۱۳۹۳/۱۰/۰۵
–
۳۴۴ بازدید
T}الف: تفاوت امامت{T
الف: تفاوت امامت
نقطه اصلی اختلافات بین شیعه و سنی این است که امام بعد از پیامبراکرم(ص) را چه کسی باید انتخاب کند؟ شیعیان معتقدند که امامت منصبی است الهی که باید از طرف خدای متعال به کسانی که صلاحیت آن را دارند داده شود و خدای متعال بوسیله پیامبر اکرم(ص) این کار را انجام داده و در موارد متعدد مانند حدیث «یوم الدار» و روز اعلان رسالت و دعوت بستگان به سوی اسلام، در حدیث منزلت، در روز غدیر خم … امیرمؤمنان علی(ع) را جانشین بلافصل خود قرار داد و سپس یازده نفر از فرزندان او را یکی پس از دیگری برای تصدی مقام امامت تعیین و نصب فرموده است، ولی اهل نست معتقدند که امامت الهی همانند نبوت و رسالت، با رحلت پیامبر اکرم(ص) خاتمه یافت و از آن پس تعیین امام به مردم واگذاشته شد و حتی بعضی از بزرگان اهل سنت تصریح کرده اند که اگر کسی بزور اسلحه بر مردم مسلط شود، بعد از تسلط اطاعت وی بر دیگران لازم خواهد بود.(1) و روشن است که چنین نظرهایی تا چه حد می تواند راه را برای سوء استفاده زورمندان باز کند.
شیعه بر این ادعای خود علاوه بر آیات قرآن، مانند آیه تبلیغ (2)، آیه اکمال دین (3)، آیه مباهله (4)، آیه ولایت (5)، آیه اولی الامر (6) و … و علاوه بر روایاتی چون حدیث ثقلین، حدیث غدیر، حدیث منزلت و … که شیعه و سنی بر آن اتفاق دارد به روایاتی از منابع اهل سنت که امامان را دوازه نفر می دانند استدلال می کند، این روایا دو دسته اند:
الف: روایاتی که امامان را دوازده نفر معرفی می کند:
1. در صحیح مسلم از جابر بن سمره نقل شده که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «پیوسته امر امامت خواهد بود با وجد دوازه خلیفه … که همگی آنان از قریش می باشند.»(7)
2. شعبی از مسروق نقل کرده که ما نزد عبدالله بن مسعود نشسته بودیم، در حالی که او برای ما قرآن می خواند مردی به او گفت: آیا از رسول خدا(ص) پرسیدید که چند نفر بر این امت خلافت خواهند کرد عبدالله در جواب گفت: «بلی ما پرسیدیم پس (پیامبر) فرمود: دوازه نفر به تعداد پیشوایان بنی اسرائیل.»(8)
3. در صحیح بخاری نیز آمده است که پیامبراکرم(ص) فرمود: «بعد از من [برای امت] دوازده امیر خواهد بود که همگی آنها از قریش هستند.»(9)
ب. روایاتی که به اسم ائمه تصریح دارند:
علاوه بر منابع بی شمار شیعه، در مدارک اهل سنت نیز (با همه کنترل های که انجام پذیرفته) روایاتی داریم که در آنها به نام مبارک ائمه اطهار(ع) تصریح شده است که به دو مورد اشاره می شود:
1. جوینی نقل کرده که نعثل یهودی به پیامبر(ص) عرض کرد: از وصی خود به ما خبر بده؛ چرا که برای تمامی پیامبران وصی و جانشین بوده است و نبی ما یوشع بن نون را وصی خود قرار داد. پیامبراکرم(ص) فرمود: همانا وصی و خلیفه بعد از من علی بن ابی طالب(ع) است و بعد از دو فرزندش حسن و حسین(ع) و بعد از آن دو، نه امام دیگر از صلب حسین(ع) هستند. نعثل می گوید: ای محمد(ص)! نام آن نه نفر را برایم بگو. پیامبر هم نام یکایک آنها را بیان کرد.»(10)
2. خوارزمی از سلمان نقل می کند: «به حضور پیامبر(ص) شرفیاب شدیم که حسین(ع) را در آغوش او بود. چشمان او را بوسید. و فرمود: به راستی تو سید و پدر سادات هستی، تو خود امام و فرزند امام هستی، تو خود حجت و فرزند حجت [خدایی] و پدر نه حجت از نسل خود هستی که نهمین آنها قائم آنهاست.»
هر چند با تأسف باید گفت که عده ای از راویان و مورخان اهل سنت برای سرپوش گذاشتن واقعیات از نقل این گونه روایت فرار کرده اند و برخی از آنهایی هم که نقل کرده اند، توجیهات غیر قابل قبولی برای آن ارائه نموده اند، در حالی که احادیث فوق و مشابه آن جز با عقاید شیعه اثنا عشری، با هیچ عقیده و مذهبی سازگاری ندارد.
ب: تفاوت معنای شرک:
معیار تشخیص «توحید» از «شرک» چیست؟ مهمترین مسئله در مباحث مربوط به توحید و شرک، شناخت معیار آن دو می باشد لذا لازم است به مراتب توحید و شرک به صورت فشرده اشاره شود:
1. توحید ذاتی:
دو معنی دارد:
یک- خدا یکی است و مثلی ندارد و قرآن می فرماید: «هیچ چیز، نظیر و مانند او نیست.»(11)
دو- ذات خداوند بسیط است نه مرکب، زیرا ترکب یک موجود از اجزای ذهنی یا خارجی نشانه نیاز او به اجزای خود می باشد، در مقابل شرک ذاتی این است که خدا را بیش از یکی و یا ذاتا مرکب بدانیم.
2. توحید در خالقیت:
یعنی آن چه در هستی از جلوه کمال و جمال دیده می شود همگی از آن اوست اصل توحید در خالقیت محل اختلاف نیست، ولی در تفسیر آن مقداری اختلاف است:
الف- هر نوع نظام علی و معلولی و روابط سببی و مسببی که در میان موجودات وجود دارد، همگی به علت لعلل و سبب الاسباب منتهی می شود و در حقیقت خالق مستقل و اصیل خدا است و تأثیر غیرخدا در معلول به صورت تبعی و اذن و مشیت اوست.
ب- در جهان، تنها یک خالق وجود دارد و آن خدا است و در نظام هستی، هیچ نوع تأثیری و تأثری میان اشیاء وجود ندارد و خدا خالق بلاواسطه تمام پدیده های طبیعی است. این تفسیر را گروهی از اشاعره قبول نموده اند ولی برخی از شخصیت های مانند امام الحرمین(12) و محمد عبده آن را انکار نموده و تفسیر اول را قبول کرده اند و در نتیجه شرک در خالقیت این است که علل و اسباب را مستقل از خدا بدانیم و قائل به دو تا خالق باشیم، خالق خیر و خالق شر.
3. توحید در تدبیر (ربوبیت):
یعنی تدبیر نظام هستی از آن اوست و در جهان یک مدبر وجود دارد و آن هم خدا است. همان دو تفسیر پیش گفته در توحید خالقیت در توحید ربوبی هم مطرح است به نظر شیعه توحید در تدبیر یعنی این که ندبیر استقلالی مخصوص خداوند است. و تدبیرهای تبعی همگی به اراده و مشیت اوست. در نتیجه شرک در ربوبیت این است که کسی را در مقابل خدا مدبر مستقل بدانیم مانند بت پرست ها که بت ها را رب و مدبر مستقل می دانستند.
4. توحید در حاکمیت:
توحید در حاکمیت بدان معنا است که حکومت به صورت یک حق ثابت از آن خدا است و تنها او حاکم بر افراد جامعه می باشد بنابراین حکومت دیگران باید به مشیت او صورت پذیرد تا انسان های وارسته ای زمام امور جامعه را در دست بگیرند و مردم را به سرمنزل سعادت رهبری نمایند، البته اهل سنت انتخاب مردم را نیز منشأ مشروعیت حکومت می دانند. و شرک در حاکمیت این است که حق حاکمیت(13) حق غیر خدا و یا مشترک بدانیم، همان کاری که متأسفانه اهل سنت دچار آن شده و انتخاب مردم را در مقابل خدا قرار داده اند.
5. توحید در اطاعت
6. توحید در قانونگذاری و تشریع
7. توحید در عبادت:
مهمترین بحث پیرامون توحید در عبادت، تشخیص معنای «عبادت» است؛ زیرا همه مسلمانان در این مسأله اتفاق نظر دارند که عبادت مخصوص خدا است و جز او را نمی توان پرستش کرد چنان که در ایات زیادی از قرآن به آن اشاره شده است.(14) ولی سخن در معیار عبادت است.
