آنچه نقل شد برخی از گزاره های تاریخی است . پیامبر اسلام در عین اینکه پیامبر رحمت است در عین حال موظف به مقابله و جنگ و جهاد با کفر و شرک و نفاق است . در قرآن در موارد متعددی دستور به قتل مشرکان و کفار و منافقان بخاطر فتنه و فتنه انگیزی داده است
وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ۚ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّىٰ یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ ۖ فَإِنْ قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ ۗ کَذَٰلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ
و هر کجا مشرکان را یافتید به قتل رسانید و آنان را از همان وطن که شما را آواره کردند برانید، و فتنهگری (آنان) سختتر و فسادش بیشتر از جنگ و کشتار است، و در مسجد الحرام با آنها جنگ مکنید مگر آنکه پیشدستی کنند، در این صورت رواست که در حرم آنها را به قتل برسانید، چنین است کیفر کافران.
«شیخ طوسی» گوید: چنین روایت شده که این آیه درباره مردى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله نازل شد که یکى از کفار را در ماه حرام کشته بود. سپس مؤمنین از آن مرد صحابى عیبجوئى میکردند و کار او را زشت میشمردند و خداوند این آیه را نازل فرمود و بیان کرد که ایجاد فتنه در دین بزرگتر از کشتن مشرکین در ماه حرام است، اگر چه جائز هم نباشد.
محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 62.
این گروه از فتنه انگیزانی بودند که پیامبر دستور قتل آنها را داد و فرمود آنها را هر کجا یافتند اگر چه به پرده کعبه خود را آویخته باشند ایشان را بقتل برسانند. زیرا آنان فتنه انگیزی کرده بودند. البته برخی به قتل رسیدند و برخی نیز امان گرفتند و از قتل رهایی یافتند .
توضیح بیشتر :
فتح مکه و بازشناسی شخصیت کسانی که رسول خدا(ص) دستور قتلشان را صادر کرد :
1. شهر مکه مرکز دشمنان پیامبر خدا و پایگاه تشکیل سپاه برای مبارزه با دین اسلام بود با این حال پیامبر(ص) هنگام ورود به مکه فقط دستور قتل هشت (ویا ده تن) از آن همه دشمن خود را صادرنمود که شش تن از آنان مرد و چهار نفر دیگر زن بودند.
2. رسول خدا صلى الله علیه و آله به فرماندهان خود سفارش کرد: «تا کسى متعرض آنها نشده و به جنگ با آنان نپرداخته شمشیر برویش نکشند». پس معلوم میشود این عده مرتکب اعمالی خاص شدهاند که پیامبر در موردشان اینگونه سخن فرمودهاند که : آنها را هر کجا یافتند اگر چه به پرده کعبه خود را آویخته باشند ایشان را بقتل برسانند.
این هشت تن عبارت بودند از:
1- عبد الله بن سعد: وی قبلا مسلمان شده بود و جزء نویسندگان وحى بود ولى پس از چندى مرتد شد و بحال شرک برگشت و بنزد قریش رفت.
عبد الله بن سعد که برادر رضاعى عثمان بن عفان بود هنگامى که اطلاع پیدا کرد پیغمبر اسلام دستور قتلش را صادر کرده مخفیانه خود را بعثمان بن عفان رسانید و باو پناهنده شد، عثمان او را در پناه خود گرفته بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آورد و از آن حضرت خواست تا او را عفو کند.
پیغمبر اسلام مدت زیادى سکوت کرد آنگاه بخواهش عثمان جواب مثبت داده او را عفو کرد.
ولى هنگامى که عثمان از نزد آن حضرت برفت رسول خدا صلى الله علیه و آله رو به اطرافیان خود کرده فرمود: من سکوت کردم تا بلکه یکى از شما برخیزد و گردن این مرد را بزند! مردى از انصار عرض کرد: یا رسول الله خوب بود بمن اشاره میکردى تا من گردنش را بزنم؟
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: پیمبران با اشاره دستور قتل کسى را صادر نمیکنند.
بالجملة عبد الله بن سعد پس از این جریان دوباره مسلمان شد و هنگامى که عمر بن خطاب بخلافت رسید او را بامارت قسمتى از سرزمینهاى اسلامى منصوب کرد و پس از او نیز عثمان او را بامارت منصوب کرد. (سیره ابن هشام، ترجمه: زندگانى محمد(ص)،ج 2،ص:272)
2- عبد الله بن خطل: او مردى از قبیله تیم بن غالب بود که پیش از آن مسلمان شده بود و رسول خدا صلى الله علیه و آله او را به همراه مردى از انصار براى جمع آورى صدقات و زکوات به سوئى فرستاد. و در یکى از منازل به غلامش که مسلمان بود دستور داد بزغالهای را بکشد و براى او غذائى طبخ کند، سپس خوابید، و چون از خواب برخاست دید غلام دستور او را انجام نداده و غذا طبخ نکرده است، از این رو خشمگین شده و آن غلام را بقتل رسانید، سپس مرتد شده بحال شرک و بت پرستى باز گشت.(ارتداد و قتل یک مسلمان).( پیشین، ج 2،ص:272)
3 و 4- دو کنیز آوازه خوان عبد الله بن خطل:
(نکته قابل توجه آن که در زمان قدیم شعر و مجالس شعر و شاعری کار رسانههای تبلیغاتی امروزی را میکرد. و گاه یک شعر سالیان سال بر روی زبانها میگشت). کار این دو کنیز سرودن شعر در مذمت پیامبر خدا بود. و یکى از آنها نامش «فرتنى» بود، پیغمبر اسلام دستور داد آن دو را هر کجا یافتند بقتل برسانند. ( پیشین، ج 2،ص:272)
5- حویرث بن نقیذ: وی از آزار دهندگان رسول خدا صلى الله علیه و آله را در مکه بود، همچنین وی پس از هجرت پیامبر به مدینه، به قصد تهدید و آزار خانواده پیامبر به دنبال دختران رسول خدا: فاطمه و ام کلثوم حرکت کرد. اما (با رشادت امیر مومنان) تنها موفق شد شتر آنها را رم دهد و شتر دختران حضرت را به زمین کوبید. ( پیشین، ج 2،ص:272)
6- مقیس بن حبابة (یا صبابة): که مردى از انصار برادرش را اشتباها کشته بود او نیز آن مرد مسلمانِ انصارى را کشت و بسوى مکه فرار کرد و بحال شرک برگشت ( پیشین، ج 2،ص:273).
7- ساره کنیز بنى عبد المطلب: وی از آزار دهندگان رسول خدا صلى الله علیه و آله را در مکه بود. (بگفته برخى جرم وی جاسوسی بود به عبارت روشنتر همان زنى بود که نامه حاطب بن أبى بلتعة مبنی بر لشکر کشی مسلمانان برای فتح مکه را گرفته بود تا به قریش برساند)
8- عکرمة بن أبى جهل: وی پسر ابوجهل یکی از بزرگترین دشمنان رسول خدا و اسلام بود. که در این زمینه همکار پدر بود. عکرمة پس از فتح مکه بسوى یمن فرار کرد، ولى همسرش ام حکیم دختر حارث بن هشام مسلمان شد و بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله رفته براى عکرمة امان گرفت، و پس از اینکه رسول خدا صلى الله علیه و آله عکرمة را امان داد ام حکیم بدنبال عکرمة بسوى یمن رهسپار شد و او را بمکه باز گرداند و بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله برد و عکرمة بدست آن حضرت مسلمان شد.
و اما عبد الله بن خطل بدست دو تن از مسلمانان بنام سعید بن حریث و ابو برزة اسلمى کشته شد.
و اما مقیس را نیز یکى دیگر از مسلمانان که از قبیله مقیس بود بنام نمیلة بن عبد الله بقتل رسانید.
و اما دو کنیز عبد الله بن خطل یکى از آنها بدست مسلمانان کشته شد و دیگرى فرار کرد تا بالاخره از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله برایش امان گرفتند آنگاه به مکة باز گشت. ( پیشین،ج 2،ص:273 ).
و سارة را نیز برایش امان گرفتند و رسول خدا صلى الله علیه و آله او را امان داد، و هم چنان زنده بود تا در زمان عمر بن خطاب که در محله ابطح زیر دست و پاى اسبى رفت و آن اسب او را بقتل رسانید. حویرث بن نقیذ نیز بدست على بن ابى طالب کشته شد.
با توجه به نکات فوق روشن میشود که از گروه نیز فقط برخی کشته شدند و آنان که اسلام آورده بودند در امان ماندند.
وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ۚ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّىٰ یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ ۖ فَإِنْ قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ ۗ کَذَٰلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ
و هر کجا مشرکان را یافتید به قتل رسانید و آنان را از همان وطن که شما را آواره کردند برانید، و فتنهگری (آنان) سختتر و فسادش بیشتر از جنگ و کشتار است، و در مسجد الحرام با آنها جنگ مکنید مگر آنکه پیشدستی کنند، در این صورت رواست که در حرم آنها را به قتل برسانید، چنین است کیفر کافران.
«شیخ طوسی» گوید: چنین روایت شده که این آیه درباره مردى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله نازل شد که یکى از کفار را در ماه حرام کشته بود. سپس مؤمنین از آن مرد صحابى عیبجوئى میکردند و کار او را زشت میشمردند و خداوند این آیه را نازل فرمود و بیان کرد که ایجاد فتنه در دین بزرگتر از کشتن مشرکین در ماه حرام است، اگر چه جائز هم نباشد.
محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 62.
این گروه از فتنه انگیزانی بودند که پیامبر دستور قتل آنها را داد و فرمود آنها را هر کجا یافتند اگر چه به پرده کعبه خود را آویخته باشند ایشان را بقتل برسانند. زیرا آنان فتنه انگیزی کرده بودند. البته برخی به قتل رسیدند و برخی نیز امان گرفتند و از قتل رهایی یافتند .
توضیح بیشتر :
فتح مکه و بازشناسی شخصیت کسانی که رسول خدا(ص) دستور قتلشان را صادر کرد :
1. شهر مکه مرکز دشمنان پیامبر خدا و پایگاه تشکیل سپاه برای مبارزه با دین اسلام بود با این حال پیامبر(ص) هنگام ورود به مکه فقط دستور قتل هشت (ویا ده تن) از آن همه دشمن خود را صادرنمود که شش تن از آنان مرد و چهار نفر دیگر زن بودند.
2. رسول خدا صلى الله علیه و آله به فرماندهان خود سفارش کرد: «تا کسى متعرض آنها نشده و به جنگ با آنان نپرداخته شمشیر برویش نکشند». پس معلوم میشود این عده مرتکب اعمالی خاص شدهاند که پیامبر در موردشان اینگونه سخن فرمودهاند که : آنها را هر کجا یافتند اگر چه به پرده کعبه خود را آویخته باشند ایشان را بقتل برسانند.
این هشت تن عبارت بودند از:
1- عبد الله بن سعد: وی قبلا مسلمان شده بود و جزء نویسندگان وحى بود ولى پس از چندى مرتد شد و بحال شرک برگشت و بنزد قریش رفت.
عبد الله بن سعد که برادر رضاعى عثمان بن عفان بود هنگامى که اطلاع پیدا کرد پیغمبر اسلام دستور قتلش را صادر کرده مخفیانه خود را بعثمان بن عفان رسانید و باو پناهنده شد، عثمان او را در پناه خود گرفته بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آورد و از آن حضرت خواست تا او را عفو کند.
پیغمبر اسلام مدت زیادى سکوت کرد آنگاه بخواهش عثمان جواب مثبت داده او را عفو کرد.
ولى هنگامى که عثمان از نزد آن حضرت برفت رسول خدا صلى الله علیه و آله رو به اطرافیان خود کرده فرمود: من سکوت کردم تا بلکه یکى از شما برخیزد و گردن این مرد را بزند! مردى از انصار عرض کرد: یا رسول الله خوب بود بمن اشاره میکردى تا من گردنش را بزنم؟
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: پیمبران با اشاره دستور قتل کسى را صادر نمیکنند.
بالجملة عبد الله بن سعد پس از این جریان دوباره مسلمان شد و هنگامى که عمر بن خطاب بخلافت رسید او را بامارت قسمتى از سرزمینهاى اسلامى منصوب کرد و پس از او نیز عثمان او را بامارت منصوب کرد. (سیره ابن هشام، ترجمه: زندگانى محمد(ص)،ج 2،ص:272)
2- عبد الله بن خطل: او مردى از قبیله تیم بن غالب بود که پیش از آن مسلمان شده بود و رسول خدا صلى الله علیه و آله او را به همراه مردى از انصار براى جمع آورى صدقات و زکوات به سوئى فرستاد. و در یکى از منازل به غلامش که مسلمان بود دستور داد بزغالهای را بکشد و براى او غذائى طبخ کند، سپس خوابید، و چون از خواب برخاست دید غلام دستور او را انجام نداده و غذا طبخ نکرده است، از این رو خشمگین شده و آن غلام را بقتل رسانید، سپس مرتد شده بحال شرک و بت پرستى باز گشت.(ارتداد و قتل یک مسلمان).( پیشین، ج 2،ص:272)
3 و 4- دو کنیز آوازه خوان عبد الله بن خطل:
(نکته قابل توجه آن که در زمان قدیم شعر و مجالس شعر و شاعری کار رسانههای تبلیغاتی امروزی را میکرد. و گاه یک شعر سالیان سال بر روی زبانها میگشت). کار این دو کنیز سرودن شعر در مذمت پیامبر خدا بود. و یکى از آنها نامش «فرتنى» بود، پیغمبر اسلام دستور داد آن دو را هر کجا یافتند بقتل برسانند. ( پیشین، ج 2،ص:272)
5- حویرث بن نقیذ: وی از آزار دهندگان رسول خدا صلى الله علیه و آله را در مکه بود، همچنین وی پس از هجرت پیامبر به مدینه، به قصد تهدید و آزار خانواده پیامبر به دنبال دختران رسول خدا: فاطمه و ام کلثوم حرکت کرد. اما (با رشادت امیر مومنان) تنها موفق شد شتر آنها را رم دهد و شتر دختران حضرت را به زمین کوبید. ( پیشین، ج 2،ص:272)
6- مقیس بن حبابة (یا صبابة): که مردى از انصار برادرش را اشتباها کشته بود او نیز آن مرد مسلمانِ انصارى را کشت و بسوى مکه فرار کرد و بحال شرک برگشت ( پیشین، ج 2،ص:273).
7- ساره کنیز بنى عبد المطلب: وی از آزار دهندگان رسول خدا صلى الله علیه و آله را در مکه بود. (بگفته برخى جرم وی جاسوسی بود به عبارت روشنتر همان زنى بود که نامه حاطب بن أبى بلتعة مبنی بر لشکر کشی مسلمانان برای فتح مکه را گرفته بود تا به قریش برساند)
8- عکرمة بن أبى جهل: وی پسر ابوجهل یکی از بزرگترین دشمنان رسول خدا و اسلام بود. که در این زمینه همکار پدر بود. عکرمة پس از فتح مکه بسوى یمن فرار کرد، ولى همسرش ام حکیم دختر حارث بن هشام مسلمان شد و بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله رفته براى عکرمة امان گرفت، و پس از اینکه رسول خدا صلى الله علیه و آله عکرمة را امان داد ام حکیم بدنبال عکرمة بسوى یمن رهسپار شد و او را بمکه باز گرداند و بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله برد و عکرمة بدست آن حضرت مسلمان شد.
و اما عبد الله بن خطل بدست دو تن از مسلمانان بنام سعید بن حریث و ابو برزة اسلمى کشته شد.
و اما مقیس را نیز یکى دیگر از مسلمانان که از قبیله مقیس بود بنام نمیلة بن عبد الله بقتل رسانید.
و اما دو کنیز عبد الله بن خطل یکى از آنها بدست مسلمانان کشته شد و دیگرى فرار کرد تا بالاخره از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله برایش امان گرفتند آنگاه به مکة باز گشت. ( پیشین،ج 2،ص:273 ).
و سارة را نیز برایش امان گرفتند و رسول خدا صلى الله علیه و آله او را امان داد، و هم چنان زنده بود تا در زمان عمر بن خطاب که در محله ابطح زیر دست و پاى اسبى رفت و آن اسب او را بقتل رسانید. حویرث بن نقیذ نیز بدست على بن ابى طالب کشته شد.
با توجه به نکات فوق روشن میشود که از گروه نیز فقط برخی کشته شدند و آنان که اسلام آورده بودند در امان ماندند.