دیدگاه اهل سنت در رابطه با آیه اولى الامر
۱۳۹۳/۱۰/۰۵
–
۱۲۱ بازدید
اهل سنت در تفسیر آیه یاد شده گرفتار تشتت و اختلاف آراء گسترده اى شده اند. برخى از آنان اصل دلالت آیه بر ولایت معصوم را پذیرفته اند اما در مصداق شناسى مسأله آراء پراکنده و جمع ناپذیرى دارند که به شرح زیر است:
۱. اولى الامر یعنى خلفاى راشدین،
۲. صحابه پیامبر،
۳. فرماندهان لشکر،
۴. علماى اسلام و دانشمندان،
۵. حکام و سلاطین،
۶. مجمع اهل حل و عقد یعنى حُکّام، فرماندهان لشکر و افراد مورد وثوق امت اسلامى،
۷. اجماع علماى امت اسلامى در مورد یک مسأله «۱».
ارزیابى
اهل سنت در تفسیر آیه یاد شده گرفتار تشتت و اختلاف آراء گسترده اى شده اند. برخى از آنان اصل دلالت آیه بر ولایت معصوم را پذیرفته اند اما در مصداق شناسى مسأله آراء پراکنده و جمع ناپذیرى دارند که به شرح زیر است:
1. اولى الامر یعنى خلفاى راشدین،
2. صحابه پیامبر،
3. فرماندهان لشکر،
4. علماى اسلام و دانشمندان،
5. حکام و سلاطین،
6. مجمع اهل حل و عقد یعنى حُکّام، فرماندهان لشکر و افراد مورد وثوق امت اسلامى،
7. اجماع علماى امت اسلامى در مورد یک مسأله «1».
ارزیابى
1. دیدگاه نخست به هیچ روى راست نمى آید، زیرا نه تنها دلیلى بر عصمت خلفاى راشدین جز در مورد على بن ابى طالب علیه السلام وجود ندارد، خود آنان نیز ادعاى عصمت نداشته اند. رفتار سیاسى و اجتماعى و اشتباهات بسیارى که از آنان سر زده است. نیز بهترین گواه تاریخى بر عدم عصمتشان مى باشد. بنابراین هیچ دلیل و یا مؤیدى بر انطباق آیه بر آنان وجود ندارد، بلکه قراین موجود گواه بر نفى چنین انطباقى است.
2. دلالت آیه بر عصمت صحابه پیامبر نیز کاملًا مردود است زیرا:
اولًا، در میان صحابه جز براى اهل بیت دلیلى بر عصمت دیگرى وجود ندارد.
ثانیاً، در عین وجود شخصیت هاى برجسته و ارزشمندى چون سلمان، ابوذر، مقداد و … در میان صحابه کسان دیگرى چون بنى امیه نیز وجود داشته اند که به شهادت قرآن و سنت و تاریخ کمترین بهره اى از اسلام واقعى نداشته و حتى پس از پذیرش ظاهرى اسلام ضربه هاى بزرگى بر پیکر دین وارد ساخته اند. از این گروهند چهره هایى از بنى امیه مانند ابوسفیان، معاویه، حکم بن ابى العاص، تبعیدى پیامبر که عثمان در دوران حکومتش او را به مدینه باز گرداند.
3. نظریه سوم نیز با مدلول قرآن فاصله بسیارى دارد، زیرا در میان فرماندهان لشکر در دوران خلفاى راشدین به کسانى چون خالدبن ولید بر مى خوریم که مالک بن نویره مسلمان را در عین امان دادن به قتل رساند و بلافاصله با همسر او زنا کرد. «1» بنابراین چگونه مى توان آیه اى با چنان مضمون بلند و رفیعى را بر کسانى اینچنین تطبیق کرد!
4. نظریه چهارم نیز درست نیست زیرا هیچ دلیلى بر عصمت عالمان دینى وجود ندارد و اصل بر خطاپذیرى عالمان است. تشتت آراى عالمان دلیل روشن این مدعاست.
5. دیدگاه پنجم نیز با مراجعه به تاریخ و بى لیاقتى بسیارى از کسانى که بر اریکه قدرت تکیه زده اند آشکار و مبرهن است.
6. جمع اهل حل و عقد نیز چیزى افزون بر موارد یاد شده پیشین نیست و با جمع محدودى از عناصر خطاپذیر عصمت از خطا پدید نمى آید.
7. هفتمین گمانه نیز مردود است، چرا که صرف اتفاق و کثرت عددى عصمت و مصونیت از خطا نمى آورد، اگر چه میزان احتمال خطا را کاهش مى دهد.
نتیجه این که:
1. مصداق شناسى معصومان نیاز به دلایل متقن و روشن دارد و آنچه گفته شد نمى تواند مصداق قابل قبولى براى مفاد آیه اولى الامر باشد.
2. روایات متعدد بر انطباق آیه بر حضرت امام على علیه السلام و نیز ادله قاطع بر عصمت امامان اهل بیت علیهم السلام وجود دارد. با وجود این ادله جایى براى چنین گمانه هاى پراکنده و بى حاصل وجود ندارد.
3. قرآن مجید در جاهاى دیگر از جمله در آیه تطهیر به صراحت عصمت اهل بیت را بیان کرده است. «1»
ازکتاب پرسمان دانشجویی – امام شناسی
1. اولى الامر یعنى خلفاى راشدین،
2. صحابه پیامبر،
3. فرماندهان لشکر،
4. علماى اسلام و دانشمندان،
5. حکام و سلاطین،
6. مجمع اهل حل و عقد یعنى حُکّام، فرماندهان لشکر و افراد مورد وثوق امت اسلامى،
7. اجماع علماى امت اسلامى در مورد یک مسأله «1».
ارزیابى
1. دیدگاه نخست به هیچ روى راست نمى آید، زیرا نه تنها دلیلى بر عصمت خلفاى راشدین جز در مورد على بن ابى طالب علیه السلام وجود ندارد، خود آنان نیز ادعاى عصمت نداشته اند. رفتار سیاسى و اجتماعى و اشتباهات بسیارى که از آنان سر زده است. نیز بهترین گواه تاریخى بر عدم عصمتشان مى باشد. بنابراین هیچ دلیل و یا مؤیدى بر انطباق آیه بر آنان وجود ندارد، بلکه قراین موجود گواه بر نفى چنین انطباقى است.
2. دلالت آیه بر عصمت صحابه پیامبر نیز کاملًا مردود است زیرا:
اولًا، در میان صحابه جز براى اهل بیت دلیلى بر عصمت دیگرى وجود ندارد.
ثانیاً، در عین وجود شخصیت هاى برجسته و ارزشمندى چون سلمان، ابوذر، مقداد و … در میان صحابه کسان دیگرى چون بنى امیه نیز وجود داشته اند که به شهادت قرآن و سنت و تاریخ کمترین بهره اى از اسلام واقعى نداشته و حتى پس از پذیرش ظاهرى اسلام ضربه هاى بزرگى بر پیکر دین وارد ساخته اند. از این گروهند چهره هایى از بنى امیه مانند ابوسفیان، معاویه، حکم بن ابى العاص، تبعیدى پیامبر که عثمان در دوران حکومتش او را به مدینه باز گرداند.
3. نظریه سوم نیز با مدلول قرآن فاصله بسیارى دارد، زیرا در میان فرماندهان لشکر در دوران خلفاى راشدین به کسانى چون خالدبن ولید بر مى خوریم که مالک بن نویره مسلمان را در عین امان دادن به قتل رساند و بلافاصله با همسر او زنا کرد. «1» بنابراین چگونه مى توان آیه اى با چنان مضمون بلند و رفیعى را بر کسانى اینچنین تطبیق کرد!
4. نظریه چهارم نیز درست نیست زیرا هیچ دلیلى بر عصمت عالمان دینى وجود ندارد و اصل بر خطاپذیرى عالمان است. تشتت آراى عالمان دلیل روشن این مدعاست.
5. دیدگاه پنجم نیز با مراجعه به تاریخ و بى لیاقتى بسیارى از کسانى که بر اریکه قدرت تکیه زده اند آشکار و مبرهن است.
6. جمع اهل حل و عقد نیز چیزى افزون بر موارد یاد شده پیشین نیست و با جمع محدودى از عناصر خطاپذیر عصمت از خطا پدید نمى آید.
7. هفتمین گمانه نیز مردود است، چرا که صرف اتفاق و کثرت عددى عصمت و مصونیت از خطا نمى آورد، اگر چه میزان احتمال خطا را کاهش مى دهد.
نتیجه این که:
1. مصداق شناسى معصومان نیاز به دلایل متقن و روشن دارد و آنچه گفته شد نمى تواند مصداق قابل قبولى براى مفاد آیه اولى الامر باشد.
2. روایات متعدد بر انطباق آیه بر حضرت امام على علیه السلام و نیز ادله قاطع بر عصمت امامان اهل بیت علیهم السلام وجود دارد. با وجود این ادله جایى براى چنین گمانه هاى پراکنده و بى حاصل وجود ندارد.
3. قرآن مجید در جاهاى دیگر از جمله در آیه تطهیر به صراحت عصمت اهل بیت را بیان کرده است. «1»
ازکتاب پرسمان دانشجویی – امام شناسی