خانه » همه » مذهبی » در میان کارزار صفین، دو تن از فرماندهان سپاه معاویه کشف عورت کرده تا جان خویش را نجات دهند! آیا اگر امام علی(ع) در همان حال آنان را ‌کشته و نبرد را به نفع خویش خاتمه می‌داد، گناهی مرتکب می‌شد که از قتلشان صرف نظر کرد؟!

در میان کارزار صفین، دو تن از فرماندهان سپاه معاویه کشف عورت کرده تا جان خویش را نجات دهند! آیا اگر امام علی(ع) در همان حال آنان را ‌کشته و نبرد را به نفع خویش خاتمه می‌داد، گناهی مرتکب می‌شد که از قتلشان صرف نظر کرد؟!

جنگ صفین، از مهم‌ترین نبرد‌های امام علی(ع) بعد از رحلت پیامبر(ص) بود. حضرتشان برخلاف معاویه، خود مستقیماً وارد کارزار می‌شد و افرادی از سپاه دشمن را نیز به هلاکت رساند، اما در همین هنگامه از کشتن دو نفر خودداری کرد! عمرو بن عاص و بُسر بن أرطاة![1] این دو فردی که وقتی مرگ خود را قطعی دیدند، عورت خود را نمایان کرده و در پی این حرکت ناشایست، امام نگاه از آنها برگرداند:
الف. سپاه عراق هجوم آورد و به شامیان برخورد و افراد درگیر جنگ شدند، عمرو بن عاص با حمل پرچم حمله‌ور شده و این‌گونه رجز می‌خواند: «زره مرا بر پیکرم محکم کنید تا از هم جدا نشود، شما نیز پس از [ماجراى] طلحه و زبیر متّحد باشید. … دشمن را به ضرب شمشیر می‌زنم تا بازگردند، من چون براه افتم بسان مردی کهنسال و شگفتی‌آفرین باشم…».
امام على(ع) به مقابله او تاخت در حالی‌که این‌گونه رجز می‌خواند: «تمام گردن‌کشان و قوی‌دستان و بی‌خردان نیز، نیک دانسته‌اند، که من در شمشیر‌زنى، چابک و نام‌آورم، مردانه می‌کوشم و پیش‌قراولان دشمن را بر خاک می‌افکنم، اینها را با شمشیری انجام می‌دهم که کُندى نمی‌شناسد». سپس علی(ع) ضربتى بر عمرو زد و وى بر خاک افتاد، عمرو، پاى خود را بلند کرد تا عورتش آشکار شود و على(ع) روى برگرداند و از کشتن او منصرف شد.
سپاهیان گفتند: اى امیر مؤمنان! آن مرد را چه آسان از دست دادی؟! آن‌حضرت فرمود: «آیا می‏دانید او که بود؟» گفتند: نه. فرمود: «او عمرو بن عاص بود، [چون] عورت خود را به من آشکار نمود، من از او روى برگرداندم».[2]
این کردار عمرو بر شامیان گران آمد و معاویه در شعری او را بر این عمل سرزنش کرد.[3]
ب. بُسر به میدان آمد و جولان داد، اما از ترس على(ع) هیچ سخن نمی‌گفت. على(ع) به سوی او تاخت و بر او حمله کرد؛ به‌طوری که بُسر از اسب جدا شد و بر زمین افتاد. امام خواست او را بکشد. بُسر که مرگ را دید؛ هر دو پاى خود را بلند نمود و عورت خود را نمایان ساخت. چون چشم امام بر عورتش افتاد، روى بگردانید. بسر بلند شد تا بگریزد، کلاه‌خود از سرش افتاد و یاران امام او را شناختند و گفتند: یا امیر المؤمنین! او بُسر بن أرطاة است! حضرتشان فرمودند: «بگذارید برود! معاویه برای مردن بر بُسر اولویت دارد».
معاویه از آن حالت بُسر می‌خندید و چون بسر پیش او رسید، گفت: اشکال ندارد اى بُسر! سرت را بالا بگیر و خجالت نکش. عمرو عاص نیز دیروز رفتاری مانند تو داشت![4]
شاید این رفتار امام در مقابل این دو فرد جای سؤال داشته باشد، چون عمرو عاص از مهره‌های اصلی و سرشناس معاویه بود. او بعدها مالک اشتر نخعی، و محمد بن ابی‌بکر را نیز به قتل رساند، سال‌ها بر مصر حکومت کرد و به حکومت اموی، کمک کرد. بُسر نیز والی شهرهای مختلف اسلامی شد و شیعیان زیادی را به شهادت رساند.[5]
چرا امام در آن لحظه حساس، جامعه را از شرّ این دو عنصر فاسد و مفسد رها نکرد تا در آینده شاهد جنایت‌هایشان نباشیم؟ آیا نگاه به عورت دشمن در هنگام نبرد، شرعاً حرام بود که امام برای مرتکب نشدن گناه روبرگرداند؟ آیا ….؟
در این زمینه باید گفت آنها در موقعیتی نبودند که برای امام خطری را ایجاد کنند و حضرتشان برای نجات جان خویش ناچار به دیدن عورت آنان باشد. با این وجود چنین نگاهی در هنگامه نبرد – حتی در حال فرار دشمن – را نمی‌توانیم گناه به شمار آوریم که امام برای دوری از گناه اقدام به این کار نکردند، بلکه باید گفت که تنها «جوانمردی» ‌حضرتشان را وادار کرد که از آنان روی برگردانند.
امام اگر در آن حال، آنان را می‌کشت، اگرچه جامعه را از وجود افراد نابکاری پاک می‌کرد، اما همواره این انگ بر پیروان حضرتشان باقی می‌ماند که رهبرشان در نبردها اصول جوان‌مردی را رعایت نکرده است. امام با این رفتار خود، اگرچه این دو دشمن را نکشت، اما در عمل همان‌گونه که اکنون مشاهده می‌کنیم، با این جوان‌مردی آنان را رسوای تاریخ ساخت، حال آن‌که اگر آنان کشته می‌شدند ممکن بود بازماندگانشان نسبت به آن‌دو اسوه‌پردازی و شخصیت‌سازی کرده و چهره‌ای حق بجانب به خود گرفته و فتنه‌های جدیدی ایجاد کنند که چه بسا از جنایات بعدی آن دو خطرناک‌تر بود.
 

[1]. در برخی منابع، از این فرد با نام بسر بن أبی ارطاة نیز یاد شده است.
[2]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق، مصحح، هارون، عبد السلام محمد، ص 406- 407، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق. اصل ماجرا با تفاوت‌هایی در منابع دیگر نیز نقل شده است. به عنوان نمونه، ر.ک: ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج 3، ص 178، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق.
[3]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل،‏ ج 8، ص 60، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[4]. ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، ج 3، ص 105، بیروت، دار الاضواء، 1411ق.
[5]. مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الأمم، تحقیق، امامی، ابو القاسم، ج 1، ص 564، تهران، سروش، چاپ دوم، 1379ش.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد