طلسمات

خانه » همه » مذهبی » در مورد سوره قدر و رابطه آن با امام زمان(عج) توضيح دهيد؟

در مورد سوره قدر و رابطه آن با امام زمان(عج) توضيح دهيد؟

آن چه از آيات سوره مبارکه قدر و روايات معتبري که در تفسير آن وارد شده، استفاده مي شود اين است که فرشتگان در شب قدر مقدّرات يک سال را نزد «ولي مطلق زمان» مي آورند و بر او عرضه مي کنند. اين واقعيت از نخستين روز خلقت بوده و بر نخستين پيامبر و وصي او نازل مي شده و تا قيام قيامت ادامه دارد.[1] زيرا زمين از نخستين روز آفرينش تا بر پائي قيامت بي حجت نخواهد بود و خداوند در شب قدر، مقدّرات امور عالم را به وسيله ملائکه و روح که اعظم ملائکه است نزد آن حجت بر زمين (خواه پيامبر باشد و خواه وصي او) مي فرستد.
در صدراسلام، درزمان حيات رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، محل نزول فرشتگان آستان آن حضرت بوده است و اين امر مورد قبول همگان است و پس از آن حضرت به محضر امير المومنين ـ عليه السلام ـ و سپس ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ يکي پس از ديگري و امروزه به محضر امام زمان حضرت ولي عصر مهدي موعود ـ عليه السلام ـ نازل مي شوند و در هر سال تکرار مي شود و انقطاعي ندارد. چنان چه از ظاهر آيه شريفه «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکةُ وَالرُّوحُ» نيز تداوم اين امر استفاده مي شود، زيرا «تنزل» فعل مضارع بوده که دلالت بر استمرار و پيوستگي دارد، يعني فرشتگان و روح، پيوسته و همواره فرود مي آيند.[2]رشيدالدين ميبدي مفسّر معروف اهل سنّت مي گويد: برخي گفته اند: اين شب قدر در روزگاران پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بود، سپس از ميان رفت، اما چنين نيست، زيرا که همه اصحاب پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و علماي اسلام معتقدند که شب قدر تا قيام قيامت باقي است.[3]عالم جليل القدر، طبرسي صاحب تفسير مجمع البيان نيز روايتي را از ابوذر غفاري نقل مي کند که: گفت: به رسول خدا گفتم: اي پيامبر، آيا شب قدر و نزول فرشتگان در آن شب، تنها در زمان پيامبران وجود دارد و چون پيامبران از دنيا رفتند، ديگر شب قدري وجود ندارد؟ فرمود: بلکه شب قدر تا قيام قيامت هست.[4]در اصول کافي در ضمن حديثي از قول امام صادق ـ عليه السلام ـ چنين آمده است: علي ـ عليه السلام ـ غالبا مي فرمود: که هر گاه دو تن از اصحاب (عمر و ابوبکر) نزد پيامبر بودند و آن حضرت سوره «انا انزلنا» را با خشوع و گريه تلاوت مي کرد، مي گفتند: چه قدر در برابر اين سوره حسّاسي؟ مي فرمود: اين حساسّيت براي چيزي است که چشمانم (فرشتگان را در شب قدر) ديده و دلم (بيان هر امر حکيم را در آن شب) فهميده و پس از من جان اين مرد اشاره به (علي ـ عليه السلام ـ ) آن را دريافت خواهد کرد. آن ها مي گفتند: تو چه ديده اي و او چه خواهد ديد؟ پيامبر در پاسخ آن ها روي خاک مي نوشت: «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کلِّ أَمْرٍ» آن گاه مي فرمود: پس از اين که خداي متعال فرموده است: «مِّن کلِّ أَمْرٍ» آيا چيزي باقي خواهد بود؟ مي گفتند: نه، مي فرمود: در شب هاي قدر بعد از من هم آن امر نازل مي شود؟ مي گفتند: آري، مي فرمود: بر چه کسي نازل مي شود؟ مي گفتند: نمي دانيم، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دست بر سر من مي گذاشت و مي فرمود: اگر نمي دانيد، بدانيد، آن شخص پس از من اين مرد است.[5] بنابراين وقتي شب قدر در هر سال و تا برپائي قيامت ادامه دارد، پس بايد صاحب شب قدر که بعد از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اوصياء معصوم آن بزرگوار هستند، نيز براي هميشه وجود داشته باشند، چنان چه در احاديث وارد شده است.[6] وگرنه فرشتگان بر چه کسي فرود آيند و کتاب تقدير را نزد چه کسي بگشايند و مجاري امور را به اذن خدا به چه کسي، بسپارند؟ همان گونه که قرآن تا قيام قيامت هست، حجت خدا در زمين نيز بايد وجود داشته باشد و معلوم است که پس از رحلت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اين منصب و مقام به اوصياي او واگذار شده است.
علي ـ عليه السلام ـ درباره وجود شب قدر در هر سال و وجود حجت خدا و صاحب آن شب در هر عصر فرمود: انّ ليلة القدر في کلّ سنةٍ و انه ينزل في تلک الليلة امر السنة و ان لذلک الأمر ولاتاً بعد رسول الله(ص)؛[7] شب قدر در هر سالي هست، در اين شب امور همه ي سال (و تقدير ها و سرنوشت ها) فرو فرستاده مي شود، پس از درگذشت پيامبر نيز اين شب صاحباني دارد.
جالب اينجا است که در تفسير حديث ثقلين حتي اهل سنت نيز در مواردي به اين حقيقت اعتراف کره اند که وقتي قرآن براي هميشه تا قيامت هست بايد از عترت پيامبر نيز که در اين حديث «عدل» قرآن اند کسي تا قيامت باشند. ابن حجر مکّي شافعي در کتاب «الصواعق المحرقه» مي گويد: احاديثي که از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رسيده و در آن ها تأکيد شده است، بر پيروي از خاندان پيامبر و چنگ زدن به هدايت آنان، مي فهماند که هميشه تا قيامت کسي از خاندان پيامبر وجود دارد که شايسته رهبري و هدايت است، چنان که قرآن نيز تا قيامت راهبر و هادي است و براي همين (که هميشه کسي از ايشان در جهان است) آنان سبب ايمني و بقاء اهل زمين اند…».[8]حديث ثقلين علاوه بر اثبات اصل امامت، تداوم آن را نيز اثبات مي کند، زيرا در حديث تصريح شده که قرآن و عترت ابدا قابل جدايي نبوده و از هم جدا نمي شوند و تا قيامت که در حوض کوثر بر رسول خدا وارد شوند، از هم جدا نمي شوند.
وقتي قرآن تا قيامت باقي است قهرا عترت نيز باقي خواهد بود، لذا تمسک به هر دو لازم است و تفرقه بين آن دو باعث ضلالت و هلاکت مي شود، و اگر رهبر و امام و پيشوائي از عترت در زمين نباشد مقدّرات امور هر سال در شب قدر بر چه کسي نازل شود؟ و ملائکه بر چه کسي نازل مي شوند؟
مرحوم مير حامد حسين قدّس سرّه نيز از همين طريق، حديث ثقلين را نه تنها دليل بر امامت علي ـ عليه السلام ـ و امامت ائمه اثنا عشر(عليهم السلام) به طور عموم گرفته است، بلکه آن را به طور اخص، دليل بر امامت امام زمان ـ عليه السلام ـ گرفته است، چون بقاي عترت با قرآن تا قيامت به وسيله حضرت ولي عصر ـ عليه السلام ـ خواهد بود، زيرا شهادت ساير ائمه ـ عليهم السلام ـ مسلّم و قطعي است.[9]پس قرآن، شب قدر و وجود مقدّس انسان کامل که حجت خدا در زمين است، با هم ارتباط تنگاتنگ و ناگسستني دارند و از مجموع آن چه گفته شد به روشني معلوم گرديد که صاحب شب قدر در زمان ما حضرت ولي عصر حجة بن الحسن المهدي ـ عليه السلام ـ است و اوست که حجت خدا و وصّي اوصياء و خليفه رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و معصوم از هر گناه و پليدي است و تنها اوست که لياقت چنين مقامي را دارد وگرنه مردم شأنيت و شايستگي چنين کاري ندارند که ملائکه يا ملک اعظم در شب قدر هر سال به نزد آن ها فرود آيند و تقدير امور را در محضر آن ها انجام دهند پس ناچار بايد شخص معصوم و انساني کامل به عنوان حجت و خليفه خدا در زمين وجود داشته باشد تا اين تقدير امت و جهان در محضر او انجام گيرد، آن شخص يا پيامبر است يا وصي پيامبر و چون پيامبر اکرم و ساير جانشينان و اوصيا پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رحلت کرده و از دنيا رفته اند قهراً بايد حضرت حجه ابن الحسن ـ عليهما السلام ـ زنده باشد و ملائکه بر او نازل شوند و تقدير امور تا يک سال نمايند.[10]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ سيماي آفتاب، دکتر حبيب الله طاهري.
2ـ عبقات الانوار، ج3، مير حامد حسين.
 
پي نوشت ها:
[1]. اصول کافي، کتاب الحجه، ج2، باب في شأن «انا انزلنا».
[2]. سيماي آفتاب، ص264، حبيب الله طاهري.
[3]. کشف المراد، ج10، ص559.علامه حلي.
[4]. مجمع البيان، ج10، ص518.طبرسي.
[5]. کافي، کتاب الحجه، باب في شأن «انا انزلناه»، حديث 5،
[6]. همان، حديث 7.
[7].
[8]. به نقل از: عبقات الانوار، ج3، ص151، مير حامد حسين هندي (ره).
[9]. همان، ص65ـ66.
[10]. سيماي آفتاب، دکتر حبيب الله طاهري، ص268.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد