف قرار می دهد. بزرگترین فریب شیطان این است که به ما تلقین می کند، دنیا جای داشتن است. خدای تعالی از زبان شیطان نقل می کند که: « قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین ـــــ گفت: پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من برایشان زینت می دهم در خصوص زمین، و همگى را گمراه خواهم ساخت.» (الحجر:39). یعنی چه که در رابطه با زمین، برای آنها زینت می دهم؟ مترجمین در معنی نمودن آیه دچار سر در گمی شده اند. بعضی گفته اند: یعنی « باطل را در زمین برایشان زینت می دهم»؛ بعضی دیگر گفته اند: یعنی « گناهان را در زمین برایشان زینت می دهم»؛ برخی دیگر گفته اند: یعنی « نعمتها را در زمین برایشان زینت می دهم». امّا حقیقت چیست؟ منظور حقیقی ابلیس آن بود که من درباره ی خود زمین، ذهن و دل آنها را منحرف می کنم. تو زمین را محلّ امتحان آنها قرار داده ای ولی من کاری می کنم که آنها زمین را محلّ زندگی و بهره مند شدن بدانند نه محلّ امتحان. این لعین خوب فهمیده که چه کند. ریشه ی تمام بدبختی های بشر در همین است که اتاق امتحان را اتاق پذیرایی و اتاق استراحت می بیند.
خلاصه آنکه:
دنیا فقط جای امتحان است. این که بپنداریم در دنیا می توان خوشبخت یا بد بخت بود، فریب شیطان است. دنیا جای کسب خوشبختی یا بدبختی است برای ابدیّت خودمان. اگر کسی در دنیا دنبال یافتن خوشبختی است برای خود دنیا، آدرس را اشتباه آمده است. خدایی که انسان را آفریده، بعد از سه سوگند بزرگ فرموده است: « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَد ـــ که ما انسان را در رنج آفریدیم » (البلد:4) ؛ امتحان رنج دارد؛ حتّی اگر تمام سوالات را بلد باشی. چون باید خوانده باشی تا بلد باشی؛ و خواندن و یادگرفتن، زحمت دارد. بدترین امتحان هم امتحان با امور خوشایند است.
در روایت است که: « أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ع یَا دَاوُدُ- إِنِّی وَضَعْتُ خَمْسَةً فِی خَمْسَةٍ- وَ النَّاسُ یَطْلُبُونَهَا فِی خَمْسَةٍ غَیْرِهَا فَلَا یَجِدُونَهَا- وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِی الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ- وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی الشِّبَعِ وَ الرَّاحَةِ فَلَا یَجِدُونَهُ- وَضَعْتُ الْعِزَّ فِی طَاعَتِی- وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی خِدْمَةِ السُّلْطَانِ فَلَا یَجِدُونَهُ- وَ وَضَعْتُ الْغِنَى فِی الْقَنَاعَةِ- وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی کَثْرَةِ الْمَالِ فَلَا یَجِدُونَهُ- وَ وَضَعْتُ رِضَایَ فِی سَخَطِ النَّفْسِ- وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی رِضَا النَّفْسِ فَلَا یَجِدُونَهُ- وَ وَضَعْتُ الرَّاحَةَ فِی الْجَنَّةِ- وَ هُمْ یَطْلُبُونَهَا فِی الدُّنْیَا فَلَا یَجِدُونَهَا ـــــ خداوند به داود(ع) وحى کرد که من پنج چیز را در پنج چیز قرار داده ام ولى مردم آن را در پنج چیز دیگر می جویند برای همین آنها را نمى یابند. من علم را در گرسنگى و کوشش قرار داده ام و آنها در سیرى و آسایش مى جویند و نمى یابند. من عزّت را در اطاعت خودم قرار داده ام و آنها در خدمت به سلطان مى جویند و نمی یابند. من بى نیازى را در قناعت قرار داده ام و آنها در زیادی ثروت می جویند و نمى یابند. من رضاى خود را در مخالفت با نفس قرار داده ام و آنها در خشنودى نفس مى جویند و نمی یابند. من آسایش را در بهشت قرار داده ام و آنها در دنیا می جویند و نمى یابند.» (بحار الأنوار، ج 75، ص453)
البته برخی ها توهّم کرده اند که یافته اند. اینها بدبخترین موجودات عالمند. اینها همانند کسی هستند که دست در زیر آب کرده و چیزی گرفته است، و به خیال اینکه ماهی گرفته است خوشحال است، غافل از آن که ماری زهر آگین گرفته است. امّا کی می فهمد که مار گرفته نه ماهی؟ زمانی که نیش خورده و زندگی اش تباه شده است؛ یعنی دم مرگ. آن موقع است که آرزو می کند ای کاش دوباره فرصت زندگی بیابد. « حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ـــــــــ (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مى دهند) تا زمانى که مرگ یکى از آنان فرارسد، آن موقع مى گوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید! (99) شاید در آنچه ترک کردم(و کوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» چنین نیست! این سخنى است که او به زبان مى گوید؛ در حالی که پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند.» (المؤمنون)
آری داشته ها امتحانند، نداشته ها هم امتحانند، آنچه داشتیم و از ما گرفتند هم امتحانند. حتّی خود همین امتحان هم امتحان است. حتّی خود همین تفاوت سوالات امتحانی افراد هم امتحان است. حتّی همین سوالی که ارسال نموده اید هم امتحان است برای خودتان و بنده ی حقیر. پاسخ بنده هم امتحان است برای شما و خودم.
حالا انصاف دهید که شیطان چه کلاهی بر سر ما نهاده است.
« قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین ــــــ (ابلیس) گفت: پروردگارا! حال که مرا گمراه ساختى، من نیز برای آنها (بنی آدم) زینت خواهم داد درباره ی زمین؛ و همگى را گمراه خواهم ساخت.» (الحجر:39)
کار ابلیس همین است که حقایق را وارونه جلوه دهد. خداوند متعال و فرستادگانش و کتب آسمانی فریاد می زنند که ای بشر! بدان و آگاه باش که دنیا، فقط جای تکلیف است. لذا در دنیا، هیچ چیزی جز سوال امتحانی وجود ندارد؛ یعنی خدوند متعال در این دنیا، به هیچ کس هیچ چیزی نداده و نمی دهد، مگر سوال امتحانی. امّا ابلیس چه می کند؟ اوّلاً ما را قانع نموده که دنیا جای خوشبختی و بدبختی و جای داشتن و بهره بردن است. ثانیاً ما را قانع نموده که خدا در همین دنیا به عدّه ای خوشبختی داده و به عدّه ای بدبختی. افسانه بدشناسی و خوش شانسی را هم ابلیس اختراع نموده در ذهنها و دهانها انداخته است برای فریب بنی آدم.
در منطق قرآن و معصوم، هر اتّفاقی که برای ما رخ می دهد ـ چه خوشایند ما باشد و چه خوشایند ما نباشد ، چه خودمان در آن دخالت داشته باشیم و چه دخالت نداشته باشیم و … ـ همه امتحان الهی است. دقّت کنید! نمی گویم که در دنیا امتحان هم وجود دارد؛ بلکه می گویم: در دنیا چیزی جز سوال امتحانی وجود ندارند. لحظه لحظه ی زندگی، امتحان است؛ خوابیدن ما، بیدار شدن ما، خوردن ما، راه رفتن ما، زن بودن و مرد بودن ما، زود ازدواج کردن ما، دیر ازدواج کردن ما، همسر خوب داشتن، همسر بد داشتن، خوش قیافه بودن و بد قیافه بودن و …، همه ی اینها سوال امتحانی اند؛ و از ما در مقابل تمام اینها، عملکرد صحیح (خدا پسند) می خواهند. لذا تمام عنوانهای دیگر که به اتّفاقات می دهیم، همگی زیر چتر امتحان قرار می گیرند. پس اگر کسی خیال کند، که مثلاً فلان اتّفاق، امتحان نبود، کلاهی بزرگ بر سر خود گذاشته است. ستم دیگری، امتحان است؛ رسم دنیا امتحان است؛ اثر خوب یا بد کار اختیاری خودمان امتحان است. هر سوال امتحانی نیز فقط و فقط پاسخ مناسب می خواهد؛ همین و بس.
امّا پاسخ صحیح را از کجا بدانیم؟ از کجا بفهمیم که خدا چه عکس العملی را در مقابل امور دنیا، از جانب ما می پسندد؟
پاسخ صحیح تمام سوالات امتحانی ما تنها در یک منبع است که همان دین حقّ می باشد. دین حقّ نیز از دو بخش عقل و نقل تشکیل می شود. و مراد از نقل، قرآن کریم و احادیث رسول خدا(ص) و ائمه(ع) می باشد.
در دین خدا، هر چیزی حکم مخصوص به خود را دارد. لذا هر اتّفاقی برای ما رخ می دهد، باید ببینیم تکلیف شرعی ما در مقابل آن چیست؟ مثلاً اگر زن هستیم از جهت زن بودن خود تکلیف داریم؛ و اگر مرد هستیم، از آن جهت که مردیم باز تکالیفی داریم. اگر زیبارو هستیم، تکالیفی متناسب با قیافه ی زیبای خود داریم و اگر زیبا نیستیم تکالیفی دیگر داریم. اگر والدین ما بد اخلاق هستند، در برابر بد رفتاری آنها تکلیفی داریم؛ و اگر خوش اخلاق هستند باز متناسب با رفتارشان تکالیفی داریم. اگر بیمار شدیم در برابر بیماری تکلیفی داریم و اگر سالم هستیم، باز تکلیفی داریم. اگر کسی به ما ظلم نمود و ما توان دفاع داشتیم، تکلیفی داریم؛ و اگر توان دفاع نداشتیم، تکلیفی دیگر داریم. اگر کار خیری کرده ایم، در برابر این کار خودمان هم تکلیفی داریم؛ و اگر کار بدی کرده ایم، باز در رابطه با آن، تکلیفی داریم. اگر سیر هستیم تکلیفی داریم، و اگر گرسنه هستیم، تکلیفی دیگر داریم. و … . دنیا فقط و فقط دار تکلیف است. لذا حتّی اگر کسی بد کرد و در مقابل آن، در همین دنیا عذاب شد، همین عذاب دنیایی هم خودش امتحان است؛ یعنی در مقابل همین عذاب هم باید ببیند تکلیف شرعی اش چیست؟
پس در دنیا، جز سوال امتحانی هیچ نیست؛ و پاسخ صحیح تمام سوالات امتحانی را هم باید در دین حقّ جستجو نمود. خودِ یافتن دین حقّ نیز سوال امتحانی است؛ یعنی عقل حکم می کند که انسان باید دین حقّ را بیابد و طبق آن زندگی کند.
حال اگر کسی کارهای خوبی کرد و در همین دنیا پاداشی گرفت، باید متوجّه بشود که آن پاداش، حقیقتاً پاداش نیست؛ بلکه آن نیز سوال امتحانی دیگری است؛ و اگر کارهای بد کرد و در همین دنیا، خدا او را تنبیه نمود، باز باید متوجّه باشد که آن تنبیه نیز خودش یک سوال امتحانی جدید است. حتّی اگر خوبی کرد و نتیجه ی بد گرفت یا بدی نمود و نتیجه ی خوب گرفت، باز در حال امتحان شدن است. اگر دعا نمود و مستجاب شد، سوال امتحانی است؛ و اگر دعا کرد و اثری ندید، باز هم در حال امتحان شدن است.
پس عاقل باید بداند که دنیا فقط و فقط جای امتحان است و بس. کسی غیر از این فکر کند، ابلیس کلاه بس گشادی سرش گذاشته است.
البته توجّه شود که در بین امتحانات الهی، گاه امتحانات بزرگ و تعیین کننده نیز وجود دارند؛ مثل موفقیّتهای بزرگ یا مصائب بزرگ یا حوادث بزرگ. مثلاً یک کارمند با هر مراجعی که روزانه برخورد دارد، در حال امتحان پس دادن است؛ امّا ممکن است یکی از آنها یک رشوه ی بسیار کلان پیشنهاد کند؛ که در این حالت، شخص با یک امتحان بزرگ مواجه شده است. اکثر سوالات امتحانی روزانه ی ما یک نمره ای هستند؛ امّا در طول زندگی، چند سوال پنج نمره ای و ده نمره ای و صد نمره ای و … هم داریم؛ که پاسخ صحیح به آنها می تواند موجب جهش معنوی ما شود؛ و پاسخ غلط به آنها می تواند موجب مشروط شدن ما و یا حتّی مردودی ما شود.
امتحان بر تمام امور ما سایه انداخته است؛ تا آنجا که اگر سر بلند نمودیم و ماه را در آسمان دیدیم، آن نیز امتحان است. در این حال ممکن است کسی بگوید: عجبا، طبیعت چه کرده است؟ دیگر بگوید: شگفتا خدا چه کرده است؟ و سومی بگوید: خدایا تو را شکر که این منظره ی زیبا را نصیب ما کرده ای. ملاحظه می فرمایید که یک سوال است و سه جواب. اوّلی دانسته یا ندانسته کفر گفته، و خلقت ماه را به طبیعت نسبت داده نه به خدا. دومی خدا را حمد نموده امّا ناخودآگاه. امّا سومی با آگاهی توجّه نموده است به نعمت بودن ماه، و به خاطر این نعمت، خدا را شکر کرده است. اوّلی خلاف قرآن جواب داده؛ دومی مطابق قرآن جواب داده، امّا جوابش کامل نیست؛ امّا سومی دقیقاً طبق قرآن و جواب کامل داده است. چون در قرآن کریم، در اوائل سوره ی الرحمن، ماه و خورشید و ستارگان از نعمات شمرده شده اند؛ و طبق آیات قرآن کریم، شکر نعمت، لازم است.
پس نپندارید که فلانی خوش شانس است و فلانی بد شانس. او سوالات امتحانی خود را دارد شما هم سوالات امتحانی خودتان را. در دنیا قرار نیست کسی به جایی برسد؛ بلکه قرار است در دنیا، آخرتمان را بسازیم. وقتی آخر دنیا مرگ است، احمق است کسی که خیال کند در این دنیا می توان به جایی رسید. در این دنیا فقط می توان به دو جا رسید؛ یا بهشت یا جهنّم. هر راهی را برویم، هر درسی را بخوانیم، هر کاری بکنیم آخرش یا به جهنّم ختم می شود یا به بهشت.
پس عاقل کسی است که به داده های خدا شادمان نشود و به آنچه می گیرد غمگین نشود. چون هر دو سوال امتحانی اند. فرمود: « ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرٌ (22) لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ ــــــ هیچ مصیبتى در زمین و نه در وجود شما روى نمى دهد مگر اینکه همه ی آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در کتابی ثبت است؛ و این امر براى خدا آسان است. (22) این بخاطر آن است که براى آنچه از دست داده اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است شادمان نباشید؛ در حالی که خداوند هیچ متکبّر فخرفروشى را دوست ندارد.» (الحدید)
بر این اساس است که برای بنده ی خاصّ خدا اصلاً مهمّ نیست که چه چیزی به او داده اند و چه چیزی از او گرفته اند. آنچه برای او مهمّ است این است که آیا در مقابل این سوالات امتحانی، طبق دین خدا رفتار کرده است یا نه؟ لذا بندگان فهیم خدا، نه به آنچه داده شده خوشحال می شوند و نه به آنچه پس گرفته شده ناراحت می شوند. چون از ابتدا توجّه داشتند که دادن و گرفتنها همه سوال امتحانی است.
پس ای بشر! اگر خیال نمودی که در دنیا چیزی به تو داده اند یا آنچه داده بودند گرفتند، شدیداً خود محور و خود پسند هستی، که خیال می کنی دنیا برای توست. بلی دنیا برای توست، امّا نه به این معنی که دنیا مال تو شود، بلکه به این معنی که دنیا برای امتحان توست تا در این جلسه ی امتحانی، سرنوشت ابدی خودت را رقم بزنی.
نکته:
سوالات امتحانی که پیش روی ماست، دو گونه اند. برخی سوالات را حتماً باید جواب دهیم؛ البته این چه جوابی بدهیم، صد در صد در اختیار ماست؛ امّا نمی توانیم این سوال را جواب ندهیم؛ درست یا غلط، حتماً باید جواب دهیم. امّا برخی سوالات، انتخابی اند؛ یعنی چند سوال پیش روی ما می گذارند و می گویند از بین اینها هر کدام را می خواهی انتخاب کن و جواب بده. مثلاً دختری سه نفر خواستگار دارد. خود این سه خواستگار داشتن، سوال امتحانی است. لذا این دختر باید طبق قواعد اسلامی، از بین آنها یکی را انتخاب کند. پس اگر یکی از گزینه ها را اسلام تأیید نکند ولی او انتخاب کند، نمره ی منفی می گیرد. امّا اگر هر سه گزینه بی موردند و اسلام گزینش هر سه را جایز می داند، در این حالت، ما با انتخاب خودمان در واقع از بین سه سوال مجاز، یکی را برای پاسخ دادن برمی گزینیم. فرقی هم نمی کند که کدام را برمی گزینیم؛ مهمّ آن است که وقتی برگزیدیم باید درست و دینی جواب دهیم. پس هنگام گزینش باید توجّه داشته باشیم که آیا بعد از گزینش از عهده ی جوابش برخواهیم آمد یا نه؟ مثلاً یکی از خواستگارها فقیر است، دیگری ثروتمند است و سومی مشهور است. این دختر، هر کدام اینها را برگزید، با سوالات بعدی متفاوتی مواجه خواهد شد. اگر فرد صبوری است ولی زمینه ی فخر فروشی در او قوی است، گزینه ی اوّل برایش مناسب است. اگر کم طاقت است ولی میلی به فخر فروشی ندارد، یکی از دو گزینه ی دوم یا سوم را برگزیند. اگر نسبت ابراز احساسات دیگران به شوهرش حسّاس است، ابداً سومی را انتخاب نکند.
ملاحظه می کنید که با این جهان بینی، تمام زندگی ما زیر و رو می شود و ملاکهای ما در انتخابها و تصمیمات کاملاً متفاوت می شود با ملاکات مردمان زمانه. اگر کسی چنین جهان بینی قرآنی را داشته باشد، هیچگاه طلاق را شکست نمی بیند؛ بلکه صرفاً یک سوال امتحانی می بیند. امّا اگر مثل مردم عادی، و طبق ملاکات شیطانی زندگی کند، روشن است که طلاق، کمرش را می شکند. بعضی ها خیال می کنند که شیطان بغل گوشمان ایستاده و فقط می گوید فلان گناه را بکن! بَهمان گناه را بکن! بلی چنین می کند امّا فقط چنین نمی کند. ضربه ی او خیلی محکمتر از این حرفهاست. او جهان بینی ما را مورد هدف قرار می دهد. بزرگترین فریب شیطان این است که به ما تلقین می کند، دنیا جای داشتن است. خدای تعالی از زبان شیطان نقل می کند که: « قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین ـــــ گفت: پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من برایشان زینت می دهم در خصوص زمین، و همگى را گمراه خواهم ساخت.» (الحجر:39). یعنی چه که در رابطه با زمین، برای آنها زینت می دهم؟ مترجمین در معنی نمودن آیه دچار سر در گمی شده اند. بعضی گفته اند: یعنی « باطل را در زمین برایشان زینت می دهم»؛ بعضی دیگر گفته اند: یعنی « گناهان را در زمین برایشان زینت می دهم»؛ برخی دیگر گفته اند: یعنی « نعمتها را در زمین برایشان زینت می دهم». امّا حقیقت چیست؟ منظور حقیقی ابلیس آن بود که من درباره ی خود زمین، ذهن و دل آنها را منحرف می کنم. تو زمین را محلّ امتحان آنها قرار داده ای ولی من کاری می کنم که آنها زمین را محلّ زندگی و بهره مند شدن بدانند نه محلّ امتحان. این لعین خوب فهمیده که چه کند. ریشه ی تمام بدبختی های بشر در همین است که اتاق امتحان را اتاق پذیرایی و اتاق استراحت می بیند.
خلاصه آنکه:
دنیا فقط جای امتحان است. این که بپنداریم در دنیا می توان خوشبخت یا بد بخت بود، فریب شیطان است. دنیا جای کسب خوشبختی یا بدبختی است برای ابدیّت خودمان. اگر کسی در دنیا دنبال یافتن خوشبختی است برای خود دنیا، آدرس را اشتباه آمده است. خدایی که انسان را آفریده، بعد از سه سوگند بزرگ فرموده است: « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَد ـــ که ما انسان را در رنج آفریدیم » (البلد:4) ؛ امتحان رنج دارد؛ حتّی اگر تمام سوالات را بلد باشی. چون باید خوانده باشی تا بلد باشی؛ و خواندن و یادگرفتن، زحمت دارد. بدترین امتحان هم امتحان با امور خوشایند است.
در روایت است که: « أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ع یَا دَاوُدُ- إِنِّی وَضَعْتُ خَمْسَةً فِی خَمْسَةٍ- وَ النَّاسُ یَطْلُبُونَهَا فِی خَمْسَةٍ غَیْرِهَا فَلَا یَجِدُونَهَا- وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِی الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ- وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی الشِّبَعِ وَ الرَّاحَةِ فَلَا یَجِدُونَهُ- وَضَعْتُ الْعِزَّ فِی طَاعَتِی- وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی خِدْمَةِ السُّلْطَانِ فَلَا یَجِدُونَهُ- وَ وَضَعْتُ الْغِنَى فِی الْقَنَاعَةِ- وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی کَثْرَةِ الْمَالِ فَلَا یَجِدُونَهُ- وَ وَضَعْتُ رِضَایَ فِی سَخَطِ النَّفْسِ- وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی رِضَا النَّفْسِ فَلَا یَجِدُونَهُ- وَ وَضَعْتُ الرَّاحَةَ فِی الْجَنَّةِ- وَ هُمْ یَطْلُبُونَهَا فِی الدُّنْیَا فَلَا یَجِدُونَهَا ـــــ خداوند به داود(ع) وحى کرد که من پنج چیز را در پنج چیز قرار داده ام ولى مردم آن را در پنج چیز دیگر می جویند برای همین آنها را نمى یابند. من علم را در گرسنگى و کوشش قرار داده ام و آنها در سیرى و آسایش مى جویند و نمى یابند. من عزّت را در اطاعت خودم قرار داده ام و آنها در خدمت به سلطان مى جویند و نمی یابند. من بى نیازى را در قناعت قرار داده ام و آنها در زیادی ثروت می جویند و نمى یابند. من رضاى خود را در مخالفت با نفس قرار داده ام و آنها در خشنودى نفس مى جویند و نمی یابند. من آسایش را در بهشت قرار داده ام و آنها در دنیا می جویند و نمى یابند.» (بحار الأنوار، ج 75، ص453)
البته برخی ها توهّم کرده اند که یافته اند. اینها بدبخترین موجودات عالمند. اینها همانند کسی هستند که دست در زیر آب کرده و چیزی گرفته است، و به خیال اینکه ماهی گرفته است خوشحال است، غافل از آن که ماری زهر آگین گرفته است. امّا کی می فهمد که مار گرفته نه ماهی؟ زمانی که نیش خورده و زندگی اش تباه شده است؛ یعنی دم مرگ. آن موقع است که آرزو می کند ای کاش دوباره فرصت زندگی بیابد. « حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ـــــــــ (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مى دهند) تا زمانى که مرگ یکى از آنان فرارسد، آن موقع مى گوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید! (99) شاید در آنچه ترک کردم(و کوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» چنین نیست! این سخنى است که او به زبان مى گوید؛ در حالی که پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند.» (المؤمنون)