گروهی (مخصوصا وهابی ها) عبادت را به معنای «خضوع» و یا «خضوع فوق العاده» تفسیر نموده اند ولی این نظر در سجده بر آدم(15) و سجده یعقوب و فرزندان برای یوسف(16) به مشکل بر می خورد ولی با مراجعه به آیات قرآن، روشن می گردد، که عبادت، خضوع در برابر موجودی است که توأم با خدا دانستن و یانسبت دادن کارهای خدایی به وی باشد، از این بیان به خوبی معلوم می شود که اعتقاد به خدا و یا اعتقاد به توانایی او بر انجام کارهای خدایی، همان عنصری است که هرگاه با خضوعی همراه باشد به آن رنگ عبادت می بخشد.
مشرکان جهان؛ اعماز ساکنان شبه جزیره و مانند اینها در برابر موجوداتی خضوع و خشوع می نمودند که آنها را مخلوق خدا می دانستد اما درعین حال معتقد بودند که بخشی از کارهای خدا که حد نازل آن حق بخشودگی گناهان و … به آنها واگذار شده است گروهی اجرام آسمانی «رب» می دانستند و این می شود شرک.
ولی اگر خضوع در مقابل کسی و یا چیزی از اعتقاد به ربوبیت و خدایی طرف و نسبت دادن کارهای الهی به وی، پیراسته باشد، نمی تواند به عنوان «عبادت» قلمداد گردد و هر چند از نظر خضوع و فروتنی نهایی باشد. بنابراین خضوع فرزند در برابر پدر و مادر خضوع امت در مقابل پیامبر(ص) که از چنین قیدی پیراسته است هرگز عبادت آنان و شرک نخواهد بود.
بر این اساس بسیاری از موضوعات مانند تبرک جستن به اثار اولیای الهی و بوسیدن ضریح و در دیوار حرم آنان، توسل به عزیزان درگاه الهی، ندا و صدای بندگان وارسته پروردگار، و بزرگداشت زاد روز وفیات اولیای خدا و … که برخی افراد ناآگاه و وهابیت به آنها رنگ پرستش غیر خدا و شرک می دهند همگی از گردونه «عبادت» و پرستش غیر خدا بیرون است(17) در نتیجه تفاوت معنای شرکت در شیعه و اهل سنت (نه تمامی آنها بلکه وهابیت) بخاطر معنای عبادت است و برخی شاخه های توحید است.
با توجه به معنای توحید متوجه می شویم که بیشتر اهل سنت دچار شرک شده اند چرا که در توحید ذاتی برای خدا دست و پا و جسم قابل دیدن قائل می باشند و در بخش توحید در خالقیت و روبیت بخشی از اهل سنت قائل به تفویض و استقلال اسباب و مسبباب می باشند و همین طور در بخش توحید در حاکمیت، انتخاب مردم را در مقابل خداوند قرار داده اند و در بخش توحید در قانونگذاری قیاس و مثال آن را در مقابل قرآن و سنت علم کرده اند.
ممکن است نظر پرسشگر به برخی توسلات و یا مسئله شفاعت باشد که می توانید به کتاب «
آئین وهابیت
» جعفر سبحانی، مؤسسه امام صادق(ع) و «
پرسش و پاسخ شماره 12
»، سید کاظم روحانی، دفتر نشر معارف مراجعه کنید.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
– آئین وهابیت، جعفر سبحانی، مؤسسه امام صادق(ع).
– شیعه پاسخ می دهد، همان.
————————-
پی نوشت ها:
1. اسواد الاعظم، ابوالقاسم سمرقندی، صص 40-42 به نقل از محمد تقی مصباح، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، سوم، 1378، صص 296-297.
2. مائده، آیه 67.
3. آل عمران، آیه 5.
4. آل عمران، آیه 61.
5. مائده، آیه 55.
6. نساء، آیه 59.
7. صحیح مسلم، دار احیاء التراث العربی، ج 3، ص 1453.
8. مسند احمد حنبل، مؤسسه الرساله، ج 6، ص 321؛ ر.ک: مجمع الزوائد، هیثمی، دار الکتاب العربی، بیروت: ج 5، ص 190؛ مسند ابوالعلی موصولی، دارالمأمون، بیروت: ج 8، ص 444.
9. صحیح بخاری، دار احیاء التراث العربی، ج 9، ص 101.
10. جوینی، فرائد السحطین، بیروت: مؤسسه المحمودی، ج 2، ص 134.
11. شوری، آیه 11.
12. شهرستانی، علل و نحل، ج 1 به نقل از جعفر سبحانی، شیعه پاسخ می دهد، سیر رضا حسینی نسب، نشر مشعر ، اول، 1383، ص 239.
13. حمد، آیه 4.
14. نحل، آیه 36.
15. بقره، آیه 34.
16. یوسف، آیات 4 و 100.
17. شیعه پاسخ می دهد، همان، صص 237-238.