خانه » همه » مذهبی » با توجه به آية شريفه «نفخت فيه من روحي» آيا روح انسان قبل از نفخ در جسم و بدن وجود داشته يا همان موقع ايجاد شده است؟

با توجه به آية شريفه «نفخت فيه من روحي» آيا روح انسان قبل از نفخ در جسم و بدن وجود داشته يا همان موقع ايجاد شده است؟

الف: درباره آية مباركه مطرح شده در پرسش بايد به اختصار توضيحي ارائه شود. قرآن كريم در جريان خلقت آدم مي فرمايد:«فاذا سويتُه و نفختُ فيه من روحي»[1] يعني هنگامي كه كار آن را (خلقت بدن آدم ـ عليه السلام ـ ) به پايان رسانيدم و در او از روح خود دميدم. از خود لحن و تعبير اين آيه به روشني بدست مي آيد كه بعد از خلقت آدم (ابوالبشر) و بعد از آن كه ساختمان بدن و جسم او كامل شد خداوند روح را در او دميد.[2]ب: اما درباره بحث كلي و عمومي مسئله پيدايش روح و بدن و اين كه روح انسان قبل از بدن او آفريده شده يا همزمان با بدن خلق و ايجاد مي شود، بحث هاي فراوان و ديدگاه هاي متفاوت ميان فلاسفه و صاحب نظران در رشته معرفت النفس (انسان شناسي فلسفي) وجود دارد. و چون اين مسئله جزء مسايل بسيار مشكل است و همه جزئيات آن در اين پاسخ نامه قابل طرح نيست و ظرفيت پاسخ مجالي ندارد, لذا به اختصار به مطالبي اشاره مي شود:
1. برخي از صاحب نظران بر آن اند كه روح انسان همزمان با ايجاد بدن او خلق مي شود و نظرية دقيق تر در ميان اين عده آن است كه نفس انسان در آغاز از عالم طبيعت و ماده منشاء مي گيرد و از مرحله جسم به تدريج حركت مي كند به مرحله طبع كه مقداري كامل تر از مرتبه جسم است مي رسد و به تدريج روي به سوي تكامل است و هر اندازه كه علم و معرفت او بيشتر شود و به احكام الهي و دستورات دين بهتر و كامل تر عمل كند و عبادت هايي كه در شرع مقدس آمده بيشتر بجا آورد، روح او كامل تر مي شود؛  به اصطلاح به عالم (تجرد) كه عالم فراتر و بالاتر از عالم جسم و طبيعت است نزديك تر مي شود. و بدين ترتيب روح هر اندازه بيشتر در كسب علم و معرفت بخصوص خدا شناسي و توحيد تلاش كند كامل تر مي شود. كساني كه اين اعتقاد را درباره پيدايش روح دارند گذشته از دلايل فلسفي كه بايد در منابع مندرج در ذيل و پاياني ملاحظه شود بدين آية قرآن نيز استناد كرده اند كه مي فرمايد:«لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين، ثم جعلناه نطفة في قرار مكين، ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عِظاماً فكسونا العظام لحماً ثم انشأناه خلقاً اخر فتبارك الله احسن الخالقين»[3] يعني انسان را از عصاره اي از گل آفريديم، سپس او را به صورت نطفه اي در جايگاهي استوار قرار داديم، آنگاه نطفه را به صورت علقه درآورديم پس آن علقه را به صورت مضغه گردانديم، آنگاه مضغه را استخوان هايي ساختيم، بعد استخوان ها را با گوشتي پوشانيديم، آنگاه آفرينشي ديگر پديد آورديم.
و در اين باره رواياتي نيز آمده از جمله از اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ رسيده كه ذيل همين آيه فرمود: وقتي نطفه در رحم چهار ماهه شد و در عالم رحم روحي به او دميده مي شود و جمله: ثم انشأناه خلقاً اخر، ناظر به ايجاد روح در بدن بچه بعد از چهار ماهگي است.[4]  [5]2. در مقابل اين نظريه برخي از صاحب نظران بر آن هستند كه روح قبل از خلقت بدن خلق مي شود، و در عالم فراتر از عالم طبيعت به سر مي برد، وقتي بدن مربوط به آن روح خلق شد، با اذن الهي آن روح مربوط به اين بدن خاص تعلق مي گيرد، اين عده از صاحب نظران هم براي خود دلايلي را گفته اند كه تفصيل بحث آنها را در منبع ذيل جستجو كنيد.[6] و در اين رابطه كه آيا روح همزمان با ايجاد بدن يا قبل از آن آفريده مي شود، برخي از علما با تحليل مبسوط مي گويند:«درباره حدوث نفس بايد گفت در اين مسئله كه با حدوث بدن روح حادث مي شود يا همان زمان كه بدن مستعد شد روح انساني به او افاضه مي شود و يا پيش از بدن حادث شده و پس از حدوث بدن به آن تعلق مي گيرد؟
ارسطو و پيروان او مي گويند با حدوث بدن روح نيز حادث مي شود نه قبل از آن و خواجه نصيرالدين طوسي هم اين نظريه را پذيرفته است».[7]خوب است اشاره شود كه در ميان اين دو نظريه، ديدگاه اول طرفداران بيشتري دارد كه معتقداند كه روح انسان بعد از خلقت بدن او و در مراحل نهائي و وقتي كه ساختمان بدن تكميل شد آفريده مي شود و قبل از خلقت بدن روح انسان خلق نمي شود چون اين ادعا بدلايل متعدد مشكل دارد، مشكلات آن را در منبع ذيل جويا شويد.[8]مناسب و مفيد است براي پرسشگر محترم يادآوري شود از جمله كساني كه طرفدار نظريه اول هستند بزرگاني چون امام خميني، علامه طباطبائي، آيت الله جوادي آملي، علامه حسن زاده آملي، آيت الله مصباح يزدي و اكثريت علما و فلاسفه معاصر هستند كه ديدگاه آنان را در منابعي كه در پايان معرفي مي شود جويا شويد:
1. امام خميني، تقريرات فلسفه امام خميني، (اسفار، 3) نشر مؤسسه آثار امام.
2. علامه طباطبائي، الميزان، جلد 15، صفحه 20، نشر مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1403 ق.
3. حسن زاده آملي، اتحاد عاقل به معقول، نشر قيام، قم، 1375ش.
4. عبدالرزاق فياض لاهيجي، گوهر مراد، صفحه 115، نشر مؤسسه كتابفروشي اسلامي، تهران، 1377 ق.
 
پي نوشت ها:
[1] . حجر/ 29.
[2] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1379 ش، ج11، ص68.
[3] . مؤمنون/ 12-14.
[4] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، نشر مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1403 ق، ج15، ص24.
[5] . حكيم سبزواري، اسرارالحكم، تهران، نشر كتابفروشي اسلاميه، 1362 ش، ص267 ـ 262.
[6] . همان، ص367.
[7] . شعراني، ابوالحسن، شرح فارسي كشف المراد، تهران، نشر كتابفروشي اسلامي، 1366 ش، ص259.
[8] . همان، ص269 ـ 272.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد