خانه » همه » مذهبی » حکومت اسلامی- تاثیر حکومت اسلامی برجامعه- مخالفان نظام -راههای ترویج فرهنگ اسلامی

حکومت اسلامی- تاثیر حکومت اسلامی برجامعه- مخالفان نظام -راههای ترویج فرهنگ اسلامی


حکومت اسلامی- تاثیر حکومت اسلامی برجامعه- مخالفان نظام -راههای ترویج فرهنگ اسلامی

۱۳۹۳/۰۹/۱۷


۹۵ بازدید

ویرایش علمی – آیا تشکیل حکومت اسلامی تاثیری در رشد و تعالی انسان های جامعه دارد؟اگر جواب مثبت است چرا برخی با وجود حکومت اسلامی با آن مخالفند و تاثیری در ان ها ندارد؟آیا حکومت نباید با فرهنگ سازی این افراد را مجاب کن؟

با عرض سلام خدمت پرسشگر محترم
ضمن تشکر از ارتباط جنابعالی با این مرکز، مطالبی را خدمت شما ارائه می دهیم وامیدواریم مورد رضایت جنابعالی قرار بگیرد.موضوعات مورد بحث شامل: هدف درجامعه اسلامی- مخالفان نظام وحکومت اسلامی- راهکارهای ترویج فرهنگ اصیل اسلامی واسلامی نمودن جامعه
هدف در حکومت وجامعه اسلامی
پرسشگر محترم، ابتدا درمورد هدف درجامعه اسلامی بگوییم که فلسفه وجودی نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام کاملاً دینی و با خاستگاهی الهی ـ مردمی، حرکت در چارچوب اسلام , سعادت دنیوی و اخروی و تکامل حقیقی انسان می باشد. مقدمه قانون اساسی چنین بیان می دارد: چون هدف از حکومت، رشد دادن انسان در حرکت به سوى نظام الهى است (والى اللّه المصیر) تا زمینه بروز و شکوفایى استعدادها به منظور تجلّى ابعاد خداگونگى انسان فراهم آید (تخلقو باخلاق اللّه) و این جز در گرو مشارکت فعّال و گسترده تمامى عناصر اجتماع در روند تحوّل جامعه نمىتواند باشد.
با توجه به تعالیم عالیه قرآن می توان گفت مهم ترین فلسفه و کارویژه های دولت دینی عبارت است از:
الف. هدایت انسان ها به سوى پروردگار و بندگى او که تنها راه تکامل بشر است: « کسانى که چون در زمین به آنان قدرت دهیم، نماز برپا مى دارند و زکات مى دهند و به کارهاى پسندیده وامى دارند و از کارهاى ناپسند بازمى دارند، و فرجام همه کارها از آنِ خدا است».
ب. استقرار توحید و خداپرستى در زمین و رهانیدن مردم از بندگى و فرمانبردارى غیر خدا: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّه رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ..»..
ج. رشد و تعالى علمى، فرهنگى و تربیتى انسان ها و رهایى آنان از نادانى و جهل: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَه وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ».
د. آزادسازى و رهایى توده هاى مردم و انسان هاى مستضعف از چنگال ظالمان و ستمگران و از زنجیرهاى اسارت و بردگى: «… وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ ..».
هـ . برپایى جامعه نمونه و مدینه فاضله از راه اقامه قسط و عدل اسلامى: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ..»..
و. اجراى کامل قوانین آسمانى اسلام با تمام ابعاد آن؛ اعم از قوانین اقتصادى، حقوقى، اجتماعى، سیاسى، نظامى و….
همچنین در قانون اساسی می خوانیم :
اصل دوم
جمهورى اسلامى، نظامى است برپایه ایمان به:
1 ـ خداى یکتا (لااله الااللّه) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او.
2 ـ وحى الهى و نقش بنیادى آن در بیان قوانین.
3 ـ معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملى انسان به سوى خدا.
4 ـ عدل خدا در خلقت و تشریع.
5 ـ امامت و رهبرى مستمر و نقش اساسى آن در تداوم انقلاب اسلام.
6 ـ کرامت و ارزش والاى انسان و آزادى توأم با مسؤلیّت او در برابر خدا کهازراه:
الف ـ اجتهاد مستمر فقهاى جامعالشرایط براساس کتاب و سنّت معصومین سلاماللّه علیهماجمعین.
ب ـ استفاده از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشرى و تلاش در پیشبرد آنها.
ج ـ نفى هرگونه ستمگرى و ستمکشى و سلطهگرى و سلطهپذیرى، قسط و عدل و استقلال سیاسى و اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و همبستگى ملّى را تأمین مىکند.
اصل سوم
دولت جمهورى اسلامى ایران موظّف است براى نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را براى امور زیر به کار برد:
1 ـ ایجاد محیط مساعد براى رشد فضایل اخلاقى براساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد وتباهى.
2 ـ بالا بردن سطح آگاهیهاى عمومى در همه زمینه ها بااستفاده صحیح از مطبوعات و رسانههاى گروهى و وسایل دیگر.
3 ـ آموزش و پرورش و تربیت بدنى رایگان براى همه، در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالى.
4 ـ تقویت روح بررسى و تتبّع و ابتکار در تمام زمینههاى علمى، فنى، فرهنگى واسلامى از طریق تأسیس مراکز تحقیق وتشویق محقّقان.
5 ـ طرد کامل استعمار و جلوگیرى از نفوذ اجانب.
6 ـ محو هرگونه استبداد و خودکامگى و انحصارطلبى.
7 ـ تأمین آزادیهاى سیاسى و اجتماعى در حدود قانون.
8 ـ مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى خویش.
9 ـ رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه براى همه، در تمام زمینههاى مادى و معنوى.
10 ـ ایجاد نظام ادارى صحیح و حذف تشکیلات غیرضرور.
11 ـ تقویت کامل بنیه دفاع ملّى از طریق آموزش نظامى عمومى براى حفظ استقلال و تمامیت ارضى و نظام اسلامى کشور.
12 ـ پىریزى اقتصاد صحیح و عادلانه برطبق ضوابط اسلامى جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینههاى تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه.
13 ـ تأمین خودکفایى درعلوم و فنون و صنعت و کشاورزى وامور نظامى و مانند اینها.
14 ـ تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیّت قضائى عادلانه براى همه و تساوى عموم در برابر قانون.
15 ـ توسعه و تحکیم برادرى اسلامى و تعاون عمومى بین همه مردم.
16 ـ تنظیم سیاست خارجى کشور براساس معیارهاى اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بىدریغ از مستضعفان جهان.
مخالفان حکومت و نظام اسلامی
مخالفان و یا منتقدان نظام، بر چند دسته اند: برخى به خاطر بى دینى با نظام مخالف اند و برخى دیگر نیز با وجود آن که از زمره متدینین هستند، نسبت به نظام دیدگاه خاصى دارند. این گروه نیز یکسان نیستند؛ برخى به خاطر دیدگاه هاى خاص خود مسأله دار هستند که در این موارد بایستى با ریشه یابى، علت را دریافت و با منطق و حسن برخورد، سعى در رفع شبهه از اذهان آنان نمود و در برخى از موارد نیز با قبول اشکالات، از کلیت نظام و اهداف و خدمات آن دفاع کرد.
پرسشگر گرامی،مخالفت و مخالفین در هر نظام سیاسی از جمله نظام جمهوری اسلامی طیف گسترده ای را در بر می گیرد ؛ از مخالفت با اصول و مبانی نظام گرفته تا مخالفت با سیاستگذاری ها و مخالفت با روش ها و عملکردها و اختلاف در سلیقه ها و… ودرنظام جمهوری اسلامی صدای تمامی این طیف گسترده مخالفین به گوش می رسد و نشانه وشاهد روشن آن حجم گسترده کتابها , مجلات , مقالات , روزنامه ها ونشست ها, گفتگوهاو مناظرات و سایت ها و… است که نظرات و دیدگاههای مختلف و متنوع خود را در تمامی مسائل مربوط به نظام اسلامی از طرح دیدگاهها و شبهات در زمینه اصول و مبانی نظام جمهوری اسلامی و حکومت دینی گرفته تا طرح شبهات و ایرادات در مسائل مختلف سیاسی , اجتماعی , فرهنگی , اقتصادی مطرح می نمایند . همچنین طرح مبانی نظام و عملکردها به ویژه در محافل علمی و دانشگاهی به نظرات و دیدگاههای مخالف نیز توجه شده و به صورت تطبیقی مورد بررسی و کنکاش قرار می گیرد . از این رو در فضای کنونی حاکم بر نظام اسلامی صدای طیف گسترده و متنوع مخالفین به خوبی به گوش می رسد . علاوه بر اینکه در عصر حاضر و با وجود وسائل ارتباط جمعی کنونی امکان از بین بردن و حذف صدای مخالف عملاً وجود ندارد .و ما معتقدیم که نظام جمهوری اسلامی از چنان غنای فکری و اصولی بر خوردار است که پاسخگوی تمامی شبهات و مخالفت ها خواهد بود وهر سخن مخالفی که با توجه به معیارهای گفتگو و بر اساس روش علمی و منطقی و به دور از جنجال آفرینی مطرح گردد را نظام اسلامی پذیرا ست و ایده کرسیهای آزاد نظریه پردازی در دانشگاهها و محیط های علمی که توسط مقام معظم رهبری مطرح شد و بر آن تأکید نمودند در این راستا قابل ارزیابی است .
ناگفته نماند که هیچ حکومتی حق سرکوب و محدودیت مخالفین خود تا زمانی که در صدد برهم زدن نظم و امنیت عمومی نیستند را ندارد چه برسد به حکومت اسلامی . اما اگر مخالف (معاند) یا محارب باشد وظیفه حکومت است تا برای ایجاد نظم و امنیت با عناصری که در صدد آشوبند برخورد قاطع و بدون اغماض کند این هم شرط عقلانیت سیاسی است و هم در شرع به آن اشاره شده.
پرسشگر محترم ، لازم است تا مطالبى را درباره ى شیوه ى برخورد رهبران الهى با دشمنان و مخالفان حکومت اسلامى، بیان نماییم: بررسى آموزه هاى دینى و سیره ى حکومتى بزرگان اسلام در برخورد با مخالفان بیانگر این حقیقت است که در نظام اسلامى براى تک تک افراد جامعه (صرف نظر از گرایش سیاسى، نژاد و..). جایگاه ارزشى و حقوقى خاص در نظر گرفته شده است؛ مهیا نمودن زمینه هاى هدایت و فرصت هاى بازگشت، حفظ آبروى افراد، از جایگاهى بالا برخوردار است. یکى دیگر از اصول مهم نظام مدیریتى اسلامى؛ سعه ى صدر و مدارا و تسامح با دشمنان و مخالفان است:
قرآن کریم به صورت متعدد، نه تنها پیروان خود را به مدارا و تسامح نسبت به مخالفان مى خواند، گاه نیکوکارى در حق مشرکان را نیز توصیه مى کند. چنان که مى فرماید: لاینهاکم عن الذین لم یقاتلوکم فى الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین؛(ممتحنه، آیه ى 8).
