خانه » همه » مذهبی » دربارة روشنفكري و جريان روشنفكري توضيح دهيد؟

دربارة روشنفكري و جريان روشنفكري توضيح دهيد؟

براي اينكه موضوع روشنفكري و جريان روشنفكري به خوبي تبيين شود و به ظاهر روشنفكر هم مشخص شود شايسته است به اين بيانات آيت الله خامنه اي توجه نمائيم ايشان در اين باره مي فرمايند: «جوهر روشنفكري …. نوآوري، تحول در نگاه و باز بودن افق ديد (است). بدون اين، پيشرفت فكري و به تبع آن، پيشرفت علمي و عملي در جامعه امكان پذير نخواهد بود.»[1] و بنا به توصيف ايشان در مقوله روشنفكر وخصوصيات واقعي اش بايد گفت که آن داراي فكر علمي، نگاه به آينده، فرزانگي، هوشمندي، احساس درد در مسائل اجتماعي، به خصوص آن چه كه مربوط به فرهنگ است، مي­باشد.[2] امّا همين روشنفکري متأسفانه «در كشور ما بيمار و ناسالم و معيوب متولد شد. چون كساني كه روشنفكران اوّل تاريخ ما هستند، آدم هاي ناسالمي اند»[3] و از همين جاست كه بايد دراين باره تفكيك و تمايزاتي صورت گيرد تا بين مقوله روشنفكر و جريان به ظاهر روشنفكري براي ما تمييز داده شود. براي توضيح مطلب بايد اشاره نمائيم كه جريان روشنفكري در ايران از ابتداي قرن (19م) و با آغاز ارتباطات گسترده با غرب، شكل گرفت و از مشروطه به اين سو به طور جدي تري در صحنه سياست ايران حضور پيدا كرد اين روشنفكران با ارتباطي كه با دنياي غرب داشتند از ويژگي هايي برخوردار گرديد كه مشي آنان را در قالب چند محور مي توان بر شمرد:
1. از جمله افرادي كه از خيل جريان روشنفكري محسوب مي شوند كساني هستند كه به غرب با آميزه اي از حيرت و حسرت نگريسته و در مقابل پيشرفت هاي مادي غرب انگشت حيرت به دهان گزيدند و مبهوت و مجذوب تمدن غربي شدند.
2. اينان خوش باورانه و بدون توجه به ناسازگاري مباني فكري و اجتماعي مدرنيسم با جامعه مذهبي ايران و با استفاده از الگوي غرب، داعيه ترقي و پيشرفت کشور را داشتند و اين گرايش تقليد گونه به تمدن غربي كه ناشي از شناخت سطحي به مدرنيسم و عدم توجه و تفكر جدي درباره جامعه مذهبي ايران و ناديده انگاشتن اين حقايق، به جاي پيشرفت موجب عقب نگه داشتن كشور شدند، چون اين الگوهاي ناسازگار علاوه بر اينكه هيچ گونه تناسب و سنخيتي با جامعه مذهبي كشور ما نداشت، جامعه را هم با محيطي از تنازع و تنش هاي فراوان همراه مي كرد، اين بي اعتنايي به سنّت ها و فرهنگ مذهبي در جامعه ايران از دلايل عدم موفقيت و ضعف آنان به شمار مي­آيد. متأسفانه آنان جامعه اسلامي ،كه مذهب باعث شكوفايي و تمدن آن گرديده و تمدن بزرگ اسلامي را به ارمغان آورده و يكي از درخشان ترين دوره هاي تاريخي در كشورهاي اسلامي را پديد آورده است را باور نداشتند.[4]3. آنان با اعتمادي كه به استعمار و كشورهاي استعماري داشتند از عامل اصلي مشكلات جامعه ايران كه همان استعمار در كنار استبداد بود غافل گشته و از آن واقعيت چشم پوشي مي كردند و با فريفته شدن از زرق و برق و جلوه هاي دنياي غرب مدعي شدند كه از فرق سر تا سر انگشتان پا بايد فرنگي شد و همين شد كه آنان با هوا طلبي كه داشتند به معاهدات ننگين استعماري هم چون تالبوت، رويتر و دارسي و … روي آورده و باعث دادن اين امتيازات به بيگانگان شدند.
4. روشنفكر نمايان بدون توجه به تفاوت بنيادين مذهب در جامعه غرب و جهان اسلام، همانند روشنفكران غربي كه نهادهاي مذهبي حاكم بر قرون وسطي را به دليل جلوگيري از رشد علم و توسعه نكوهش مي كردند، آنان هم علاوه بر اينكه پذيراي فرهنگ مذهبي نبودند و نقش اساسي آن را در رشد و شكوفايي تمدن بزرگ اسلامي ناديده مي انگاشتند، نهادهاي مذهبي هم چون روحانيت را هم پذيرا نبودند و از آنان تلقي روحانيت كليساي حاكم بر قرون وسطي را داشتند و حضور آنان را مانع اهداف بلند پروازانه و غير واقع بينانه خود مي ديدند.
به هر حال جريان روشنفكري در تاريخ معاصر ايران و يا همان افراد به ظاهر روشنفكر با ويژگي هايي كه براي آنان يادآور شديم همواره با روحانيت و علماي دين در چالش بوده و اگر هم در برخي مواقع با نيروهاي مذهبي خصوصاً روحانيت همراهي كردند، اين همراهي به طور مستعجل و گذرا بوده است، در واقع آنان در اين رهگذر منافع و اهداف خود را دنبال مي كردند و موضع گيري و مخالفت آنان با روحانيت و علماي دين به اين دليل بوده است كه اولاً اينان بطور معمول محل رشد و آموزش و تحصيلاتشان در غرب بوده است كه آن فضا آكنده از اباحه گري و رهايي از قيودات مذهبي است و آنان با الهام از ادبيات و فرهنگ غرب بجاي آزاد انديشي همراه با روح تعبد، اباحه گري و رهايي از هر گونه عبوديت و وابستگي فرهنگي را در جامعه رواج دادند و نصيحت و خير خواهي علماي دين را پذيرا نبوده و با آنها مخالفت مي كردند. ثانياً اينكه آنان با پذيرش بنيادهاي نظري غرب از جمله علم گرايي و تجربه گرايي، دست به انكار هر دستاورد غير تجربي زده و با ناديده انگاشتن واقعيات غير تجربي، افق ديد خود را محصور در
آموزه هاي تجربي كردند و به عبارتي مي توان گفت كه آنان گرفتار يك نوع دگمي و تحجر در اين باره شده و با اين رويه هر دستاورد غير تجربي را به حساب خرافه گرايي گذاشته و رسالت خود را زدودن اين واقعيات دانستند و با اتخاذ اين نوع متد و روش، سعي بر زدودن باورهاي غير قابل درك براي آنان از جامعه ديني شدند كه همين باعث گرديد آنان را در يك موضع گيري مخالف با علماي دين قرار دهد. ثالثاً اينكه اينان به خاطر درك نکردن باورهاي مذهبي مردم، همواره سعي نموده اند تا بذر ترديد را در جامعه افشانده و سبب ركود جامعه را همين باورهاي اصيل مردم بدانند و اين باعث شد كه آنان با داعيه اصلاح و ترقي به شالوده شكني هاي پرتنازع روي آورده و دامنه هاي اين شالوده شكني را به اعتقادات و باورهاي مذهبي توسعه دهند و در اين راه علماي دين كه همواره از مدافعان دين هستند از هجمه­هاي آنان نصيب نبوده و هجمه­هاي فراواني را متحمل گشتند و اين افراد به ظاهر روشنفكر به جاي اينكه دغدغة ديني علماي اسلام را ارج نهاده و به فرهنگ مذهبي به ديده احترام بنگرند به مخالفت و هتاكي هاي فراوان دست زدند و آنان با طرح شعارهاي ضد اسلامي و توهين به مقدسات، علماء و مذهبيون را نسبت به سرنوشت جامعه اسلامي نگران كردند و تند روي آنان به حدي بود كه در انقلاب مشروطه، شيخ فضل الله نوري را تحمل نكرده و وي را به دار آويختند.
ديگر اينكه از اين افراد به ظاهر روشنفكر كساني بودند كه علاوه بر اينكه به غرب به ديده حيرت و حسرت مي نگريستند، با ارتباطاتي كه با كشورهاي استعماري پيدا كردند جذب در سازمانهاي فراماسونري شدند همان سازماني كه با سابقه­ي استعماري آن با كشورهاي استعمارگري چون انگليس عجين گشته و اعضاي آن جهت تأمين منافع بيگانگان آموزش و وارد كادر نظام و هيات حاكمه مي شدند البته نوعاً اين انجمن هاي مخفي فراماسونري افراد خود را از اين روشنفكران جذب نموده و از طريق آنان اهداف استعماري خود را دنبال مي كردند و ايده­هايي چون جدايي دين از سياست و ناسيوناليسم و باستان گرايي افراطي (شووينيسم) و اومانيسم توسط همين لژهاي فراماسونري در ايران ترويج مي گشت و اعضاي اين انجمن ها دئيسم كه همان ايمان بدون شريعت باشد را در ميان مردم تبليغ مي كردند و همچنين از ناحيه آنان اباحه گري و رهايي از قيودات ديني و مذهبي القاء مي گرديد، كه همين موضوع واكنش هايي از جانب علماي دين را به دنبال داشت. همچنين اقداماتي كه برخي از روشنفکران در جهت تأمين منافع كشورهاي استعماري در قالب اعطاي امتيازات و معاهدات به بيگانگان انجام دادند و با واسطه قرار دادن خويش در قراردادهاي استعماري واكنش هايي از جانب علماي دين را بوجود آوردند و همين سبب گرديد که جريان روشنفكري زخم خورده از اين نوع موضع گيري ها به مخالفت با علماء و روحانيت پرداختند.
البته در اين جا شايسته است كه ياد آور شويم كه جريان روشنفكري از دهه 30 و 40 يك گرايش هاي ديني به وجود آمد كه اين ها هم با وجود داشتن مايه­هاي سنتي و مذهبي رويه تجدد طلبانه خود را دنبال مي كردند و دل از دنياي غرب نكنده و سعي در تأليف ايده ليبراليستي با آموزه هاي مذهبي را داشتند آنان که نوعاً از خانواده هايي با گرايشات مذهبي برخاسته بودند با مطالعات كم و غير دقيقي كه از دين داشتند سعي كردند با تفسير علمي و يا به ظاهر علمي آموزه هاي ديني را تفسير نموده و تعارض هاي علم و دين را براي خود حلّ كنند و اين مطالعات سطحي و غير اصولي كه از دقت و روش و ضابطه مندي درستي هم برخوردار نبود آنان را به ورطه بدعت گذاري و التقاط كشاند و كار به جايي رسيد كه جريان تندروي آنان نقدهاي مرحوم شهيد مطهري را برنتابيد و اين آزاد انديشِ متعبد به اصول متعالي اسلام را هدف تير دشمني خود قرارداد، شايد اين جريان روشنفكري با رويه التقاطي كه پيشه خود كرده است با ميرزا ملكم خان منورالفكر هم ايده باشد كه گفته بود: «چنين دانستم كه تغيير ايران به صورت اروپا كوششي بي فايده است از اين رو فكر ترقي مادي را در لفاف دين عرضه داشتم تا آن معاني را نيك دريابند.»[5]در مجموع امروزه اين ظاهر روشنفكرها با هدف قرار دادن پايه هاي ديني و معرفت ديني مردم سعي بر القاء ناكارآمدي دين در امر حكومت و شبهات تجربه ديني و نقص معرفت ديني و دهها شبهة ديگر كه اعتقادات ديني مردم را هدف قرار داده مي­روند تا با سست نمودن اعتقاد و باورهاي ديني مردم، خدمتي را به استكبار جهاني نمايند البته اين امر پاسخ­ها و نقدهايي از جانب علماء را در پي داشت كه آنان اين واكنش هاي انتقاد آميز را هم بر نتابيدند و با مخالفت ها و ترور شخصيت اين مدافعان و صيانت كنندگان دين؛ سعي کردند تا آنان را به حاشيه و انزوا برانند.

معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
ماجراي غم انگيز روشنفكري، سيد يحيي يثربي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر.
 
پي نوشت ها:
[1] . بيانات مقام معظم رهبري در جمع مديران و هيئت اجرائي دفتر تبليغات اسلامي حوزة علميه قم، مورخه 28/6/84.
[2] . بيانات مقام معظم رهبري در جمع دانشجويان دانشگاه تهران، ارديبهشت ماه 1377، (روزنامه قدس، ش 2996).
[3] . همان.
[4] . انقلاب اسلامي، چرائي و چگونگي رخداد آن، ص45 تا 48؛ همچنين ر.ك: پارسانيا، حميد، به حديث پيمانه، نشر معارف.
[5] . اصيل، حجت الله، زندگي و انديشه ميرزا ملكم خان ناظم الدوله، ص15، (به نقل از انقلاب اسلامي، چرائي و چگونگي رخداد آن، جمعي از مؤلفان، ويراست سوم، نشر معارف، ص 46).

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد