۱۳۹۳/۰۹/۱۱
–
۸۰۶ بازدید
عمرچگونه جانشین خودراتعیین کرد؟
عمر براى انتخاب خلیفه بعد از خود ، شش نفر را انتخاب کرد . این شش نفر عبارت بودند از : حضرت على ( ع ) ، طلحه ، زبیر ، عبدالرحمان بن عوف، عثمان بن عفان و سعد بن ابى وقاص .
عمر بن خطاب ، ابو طلحه انصارى را با پنجاه نفر از انصار مأمور کرد که پشت در خانهاى که در آن اعضاى شورا بحث و گفتوگو مىکنند ، منتظر بمانند و به این گروه دستور داد : اگر پس از سه روز پنج نفر بر یک نفر توافق کردند و یک نفر مخالف بود ، گردن نفر مخالف را بزنند ، و اگر دو نفر مخالفت کردند و چهار نفر بر یکى توافق کردند ، گردن دو نفر مخالف را بزنند ، و اگر سه نفر بر یکى توافق کردند و سه نفر دیگر بر یکى ، با کسى بیعت کنید که عبدالرحمان با وى بیعت کرده است . متقى در کنزالعمال از محمد بن جبیر از پدرش روایت کرده است که عمر بن خطاب گفت : « اگر عبدالرحمان بن عوف دست بر کسى گذاشت و او را انتخاب کرد ، شما نیز با وى بیعت کنید » .
پس از 2 گذشت سه روز از قتل خلیفه دوم ، على ( ع ) ، عثمان ، عبدالرحمان ، سعد و زبیر در خانه ام المؤمنین عایشه جمع شدند و به شور و بحث نشستند . ابتدا عبدالرحمان گفت : براى این که میان مسلمانان تفرقه نیفتد ، لازم است ما با موافقت یکدیگر یک نفر را از بین خود براى خلافت انتخاب کنیم . حال هر کس دیگرى را از خود شایستهتر مىداند ، رأى خود را به او بسپارد و به نفع او کنار برود و من خود طمع خلافت ندارم . 3
طلحه رأى خود را به عثمان سپرد و به نفع او کنار رفت ، سعد حق خود را به عبدالرحمان داد و زبیر حق خود را به على ( ع ) واگذار کرد . 4 طبرى ، علت مخالفت نکردن سعد با عبدالرحمان و مخالفت نکردن عبدالرحمان با عثمان را رابطه خویشاوندى آنها دانسته ، مىگوید : H « فَسَعْدٌ لا یَخالِفُ ابْنَ عَمِّهِ عَبْدالرَّحْمانِ ، وَ عَبْدُالرَّحْمانِ صِهْرُ عُثْمانَ لا یَخْتَلِفُونَ ، فَیُوَلّیها عَبْدُالرَّحْمانُ عُثْمانَ أَوْیُوَلّیها عُثْمانُ عَبْدَالرَّحْمانَ » E 5 سعد با پسر عمویش عبدالرحمان مخالفت نمىکرد و عبدالرحمان داماد عثمان بود . این دو با هم اختلاف نمىکردند ، بلکه یا عبدالرحمان عثمان را به خلافت برمىگزید یا عثمان عبدالرحمان را .
على ( ع ) نیز بر این مسأله واقف بود که عبدالرحمان جانب خویشاوندى را رعایت خواهد کرد از اینرو وقتى عثمان به على ( ع ) پیشنهاد کرد که خوب است ما هر دو نفر به عبدالرحمان وکالت دهیم تا هر چه او صلاح دید اقدام کند ، ایشان مخالفت کردند و فرمودند : من به شرطى که عبدالرحمان جانب خویشاوندى را با تو نادیده گیرد و رضاى حق و مصلحت امت را در نظر بگیرد ، او را به حکمیت مىپذیرم . 6 از طرفى خلیفه تهدید کرده بود که کسى حق مخالفت ندارد و عثمان چون تأنّى و مخالفت على ( ع ) را دید ، گفت : « یا على ! مخالفت جایز نیست . طبق وصیت خلیفه هر کس مخالفت کند ، جز کشته شدن راه دیگرى ندارد . تو هم عبدالرحمان را به حکمیت برگزین ! » . على ( ع ) به ناچار پذیرفت . عبدالرحمان ، مردم را در مسجد جمع کرد تا با مهاجران و انصار مشورت نماید . در مسجد ، بعضى از صحابه بزرگ ، همچون عمار یاسر و مقداد ، موقعیت ممتاز حضرت على ( ع ) و اهلبیت پیامبر ( ص ) را بیان کردند و از عبدالرحمان خواستند که على ( ع ) را به خلافت برگزیند . 7
آن گاه عبدالرحمان اول به طرف على ( ع ) رفت و گفت : « یا على ! من هم مصلحت در آن مىبینم که امروز همه مسلمانان با تو بیعت کنند ولى به شرط این که شما هم طبق دستور خدا و سنت پیامبر ( ص ) و روش دو خلیفه قبلى حکومت کنید » . 8 على ( ع ) فرمود : « من به دستور الهى و سنت پیامبر ( ص ) و روش خودم رفتار مىکنم نه به روش دیگران » . 9 آن گاه به طرف عثمان رفت و همان جمله را تکرار کرد و عثمان پذیرفت . عبدالرحمان دست بیعت به عثمان داد و او را به خلافت برگزید . 10 . در تاریخ طبرى و ابن اثیر آمده است که وقتى عبدالرحمان با عثمان بیعت کرد ، حضرت على ( ع ) فرمود : H « حَبَوتَهُ حَبوَ دَهْر ، لَیْسَ هذا أَولَ یَوْم تَظاهَرْتُمْ فیهِ عَلَیْنا ، فَصَبْر جَمیل ، وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ ، وَ اللَّهِ ما وَلیْتَ عُثْمانَ إِلاّ لِیَرُد الْأَمْرَ إِلَیْکَ ، وَ اللَّهُ کُل یَوْم فى شَأْن » E 11 مدتى از زمان حکومت را بخشیدى . این اولین روزى نیست که بر مخالفت با ما هم داستان و هم صدا شدهاید . جز صبر راه دیگرى را در پیش نمىگیریم و خدا را به کمک مىگیریم به آنچه شما نسبت مىدهید . به خدا سوگند تو عثمان را به حکومت برنگزیدى مگر به خاطر این که او بعد از خود حکومت را به تو بازگرداند و خداوند هر روز در کارى جدید است . در مجموع علل زیر را مىتوان علتهاى انتخاب شدن عثمان به خلافت دانست :
. 1 خلیفه دوم عبدالرحمان را نسبت به بقیه برترى داده بود و انتخاب وى را ملاک مىدانست
. 2 طبق گفته طبرى و سایرین و بنابر اظهارات خود حضرت رابطه خویشاوندى باعث شده بود سعد و عبدالرحمان و عثمان یک رأى داشته باشند
. 3 طبق تصریح بخارى ، طلحه هم حقش را به عثمان داد و به نفع او کنار رفت
. 4 تنها زبیر موافق حضرت بود و او هم قدرت مخالفت نداشت چون خلیفه دوم گفته بود که کسى حق ندارد با رأى اکثریت و نظر عبدالرحمان مخالفت کند چون در صورت مخالفت گردنش زده خواهد شد
. 5 شروطى که براى بیعت براى حضرت گذاشته بودند مورد موافقت حضرت قرار نگرفت و این نشانگر آن است که حضرت على ( ع ) به سیره و نوع حکومت آنان اعتراض داشت
. 6 از علتهاى اصلى و عمده که هیچ کس طاقت حکومت آن حضرت را نداشت ، شدت عدالت آن حضرت بود که همه را به یک چشم نگاه مىکردند و گروهى این حالت را نمىپسندیدند .