سیره ى پیامبر گرامى اسلام و امام على(ع) نشان دهنده ى موارد متعددى است که با این که آن بزرگواران به خوبى افراد منافق و مخالفِ حکومت خود را مى شناختند، تا آن جا که این افراد به امنیت و وحدت جامعه اسلامى آسیب نمى رساندند و دست به قیام مسلحانه نمى زدند، با کمال مدارا و سعه ى صدر با آنان برخورد و از معرفى آنان خوددارى مى کردند: به عنوان نمونه در جریان توطئه اى که منافقان براى قتل و ترور پیامبر گرامى اسلام در غزوة تبوک طراحى نمودند، سرانجام با درایت آن حضرت(ص) ناکام ماندند؛
حذیفه یکى از اصحاب پیامبر(ص) مى گوید: «من آن ها را از نشانه هاى شترانشان شناخته و به پیامبر(ص) گفتم: من آن ها را به شما معرفى مى کنم تا آنان را به سزاى خویش برسانى. پیامبر با لحن عطوفت آمیزى به من دستور داد که از افشاى راز آن ها خوددارى کنم. شاید آن ها راه توبه را در پیش گیرند و نیز افزود: اگر من آن ها را مجازات نمایم، بیگانگان مى گویند محمد پس از آن که به اوج قدرت رسید، شمشیر بر گردن یاران خود نهاد»(فروغ ابدیت، جعفر سبحانى، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، چاپ شانزدهم، 1378، ج 2، ص 405)
امام على(ع) نیز در برخورد با مخالفان خویش سه راهبرد اساسى داشت : گفت و گو؛ مدارا؛ برخوردِ قاطع (دانشنامه ى امام على(ع)، ج 6، امام على و مخالفان، ص 238)
تلاش اولیه ى امیرالمؤمنین(ع) پاسخ گویى به شبهات مخالفان بود و مى کوشید راهى براى پایان بخشیدن مسالمت آمیز؛ نزاع و دشمنى بیابد. اگر از این راه نتیجه ى دل خواه به دست نمى آمد، با مخالفان خود، تا جایى که به امنیت و وحدت جامعه ى اسلامى آسیبى نمى رسید، مدارا، و از شدت و خشونت پرهیز مى کرد. سرانجام اگر مخالفان دست به قیام مسلحانه مى زدند و امنیت شهرها و راه ها را به خطر مى انداختند، نوبت به برخورد قاطعانه مى رسید. البته امام در این مرحله نیز هیچ گاه از ارشاد و راهنمایى دشمنان غفلت نمى کردند و در عمل نیز نشان مى داد که همواره این سخن پیامبر اکرم(ص) را پیش خود دارد که در غزوه ى خیبر، خطاب به ایشان فرمود: «اگر خداوند یک تن را به دست تو هدایت کند، بهتر از هر چیزى است که خورشید بر آن مى تابد»(شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 4، ص 14 / بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، ج 32، ص 448)
امام على(ع) با آن که از انگیزه ى طلحه و زبیر براى رفتن به مکه آگاه بود و مى دانست جز جنگ افروزى مقصود دیگرى ندارند، با آنان مدارا کرد و در پاسخ به پیشنهاد ابن عباس که از وى مى خواست تا آن دو را زندانى کند و از رفتن به مکه بازدارد، فرمود: «آیا از من مى خواهى که آغازگر ستم باشم… و بر اساس ظن و گمان به مجازات افراد بپردازم و پیش از انجام کار مؤاخذه نمایم؟ هرگز! به خدا قسم از رفتار عادلانه… که خدا مرا بدان امر فرموده، روى نمى گردانم»(مصنفات شیخ المفید، ج 1، الجمل، ص 166)
نتیجه آن که بر اساس آموزه هاى دین و سیره ى بزرگواران اسلام، اصل، مدارا و تسامح با مخالفان و دشمنان است تا جایى که به وحدت و امنیت جامعه اسلامى خدشه اى وارد نشود.
راهکارهای ترویج فرهنگ اصیل اسلامی واسلامی نمودن جامعه
ترویج فرهنگ اصیل اسلامی و اسلامی نمودن جامعه یک وظیفه همگانی است و باید عموم مردم و مسئولان در این راستا تلاش نمایند.نباید دین خود را فدای زرق و برق دنیایی کرد و لازم است با بهره‌گیری از آموزه‌های دینی فضای جامعه را به فرهنگ اسلامی معطر ساخت و بی‌شک مردم خواهان این فرهنگ هستند. هرچند که هجمه‌های فرهنگی دشمنان فرهنگ ما را مورد هدف قرار داده، لذا لازم است تا با ترویج فرهنگ اصیل اسلامی به عنوان یک ضرورت در مقطع کنونی، با این هجمه‌ها مقابله کرد.
از جمله اقداماتی که در ترویج فرهنگ اسلامی واسلامی نمودن جامعه می توان صورت داد شامل: ترویج فرهنگ روحیه جهاد وایثار وشهادت طلبی، مقاومت وایستادگی، صبر وازخود گذشتگی، ترویج امر به معروف ونهی ازمنکر، سبک زندگی اسلامی، افزایش اگاهی وبصیرت و دشمن شناسی، و… نام برد. ودرکل توجه به ارزش‌های اسلامی و مخالفت با ضد ارزش‌ها از ویژگی‌های جامعه دینی است که بایسنی به آن عمل نماییم.
