خانه » همه » مذهبی » چرا القاعده و داعش در ضرورت سرنگونی آل‌سعود هم‌نظرند؟/ علت غافلگیری سعودی‌ها

چرا القاعده و داعش در ضرورت سرنگونی آل‌سعود هم‌نظرند؟/ علت غافلگیری سعودی‌ها


چرا القاعده و داعش در ضرورت سرنگونی آل‌سعود هم‌نظرند؟/ علت غافلگیری سعودی‌ها

۱۳۹۳/۱۱/۲۱


۴۵ بازدید

بحران روابط بین «آل سعود» و «مذهب تکفیری»

چرا القاعده و داعش در ضرورت سرنگونی آل‌سعود هم‌نظرند؟/ علت غافلگیری سعودی‌ها

سه شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۳۲

به مرور صدها و بلکه هزاران نفر داعشی عربستانی در حملات هوایی آمریکا که مورد حمایت عربستان است کشته خواهند شد و همین بر آتش «بحران دین-قبیله» خواهد افزود و موجب مطرح شدن سؤالاتی در برابر آل سعود خواهد گردید: چرا کسی را می‌کُشید که درحال جنگ و کشتن کافر غربی یا کافر ایران یا کافر شیعه یا کافر علوی است؟ مگر این کار او مطابق با تعالیم خود شما نیست؟

بحران روابط بین «آل سعود» و «مذهب تکفیری»

چرا القاعده و داعش در ضرورت سرنگونی آل‌سعود هم‌نظرند؟/ علت غافلگیری سعودی‌ها

سه شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۳۲

به مرور صدها و بلکه هزاران نفر داعشی عربستانی در حملات هوایی آمریکا که مورد حمایت عربستان است کشته خواهند شد و همین بر آتش «بحران دین-قبیله» خواهد افزود و موجب مطرح شدن سؤالاتی در برابر آل سعود خواهد گردید: چرا کسی را می‌کُشید که درحال جنگ و کشتن کافر غربی یا کافر ایران یا کافر شیعه یا کافر علوی است؟ مگر این کار او مطابق با تعالیم خود شما نیست؟

گروه بین‌الملل جهان نیوز: از نظر تاریخی، حکومت آل سعود بر بنیان «خدمت‌رسانی متقابل» بین «قبیله» (آل سعود) و دین (محمد بن عبدالوهاب) بنا شده، به عبارت دیگر با خدمت‌رسانی متقابل عصبیت قبیله‌ای و مشروعیت دینی که هر کدام دیگری را تقویت می‌نمودند.

به نوشته‌ی حسام مطر (تحلیل‌گر راهبردی) در پایگاه اینترنتی العهد (وابسته به حزب الله لبنان) این ماجرا از تشکیل اولین حکومت سعودی در عربستان تا تشکیل سومین حکومت در این کشور [یعنی حکومت فعلی] توسط عبدالعزیز آل سعود ادامه داشته است. اما به مرور مشکل جدا شدن مسیر سیاست از مسیر دین در این حکومت نمودار شد چراکه نقش سیاسی آل سعود به مرور زمان تغییر یافت اما ساختار نهاد دینی در این کشور در جمود خود باقی ماند. در حالیکه آل سعود در زندگی ‌شخصی‌شان هر طور که «عشقشان می‌کشید» عمل می‌کردند و رفتارشان مبتنی بود بر اکتشافات تازه‌ی انرژی در کشور و ایفای نقش وکیل برای هیمنه‌ی غربی‌های بر منطقه، اما در عین حال به محافظت از سخت‌گیری و بنیادگرایی نهاد دینی کشور نیز برای تضمین ادامه‌ی سلطه‌شان در داخل نیاز داشتند.

به این معنا می‌توان نهاد دینی وهابیت را ابزار فرهنگی آل سعود برای استمرار هیمنه در داخل کشور به شمار آورد. با مرور زمان، آل سعود در سیاست به سمت عدم بی‌طرفی مفرط [و گرایش مطلق به آمریکا] و در دین به سمت تندروی مفرط پیش رفتند. آثار این تغییر مسیر و تناقض از اوایل دهه‌ی هشتاد میلادی شروع به نمودار شدن کرد.

پس از بیرون کردن اشغالگران اهل شوروی از افغانستان، بن لادن ضد آمریکا و آل سعود شورید و پس از این ماجرا، سعودی‌ها تلاش ‌نمودند با ایجاد تغییراتی در نهاد دینی، نقش و رفتار سیاسی حکومت سعودی را مشروعیت بخشند. در همین راستا بخش مهمی از ساختار دینی کشور را «رام» کردند. اما چندی بعد آل سعود در چارچوب مقابله با ایران و اینکه بخشی از نیروهای مذهبی، سرسپرده‌ی نهاد دینی رسمی کشور نبودند، نیاز پیدا کردند که مقداری از نظریه‌پردازی‌های مذهبی-تکفیری در داخل کشور و خارج آن از سر گرفته شود.

اما از طرف دیگر، نیاز حکومت آل سعود به سرکوبی نهاد دینی برای جلوگیری از تحولات اجتماعی [بر مبنای دین] در کشور خود موجب افزایش درگیری بین بخش دینی و سیاسی در داخل کشور گردید.

در چارچوب همین تناقضات بود که گروه‌های تکفیری‌ای در مخالفت با آل سعود در داخل کشور تشکیل شد. نیروهای امنیتی سعودی موفق شدند به داخل برخی از این گروه‌ها نفوذ کرده و آنان را در راستای منافع خود به کار گیرد. اما در عین حال برخی دیگر از این گروه‌ها از نفوذ نیروهای سعودی در امان مانده و حتی موفق شدند بخشی از مردم مذهبی داخل کشور و برخی از نیروهای دینی را هم به خود جذب نمایند، نیروهایی که دلشان برای نسخه‌ی «حکومت اول سعودی» و بنیادگرایی‌اش لک زده بود.

در همین چارچوب بود که نظام سعودی از سازمان القاعده استفاده برد و بعد با آن درگیر شد، و امروز هم با داعش درگیر است درحالیکه چند سال گذشته از آن در سوریه استفاده می‌کرد. دو سازمان القاعده و داعش نیز امروز در اولویت‌بندی اهدافشان با یکدیگر اختلاف دارند اما در ضرورت سرنگونی آل سعود با یکدیگر متفق‌اند. این امر دلایلی چند دارد، از جمله: رسیدن به نفت، در اختیار گرفتن مشروعیت ناشی از تسلط بر مکه و مدینه، و گسترش «فتوحات» اسلامی و خلافت.

در حقیقت، نقش و حجم داعش، بیش از چیزی که سعودی‌ها انتظارش را داشتند بزرگ شد. بخشی از این «بزرگ‌شدن» بازمی‌گردد به نقش ترکیه در این بین و همین سؤال‌هایی اساسی درباره‌ی نیت ترکیه‌ای ها برای به کارگیری داعش مطرح می‌کند، آیا از جمله‌ی اهداف آنان فشار به عربستان سعودی نیز بوده است؟ در نتیجه‌ی این واقعیات، به علاوه‌ی ترس عربستان از اینکه به عنوان کشور حامی تروریسم مطرح شود (همانطور که پس از ۱۱ سپتامبر رخ داد) به علاوه‌ی تضمین‌های آمریکا درباره‌ی نقش عربستان در منطقه، آل سعود پذیرفت که در ائتلاف آمریکایی ضد داعش وارد شود.

از طرف دیگر عربستان درک می‌کند که ورودش به مقابله با داعش، باعث ایجاد چالش‌هایی در داخل خواهد شد از طرفی عکس‌العمل بخشی از مردم مذهبی داخل کشور و بخشی از نهاد دینی کشور و از طرف دیگر عکس‌العمل‌های احتمالی خود داعش. در همین راستا عربستان اقدام به راه‌اندازی یک سلسله حرکات رسانه‌ای-تبلیغی متمرکز و شدید با استفاده از بخش‌های دینی، سیاسی و انگیزشی به راه انداخته تا از داعش و حامیانش (حتی اگر داخل ساختار دینی کشور باشند) مشروعیت‌زدایی کند، تا جایی که این انتقادات حتی دامنگیر دانشگاه «امام محمد بن سعود» و مدیریت و روش تدریس آن نیز شد. این کمپین تبلیغاتی تا آنجا بالا گرفت که حتی یکی از روزنامه‌نگاران عربستان خواستار ایجاد بسیج عمومی مردمی برای مقابل با داعش (شبیه آنچه پس از حمله‌ی صدام به کویت رخ داد) شد.

به مرور صدها و بلکه هزاران نفر داعشی عربستانی در حملات هوایی آمریکا که مورد حمایت عربستان است کشته خواهند شد و همین موجب افزایش التهابات در داخل کشور شده و بر آتش «بحران دین-قبیله» خواهد افزود و موجب مطرح شدن سؤالاتی در داخل کشور در برابر آل سعود خواهد گردید: چرا کسی را می‌کُشید که درحال جنگ و کشتن کافر غربی یا کافر ایران یا کافر شیعه یا کافر علوی است؟ مگر این کار او مطابق با تعالیم خود شما نیست؟

این قبیل تناقضات، اساسا ویژگی حکومت سعودی است. نظامی که در یک میدان مین چند طبقه قدم می‌زند. مین‌هایی که با دست خودش ساخته بود تا با این مین‌ها برخورد نکند، ولی ظاهرا امروز این بالن دیگر توان آن را ندارد تا به پرواز ادامه داده و از برخورد با مین‌ها در امان بماند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد