۱۳۹۳/۱۱/۲۶
–
۲۸۲ بازدید
در قرآن و روایات از خودفراموشی به عنوان یکی از مهم ترین رذایل اخلاقی یاد شده است؛ حال این سۆال به ذهن خطور می کند که خودفراموشی چیست؟ مگر می شود انسان خودش را فراموش کند؟
قرآن کریم در سه مورد نسیان را نکوهش می کند و آن را از آسیب پذیری انسان می داند:
1)فراموشی گناهان: ابتدایی ترین پیامد نسیان گناه این است که گناهکار به آسانی گناه گذشته را مرتکب می شود و به فکر جبران و توبه و عقوبت آن نمی افتد. قرآن در این باره فرموده است: “وَ مَن اَظلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَاَعرَضَ عَنها و نَسِیَ ما قَدَّمَت یَداهُ ….”(1) (چه کسى ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او تذکّر داده شده، و از آن روى گرداند، و آنچه را با دست هاى خود پیش فرستاد، فراموش کرد؟! ما بر دل هاى اینها پرده هایى افکنده ایم تا نفهمند و در گوش های شان سنگینى قرار داده ایم تا صداى حق را نشنوند) اگر خداوند حس تشخیص و قدرت درک را از آنها گرفته، بخاطر همان اعمالى است که قبلا انجام داده اند و این کیفر اثر مستقیم اعمال خود آنهاست. و فراموشی گناهان چه خسارت سنگینی بر آنها وارد ساخته است.
2)فراموشی خدا: زیانبارتر از فراموشی گناهان فراموشی خداست. اگر انسان خدا را فراموش کند و معنویات و ارزش ها را به حاشیه براند، به مسائل مادی و لذت گرایی روی خواهد آورد و این موضوع در حقیقت چیزی جز ضرر را عاید انسان نخواهد کرد. فراموشی خدا و غایب بودن او در دل انسان موجب می شود تمام غرایز حیوانی میدان را برای رشد و پیشرفت خود باز و خود را از هر قید و بندی آزاد ببیند.
قرآن در این باره فرموده: “ثُمَّ اِذا خَوَّلَهُ نِعمَةً مِنهُ نَسِیَ ما کانَ یَدعُو اِلَیهِ مِن قَبلُ… “(2) اما هنگامی که خداوند نعمتی از خود به او عطا کند، آنچه را به سبب آن قبلاً خدا را می خواند از یاد می برد و برای خداوند همتایانی قرار می دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد.بگو: چند روزی از کفرت بهره گیر که تو از دوزخیانی.
خود فراموشی انحراف از مسیر تکامل است و نهایت خودفراموشی سقوط در حد مادیات است اما راه جبران آن خودشناسی است که زمینه ای برای خداشناسی است؛ زیرا انسان اگر خود را که اشرف مخلوقات است به درستی بشناسد و قدر و منزلت خود را دریابد، هیچگاه منزلت خود را تا حد مادیات دنیوی پایین نمی آورد و با ذکر و یاد خدا می تواند به درمان خود اقدام کند
3)فراموشی خویشتن: برخی از انسانها چون آیات خدا، فرامین او، پیامبران و ائمّه(علیه السلام) را فراموش میکنند، خودشان نیز به فراموشی سپرده میشوند و این فراموش شدن نه تنها در آخرت که در دنیا نیز دامن ایشان را میگیرد. و این بدترین نوع فراموشی هاست؛ زیرا قرآن کیفر و عقوبت فراموشی خدا را فراموشی خود معرفی کرده است. تصور “خودفراموشی” از نظر فلسفی خیلی مشکل است زیرا علم انسان به خودش علم حضوری است و علم حضوری قابل فراموشی نیست، علم حصولی قابل فراموشی است. در قرآن آمده است: “قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَى”(3) آن گونه که آیات من برای تو آمد، و تو آنها را فراموش کردی، امروزنیز تو فراموش خواهی شد!
یا قرآن در سوره زمر آیه 15 می فرماید: “قل ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم، بگو زیانکاران، فقط یعنی زیانکار حقیقی آنان اند که خود را زیان کرده اند”، یعنی آن کسی که مالش را زیان می کند او زیانکار حقیقی نیست، آن، چیز مهمی نیست، زیانکار واقعی آن کسی است که اصلا خودش را زیان کرده و یکجا باخته.
خودفراموشی
انسان گاهی حالتی پیدا می کند که خودش ازخودش فاصله می گیرد، خودش از خودش دور می شود. امیرالمۆمنین علی (علیه السلام) جمله ای دارد که بسیار جالب و عمیق است. می فرماید:”عَجِبْتُ لِمَنْ یَنْشُدُ ضالَّتَهُ وَ قَدْ اَضَلَّ نَفْسَهُ فَلا یَطْلُبُها” (4) تعجب می کنم از کسی که در جستجوی گمشده اش برمی آید و حال آنکه «خود» را گم کرده و در جستجوی آن برنمی آید.
خود را گم کردن و فراموش کردن منحصر به این نیست که انسان در باره ی هویت و ماهیت خود اشتباه کند. هر موجودی در مسیر تکامل فطری خودش که راه کمال را می پیماید، در حقیقت از «خود» به «خود» سفر می کند، یعنی از خود ضعیف به سوی خود قوی می رود. پس در واقع خودفراموشی انحراف هر موجود از مسیر تکامل واقعی و انحراف از خود به ناخود است. این انحراف بیش از همه جا در مورد انسان که موجودی مختار و آزاد است صورت می گیرد. انسان هر هدف انحرافی را که انتخاب کند، در حقیقت او را به جای «خود» واقعی گذاشته است، یعنی ناخود را خود پنداشته است.(5)
نهایت خودفراموشی
هدف و غایت انحرافی داشتن تنها موجب این نیست که انسان به بیماری «خود گم کردن» مبتلا شود؛ کار به جایی می رسد که ماهیت و واقعیت انسان مسخ می گردد و مبدل به آن چیز می شود. در معارف اسلامی باب وسیعی هست در این زمینه که انسان هر چیز را که دوست داشته باشد و به او عشق بورزد با او محشور می شود.(6) در احادیث ما وارد شده است که: «مَنْ اَحَبَّ حَجَراً حَشَرَهُ اللّهُ مَعَهُ» (7)هرکس هرچه را دوست داشته باشد و اگرچه سنگی را دوست داشته باشد با آن سنگ محشور می گردد.
زیانبارتر از فراموشی گناهان فراموشی خداست. اگر انسان خدا را فراموش کند و معنویات و ارزش ها را به حاشیه براند، به مسائل مادی و لذت گرایی روی خواهد آورد و این موضوع در حقیقت چیزی جز ضرر را عاید انسان نخواهد کرد. فراموشی خدا و غایب بودن او در دل انسان موجب می شود تمام غرایز حیوانی میدان را برای رشد و پیشرفت خود باز و خود را از هر قید و بندی آزاد ببیند
علت این که انسان همواره با آن چیزهائی محشور می شود که به آنها عشق می ورزد، و علاقمند است، این است که عشق و علاقه نسبت به یک چیز، آن را در مرحله غایت و هدف انسان قرار می دهد، آن غایت هرچند انحرافی هم باشد، سبب می شود که روح و واقعیت انسان مبدل به آن بشود.
شخصی که اهل خراسان بود از راه دور با رنج فراوان آمد خدمت امام باقر علیه السلام (عشق به اهل بیت او را کشانده بود) در حالی که چون پای پیاده آمده بود کفش هایش از بین رفته بود و پایش به اصطلاح ترک خورده و پاشنه آن شکاف زیادی برداشته بود آمد خدمت امام با یک عشق و ولعی خدا را شکر کرد که بالاخره به مقصود خودش رسید بعد پایش را نشان داد با آن شکاف ها که خون آمده بود، و عرض کرد: یا ابن رسول الله! نکشید مرا به اینجا جز محبت شما اهل بیت که از خراسان تا اینجا پیاده آمده ام امام این جمله را فرمود: هر کس هر چه را دوست داشته باشد با هموست و حقیقتش همان می شود و با همان محشور می شود.(8)
کلام آخر:
بنابراین خود فراموشی انحراف از مسیر تکامل است و نهایت خودفراموشی سقوط در حد مادیات است اما راه جبران آن خودشناسی است که زمینه ای برای خداشناسی است؛ زیرا انسان اگر خود را که اشرف مخلوقات است به درستی بشناسد و قدر و منزلت خود را دریابد، هیچگاه منزلت خود را تا حد مادیات دنیوی پایین نمی آورد و با ذکر و یاد خدا می تواند به درمان خود اقدام کند.
پی نوشت ها:
1ـ کهف/57.
2ـ زمر/8.
3ـ طه/126.
4ـ غرر و درر آمُدی، ج 4،ص 340.
5ـ مجموعه آثار شهید مطهری، ج16، ص 577.
6ـ همان، ص578.
7ـ نفس المهوم ، ص 36.
8ـ فلسفه اخلاق، شهیدمطهری، ص218.