۱۳۹۳/۱۱/۱۳
–
۴۲ بازدید
حجاز در آستانه تحول
آمریکاییها و اروپاییها و برخی از کشورهای عرب منطقه بقای آلسعود را ترجیح میدهند؛ به همین دلیل این احتمال وجود دارد که عربستان سعودی در عین ادامه بقا دورهای از بیثباتی و مشکل را پشت سر بگذارد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، دکتر سعدالله زارعی در یادداشتی اختصاصی برای تسنیم با عنوان«حجاز در آستانه تحول» به بررسی تحولات عربستان سعودی پس از ملک عبدالله پرداخته است:
حجاز در آستانه تحول
آمریکاییها و اروپاییها و برخی از کشورهای عرب منطقه بقای آلسعود را ترجیح میدهند؛ به همین دلیل این احتمال وجود دارد که عربستان سعودی در عین ادامه بقا دورهای از بیثباتی و مشکل را پشت سر بگذارد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، دکتر سعدالله زارعی در یادداشتی اختصاصی برای تسنیم با عنوان«حجاز در آستانه تحول» به بررسی تحولات عربستان سعودی پس از ملک عبدالله پرداخته است:
عربستان در منطقه و جهاناسلام از جنبههای مذهبی، سیاسی و اقتصادی کشوری تأثیرگذار محسوب میشود. از نظر مذهبی علاوه بر آنکه 2 شهر مکه و مدینه در این کشور قرار دارد، قبله مسلمین، مدفن پیامبر اسلام(ص) و محل تولد اسلام و گسترش دین مبین در عربستان است. این مساله باعث شده تا عربستان دارای نوعی از الهامبخشی در بین کشورهای اسلامی باشد.
از نظر سیاسی، عربستان به واسطه وهابیت، یک قطب و بلوک مذهبی ـ سیاسی محسوب میشود و جهان اسلام را به 2 دسته موافقان و مخالفان خود تبدیل کرده است. کانون بلوک وهابی، عربستان و کانون بلوک مخالف وهابیت، جمهوری اسلامی ایران است.
در حوزه عربی، عربستان دارای مرکزیت است. مقر اصلی سازمان همکاریهای اسلامی در شهر جده قرار دارد و بسیاری از سازمانهای دیگر مذهبی جهان اسلام نیز در عربستان شکل گرفته و دفاتر آن در این کشور قرار دارد. بنابراین از این منظر، این کشور نقشی تعیین کننده در سطح جهان اسلام دارد.
از لحاظ اقتصادی، عربستان بزرگترین صادرکننده نفت جهان است و در ردیف بزرگترین کشورهای صاحب ذخایر عظیم نفت و گاز محسوب میشود. به غیر از این، عربستان سعودی در بسیاری از بازارهای منطقهای و بینالمللی اقتصادی حضور دارد و سهم زیادی از سرمایهگذاریهای اقتصادی در کشورهای منطقه به این کشور تعلق دارد.
وضعیت این کشور با عنوان «عربستان سعودی» با وضعیت پادشاهی در این کشور گره خورده است. برخلاف کشورهای دیگر که کشوری با یک سیستم و رژیم سیاسی وجود دارد، اساساً وجود کشوری با نام عربستان سعودی با موجودیت یک رژیم خاص گره خورده و بود و نبود این رژیم، تاثیر فراوانی بر بود و نبود آن کشور دارد.
مسلما اگر آل سعود در عربستان سقوط کنند و رژیم در این کشور از پادشاهی به سمت جمهوری یا شبه جمهوری تغییر مسیر بدهد یا در همین سیستم پادشاهی، حکومت از خانوادهای به خانوادهای غیر از خاندان سعود منتقل شود، دیگر کشوری به نام عربستان سعودی وجود خارجی نخواهد داشت و ما شاهد یک کشور و وضعیت جدیدی خواهیم بود.
