تحولات یمن؛ از انسداد تا انقلاب
۱۳۹۳/۱۱/۲۸
–
۱۳۱ بازدید
سید جعفر قناد باشی
تحولات یمن؛ از انسداد تا انقلاب
یمن به میدان رویارویی اراده ها تبدیل شده است؛ در یکسو مردمان یمن از انقلاب حمایت میکنند و از دگر سو مخالفین در صدد مقابله با انقلاب و خواست مردم برآمده اند. در این میان این سوال مهم مینماید که انگیزه و منافع کشورهای غربی-عربی از مداخله در یمن چیست؟
نقش بازیگران عربی و غربی از آغاز بیداری اسلامی در یمن
سید جعفر قناد باشی
تحولات یمن؛ از انسداد تا انقلاب
یمن به میدان رویارویی اراده ها تبدیل شده است؛ در یکسو مردمان یمن از انقلاب حمایت میکنند و از دگر سو مخالفین در صدد مقابله با انقلاب و خواست مردم برآمده اند. در این میان این سوال مهم مینماید که انگیزه و منافع کشورهای غربی-عربی از مداخله در یمن چیست؟
نقش بازیگران عربی و غربی از آغاز بیداری اسلامی در یمن
نگاه بازیگران خارجی نسبت به تحولات یمن بعد از بیداری اسلامی را می توان به دو مرحله تقسیم کرد؛ نخست پیش از فروپاشی نظام سیاسی یمن، و دیگری دوره پسا علی عبدالله صالح در یمن. انحلال پارلمان یمن ، فصل جدید تحولات این کشور به شمار می آید. از ابتدای انقلاب یمن تا جمعه گذشته، کوشش بازیگران خارجی بر حفظ بقایای رژیم علی عبدالله صالح قرار داشته است؛ لذا تلاش ها بر آن بود که با شکل دادن رفرمی محدود، مانع انقلاب تمام عیار بشوند. در این فضا انواع تدابیر برای جلوگیری از حدوث انقلاب و حفظ ساختار رژیم علی عبدالله صالح به کار گرفته شد. در وهله نخست طرحی از جانب غرب و شورای همکاری خلیج فارس طراحی شده بود، که مطلوب آن دخیل کردن برخی از انقلابیون در ساختار سیاسی یمن و انسداد انقلاب بود. طرح شورای همکاری خلیج فارس، مصوبات شورای امنیت سازمان ملل متحد، مداخلات آمریکا، فرانسه و انگلیس در راستای تثبیت موقعیت منصور هادی و هم چنین مشروعیت دادن به پارلمان از جمله این تلاش ها است. در وهله دوم اما، به مجرد انحلال پارلمان و فروپاشی رژیم سیاسی، فصل جدیدی آغاز شد که تمام برنامه ها برای حفظ رژیم علی عبدالله صالح نقش بر آب شد. از این پس دورهی تشکیل نظام نوین آغاز شد.
رفتارشناسی بازیگران عربی و غربی در هفته های اخیر
غربی ها مبتنی بر پیش فرضهایی که برای همه انقلاب ها دارند- فرمولی از زمان فروپاشی نظام پیشین و شکل گیری نظام جدید – یک سناریوی تکراری و سوخته را برای مدیریت تحولات یمن پیش گرفتند. نخست، ایجاد بحران و ناامنی در کشور؛ متناظر با این رویکرد جنگهای داخلی برای مخدوش کردن وحدت ملی و جریانهای تجزیه طلب برای منازعات تجزیه طلبانه تقویت می شدند. دوم، تقویت جریانات سکولار، اعم از لیبرال ها تا جریانات چپ و کمونیستی. در واقع محور غربی-عربی این رویکردها را برای مانع سازی پیشروی انقلاب مردمی یمن و تاخیر انداختن فرایند تدوین قانون اساسی نوین اتخاذ کرده اند. چنانچه پیشتر این الگو را برای مقابله با انقلاب اسلامی ایران، انقلاب نیکاراگوئه و برخی کشورهای آفریقا به کار گرفته بودند. این بازیگران کوشش میکنند تا روند تدوین قانون اساسی را منحرف کنند. چنانچه در تونس نیز پروژه تقویت احزاب سکولار و بهانه تراشی برای تقویت قانون اساسی سعی داشت تا مانعی پیش روی انقلابیون واقعی قرار دهد.
نگاه بازیگران خارجی به رخدادهای یمن
بازیگران عربی:
رویکرد کشورهای عربی به تحولات یمن: دو نگاه کلان را بازنمایی میکند؛ کشورهایی با نظام پادشاهی و دیکتاتوری عمدتاً مواضعی هم سو با آمریکا دارند، و توفیق انقلاب یمن را بر نمی تابند. در مقابل کشورهایی که ساختار سیاسی دموکراتیک دارند، در محور متضاد با غرب حرکت میکنند و موافق انقلاب یمن هستند.
