۱۳۹۳/۱۰/۲۸
–
۱۷۶۵ بازدید
با توجه به اینکه خداوند در سوره حجر آیه ۹۹ می فرماید: پروردگار خویش را عبادت کن تا به یقین برسی، آیا پس از حصول یقین دیگر عبادت لازم نیست؟
در آیه فوق آمده است: واعبد ربک حتی یاتیک الیقین، پروردگارت را عبادت کن تا به یقین برسی، به طور قطع یکی از آثار و فواید مهم بندگی خدای متعال، رسیدن به معرفت وایمان یقینی است، اما باید توجه کرد که رسیدن به یقین، فلسفه و فایده اصلی عبودیت است و نه غایت آن؛ منظور آن نیست که اگر به یقین رسیدی عبادت را رها کن. به این آیه توجه کنید: وَکُلوا واشْرَبوا حَتّی یَتَبین لَکم الخَیط الأَبیض مِن الخَیط الأَسود مِن الفَجر (بقره/187) بخورید و بیاشامید تا فجر طلوع کند و وقتی فجر طالع شد، دیگر نخورید و نیاشامید و روزه بگیرید.
این آیه امد و پایان خوردن و آشامیدن را بیان می کند، اما آیه یقین، از این قسم نیست و نمی توان گفت: عبادت کنید تا به یقین برسید و وقتی رسیدید، عبادت را رها کنید.
مثل این که می گویند: درجات نردبان را طی کن تا دستت به سقف برسد. در اینجا منظور آن نیست که وقتی درجات نردبان را طی کردی و به پله بالایی رسیدی، نردبان را رها کن؛ زیرا اگر لحظه ای نردبان رها شود، سقوط قطعی است.
البته منظور از یقین در آیه، یقینی است که از راه شهود عاید انسان می شود، نه یقینی که از راه فکر حاصل شده باشد؛ زیرا اندیشه های ذهنی آن چنان به روح آگاهی نمی دهد که انسان غیب را همانند شهادت و بهشت و جهنم را همانند مشهودات دنیوی خود ببیند؛ گرچه موجب جزم منطقی شده و زمینه ایمان را فراهم می کند.
در این رابطه باید به این نکته توجه داشت که یقین و عبادت و امثال آن دارای مراتب تشکیکی است، بنابراین معنی ندارد که با رسیدن به مرتبه ای از یقین، تکلیف عبادت از انسان ساقط شود و در حقیقت آدمی با پرستش خدای متعال تا آخر عمر در جهت رسیدن به یقین فراتر تلاش می کند. (آیة الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن ج 12)
این آیه امد و پایان خوردن و آشامیدن را بیان می کند، اما آیه یقین، از این قسم نیست و نمی توان گفت: عبادت کنید تا به یقین برسید و وقتی رسیدید، عبادت را رها کنید.
مثل این که می گویند: درجات نردبان را طی کن تا دستت به سقف برسد. در اینجا منظور آن نیست که وقتی درجات نردبان را طی کردی و به پله بالایی رسیدی، نردبان را رها کن؛ زیرا اگر لحظه ای نردبان رها شود، سقوط قطعی است.
البته منظور از یقین در آیه، یقینی است که از راه شهود عاید انسان می شود، نه یقینی که از راه فکر حاصل شده باشد؛ زیرا اندیشه های ذهنی آن چنان به روح آگاهی نمی دهد که انسان غیب را همانند شهادت و بهشت و جهنم را همانند مشهودات دنیوی خود ببیند؛ گرچه موجب جزم منطقی شده و زمینه ایمان را فراهم می کند.
در این رابطه باید به این نکته توجه داشت که یقین و عبادت و امثال آن دارای مراتب تشکیکی است، بنابراین معنی ندارد که با رسیدن به مرتبه ای از یقین، تکلیف عبادت از انسان ساقط شود و در حقیقت آدمی با پرستش خدای متعال تا آخر عمر در جهت رسیدن به یقین فراتر تلاش می کند. (آیة الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن ج 12)