عربستان در این صورت چه تجزیه شود یا واحد باقی بماند، دیگر عربستان سعودی نخواهد بود زیرا واژه «سعودی» جزیی از هویت این کشور شده و با سقوط آنها این پسوند تغییر خواهد کرد. ممکن است کشورهای جدیدی در این سرزمین به وجود بیایند که بخشی از آن در نجد همچنان پسوند سعودی را یدک بکشد ولی در حجاز، الشرقیه، جنوب و شمال دیگر قطعاً این پسوند را نخواهد داشت.
بنابراین باید توجه شود که کشوری به نام عربستانسعودی با همه این امتیازاتی که برشمردیم، ارتباط تنگاتنگی به وضعیت پادشاهی در عربستان دارد.
خوب است بدانیم که عربستان سعودی در سال 1931 در این سرزمین متولد شد و از عمر آن در دنیا، بیش از 85 سال نمیگذرد. در این سال، آلسعود و وهابیها توانستند با کمک بعضی از قبایل عربستان به خصوص قبیله بزرگ «عتیبه» حکومت را در این کشور به دست بگیرند.
عربستانسعودی مولود ائتلافی سیاسی در داخل این سرزمین بود. وضعیت پادشاهی در عربستانسعودی ارتباط تنگاتنگی با وصیتی که «عبدالعزیز» موسس پادشاهی سعودی انجام داده است، دارد. برحسب وصیت عبدالعزیز تا زمانی که فرزندان وی در قید حیات هستند، نوبت حکومت به نوهها یا غیر از خاندان آلسعود نمیرسد. لذا طی 40 سال گذشته شاهد به حکومت رسیدن «پادشاهان فرتوت» در عربستان بودهایم.
بعد از مرگ فیصلبن عبدالعزیز در سال 1975، دیگر شاهد روی کار آمدن پادشاهی با سن کمتر از 60 سال نبودهایم و تمامی پادشاهان در پیری به قدرت رسیدهاند. ملک عبدالله پادشاه کنونی عربستان نیز در سال 2005 و در حالی که بیش از 80 سال سن داشت، به قدرت رسید.
براساس وصیت عبدالعزیز سمتهای مهم به غیر از فرزندان وی نمیرسد و این وصیت 2 معضل بزرگ را در برابر عربستان سعودی قرار داده است. معضل اول فرتوتی و ناتوانی نه تنها شخص پادشاه بلکه وزیر خارجه، وزیرکشور، وزیردفاع و تقریبا تمام کابینه است که دولت را به «کابینه 80 سالهها» تبدیل کرده است. اعضای این کابینه به طور دائم بین منزل و بیمارستان در تردد هستند.
معضل دوم آن است که وصیت عبدالعزیز کینهای را در درون آلسعود پرورش داده است. در حال حاضر نوادگان آلسعود منتقدان جدی وضع موجود هستند و یک جریان اپوزیسیون قوی در درون وهابیت و آلسعود وجود دارد.
امروز در واقع وضعیت پادشاهی در این کشور به یک نقطه بحرانی رسیده است. بیماری شدید توامان امیر سلمانبنعبدالعزیز و ملکعبداللهبن عبدالعزیز اوضاع را در عربستان به شدت بحرانی کرده است. این سوال پیش آمده که با مرگ عبدالله چه اتفاقی خواهد افتاد؟
همه میدانند که با مرگ عبداللهبن عبدالعزیز، سلمان به عنوان ولیعهد پادشاه واقعی نمیشود زیرا به دلیل شدت بیماری معلوم نیست که چند روز بعد از عبدالله از دنیا برود. بحث بر سر این است که امیر مقرن هفتاد ساله، برادر به عنوان ولیعهد قدرت واقعی را در دست داشته باشد. امروز رقابتی بین فرزندان ملکعبدالله از خانواده سدیریها و سایرین که 2 شعبه از فرزندان عبدالعزیز هستند، در جریان است.
به نظر میرسد که مرگ پادشاه عربستان در ابتدا مناقشاتی را در درون خاندان آلسعود پدید میآورد اما سوال این است که سطح این مناقشه تا چه اندازه است؟ آیا پادشاهی را از بین خواهد برد؟ آیا جنگی بین امیران در خاندان سعودی در خواهد گرفت که به درگیریهای خشن منجر میشود؟ یا اینکه تکلیف پادشاه و ولیعهد برای مدتی با ابهام مواجه شده و وضعیت سیاسی به حال تعلیق در میآید؟
معتقد هستم که با مرگ ملکعبدالله وضعیت اول در این کشور به وجود نخواهد آمد زیرا تا این اندازه عقل در درون خاندان سعود وجود دارد که متوجه مخالفان خود در درون و بیرون از این کشور هستند. پشتیبانان خارجی آلسعود به خوبی آگاه هستند که خارج شدن عربستان از دست آلسعود، این کشور را در یک وضعیت غیرقابل کنترل قرار خواهد داد.
حتماً آمریکاییها و اروپاییها و برخی از کشورهای عرب منطقه بقای آلسعود را ترجیح میدهند؛ به همین دلیل احتمال وقوع احتمال دوم بیشتر است که عربستان سعودی در عین ادامه بقا دورهای از بیثباتی و مشکل را پشت سر بگذارد.
احتمال زیادی وجود دارد که در این دوره بیثباتی و تعلیق سیاسی، جنبشهای اجتماعی میتوانند رشد کرده و به وضعیت جدیدی برسند. با شروع تعلیق در وضعیت سیاسی عربستان، به طور حتم اتفاقاتی در حجاز (مکه، مدینه و تبوک در غرب عربستان) و الشرقیه به وجود خواهد آمد.
بسیاری از موقعیتهای حساس عربستان در حجاز و الشرقیه قرار دارد. ممکن است دامنه این تحولات خیلی به منطقه نجد (ریاض، قصیم و وائل) نرسد اما حتماً محیط پیرامونی حنبلی مذهب آن را تحتتاثیر قرار خواهد داد.
مرگ ملک عبدالله پادشاه در عربستان حتماً زلزلهای در این کشور به وجود خواهد آورد اما قدرت این زمین لرزه باعث نابودی تمامی ساختارها نخواهد شد زلزلهای توام با خسارت و پسلرزههای پیدرپی خواهد بود. در کوتاهمدت آلسعود و غربیها توان مهار این بحران را خواهند داشت اما آثار پس لرزههای این مساله در بلند مدت بروز و ظهور پیدا خواهد کرد.
** تاثیر مرگ پادشاه سعودی بر مسائل منطقهای
مرگ پادشاه مقتدری مانند ملکعبدالله که بعد از ملکفیصل، مقتدرترین پادشاه چهل سال اخیر در این کشور بوده، باعث به وجود آمدن بحرانی برای انتخاب جانشین وی خواهد شد و این کشور برای یک دوره یک تا سه ساله درگیر مسائل داخلی خود خواهد شد.
بحران جانشینی از میزان توجه عربستان به محیط منطقهای خواهد کاست در نتیجه دخالتهای خارجی این کشور کاهش خواهد یافت. خود مشغولی سعودیها باعث میشود تا سوریه، عراق، لبنان، فلسطین و یمن نفس راحتی کشیده و با سرعت بیشتری به اوضاع داخلی خود سر و سامان دهند.
مرگ پادشاه سعودی از اتصال مصر دوران السیسی به عربستان تا حدی خواهد کاست زیرا مصریها ناچار به فاصلهگیری از سعودی هستند. البته این نکته حائز اهمیت است که گِل مصریها با گِل سعودیها سازگار نیست و با هم سرشته نمیشود. گِل مصریها، گِل تساهل و تسامح و مدارای مذهبیاست ولی گِل سعودیها، گِل خشونت و تعصبات مذهبی، ستیز و درگیری است.
مصریها تواناییهایی در داخل خود دارند که سعودیها ندارند. بنابراین همین امروز نیز مصر رابطه بسیار فعال و کارآمدی با عربستان ندارد گرچه به صورت نمادین ما شاهد یک سلسله سفرها، گفتوگوها و توافقات هستیم ولی این مسائل عمق زیادی پیدا نمیکند و سعودیها هم اساساً مایل نیستند که مصریها در منطقه عربی قدرت داشته باشند. عربستان در حل موضوع بحرین با مشکلی جدی مواجه است. پرونده بحرین مانع از رسیدگی عربستان به پروندههای مهمتر در منطقه شده است.
برای عربستان پرونده عراق و یمن بسیار مهمتر از پرونده بحرین است. عقلای سعودی معتقد هستند که درگیری و اشتغال آنها در پرونده بحرین، انرژی و ظرفیتهای آنها را در پروندهای کوچک مستهلک کرده و به ایران اجازه داده تا پروندههای بزرگتر را با خیالی آسوده تر مدیریت کند.
ایران طی ششماه گذشته نقش بسیار فعالتری در پرونده عراق و یمن پیدا کرد. در پرونده یمن طرح “مبادره خلیجی” سعودیها به طور کامل کنار رفت و با ورود حوثیها و انصارالله پرونده جدیدی شکل گرفت. نخبگان سعودی معتقدند سرگرمیها آنها به پروندههای کوچک، باعث شد تا ایران پروندههای بزرگتر در منطقه را به دست بگیرد و آنها را فعالانه مدیریت کند.
براین اساس مقامات سعودی و شخص ملکعبدالله به آلخلیفه در بحرین گفتهاند نمیتوانند برای همیشه در بحرین نیروی نظامی داشته باشیم و باید راهی برای حل اختلافات با معارضین بحرینی پیدا شود.
کما اینکه این فشار را آمریکاییها و انگلیسیها هم بر آل خلیفه دارند. معتقدم مرگ ملکعبدالله باعث فاصله گیری نسبی سعودیها از پرونده بحرین و یمن شده و این کشور دامنه دخالتهای خود را دست کم برای یک دوره یک تا سه ساله از این کشورها کمتر خواهد کرد.
** ساختار حکومت آینده عربستان چگونه خواهد بود؟
دوره حکومتهایی نظیر آلسعود در منطقه خاورمیانه دستکم 20 سال است که منسوخ شده و امروز نشانی از حکومت و شبه حکومت آلسعود در دنیا وجود ندارد. عربستان نیز نمیتواند در یک محیط کاملاً متحول، وضعیت با ثبات گذشته خود را ادامه دهد. عربستان ناچار است در آینده ولو به طور ناقص نمونههایی از مداخله و مشارکت مردم در حکومت یا دموکراسی کنترل شده را در این سرزمین بپذیرد.
عربستان در حالحاضر فاقد قانون اساسی است و احکام پادشاه طی 85 سال گذشته به منزله قانون اساسی بوده است؛ قانون اساسی این کشور حجیم ولی فاقد اصول مشخصی است که هویت معینی را شکل داده باشد. دوره اینگونه حکومتها که فاقد قانون اساسی و اصول است، گذشته و عربستان ناچار است که به سمت دموکراسی حرکت کند.
مسلماً با فضاهای جدیدی که در منطقه پیش آمده، امکان حذف قبایل به شیوهای که عبدالعزیز دنبال کرد، دیگر وجود ندارد. بنابراین قبایل در عربستان قطعاً فعال خواهند شد و این کشور ناچار است که نقش روسای قبایل را در سیستم حکومتی افزایش دهد.
با این تفاسیر 2 گزینه پیش روی عربستان وجود دارد؛ یک گزینه تغییرات آرام که حکومت آن را مدیریت کند و با فشار غربیها امکان اتفاق افتادن دارد و دوم اینکه انقلابات و شبه انقلابات اجتماعی آلسعود را وادار به تغییر کند.
معتقدم هر 2 این گزینهها، در عربستان قوی هستند. البته احتمال اینکه در کوتاه، مدت مدل اول (تغییرات آرام) اجرا بشود تا اتفاق دوم نیفتد، وجود دارد. گمان میکنم غربیها و آلسعود این روند را مدیریت کنند ولی در دراز مدت این روند نمیتواند دوام چندانی پیدا کند.
یکی از نگرانیهای آلسعود این است که احتمال میدهند شروع یک تغییر در کشور منجر به تحولی بزرگ مانند آنچه که در مصر رخ داد، بشود بنابراین با احتیاط درباره این مساله سخن میگویند.
سیستم در عربستان فردی است و امروز فردی که مظهر جمع باشد، وجود ندارد. در دوره پادشاهی فهد، عبدالله به دلیل اینکه برخورد منعطفی داشت، طیفهای مختلف خاندان آل سعود را زیر پر و بال گرفته بود بعد از عبدالله چنین شخصیتی وجود ندارد.
درباره امیر سلمان هم چنین بحثی مطرح بود ولی امروز سلمان حالت فعالی ندارد. به نظر نمیآید که رسیدن به گزینهای که بتواند جای عبدالله را پُر کند، خیلی کار آسانی باشد و حتماً زمان بر است. کما اینکه نگرانیهای پیدرپی که از سوی غرب مطرح میشود نشان میدهد که گزینه قطعی فعالی ندارند.
** مناقشه بین نوادگان آل سعود
بلافاصله پس از آنکه پادشاهی از نسل اول آلسعود عبور کند و وصیت عبدالعزیز کنار گذاشته شود، مناقشه بین نوادگان شروع میشود. فرزندان عبدالله، فرزندانی نیستند که طایفه فهد آنها را قبول داشته باشند لذا مناقشه بین نسل فهد و نسل عبدالله بالا خواهد گرفت.
ساماندهی به این مساله در کوتاه مدت میسر نیست. معتقدم تعلیق سیاسی در عربستان بعد از مهاری کوتاه مدت، ادامه پیدا خواهد کرد و به محض ایجاد گشایشی، جنبشهای اجتماعی در این کشور ایجاد خواهند کرد. فاصله زمانی زیادی بین ایجاد تعلیق سیاسی در عربستان و آغاز جنبشهای اجتماعی در عربستان نیست. حاجیانی که با نخبگان مکه و مدینه در ارتباط هستند، میگویند اوضاع در این 2 شهر غیرعادی است.
باید توجه داشت که قبل از حاکمیت آلسعود بر عربستان، مکه و مدینه تعیین کننده هویت این سرزمین بودند ولی امروز این 2 شهر به حاشیه رفته و ریاض، قلب عربستان را تشکیل داده است. این در حالیاست که از نظر مذهبی، ساکنان منطقه ریاض که نجد قدیم است، حنبلی و حجازیها، مالکی و شافعی هستند. اساساً در نزد شافعیها و مالکیها، معتقدان به مذهب حنبلی به عنوان گروههای عقب مانده شناخته میشوند و آنها از اینکه خود را پیرو جریان ریاض ببینند، ننگ دارند و به نظر من این زخم سرباز خواهد کرد.
** آینده بازار نفت در صورت مرگ پادشاه سعودی
برخلاف ادعایی که مطرح میشود، میزان نفت صادرات عربستان کمتر از 9 میلیون بشکه در روز است. کارشناسان اوپک میگویند عربستانسعودی تا 10 سال آینده هم ظرفیت صادرات بیش از 8 و نیم میلیون تا 9 میلیون بشکه در روز را نخواهد داشت.
در مورد اینکه آیا اساساً ارزان شدن قیمت نفت توطئهای سعودی، توطئهای غربی یا توطئه مشترک سعودی- غربی است، حرف و حدیثهای زیادی مطرح میشود و درباره اینکه تنها اراده سعودیها و کارتلهای نفتی توانسته بر روی قیمتها تاثیرگذار باشد، حرفهای مختلفی مطرح میشود.
فنری که امروز بر روی قیمت نفت فشرده شده و نفت را از 110 دلار به 45 دلار رسانده برای همیشه قابل کنترل نیست. روزی این فشار باید از روی این فنر برداشته شود و قیمتها به سمت اصلاح شدن حرکت کند. البته این احتمال وجود دارد که به 110 دلار قبل بازنگردد اما به مرز 70 تا 75 دلار خواهد رسید.
مرگ پادشاه سعودی طبیعتاً شوکی را به بازار نفت وارد میکند و این احتمال وجود دارد که قیمتهای کنونی بین 10 تا 12 دلار افزایش یابند.
** تاثیر مرگ پادشاه سعودی بر تروریسم
مرگ ملکعبدالله میتواند 2 تاثیر بر روی تروریسم در منطقه خاورمیانه داشته باشد. در منطقه ما تروریسم دولتی و غیردولتی وجود دارد. علاوه بر رژیم صهیونیستی، تروریسم دولتی در منطقه ما، شناسنامهای وهابی دارد البته ترکیه، قطر و برخی از کشورهای دیگر هم این تروریسم را تقویت کردند ولی اصالت این تروریسم، وهابی است. این امکان وجود دارد که مرگ ملکعبدالله به کاهش تروریسم دولتی در منطقه بیانجامد.
هر اندازه که توجه عربستان سعودی به مسائل داخلیاش جلب شود، از میزان دخالت این کشور در محیط منطقهای کاسته خواهد شد. با این حال در کنار تروریسم دولتی، یک تروریسم غیردولتی که مظهر آن امروز داعش است نیز در منطقه ما وجود دارد.
داعش برنامههایی برای عربستان دارد و مرگ پادشاه سعودی فرصتی میتواند برای تشدید فعالیتهای این گروه در عربستان باشد و این احتمال وجود دارد که به موج جدیدی در کشورهای عربی دامن بزند.
بنظر مرگ پادشاه عربستان وضعیتی پارادوکسیکال پیدا خواهد کرد؛ از سویی منجر به کاهش تروریسم دولتی شده و از سوی دیگر پای تروریسم غیردولتی را در شبه جزیره باز خواهد کرد.
باید دعا کرد که پای تروریسم غیردولتی مانند داعش به عربستان باز نشود زیرا در درجه اول به ضرر اقلیتهای ناهمخوان با آنها تمام خواهد شد. ما احتمال می دهیم که اگر پای داعش به عربستان برسد بیشترین قربانیان را شیعیان بدهند و هجوم داعش از جنوب شروع شود.
دلیل این امر آن است که هجوم به جنوب عربستان به دلیل منابع نفتی هم با صرفهتر است و هم حساسیت کمتری در این کشور سبب میشود زیرا درگیریها شکل شیعه – سُنی پیدا میکند. سُنیها نسبت به حمله به شیعیان واکنش ضعیفتری نشان خواهند داد در حالی که اگر این تروریسم به سمت مکه و مدینه به حرکت در بیاید یا به سمت نجد، توامان شیعه و سنی علیه آنها تحریک و وارد عمل میشوند.
تصور میکنم اگر داعش بخواهد وارد عربستان شود، کار خود را از منطقه الشرقیه شروع خواهد کرد و بیشترین قربانیان را شیعیان تشکیل میدهند.
البته در عین حال شکست پروژه داعش در عراق و سوریه طی ماههای گذشته و گسسته شدن ارتباط داعش در این 2 کشور، تا حد زیادی خطر حرکت جدید داعش در عربستان را کم کرده و داعش را در موضع ضعیفتری قرار میدهد. آن نیرویی که داعش را در عراق و سوریه مهار کرد، قادر است که از شیعیان در عربستان هم دفاع کند.
البته دفاع از شیعیان عربستان طبیعتاً با دشواریهایی روبه رو خواهد بود اما مسلماً ایران منتظر نخواهد ماند تا حملات تندی علیه شیعه در منطقه الشرقیه عربستان پیش بیاید.