۱۳۹۳/۰۹/۱۸
–
۲۱۴ بازدید
mojtabazadeh انقلاب مخملی چه نوع انقلابیه
یکم -انقلاب های رنگین:
نامی است که به طور گروهی به دسته ای از تحرکات مربوط به هم اطلاق شده است که در بسیاری از کشورهای بلوک شوروی سابق به وقوع پیوسته است.
وجه مشترک تمام این حرکات مبارزاتی منفی هستند که عمدتا بر ضد حکومت هایی که خود را متعصب و دیکتاتوری نشان داده اند، به کار گرفته می شوند. مخالفین به طور کلی از دموکراسی و آزادی دفاع کرده اند. در تمام حالات، یک رنگ یا گل خاص به عنوان نما مورد استفاده قرار گرفته است.
دوم- عوامل انقلاب های رنگین:
براساس واقعیت های موجود سازمان های غیردولتی (NGOها) نقش بسیار مهمی در این انقلاب ها داشته اند. در تمام حالات، اکثریت شرکت کنندگان را جوانان و سازمان های دانش آموزی در کنار سایر شهروندان تشکیل می داده اند. تاکنون این حرکات مخالف در صربستان و مونتنگرو (سقوط رئیس جمهور میلوسویچ در سال 2000)، گرجستان (عزل رییس جمهور ادوارد شوارد نادزه در انقلاب «رز» 2003)، اکراین (انقلاب نارنجی سال 2004 و سقوط ویکتور یانوکویچ) و قرقیزستان (فرار رییس جمهور عسکر آقایف در انقلاب لاله در سال 2005) با موفقیت روبه رو شده است. در تمام حالات الگوی اتفاقات کم و بیش مشابه بوده است. در تمام این موارد، به دنبال برگزاری انتخابات بحث برانگیز، مخالفت های گسترده خیابانی منجر به عزل یا سقوط یا فرار رهبرانی شدند که از سوی مخالفین دیکتاتور شناخته شده بودند. این وقایع نشان می دهد که امروزه موج تغییرات در جمهوری های شوروی سابق قویتر شده است.
تمایل آمریکا به کنترل مناطق اتحاد جماهیر شوروی سابق واضح و آشکار است از این رو بسیاری از تحلیلگران معتقدند که این انقلاب ها کودتای ساخت آمریکا بوده اند که بر نقش سفرای ایالات متحده در داخل این کشورها همانند نقشی که NGOها به ویژه موسسه جامعه باز متعلق به جروج سوروس ایفا کردند، تاکید می کند.
سوم- انقلاب نارنجی اکراین
این انقلاب ، مجموعه ای از مخالفت ها و وقایع سیاسی بود که به عنوان نتیجه دور دوم انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری در سال ،2004 در این کشور صورت گرفت. این وقایع منجر به باطل شدن نتیجه انتخابات و تکرار آن شد. در دور جدید انتخابات، ویکتور یوشچنکو، رهبر مخالفین به عنوان رییس جمهور معرفی شد و ویکتور یانوکویچ را شکست داد.
این انقلاب علاوه بر تحولات داخلی ، منجر به تیرگی روابط این کشور با روسیه شد ؛ تا جایی که اختلافات گازی روسیه و اوکراین خود متاثر از برخی زمینههای سیاسی و حوادث پس از وقوع انقلاب نارنجی اوکراین است که روسیه را برآن داشت برخی امتیازات اقتصادی از جمله گاز ارزانقیمت را از این کشور دریغ نماید و…
بالآخره اینکه رنگ نارنجی بدین جهت از سوی مخالفین انتخاب شد که این رنگ در مبارزه انتخاباتی، نامزد مخالفین ویکتور یوشچنکو، رنگ غالب بود. نماد مخالفین نوار یا پرچمی با شعار «بله! یوشچنکو!» به رنگ نارنجی بود. در اینجا، انقلاب با شعار «Pora» ( «حالا وقتش است» ) حرکت می کرد.
(ر. ک: انقلاب های مخملی یا رنگین، گلشن ساچدوا ،ترجمه: سعید موسوی ، روزنامه همشهری دیپلماتیک -14 آبان 1384 – November 2005 – شماره 72)
جهت آشنایی بیشتر مطالبی در ذیل می آید:
جامعه باز و انقلاب مخملی:
به چند نکته در این زمینه توجه نمایید:
یکم) از مهندسی افکار عمومی
انقلاب های مخملی به پروژه ای از تحولات سیاسی گفته می شود که از مدیریت رسانه ای و افکار عمومی و همزمان مهندسی اجتماعی آغاز می شود تا به یک مهندسی جدید سیاسی و تغییرات شبه دموکراتیک در یک نظام سیاسی معطوف گردد؛ نخستین بار رسانه های نزدیک به غرب با مهندسی افکارعمومی در صربستان بود که موجب به زیر آمدن میلوشویچ از مسند قدرت شدند.این رخداد با واکنش مسکو که حامی دولت های اروپای شرقی بود مواجه شد؛ اما ظاهر این تحول با یک روند شبه مردمسالارانه(دموکراتیک)رخ داده بود.بعد نوبت به گرجستان رسید.ادوراد شواردنادزه در انتخابات پیروز شد اما نهادهای مدنی علاقه مند به غرب و رسانه های مخالف سیاستمدار کهنه کار را به تقلب در انتخابات متهم کردند و برخلاف قانون اساسی گرجستان شواردنادزه ملزم شد به انتخابات مجدد تن دهد.نتیجه انتخابات با اندک تمایزی به نفع مخالفان رقم خورد.
نماد مخالفان تجمعات ضد دولتی گل های سرخ بود اما اینان اغلب با لباس نارنجی به میدان می آمدند برای همین این شیوه مدیریت فضای سیاسی از مهندسی اجتماعی تا مهندسی سیاسی را انقلاب گلها،انقلاب نارنجی(رنگی)یا انقلاب مخملی(نرم)توصیف کردند.
دوم)تجربه های آسیایی
از این پس این نوع مهندسی سیاسی که با مقدمات رسانه ای و مهندسی اجتماعی شکل گرفته بود در دیگر کشورهای جمهوری های تازه استقلال یافته شوروی سابق نیز آزموده شد و در اوکراین نیز به نتیجه مطلوب غرب منجر گردید. اوکراین دروازه ورود غرب به آسیا بود.سپس جمهوری آذربایجان، کشورهای آسیای میانه ، لبنان و سوریه هدف قرار گرفت.البته در کشورهای اخیر توفیق جدی حاصل نشد و به ویژه ملت لبنان و سوریه عملا به تحکیم حاکمیت ملی خویش رای دادند و به اعمال مدیریت غرب در امور داخلی خود پاسخ منفی دادند.چند ماه پیش بود که غرب همین تجربه را در نپال آزمود.هدف از اعمال فشار بر پادشاهی این کشور استقرار یک نظام شبه دموکراتیک برای پذیرش اعمال مدیریت غرب در این کشور بود.نپال کشوری است در میانه چین و هند و مهار این دو کشور قدرتمند آسیاسی با اهرم نپال می تواند برنامه دیرینه غرب برای آسیا را تحقق بخشد.نکته قابل توجه اینجاست که در ضلع شمال غربی نپال استان پرمساله تبت-چین-قرار دارد.
چندی پیش رایس به پاکستان رفت و در دیدار با مشرف وی را به اطاعت بیشتر از غرب فراخواند و با تاکید بر ضرورت تن دادن پاکستان به دموکراسی آمریکایی، به طور ضمنی فرمان گریزی اسلام آباد از سیاست های غرب را موجب تحمیل یک انقلاب مخملی به این کشور عنوان کرد.
سوم)گرجستانیزه کردن انتخابات
برای نخستین بار تهدید به انقلاب مخملی در ایران از سوی یک جناح افراطی و در آستانه انتخابات مجلس ششم مطرح شد.این طرح زمانی مورد توجه قرار گرفت که گرجستان تازه تحولات شبه انقلابی خود را پشت سرگذاشته بود و طراحان آن در ایران از این پروژه به عنوان گرجستانیزه کردن انتخابات یاد می کردند.
اقداماتی چون تحصن و استعفای دسته جمعی برخی نمایندگان و مدیران که با واکنش سریع رئیس مجلس وقت و رئیس جمهور سابق مواجه شد در همین راستا صورت پذیرفت. اما بی اعتنایی بدنه اجتماعی و ناآگاهی جناح افراطی از ظرفیت اجتماعی خود موجب شد اعتنایی از سوی جامعه به این اقدامات رخ ندهد .این در حالی بود که رسانه های حامی این جناح افراطی و امپراطوری رسانه ای غرب تمام تلاش خود را برای تقویت پروژه به کار می بستند.
اجرایی کردن این پروژه برای انتخابات ریاست جمهوری نهم نیز در دستور کار قرار گرفت اما شکاف عظیم جناح افراطی با بدنه اجتماعی موجب ناکامی دوباره این پروژه شد.
چهارم)جامعه باز
برای شناخت کارگزاران انقلاب های مخملی عجله ای برای معرفی عوامل جناح افراطی داخلی نداریم البته معرفی ایشان گهگاه از سوی نشریات و محافل داخلی صورت می پذیرد . اما بدنیست ستاد پشتیبانی این انقلاب ها را بیشتر بشناسیم. یک از اصلی ترین نهادهای برنامه ریزی برای تحولات شبه انقلابی «بنیاد اوپن سوسایتی» یا «جامعه باز» است. این بنیاد متعلق به «جورج سوروس» یکی از شاگردان کارل ریموند پوپر نظریه پرداز لیبرال دموکراسی اتریشی است که با تمسک به کتاب «جامعه باز و دشمنانش»اثر پوپر بدین نام موصوف گردیده است. بنیاد موصوف گاه به نام صاحب آن بنیاد سوروس هم خوانده می شود.
این بنیاد یکی از ده موسسه فعال در خدمات عام المنفعه در اروپای شرقی و جمهوری های تازه استقلال یافته شوروی است و در پوشش خدمات خیریه برنامه ریزی و ساماندهی نهادهای مدنی و غیر دولتی را در راستای تحقق جامعه باز در دستور کار خود دارد.
پنجم)امپراطوری رسانه ای
بنیاد سوروس(اوپن سوسایتی)، در کنار بنیاد رسانه ای رابرت مردوخ(یا مرداک)دومین سازمان رسانه ای جهان است که بیشترین شبکه های تلویزیونی،خبرگزاری ها،خبرنامه ها و روزنامه ها را در سطح جهان مدیریت و هدایت می کند. این مدیریت و هدایت گاه صورتی آشکار دارد و گاه با واسطه و به صورت نهان انجام می گیرد. فعالیت رسانه ای مردوخ آشکار است و جسورانه در اداره و خرید شبکه های بزرگی چون فاکس نیوز تا الجزیره و حتی رسانه های آسیای دور ظاهر می شود. اما سوروس بیشتر اصرار دارد مشی نهان روشی را در خرید و هدایت رسانه ها ایفا کند. حضور چشمگیر در هدایت قفقاز، آسیای میانه، افغانستان، ترکیه و دیگر کشورهای اطراف ایران بدیهی است که ضرورت کار نهانی را بیشتر گوشزد می کند. اما آشکارا ست که تا سال 2004تنها20 موسسه خبری در جمهوری آذربایجان تحت پوشش بنیاد سوروس قرار گرفته بود. اعتراض هماهنگ جمعی از رسانه های این کشور به سفر سال گذشته الهام علی اف به ایران و دیدار وی با مقام معظم رهبری و نیز هجمه گسترده خبری رسانه های جمهوری آذربایجان و ترکیه در راستای تقویت پشتیبانی رسانه ای ناآرامی های اخیر در شمال غرب کشور هدایت این رسانه ها از سوی یک ستاد مرکزی را بیش از پیش محتمل می کند.
( منبع: سایت خانه ملت ، نوشته محمدمهدی شیرمحمدی)