«تَوَشُّح» در لغت از ماده «وشح»؛ به معنای آویختن حمایل (آنچه به شانه و پهلو آویزند[1]) و جامه به دوش افکندن است.[2] اما با توجه به اینکه روایات مربوط به توشّح، یک بحث شرعی و فقهی را پیش میکشند، لغتدانان و فقهای بزرگوار توشّح را به گونههای مختلف معنا کردهاند:
1. معروف فقها[3] و بیشتر ارباب لغت:[4] گذراندن یک طرف لباس از زیر بغل راست و افکندن آن بر دوش چپ، آنگونه که شخص مُحرم در احرام حج انجام میدهد.
2. افکندن لباس از شانه تا تهیگاه و بستن آن در وسط.[5]
3. برخی از اهل سنت: داخل کردن یک طرف لباس در زیر بغل راست و افکندن آن بر دوش چپ و طرف دیگر، زیر بغل چپ و افکندن آن بر دوش راست، سپس گره زدن آن دو به هم بر روى سینه.[6]
در روایات زیر توشّح به همان معنای معروف فقها و لغتدانان است؛ یعنی گذراندن یک طرف لباس از زیر بغل راست و افکندن آن بر دوش چپ.
امام صادق(ع) فرمود: «شایسته نیست که روى پیراهن، یک ملافه را به صورت توشّح آویزان کنی و نماز بخوانى. و شایسته نیست که روى پیراهن، یک ملافه را مانند لنگ حمام به کمر ببندى و نماز بخوانى. این گونه لباس، شیوه دوران جاهلیت بود».[7]
عمّار ساباطى، میگوید: از حضرت امام صادق(ع) پرسیدم؛ شخصى که امام جماعت براى گروهى است، آیا جایز است در هنگام امامت لباس را به صورت توشّح بپوشد؟ آنحضرت فرمود: «خیر، شخص با جماعت و گروهى نماز نخواند و حال آنکه روى لباسهایش، توشّح بپوشد، اگر چه لباسهایش زیاد هم باشند؛ زیرا امامى که اینگونه لباس پوشیده حق ندارد با مردم نماز جماعت بخواند».[8]
امام باقر یا امام صادق(ع) فرمود: «پوشیدن ردا و عبا بر روی توشّح، در نماز مکروه است و پوشیدن لباس به صورت توشّح بر روی پیراهن [نیز] مکروه است».[9]
از امام باقر و امام صادق(ع) سؤال کردند: علّت چیست که شخص نباید در حال نماز روى پیراهنش، لباس را به صورت توشّح بپوشد؟ فرمودند: «علّتش آن است که در نماز باید با تواضع و خوارى باشند و توشّح نشانه تکبّر و گردن فرازى است، از اینرو؛ در نماز جایز نیست این طور لباس بپوشید».[10]
از توشّح در بخشهای نماز[11] و حج[12] کتابهای فقهی بحث شده است. توشّح در حال نماز بهویژه براى امام جماعت کراهت دارد.[13] اما توشّح یکى از دو لباس احرام براى مُحرم جایز است.[14]
1. معروف فقها[3] و بیشتر ارباب لغت:[4] گذراندن یک طرف لباس از زیر بغل راست و افکندن آن بر دوش چپ، آنگونه که شخص مُحرم در احرام حج انجام میدهد.
2. افکندن لباس از شانه تا تهیگاه و بستن آن در وسط.[5]
3. برخی از اهل سنت: داخل کردن یک طرف لباس در زیر بغل راست و افکندن آن بر دوش چپ و طرف دیگر، زیر بغل چپ و افکندن آن بر دوش راست، سپس گره زدن آن دو به هم بر روى سینه.[6]
در روایات زیر توشّح به همان معنای معروف فقها و لغتدانان است؛ یعنی گذراندن یک طرف لباس از زیر بغل راست و افکندن آن بر دوش چپ.
امام صادق(ع) فرمود: «شایسته نیست که روى پیراهن، یک ملافه را به صورت توشّح آویزان کنی و نماز بخوانى. و شایسته نیست که روى پیراهن، یک ملافه را مانند لنگ حمام به کمر ببندى و نماز بخوانى. این گونه لباس، شیوه دوران جاهلیت بود».[7]
عمّار ساباطى، میگوید: از حضرت امام صادق(ع) پرسیدم؛ شخصى که امام جماعت براى گروهى است، آیا جایز است در هنگام امامت لباس را به صورت توشّح بپوشد؟ آنحضرت فرمود: «خیر، شخص با جماعت و گروهى نماز نخواند و حال آنکه روى لباسهایش، توشّح بپوشد، اگر چه لباسهایش زیاد هم باشند؛ زیرا امامى که اینگونه لباس پوشیده حق ندارد با مردم نماز جماعت بخواند».[8]
امام باقر یا امام صادق(ع) فرمود: «پوشیدن ردا و عبا بر روی توشّح، در نماز مکروه است و پوشیدن لباس به صورت توشّح بر روی پیراهن [نیز] مکروه است».[9]
از امام باقر و امام صادق(ع) سؤال کردند: علّت چیست که شخص نباید در حال نماز روى پیراهنش، لباس را به صورت توشّح بپوشد؟ فرمودند: «علّتش آن است که در نماز باید با تواضع و خوارى باشند و توشّح نشانه تکبّر و گردن فرازى است، از اینرو؛ در نماز جایز نیست این طور لباس بپوشید».[10]
از توشّح در بخشهای نماز[11] و حج[12] کتابهای فقهی بحث شده است. توشّح در حال نماز بهویژه براى امام جماعت کراهت دارد.[13] اما توشّح یکى از دو لباس احرام براى مُحرم جایز است.[14]
[1]. فرهنگ فارسی معین، واژه «حمایل».
[2]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 273، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش؛ فرهنگ لغت عمید، واژه «توشح».
[3]. فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ج 5، ص 275، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1416ق؛ کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج 4، ص 531، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1422ق؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 18، ص 238، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم، 1404ق.
[4]. «وَ هُوَ أن یُدْخِلَهُ تَحْتَ إِبْطِهِ الْأَیْمَنِ و یُلْقِیهِ عَلَى مَنْکِبِه الْأَیْسَرِ کَمَا یَفْعَلُهُ الْمُحَرِمُ»؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، منشورات دار الرضی، قم، چاپ اول، بیتا؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 2، ص 633، دار صادر، بیروت، چاپ سوم؛ واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شیری، علی، ج 4، ص 246، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1414ق؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 2، ص 423، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
[5]. «و التوشح و هو إرسال الرداء من العاتقین الى الکشحین و شده»؛ ابن فهد حلّی، جمال الدین احمد بن محمد، الرسائل العشر، محقق و مصحح: رجائی، سید مهدی، ص 68، انتشارات کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی قدس سره، قم، چاپ اول، 1409ق.
[6]. «ابن سیدة: و التوشُّح أَن یَتَّشِحَ بالثوب، ثم یُخرجَ طَرَفه الذی أَلقاه على عاتقه الأَیسر من تحت یده الیمنى، ثم یَعْقِدَ طرفیهما على صدره»؛ لسان العرب، ج 2، ص 633؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج 4، ص 246.
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 395 ، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[8]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 329، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 4، ص 396، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[9]. وسائل الشیعة، ج 4، ص 396.
[10]. علل الشرائع، ج 2، ص 329؛ وسائل الشیعة، ج 4، ص 398.
[11]. ر.ک: موسوی خویی، سید ابو القاسم، موسوعة الإمام الخوئی، ج 12، ص 426، مؤسسة إحیاء آثار الإمام الخوئی، قم، چاپ اول، 1418ق.
[12]. ر.ک: همان، ج 27، ص 447 و 451.
[13]. طباطبایی یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقی (المحشّی)، محقق و مصحح: محسنی سبزواری، احمد، ج 2، ص 358، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1419ق.
[14]. جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج 18، ص 238؛ العروة الوثقى (المحشّى)، ج 4، ص 671.