بررسی علل ضعف دینداری در جوانان؟
۱۳۹۳/۰۹/۲۴
–
۹۷ بازدید
انتقاد به وضع موجود از روحیات نسل جوان است و با همین روحیه و انرژی مثبت و آرمانخواهی است که دست به اعمال خارقالعاده میزنند تا ناممکنها را ممکن کنند. این انتقاد در حوزههای متعدد دلایل متفاوتی میتواند داشته باشد، در این مقال سعی بر آن است تا به برخی از علل نارضایتی جوانان از دین یا به تعبیر بهتر متدینین اشاره شود.
بیشک عبارت دینگریزی برازنده نسل جوان ما نیست نسلی که بارها و بارها پایبندی خود به قوانین دین مبین را نشان داده و در عمل مجری قوانین اسلام بوده است.
بیشک عبارت دینگریزی برازنده نسل جوان ما نیست نسلی که بارها و بارها پایبندی خود به قوانین دین مبین را نشان داده و در عمل مجری قوانین اسلام بوده است.
هرجا مشکلی در جامعه به وجود آمده نسل جوان خواستار اجرای قوانین الهی در جامعه بوده است این یعنی که نسل جوان نه تنها دینگریز نیست بلکه دینپذیر به معنای واقعی کلمه است.
جوانان دین را قبول دارند و خواهان اجرای قوانین دین در جامعه و حتی در سطح جهان هستند ولی وجود برخی مشکلات که این مقال درصدد بیان آنها است باعث بوجود آمدن برخی نارضایتیها در بین نسل جوان شده است که در میان روشنفکران از آن به «عدم کارآمدی دین در جهان امروز» یاد میشود.
اینک فرصت بیان دلایل متقن کارآمدی دین نیست. نارضایتی برخی از جوانان از دین علل و عواملی دارد که در ذیل به برخی اشاره می رود.
1-عدم اشنایی از مبانی معرفتی دین
در میان تعارف مختلف دین، اندیشمندان در چند نکته مشترکاند:
دین مجموعه قوانین نازله از طرف خداوند است که برای هدایت مردم بر پیامبر ابلاغ می شود تا پیامبر ان را به مردم برساند. (عبدالحسین خسروپناه، گستره شریعت، ص28)
باید توجه داشت مولفهها و قوانین دین در هم تنیده شدهاند و مثل حلقات زنجیری به هم پیوسته و وابستهاند و اگر برخی از حلقات نباشد مشکلی در دیکر مولفهها هم ایجاد خواهد شد.
قوانین و مولفههای دینی تبیین کننده یکدیگرند و تفسیر کننده همدیگر،قوانینی که محکمند و متشابه، عامند و خاص، و نمیشود و نمیتوان قوانین دین را از هم جدا کرد و بدون در نظر گرفتن برخی قوانین انها را معنا کرد.
تفسیر و تبیین مولفههای دینی کار کسانی است که در این رشته تخصص کسب کرده باشند و در حوزه دین به صورت تخصصی وارد شده باشند.
مسالهای که بعضا مورد غفلت اجتماع و جوانان واقع میشود این است که، مولفههای دینی را تخصصی نمیدانند و وقتی به مسالهای از نظر مردم غیر تخصصی جلوه نماید نسبت به آن بی تفاوت خواهند بود.
طبع مردم معمولا نسبت به مسالهای که فراگیر و عمومی باشد بیتفاوت است و مردم اموراتی را تخصصی میدانند که فراگیر نباشد! به عبارتی از دیدگاه مردم هرچه دایره وسعت موضوعی کمتر باشد به آن نسبت تخصصیتر خواهد بود.
متاسفانه این نوع نگاه و این نوع تقسیمبندی، باعث شده است تا عموم جامعه به دین نگاه تخصصی نداشته باشند و لذا دنبال آموختن مبانی معرفتی دینی نیستند و از دین به برخی ظواهر و احکام که جزیی از یک حوزه دین با عنوان شریعت است بسنده میکنند.
نارضایتی جوانان از دین به علت عدم سازش مولفههای دینی است که از جهل و ناآگاهی خود در ذهن ایشان نقش بسته است و یقینا با طبع جوانی ایشان که عدالت خواه و عقلگراست ناسازگار خواهد بود.
در این صورت جوان دین را مخالف عدالت و عقل معنا خواهد کرد و سوالات فراوانی از مولفههای دینی به صورت علامت سوال در ذهن ایشان نقش خواهد بست.
تشخیص مولفههای دین اصلی -اسلام ناب محمدی(ص)- با دین جعلی و کاریکاتوری که در ذهن جوان است مستلزم مطالعه فراوان است.
انتشار شبهات فراوان از طرف معاندین با رنگ و لعابهای جذاب در فضاهای مختلف مجازی و حقیقی مزید بر این امر است و جوانان با علم اندک خود در مورد دین، نمیتوانند پاسخی برای شبهات خود پیدا نمایند و دچار تضادی در باورهای دینیشان میشوند.
لذا جوانان اولا باید نسبت به مبانی معرفت دین علم و شناخت کافی داشته باشند
ثانیا بتوانند تحلیل درستی از آن ارائه دهند و این هم میسر نخواهد بود الا بعد از مطالعات دقیق و حساب شده.
تا زمانی که دیدگاه جامعه و مخصوصا جوانان به دین به عنوان امری تخصصی نباشد و تا جوانان برای دریافت جواب شبهات و سوالات خود انگیره نداشته و تلاشی ننمایند نارضایتی جوان به علت عدم درک صحیح از دین ادامه خواهد داشت.
2- عدم مرزبندی بین دین و دینداران
مسلمان شدن رتبه و مرتبه خاصی نمیخواهد به طوری که طبق احکام دین مبین اسلام هر انسانی شهادتین را بر زبان جاری نماید مسلمان میشود و احکام فرد مسلمان بر او جاری می شود. ولی همه اسلام قبول مبانی دینی و مولفه های معرفتی دین نیست
بلکه بالاتر از مرتبه قبول اسلام، بحث ایمان مسلمین مطرح است مولفه ای که درجات انسانها و همچنین کرامت انسانها را مشخص مینماید.
از ایات الهی بر میآید که دینداران درجات مختلفی دارند، اسلام مرتبهای پایینتر از ایمان است و این ایمان است که ارزش و کرامت هر انسانی را مشخص مینماید.
در این میان، برخی با سوء استفاده از دین، نقاب ایمان بر چهره زده و در صف مسلمین نفوذ کرده و با ایجاد شک و شبهه به مولفههای دینی در بین مردم شده و تفرق در صفوف مسلمین ایجاد مینمایند. این انسانهای شیطان صفت از اعتماد مردم برای بد نام کردن دین از این راه وارد میشوند و به راحتی میتوانند به دین ضربه بزنند.
دینداران کسانی هستند که به احکام و قوانین دین مبین عمل میکنند و اعمال دینی با رفتار و کردار ایشان مصداق خارجی پیدا میکند. چون دینداران به قوانین دین عمل میکنند تلقی مردم آن است که ایشان باید همیشه اعمال خوب انجام دهند و اگر خلافی از ایشان سر زند -که معمولا هم این گونه است- باید به حکم انسان و غیر معصوم بودن آنان گذاشت و نباید بین دین و دینداران خلط کرد.
لذا نباید جوانان با مشاهده خطا و گناهان دینداران اظهار نارضایتی از دین بکنند و نباید انتظار بیش از حد و توان از ایشان داشت گویا که همه دینداران باید معصوم باشند!
جوانان احساس میکنند دین یعنی آنچه که دیندارن بدان عمل میکنند، غافل از این که دین مجموعه قوانین نازله از طرف خداست ولی دیندارن انسانهایی هستند که بدان عمل میکنند و احتمال اشتباه و خطا در ایشان است.
بر جوانان فرض است که ذهن تحلیل داشته باشند نه ذهن تعمیم.
یعنی وقتی فعلی از فردی دیده شد ان به افراد هم مثل او عمومیت داده نشود.
پس نباید مساله دین ودنیدارن را باهم درامیخت و یه کاسه کرد بلکه باید مسایل را از هم جدا کرده و مورد تحلیل قرار داد.
3- اعتماد بیش از حد به علما به طوری که ایشان را نماد دین میدانند
دیندارن معرفتهای دینی خود را از علمای دین فرا میگیرند و ایشان را الگوی خود میدانند.
از آنجایی که دین علاوه بر معرفتهای نظری باید در جنبه عملی نیز مشاهده شود، اصولا انسانها دوست دارند انچه از زبان علما میشنوند در عمل ایشان هم ببینند.
در این صورت است که سخنان او را بهتر میپذیرند ولی اگر عالم به گفتههای خود پایبند نباشد مردم هم با این استدلال که اگر حرفش درست بود خود بدان عمل میکرد از انجام اعمال دینی سرباز میزنند.
چرایی عامل نبودن برخی از علمای دین، باید درجای دیگری مورد بررسی قرارگیرد. ولی میشود ادعا کرد بیشترین ضربه به دین از طرف علمایی است که عامل به گفتههای خود نیستند. هرچند این افراد بین سیل عظیم علمای عامل اندک باشند.
جوانان علمایی بی عمل را طرد کرده و اظهار نارضایتی از ایشان و دین میکنند. ولی باید متوجه این نکته باشند که علما انسانهایی هستند که با عمری تلاش و مجاهدت در آموختن معرفتهای دینی سعی در انتقال این معارف به مردم هستند ایشان هم انسانند و معصوم نیستند انسانهایی که تنها تفاوتشان با دیگران کسب مبانی معرفتی دینی به صورت تخصصی است افرادی که مثل همه انسانهای دیگر همه غرایض انسانی را دارا هستند و اسلام فقط الگو صد در صد را معصومین(ع) معرفی مینماید که از هر پلیدی و زشتی مطهرند.
جوانان باید ابتدا مبانی معرفتهای دینی را درست و کامل شناخته و بدان معرفت پیدا نمایند، در این صورت در تشخیص الگو هم خطا نخواهند کرد و اگر خدای ناکرده عالمی هم از راه اسلام منحرف شود فرد را ملامت کرده و ایشان را گمراه میدانند نه این که اسلام و دین را گمراه کننده بدانند و از دین اظهار نارضایتی نمایند.
مساله دیگر این که مردم به خصوص نسل جوان انتظار دارند تا همه علمای دین چنان به تمام مباحث دینی در همه حوزهها آگاه باشند که اگر سوالی هر چند غیر منتظره از هر حوزه معرفت دینی پرسیدند ایشان پاسخگو باشند و الا این فرد متهم خواهد بود که عالم نیست!
البته این نوع نگاه به بخش اول این نوشتار باز میگردد و این که این نسل معارف دینی را تخصص تلقی نمیکنند و به افردی که این تخصصها را دارا هستند به چشم متخصص نگاه نکرده و افرادی را که این تخصص را ندارند را هم عالم نمیدانند.
غافل از این که حوزه معرفت دینی خیلی گسترده است و شامل فقه، تفسیر، فلسفه، کلام، اخلاق و ..، که البته اینها به عنوان رشتههای کلی دین مطرحند و هر کدام از مسایل فوق زیر شاخههای فراوانی دارد که فراگیری همه این علوم در زمان فعلی برای شخص واحدی کار محالی به نظر میرسد مگر این که از استعداد و تواناییهای خاصی برخوردار باشد.
بعلاوه اینکه در بین علما افرادی هستند که هرچند با لباس روحانیت اند ولی در مشاغل مختلفی مشغول به خدمت و کسب روزی هستند، و نمیشود از همه علما در یک سطح انتظار داشت.
از طرفی هم دشمنان اسلام که ضربه اصلی را از علمای راستین اسلام خوردهاند، با تکیه بر ابزار رسانهای و فضاهای مجازی، القای شبهه نموده و دل مردم را از علما چرکین مینمایند. با این وجود این نکته هم باید توجه داشت که علما نیز باید بدانند که زیر ذره بین دوست و دشمنند و هر فعلی از ایشان با بازتابهایی از طرف مردم مواجه خواهد بود و لذا باید مراقبت رفتار و گفتار خویش باشند.
به نظر با توجه به این موارد و تعدیل انتظارات از طرف مردم و مراقبت بیشتر ازطرف علما و هشداری طرفین در مقابل نیرنگهای دشمن، باعث ایجاد روابط صمیمی بین نسل جوان و علما خواهد بود.
جوانان با اعتماد به علما و از طرف مقابل درک شرایط و خواستههای نسل جوان از سوی علما باعث پیوند ناگسستنی نسل حاضر با علمای دین خواهد بود و این پیوند ثمرات نیکی در پی خواهد داشت.
در این صورت جوانان اگر نارضایتی هم از دین داشته باشند می توانند با اعتماد به علما مسایل و سوالات خود را مطرح نمایند و ایشان نیز جواب سوالات و شبهات جوانان را خواهد داد و دراین صورت نارضایتی های جوانان نسل حاضر برطرف خواهد شد.
حجتالاسلام رسول رضاپور
بصیرت، پنجشنبه 20 آذر 1393