نگاه عربستان به تحولات یمن: بازیگر اصلی در پهنه جهان عرب و قدرتمندترین نیرو در برابر انقلابهای مردمی منطقه، عربستان است. عربستان فربه از درآمدهای نفتی با نظام دیکتاتوری سعی دارد، با اهرم نفت حصاری برای حفاظت از نظام های پادشاهی و دیکتاتوری ایجاد کند. این کشور آَشکارا از فراگیر شدن فرایند مردم سالاری در منطقه نگران است. به همین جهت عربستان در طی سه و نیم سال گذشته، مهمترین و فعالترین پایگاه حفاظت از نظام علی عبدالله صالح و بقایای یمن بوده است.
قطر: قطر بعد از روی کار آمدن امیر جدید قطر، این کشور در محوری هماهنگ با عربستان حرکت می کند. به دلیل نزدیکی مواضع و منافع قطر و عربستان، هر دو کشور کوشش کردهاند که نظام انقلابی یمن توفیق نیابد.
مصر: بسیاری از بازیگران عرب، از یمن به مثابه ابزاری برای تامین منافع خویش استفاده میکنند. مثلا مصر، از تحولات یمن برای تحصیل منابع بیشتر بهره می جوید. یعنی تلاش میدارد تا ارتش خود را به کارزار تحولات یمن وارد کند تا از درآمدهای حاصل از این امر بهرهمند گردد. تجربه دو دهه گذشته نشان میدهد که در جریان مداخلات نظامی منطقه، مصر همواره تامین نیروی انسانی را بر عهده می گرفته و عربستان منبع تامین مالی مداخلات بوده است. در حال حاضر مصر به دنبال فرصت حضور در دریای سرخ است، و تحولات یمن این امکان را برای آنها فراهم آورده است. استدلال توجیهی دولت مصر برای این حضور، حفظ امنیت تنگه باب المندب است.
تحولات یمن و شورای همکاری خلیج فارس
غربی ها مبتنی بر پیش فرضهایی که برای همه انقلاب ها دارند یک سناریوی تکراری و سوخته برای یمن پیش گرفتند. اول ، ایجاد بحران و ناامنی در کشور؛ و دوم، حمایت از گروههای سکولار.
در شرایط کنونی شورای همکاری خلیج فارس همزمان دو راهبرد را در پیش گرفته است؛ از یکسو کوشش دارد تا نظام سیاسی سابق را محفوظ بدارد و ضمن بازگرداندن هادی منصور، پارلمان منحل شده یمن را نیز احیاء کند. در سطحی دیگر راهبرد شورای همکاری خلیج فارس در خفاء یاری رساندن و تقویت مجموعه ها و گروههای تروریستی است. آنها به طور پنهانی عملاً به گروههای شبه داعش و القاعده کمک میکنند، تا فضا را ناامن کرده و فرایند تجزیه طلبی در یمن (به این دلیل که میخواهند انصار الله و انقلاب یمن را با مشکل رو به رو کنند) تقویت کنند.
رویکرد بازیگران بین المللی
مخالفان بین المللی تحولات یمن : متأسفانه اغلب دولتهای غربی مخالف انقلاب مردمی یمن هستند، بازتاب این مخالفت در مواضع شورای امنیت کاملا محسوس بود. چنانچه انگلیسیها، آمریکاییها و فرانسویها بهشدت مخالف انقلاب یمن هستند. از نشانههایی این تخالف تعطیلی سفارتخانههای غربی در صنعا است. تعطیلی سفارتخانههایی در چند روز گذشته توسط کشورهای غربی به اضافه متحدین در منطقه (کشورهای امریکا و انگلیس این قضیه را آغاز کردند و ایتالیا و فرانسه و آلمان نیز سفارتخانههایشان را تعطیل و در ادامه ترکیه و امارات هم سفارتخانههایشان را تعطیل کردند.) به معنی مخالفت با انقلاب یمن است. کوشش محور غربی- عربی مخالف انقلاب یمن، بر بازنمایی ناامنی، وحشت، و تمهید مقدمات جنگ داخلی قرار داشته و دارد.
اتحادیه اروپا و تحولات یمن : آنجه سیاست کلی اتحادیه اروپا خوانده میشود، در واقع ماحصل نقش آفرینی و سیاست بازی چند کشور اروپایی از جمله انگلیسی است. انگلیس در جبهه مخالفین انقلاب یمن قرار دارد، و توانسته اتحادیه اروپا را به موضع مخالفت با انقلاب یمن سوق دهد. مضافا آنکه تنگه بابل المندب برای اروپا اهمیت ژئواستراتژیکی دارد، از این روی آنها ترجیح میدهند که یک دولت غیر انقلابی در یمن مستقر شود تا تهدیدی متوجه منافع و مناسبات تجاریشان نگردد. موضع گیریهای اتحادیه اروپا بر اساس القائات انگلیسی و بازی گردانی صهیونیستی صورت میگیرد و همین مسئله آسیب بلند مدت برای منافع واقعی اروپا به همراه خواهد داشت.
ارکان سیاست آمریکا در یمن : رویکرد کنونی آمریکاییها، بازتاب سه عنصر مهم در سیاست کلان آمریکاست؛ نخست هم پیوندی منافع آمریکا و اسرائیل است؛ صهیونیستها انقلاب یمن را ضد منافع خود میدانند، و اظهار میکنند که انقلاب یمن میتواند از طریق دریای سرخ منافع آنها را به خطر بیندازد. از اینروی امریکا با انقلاب مردمی یمن مخالف است.
دوم، همسویی آمریکا با عربستان می باشد؛ آمریکا سعی دارد از موقعیت متحد سنتی و دوست دیرین خود در منطقه حمایت کند؛ بخصوص در دوره ی پسا ملک عبدالله سعی دارد تا منافع متحد منطقه ایش را لحاظ دارد.
و سوم، مخالفت امریکا با نهضت های انقلابی و ضداستعماری در منطقه خاورمیانه، بخصوص اگر این نهضت متاثر و ملهم از نهضت انقلاب اسلامی ایران باشد. در نهایت آنکه مجموعه منافع آمریکا در منطقه خاورمیانه مورد تهدید جدی واقع شده است، در واکنش به این تهدیدات آمریکاییها درصدد تدوین برنامههای هستند که بدون جنگ فلجکنندهای بتوانند انقلاب یمن را به شکست بکشانند.
موافقان تحولات یمن در فضای بین الملل
نگاه روسیه و چین به تحولات یمن
روسها و چینیها موافق انقلاب یمن هستند؛ چنانچه چینیها سفارت خود را تعطیل نکردند. این مسئله نشان دهنده شکاف در جامعه جهانی و امتداد صف بندیهای جهانی بر سر سایر مسائل است. روسها در حال حاضر به دلیل مسائل اوکراین و تحریمها مشکلات زیادی دارند، ناگزیرند موضع گیریهایی داشته باشند که ممکن است اصولی نبوده و منطبق با راهبردهای شان نباشد. چنانچه در ارتباط با مصر سعی میکنند تحرک بیشتری را از خود نشان دهند. روسها علاقهمند نیستند که در محوری قرار بگیرند که عربستان حرکت.چنانچه تضادهای بسیاری با ریاض به خصوص بعد از انفجارهای مسکو و جمهوریهای فدرال روسیه همچنان باقی است.
چشم انداز تحولات یمن:
یکی از نسخههای اصلی کشورهای مخالفت با انقلاب های مردمی، جنگ افروزی بوده است. لیکن عربستان به عنوان همسایه مهم یمن و بزرگترین پایگاه رژیم های ضدمردمی و مخالف انقلاب یمن در حال حاضر با مشکلات داخلی فراوانی روبرو است؛ مخصوصاً بعد از ملک عبدالله، از این جهت دشوار بتوان تصور کرد که عربستان وارد جنگ شود. اما ممکن است مصریها به بهانه حفظ امنیت تنگه باب المندب مبادرت به برخی تحرکات کارهای نظامی کنند.
تلاش های معاندین در این راستا است که روند برپایی نظام جدید را کند یا منحرف کنند؛ بدین ترتیب با ایجاد نزاع و فرسایش سیاسی و اقتصادی ضمن فرسودن توان مردم و ایجاد بدبینی نسبت به انقلاب، مردم به نظام پیشین رجعت کنند. این احتمال اما منتفی است، چراکه انصار الله با حمایت مردمی به سرعت توانست کنترل دولت و مدیریت ملی را در دست گیرد.
در بعد دیگر، معاندین تقویت جریانهایی مثل القاعده (که باعث ناامنی میشود) را در دستور کار قرار داده اند. اگر چه آمریکاییها در گذشته برخی از گروههای القاعده را در یمن مورد حمله قرار میدادند، اما در حال حاضر کوشش بر این است که دست القاعده ، گروههایی شبیه داعش و انواع گروههای افراطی را باز گذارند.
آنچه مشخص است تفاوت یمن با کشورهای دیگر این است که جنبش انصار الله، ارتش را به عنوان نهادی جدا از انقلاب مردم نگاه نکرده است، بلکه سعی کرده است که ارتش را به کار بگیرد. البته در جریان تحولات یمن ارتش مواضع مناسبی اتخاذ کرد. بدین ترتیب که بدنه ارتش در اوایل مهر ماه و اواخر تابستان گذشته به تدریج به انصار الله پیوست. درنتیجه اهرم نظامی که بتوان از آن برای سدکردن استقرار نظام نوین انقلابی سوء استفاده کرد، وجود ندارد. البته امتیاز بسیار مهم دیگر یمن، عدم وجود طبقه خاص اشراف شهرنشینی است. در صورت قدرت و وسعت این قشر، غرب میتوانست از آنها به عنوان پیاده نظام علیه نظام و نظم، انقلابی- مردمی بهره ببرد. در تحلیل نهایی میتوان ابراز داشت که یمن راهی هموار دارد تا انقلاب خود را پیش ببرد و به سر منزل نهایی برساند.
این یادداشت از متن گفتگو با جناب قناد باشی فراهم شده است.
– See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931127001034#sthash.EMFxDFV2.dpuf