به نقل از مؤسسه آموزشى پژوهشى مذاهب اسلامى
( 1 ) طبقات الکبرى ، ابن سعید ، ج 3 ، ص 342 تاریخ الطبرى ، ج 3 ، ص 294 انساب الاشراف ، ج 10 ، ص 422 – 415 ، ( مصرع عمر و امر الشورى ) ، ( نشر دارالفکر ، بیروت ) عقدالفرید ، ج 4 ، ص 256 ، ( دارالکتب العربى ، بیروت ) . ( 2 ) کنزالعمال ، ج 5 ، ص 743 ، ح 14272 تاریخ یعقوبى ، ج 2 ، ص 160 ، ( دارصادر ، بیروت ) انساب الاشراف ، ج 10 ، ص 415 ، ( مصرع عمر نشردارالفکر ، بیروت ) . ( 3 ) عقدالفرید ، ج 4 ، ص 257 ، ( دارالکتاب العربى ، بیروت ) . ( 4 ) صحیح بخارى ، ج 4 ، ص 206 ، باب مناقب المهاجرین و فضلهم ، ( دارالفکر ، بیروت ) . ( 5 ) تاریخ الطبرى ، ج 3 ، ص . 294 ( 6 ) تاریخ الطبرى ، ج 3 ، ص 295 ، ( مؤسسه الاعلمى للمطبوعات ، بیروت ) ، قریب به همین مضمون نیز در عقد الفرید ، ج 4 ، ص 256 ، ( دارالکتب العربى ، بیروت ) آمده است . ( 7 ) تاریخ الطبرى ، ج 3 ، ص 297 ( مؤسسه الاعلمى للمطبوعات ، بیروت ) . ( 8 ) عقدالفرید ، ج 4 ، ص 259 ، ( دارالکتب العربى ، بیروت ) تاریخ الطبرى ، ج 3 ، ص 297 تاریخ الخلفا ، ص 182 – 181 ، به تحقیق محمد محىالدین عبدالحمید ، ( نشر دارالجیل ، بیروت ) . ( 9 ) عقدالفرید ، ج 4 ، ص 259 تاریخ الطبرى ، ج 3 ، ص . 297 ( 10 ) همان . ( 11 ) تاریخ الطبرى ، ج 3 ، ص 297 ، ( مؤسسه الاعلمى للمطبوعات ، بیروت ) الکامل فى التاریخ ، ابن اثیر ، ج 2 ، ص 219 ، قصه الشورى ، حوادث سنه 23 عقدالفرید ، ج 4 ، ص 259 ، ( دارالکتاب العربى ، بیروت ) .
عمر بن خطاب ، ابو طلحه انصارى را با پنجاه نفر از انصار مأمور کرد که پشت در خانهاى که در آن اعضاى شورا بحث و گفتوگو مىکنند ، منتظر بمانند و به این گروه دستور داد : اگر پس از سه روز پنج نفر بر یک نفر توافق کردند و یک نفر مخالف بود ، گردن نفر مخالف را بزنند ، و اگر دو نفر مخالفت کردند و چهار نفر بر یکى توافق کردند ، گردن دو نفر مخالف را بزنند ، و اگر سه نفر بر یکى توافق کردند و سه نفر دیگر بر یکى ، با کسى بیعت کنید که عبدالرحمان با وى بیعت کرده است . متقى در کنزالعمال از محمد بن جبیر از پدرش روایت کرده است که عمر بن خطاب گفت : « اگر عبدالرحمان بن عوف دست بر کسى گذاشت و او را انتخاب کرد ، شما نیز با وى بیعت کنید » .
پس از 2 گذشت سه روز از قتل خلیفه دوم ، على ( ع ) ، عثمان ، عبدالرحمان ، سعد و زبیر در خانه ام المؤمنین عایشه جمع شدند و به شور و بحث نشستند . ابتدا عبدالرحمان گفت : براى این که میان مسلمانان تفرقه نیفتد ، لازم است ما با موافقت یکدیگر یک نفر را از بین خود براى خلافت انتخاب کنیم . حال هر کس دیگرى را از خود شایستهتر مىداند ، رأى خود را به او بسپارد و به نفع او کنار برود و من خود طمع خلافت ندارم . 3
طلحه رأى خود را به عثمان سپرد و به نفع او کنار رفت ، سعد حق خود را به عبدالرحمان داد و زبیر حق خود را به على ( ع ) واگذار کرد . 4 طبرى ، علت مخالفت نکردن سعد با عبدالرحمان و مخالفت نکردن عبدالرحمان با عثمان را رابطه خویشاوندى آنها دانسته ، مىگوید : H « فَسَعْدٌ لا یَخالِفُ ابْنَ عَمِّهِ عَبْدالرَّحْمانِ ، وَ عَبْدُالرَّحْمانِ صِهْرُ عُثْمانَ لا یَخْتَلِفُونَ ، فَیُوَلّیها عَبْدُالرَّحْمانُ عُثْمانَ أَوْیُوَلّیها عُثْمانُ عَبْدَالرَّحْمانَ » E 5 سعد با پسر عمویش عبدالرحمان مخالفت نمىکرد و عبدالرحمان داماد عثمان بود . این دو با هم اختلاف نمىکردند ، بلکه یا عبدالرحمان عثمان را به خلافت برمىگزید یا عثمان عبدالرحمان را .
على ( ع ) نیز بر این مسأله واقف بود که عبدالرحمان جانب خویشاوندى را رعایت خواهد کرد از اینرو وقتى عثمان به على ( ع ) پیشنهاد کرد که خوب است ما هر دو نفر به عبدالرحمان وکالت دهیم تا هر چه او صلاح دید اقدام کند ، ایشان مخالفت کردند و فرمودند : من به شرطى که عبدالرحمان جانب خویشاوندى را با تو نادیده گیرد و رضاى حق و مصلحت امت را در نظر بگیرد ، او را به حکمیت مىپذیرم . 6 از طرفى خلیفه تهدید کرده بود که کسى حق مخالفت ندارد و عثمان چون تأنّى و مخالفت على ( ع ) را دید ، گفت : « یا على ! مخالفت جایز نیست . طبق وصیت خلیفه هر کس مخالفت کند ، جز کشته شدن راه دیگرى ندارد . تو هم عبدالرحمان را به حکمیت برگزین ! » . على ( ع ) به ناچار پذیرفت . عبدالرحمان ، مردم را در مسجد جمع کرد تا با مهاجران و انصار مشورت نماید . در مسجد ، بعضى از صحابه بزرگ ، همچون عمار یاسر و مقداد ، موقعیت ممتاز حضرت على ( ع ) و اهلبیت پیامبر ( ص ) را بیان کردند و از عبدالرحمان خواستند که على ( ع ) را به خلافت برگزیند . 7
آن گاه عبدالرحمان اول به طرف على ( ع ) رفت و گفت : « یا على ! من هم مصلحت در آن مىبینم که امروز همه مسلمانان با تو بیعت کنند ولى به شرط این که شما هم طبق دستور خدا و سنت پیامبر ( ص ) و روش دو خلیفه قبلى حکومت کنید » . 8 على ( ع ) فرمود : « من به دستور الهى و سنت پیامبر ( ص ) و روش خودم رفتار مىکنم نه به روش دیگران » . 9 آن گاه به طرف عثمان رفت و همان جمله را تکرار کرد و عثمان پذیرفت . عبدالرحمان دست بیعت به عثمان داد و او را به خلافت برگزید . 10 . در تاریخ طبرى و ابن اثیر آمده است که وقتى عبدالرحمان با عثمان بیعت کرد ، حضرت على ( ع ) فرمود : H « حَبَوتَهُ حَبوَ دَهْر ، لَیْسَ هذا أَولَ یَوْم تَظاهَرْتُمْ فیهِ عَلَیْنا ، فَصَبْر جَمیل ، وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ ، وَ اللَّهِ ما وَلیْتَ عُثْمانَ إِلاّ لِیَرُد الْأَمْرَ إِلَیْکَ ، وَ اللَّهُ کُل یَوْم فى شَأْن » E 11 مدتى از زمان حکومت را بخشیدى . این اولین روزى نیست که بر مخالفت با ما هم داستان و هم صدا شدهاید . جز صبر راه دیگرى را در پیش نمىگیریم و خدا را به کمک مىگیریم به آنچه شما نسبت مىدهید . به خدا سوگند تو عثمان را به حکومت برنگزیدى مگر به خاطر این که او بعد از خود حکومت را به تو بازگرداند و خداوند هر روز در کارى جدید است . در مجموع علل زیر را مىتوان علتهاى انتخاب شدن عثمان به خلافت دانست :
. 1 خلیفه دوم عبدالرحمان را نسبت به بقیه برترى داده بود و انتخاب وى را ملاک مىدانست
. 2 طبق گفته طبرى و سایرین و بنابر اظهارات خود حضرت رابطه خویشاوندى باعث شده بود سعد و عبدالرحمان و عثمان یک رأى داشته باشند
. 3 طبق تصریح بخارى ، طلحه هم حقش را به عثمان داد و به نفع او کنار رفت
. 4 تنها زبیر موافق حضرت بود و او هم قدرت مخالفت نداشت چون خلیفه دوم گفته بود که کسى حق ندارد با رأى اکثریت و نظر عبدالرحمان مخالفت کند چون در صورت مخالفت گردنش زده خواهد شد
. 5 شروطى که براى بیعت براى حضرت گذاشته بودند مورد موافقت حضرت قرار نگرفت و این نشانگر آن است که حضرت على ( ع ) به سیره و نوع حکومت آنان اعتراض داشت
. 6 از علتهاى اصلى و عمده که هیچ کس طاقت حکومت آن حضرت را نداشت ، شدت عدالت آن حضرت بود که همه را به یک چشم نگاه مىکردند و گروهى این حالت را نمىپسندیدند .
به نقل از مؤسسه آموزشى پژوهشى مذاهب اسلامى
( 1 ) طبقات الکبرى ، ابن سعید ، ج 3 ، ص 342 تاریخ الطبرى ، ج 3 ، ص 294 انساب الاشراف ، ج 10 ، ص 422 – 415 ، ( مصرع عمر و امر الشورى ) ، ( نشر دارالفکر ، بیروت ) عقدالفرید ، ج 4 ، ص 256 ، ( دارالکتب العربى ، بیروت ) . ( 2 ) کنزالعمال ، ج 5 ، ص 743 ، ح 14272 تاریخ یعقوبى ، ج 2 ، ص 160 ، ( دارصادر ، بیروت ) انساب الاشراف ، ج 10 ، ص 415 ، ( مصرع عمر نشردارالفکر ، بیروت ) . ( 3 ) عقدالفرید ، ج 4 ، ص 257 ، ( دارالکتاب العربى ، بیروت ) . ( 4 ) صحیح بخارى ، ج 4 ، ص 206 ، باب مناقب المهاجرین و فضلهم ، ( دارالفکر ، بیروت ) . ( 5 ) تاریخ الطبرى ، ج 3 ، ص . 294 ( 6 ) تاریخ الطبرى ، ج 3 ، ص 295 ، ( مؤسسه الاعلمى للمطبوعات ، بیروت ) ، قریب به همین مضمون نیز در عقد الفرید ، ج 4 ، ص 256 ، ( دارالکتب العربى ، بیروت ) آمده است . ( 7 ) تاریخ الطبرى ، ج 3 ، ص 297 ( مؤسسه الاعلمى للمطبوعات ، بیروت ) . ( 8 ) عقدالفرید ، ج 4 ، ص 259 ، ( دارالکتب العربى ، بیروت ) تاریخ الطبرى ، ج 3 ، ص 297 تاریخ الخلفا ، ص 182 – 181 ، به تحقیق محمد محىالدین عبدالحمید ، ( نشر دارالجیل ، بیروت ) . ( 9 ) عقدالفرید ، ج 4 ، ص 259 تاریخ الطبرى ، ج 3 ، ص . 297 ( 10 ) همان . ( 11 ) تاریخ الطبرى ، ج 3 ، ص 297 ، ( مؤسسه الاعلمى للمطبوعات ، بیروت ) الکامل فى التاریخ ، ابن اثیر ، ج 2 ، ص 219 ، قصه الشورى ، حوادث سنه 23 عقدالفرید ، ج 4 ، ص 259 ، ( دارالکتاب العربى ، بیروت ) .