آنچه این کریمه در صدد بیان آن است، اثبات توحید افعالى و نفى استقلال پیامبر(ص) از خداوند در وجود و سایر شئون وجودى است. بنابراین، هیچگونه منافاتى با آیاتى که فاعلیت یا شفاعت و… را با اذن و اراده الهى، به خود آن بزرگوار نسبت میدهد و ما را به مراجعه به اولیاء الله از جمله پیامبر(ص) امر مینماید، ندارد؛ زیرا شفاعت، رفع حوایج و شفاى بیمار که از ایشان صادر میگردد بسان سایر افعال ایشان، در طول فاعلیت خداوند و با اذن و اراده او است.
در واقع، پیامبر(ص) با این کریمه و امثال آن، داعیه الوهیت یا ربوییت را از جانب خویش منتفى میداند. بر خلاف مسیحیت و غالیان که قائل به الوهیت مسیح(ع) و امام على(ع) هستند، یا آنان که صاحبان کلیسا را ربّ خود گرفته و بیانات آنها را بر حکم خداوند ترجیح میدهند.
بنابراین، اگرچه ما مأمور به مراجعه به این بزرگواران و احترام به ایشان هستیم، لکن هرگز نباید ایشان را تا مقام الوهیت یا ربوبیت بالا برده و همطراز خداوند قرار دهیم.
بهعلاوه؛ ما موظفیم از سیره ایشان درس گرفته و وجود و کمالات وجودى خود را عطیه الهى بدانیم، تا دچار غرور و استکبار نشویم.
در واقع، پیامبر(ص) با این کریمه و امثال آن، داعیه الوهیت یا ربوییت را از جانب خویش منتفى میداند. بر خلاف مسیحیت و غالیان که قائل به الوهیت مسیح(ع) و امام على(ع) هستند، یا آنان که صاحبان کلیسا را ربّ خود گرفته و بیانات آنها را بر حکم خداوند ترجیح میدهند.
بنابراین، اگرچه ما مأمور به مراجعه به این بزرگواران و احترام به ایشان هستیم، لکن هرگز نباید ایشان را تا مقام الوهیت یا ربوبیت بالا برده و همطراز خداوند قرار دهیم.
بهعلاوه؛ ما موظفیم از سیره ایشان درس گرفته و وجود و کمالات وجودى خود را عطیه الهى بدانیم، تا دچار غرور و استکبار نشویم.