دعاي عهد، دعاي بيعت است. اثر بيعت در اين عهد، اين است كه خواننده از ياران حضرت قائم ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ محسوب شده و افتخار شركت در ركاب آن حضرت را پيدا ميكند. و مراد از بيعت در دعاي عهد، اين است كه هر روز آن را بخواند و به شرائط آن عمل كند. در زمان قديم، در ميان عرب مرسوم اين بوده است كه در هنگام بيعت دست به سوي يكديگر تكان ميدادهاند. و پس از ظهور اسلام، مرسوم در بيعت، اين بوده است كه دست همديگر را ميگرفته و ميفشردند. نمونه بارز آن نحوة بيعت در غدير خم بوده است. اما در دعاي عهد سفارش شده است كه براي اظهار ارادت قلبي در بيعت با امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ سه بار دست خود را بر پاي راست قرار دهد.[1]و هم چنين آمده است كه در بعضي از دعاهاي مأثور (دعايي كه از امام وارد شده است) كه اشاره كردن با دست در آن شرط شده است، اين اشاره علامت خضوع و اظهار ارادت است.[2]بعضي از بزرگان فرمودهاند كه ادعيه مأثور مقامي از مقامات انشائي و علمي ائمه دين ـ عليهم السّلام ـ است. لطايف ويژهاي در آن لحاظ شده و نهفته است، و مخاطب آن خداوند ميباشد؛ لذا، بسياري از اسرار باطني با حفظ شرايط ظاهري در آن لحاظ شده است. بنابراين، شرط ظاهري آن الزاماً بايد عمل شود. فهم اسرار و رموز آن، براي خواص از بندگان است، عموم مردم، جز تعبّد بيشتر از آن تكليف ندارد. امّا اينكه شروط ظاهري بايد عمل شود، از اين باب است كه دعا خاصيت دندانههاي كليد را دارد، چون كليد اگريك دندانه كم داشته باشد، قفل را باز نميكند و اگر يكدانه بيشتر باشد هم، باز نميكند. در دعا هم، اگر شرائط ظاهري، از عدد، زمان مخصوص و قيود ديگر رعايت نشود، خاصيت و اثر خود را از دست ميدهد.[3]بنابراين مزيّت دست گذاشتن روي پاي در دعاي عهد، اولاً، علامت بيعت با امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ است، ثانيا، علامت ـ خضوع و اظهار ارادت قلبي گفته شده است. سوم اينكه، ما در دعاهاي مأثور تابع ظاهر آن هستيم، تا ظاهر آن را رعايت نموده كه به وسيله آن خاصيت اصلي و اثر عملي دعا را از دست ندهيم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شرح زيارت جامعه كبيره، آيت الله جوادي آملي، ج 1.
2. ترجمه اعمال السنة، جواد ملكي تبريزي.
پي نوشت ها:
[1] . مجتهدي، مرتضي، صحيفة مهديه، 487، نشر حاذق، قم 1384.
[2] . آيت الله علي مشكيني، مصباح المنير، ص 252، نشر الهادي، قم، 1384، چاپ سوم.
[3] . آيت الله حسن زاده آملي، نور علي نور، ص 31، انتشارات الزهرا، 1371.