همچنین از جمله فعالیت هایی به خصوص مبلغین وروحانیون وطلاب و… که می تواند در تقویت دین و ایمان جامعه تاثیر گذار باشد که در اسلامی نمودن جامعه نقش بسزایی دارد می توان به این موارد اشاره نمود:
1. برپایی کلاس های آموزش احکام
2. برگزاری جلسات انس با قرآن
3. برگزاری کلاس های تفسیر قرآن
4. برگزاری کلاس های اخلاق
5. برگزای کلاس های مهدویت با موضوعات مدعیان دروغین، آخرالزمان،‌ علائم ظهور و …
6. برگزاری کلاس های سبک زندگی اسلامی
7. اقدام در جهت احیا فریضه امر به معروف و نهی از منکر
8. برپایی مراسم شادی و عزا در ولادت ها و یا شهادت ویادآوری کرامات و بزرگواری ائمه (علیهم السلام)
9. برگزرای مسابقات کتابخوانی که می توان کتابهای مذهبی و اسلامی را برای مسابقه در نظر گرفت.
10. اجرای انواع فعالیت ‌های فرهنگی مانند برگزاری انواع یادواره‌‌ها و جشنواره‌‌های فرهنگی و ورزشی ، ایجاد همدلی و اتحاد بیش از پیش در بین مردم
. پاسخ به شبهات دینی مردم وجوانان
12.و…
درانتها عرض نماییم که مقوله فرهنگ یک مقوله پیچیده و عمومی است که تک تک افراد جامعه در قبال ان مسئول هستند. وظیفه ما چیست؟هر شخصی به نوبه خود باید:
۱٫ در عملکرد شخصی و اخلاق و روحیات خود دقت داشته باشد و سعی کند با عمل کردن به دستورات شرعی و پیروی از قانون وظایف محوله به خودش را در داخل خانواده و اجتماع به درستی انجام دهد.
۲٫ به عنوان عضوی از خانواده و جامعه پیرامون خود، خودش را در برابر اعمال دیگران هم مسئول بداند و بنابر حکم شرع که ضرورت و وجوب امر به معروف ونهی از منکر را می رساند مراقب اعمال اطرافیان خود هم باشد تا اگر خطایی از کسی سر زد راهنمایی لازم جهت برگشت به اصول اخلاقی را انجام دهد.
۳٫ خانواده ها باید مواظب تبلیغات مسموم دشمن و نفوذ افکار و عوامل انحراف در خانواده باشند و نسبت به تربیت فرزندانی سالم از جهت عقیده و عملکرد اهتمام لازم را داشته باشند .
۴٫ نهادهای مرتبط با کودکان و نوجوانان مانند اموز ش و پرورش هوشیاری ، آمادگی و برنامه ریزی لازم برای تربیت این افراد در جامعه را داشته باشند تا خلا موجود در برخی از خانواده ها را پر کنند و به تربیت جامعه کمک کنند .
۵٫ نهادهای فرهنگی به وظیفه خود به عنوان متولیان فرهنگ به درستی عمل کنند و زمینه ترکیب ارزش ها با ضد ارزش و یا جایگزینی ضد ارزش ها به جای ارزش را از بین ببرند و اطلاع رسانی کافی و تبلیغات جذاب و تاثیر گذار جهت تربیت افراد جامعه را داشته باشند و زمینه فعالیت های سالم فرهنگی را ایجاد نموده واز نهادهای مردمی حمایت کنند .
۶٫ نیروهای نظارتی هم به عنوان پاسداران ارزش های اسلامی از ارزش ها حمایت کرده و با متخلفان و مفسدان برخورد بازدارنده مناسبی داشته باشند.
امید است در پناه ایزد منان با همکاری هم همواره جامعه ای ارزشی ، هوشیار ، کوشا و در مسیر تعالی و پیشرفت داشته باشیم.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد