خانه » همه » مذهبی » جنگ رواني از منظر قرآن و سيره نبوي

جنگ رواني از منظر قرآن و سيره نبوي

اشاره:

گاه ضربه‌ يك جنگ رواني برنده‌تر  و قوي‌تر از هر نوع بمب و جنگ سخت‌افزاري و نظامي است. اين نكته‌اي اجتناب‌ناپذير است كه براي نيل به مقصود سياسي، نظامي، اقتصادي، اجتماعي و يا هر نيت ديگر همواره بايد به جنگ رواني اهميت داد. اهميت اين مقوله بيش از يك بحث فرعي در استراتژي‌هاي مديريت استراتژيك در هر اقدام سياسي، نظامي و يا حتي فرهنگي و اجتماعي است.

 چه بسيار نبردهايي كه به وسيله حربه‌هاي رواني به پيروزي رسيده‌اند و چه بسيار نيروهاي توانمند نظامي و سياسي كه به وسيله جنگ رواني شكست خورده‌اند.

جامعه امروز ما نيز شاهد يكي از اين جنگ‌هاي رواني قدرتمندي است كه توسط برخي قدرت‌هاي بزرگ در زمينه انرژي هسته‌اي هدايت مي‌شود. اين جنگ رواني نه تنها مقوله انرژي بلكه مقولات بسيار ديگري را نيز نشانه گرفته تا انرژي هسته‌اي فقط راهي براي تحت فشار گذاشتن كشور ايران و تسلط همه‌جانبه از طريق تسلط انرژي بر ايران استوار گردد. در اين مقاله كوشش شده است كه به اهميت جنگ رواني از منظر قرآن و سيره نبوي پرداخته شود تا تصوير اين بحث بر خوانندگان روشن‌تر گردد و از طرفي فراموش نشود كه بسياري از حربه‌هاي دشمن حتي در اعماق تاريخ، جنگي رواني بوده كه به وسيله دشمنان اسلام طراحي گرديده و توسط رسانه‌هاي مختلف هدايت شده‌اند تا بتوانند به اهداف خود در زمينه‌هاي گوناگون برسند.
تاريخ جنگ رواني از تاريخ حيات بشر جدا نيست، اما هميشه با اين عنوان به كار گرفته نشده است و مانند ساير مفاهيم، در بستر تاريخ و همراه با مقتضيات زمان و مكان، متحول بوده و سير تطور خود را تا به امروز پيموده است، به گونه‏اي كه در عصر حاضر، با استفاده از فن‏آوري، بر پيچيدگي آن افزوده شده است.

در تعريف جنگ رواني، آمده است: «استفاده طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن براي نفوذ در خصوصيات فكري دشمن، با توسل به شيوه‏هايي كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي شود.»(1)

در قرآن كريم، آيات زيادي وجود دارد كه بيش‏تر آن‏ها ناظر به جنگ‏هاي صدر اسلام در عصر پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مي‏باشد.بخشي از اين آيات در مقام پاسخ‏گويي به جنگ رواني دشمن بوده و در صدد است كه آن‏ها را خنثي كند، بخش ديگري از آيات، كه جنبه تعرضي دارد، مي‏خواهد روحيه طرف مقابل را تحت تاثير قرار داده، به تسليم وادارد، بخشي ديگر از آيات نيز در زماني كه مسلمانان احساس‏ضعف و شكست مي‏كنند، درصدد تقويت روحيه آنان است.

با مطالعه سنت نيز مي‏توان روايات متعددي را در اين زمينه ذكر كرد. از مهم‏ترين روايات در اين باب، رواياتي است كه حاكي از جواز به كاربردن خدعه در جنگ است: «الحرب خدعه.‏»(2)

جنگ رواني از مصاديق بارز «خدعه‏» به معناي «مكر، حيله و فريب‏» است. (3)

در فقه اسلامي، خدعه در جنگ جايز است. علامه حلي در كتاب‏هاي تذكره و منتهي بر اين مطلب، ادعاي اجماع نموده است. (4)

رواياتي كه علماي اسلام براي جواز خدعه در جنگ بدان استدلال نموده‏اند، گوياي جواز جنگ رواني است.

پيامبراكرم(ص) با نقشي همه جانبه، كه در جنگ‏ها به كار گرفته بود، دگرگوني بزرگي در آيين نبردهاي جديد به وجود آورد.وي جنگ را به تمام جبهه‏ها كشاند و از هر سلاحي كه مي‏توانست‏بهره گرفت، هم‏چنان كه نبرد همه جانبه در تمام جبهه‏ها جريان داشت، «جنگ رواني‏» نيز با شدت مورد استفاده قرار مي‏گرفت. جنگ‏هاي مسلحانه نتيجه عوامل نظامي، اقتصادي و رواني است و به همين دليل به «نبرد همه جانبه‏» تعبير مي‏شود. (5)

قرآن كريم به مسلمانان ماموريت داده است تا كليه نيروها و امكاناتي را كه مي‏توان در راه جنگ و دفاع و رسيدن به قدرتي بازدارنده به خدمت درآورد، فراهم كنند: «و شما بر (مقابله) با آن‏ها، هر چه در توان داريد، از آلات جنگي و اسبان تازه نفس و آماده، براي تهديد و ترساندن دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم آوريد و بر ديگران كه شما بر دشمني آنان مطلع نيستيد و خدا به آن‏ها آگاه است نيز مهيا باشيد و…» (انفال 8، 60) مرحوم طبرسي در اين‏باره مي‏نويسد: «اطلاق آيه من قوه شامل انواع سلاح‏ها، افراد آموزش‏ديده، تاسيسات و آموزشگاه‏هاي نظامي، استحكامات، وحدت صفوف و نيروها، تلاش و تكاپوي ملي، رشد و قدرت و استقلال اقتصادي، موضع برتر سياسي، استحكام باورهاي ايدئولوژيك و بالاخره، هر آنچه از پشتوانه مادي و معنوي كه مي‏توان به خدمت جنگ درآورد، مي‏شود.»(6)

با توجه به گستره بحث «جنگ رواني در قرآن و سيره نبوي‏»، از ميان ابزارها و مكانيسم‏هاي جنگ رواني، در اين نوشتار، فقط موضوع «شايعه‏» مورد بررسي قرار مي‏گيرد.

تعريف شايعه

آنچه عموما «شايعه‏» ناميده مي‏شود، عبارت از شرح، پيش‏بيني و توصيف رخدادهايي است كه غالبا در قالب غيررسمي و تاييد نشده توسط منابع مسؤول شكل مي‏گيرد، ولي با اين وجود، از سوي بخش عظيمي از توده‏ها به طور جدي مورد قبول قرار مي‏گيرد.در مطالعه «شايعه‏» با دو تصور مختلف مواجه هستيم؛ برخي آن را يك پيام مي‏دانند كه از فردي به فرد ديگر انتقال مي‏يابد، با اين ملاحظه كه فرد آغازين زنجيره انتقال، يك شاهد عيني است كه گزارش او با حقيقت مطابق بوده و تحريف‏ها در فرايند انتقال صورت مي‏گيرد.عنصر اساسي و تحليل، همان گزارش، و مساله اصلي آن، بيان علت انتقال است.از آن‏جا كه حالت طبيعي ارتباطات، يك هنجار درست فرض مي‏شود، شايعه، يك حالت مرضي و نابهنجار به حساب مي‏آيد.برخي ديگر شايعه را ترسيم و نمايش مختصر يك واقعه تصور مي‏كنند كه در تعامل مردمي كه درگير حادثه‏اند، به طور فشرده بيان مي‏شود.در اين ديدگاه، عنصر تحليل، موقعيت و شرايط است و مساله اصلي معلوم كردن اين نكته است كه آن موضوع چگونه تفسير مي‏شود. (7)

آلپورت و پستمن در كتاب روان‏شناسي شايعه، «شايعه‏» را چنين تعريف مي‏كنند: «شايعه اصطلاحي است كه به يك انديشه واقعي معين و ارائه شده اطلاق مي‏گردد تا شنونده بدان باور يابد.شايد معمولا از فردي به فرد ديگر، از طريق كلمات شفاهي انتقال مي‏يابد، بي آن‏كه نياز به دليل و مدركي داشته باشد.» (8)

در تعريف ديگري آمده است: «شايعه، ترويج‏خبري ساختگي است و واقعيت ندارد و بر پايه بزرگ‏نمايي، رعب‏آفريني و يا تحريف استوار است، در بيان چنين خبري، جنبه كم‏رنگي از حقيقت و يا تفسيري خلاف واقع از خبري صحيح گنجانده شده است، هدف از پخش چنين خبري، تأثير نهادن بر افكار عمومي، ملي، جهاني و يا نوعي دستيابي به اهداف سياسي، نظامي و يا اقتصادي در قلمرو يك كشور يا جهان است‏.»(9)

شايعه مي‏تواند در زمينه‏هاي گوناگوني مانند جنگ، شورش‏ها و هيجانات، حوادث ناگوار، افزايش قيمت‏ها، روابط سياسي و مسائل اقتصادي بروز نمايد و از آن‏جا كه داراي زمينه‏ها و موضوع‏هاي خاصي است، توجه بدان موقتي است؛ در شرايط مساعد، ظهور مي‏كند و با فقدان شرايط از بين مي‏رود.شايعه لزوماً ساخته ذهن و خيال، دور از واقعيت و يا دروغ محض نيست، بلكه مي‏تواند در شكل‏گيري و انتشار، بعد كم‏رنگي از حقيقت را در خود داشته باشد.

در زبان قرآن، واژه‏هايي كه به نوعي مي‏توانند مفهوم شايعه (اخباري كه صحت و سقم آن به تاييد نرسيده است) را افاده كند، به چشم مي‏خورد. «خرص‏» ، «تقول‏» و «اختلاق‏» از اين نمونه‏ها هستند. «خرص‏» ، گفتاري است ‏بر اساس ظن و تخمين ساخته و پرداخته شود، خواه با واقعيت مطابق باشد يا خير. (10)

قرآن كريم مي‏فرمايد: «آنچه مي‏گويند از روي ناداني است و جز از روي خرص سخن نمي‏گويند.» (زخرف: 20) در آيه ديگري مي‏فرمايد: «مرگ بر خراصون؛ آنان كه به غفلت در جهل فرو مانده‏اند.» (ذاريات: 10- 11) از اين آيات برمي‏آيد كه عنصر اساسي خرص، ظن و گمان و زمينه مشوب به ناآگاهي است و خرص لزوما خلاف واقع نيست، از اين‏رو، تفسير خرص به «كذب‏» درست‏به نظر مي‏رسد.

كلمه «تقول‏» كه با لفظ «عليه‏» متعدي مي‏شود، به معناي نسبت دادن چيزي به كسي است، بدون هيچ‏گونه استناد و دليل.قرآن كريم مي‏فرمايد: «و اگر پيامبر برخي سخنان را از خود بر ما ببندد…» (الحاقه: 44) اين واژه‏ها نيز عبارت از بافتن سخنان و مطالبي است كه به تاييد نرسيده.

واژه «اختلاق‏» نيز معناي لفظ پيشين را دارد، در قرآن كريم آمده است: «ما در اين آخرين آئين، چنين سخني نشنيده‏ايم و اين جز بافته و پرداخته نيست.» (ص: 7) كلماتي نيز به فرايند شايعه‏پراكني و بعضاً به اهداف آن اشاره دارد، از آن جمله است: شيوع، اذاعه و ارجاف. «شيوع‏» و «اشاعه‏» به معناي پراكندن، گسترش و انتشار آمده است.از اين‏رو، مي‏گويند: «شاع الحديث و التسر و اشاعه صاحبه و رجل مشياع» (11) در قرآن كريم، در بيان ماجراي «افك‏» آمده است: «براي كساني كه دوست دارند درباره مؤمنان تهمت زنا شايع شود، در دنيا و آخرت، عذابي دردآور مهياست.» (نور: 19) واژه «اذاعه و ذيوع‏» به معناي ظهور و انتشار است.گويند: «رجل مذياع‏» ، يعني كسي كه راز را افشا مي‏كند و جمع آن «مذاييع‏» است.(12)

حضرت علي عليه السلام در وصف مؤمنان راه يافته مي‏فرمايد: «نه مفسده‏جو هستند و نه فتنه‏انگيز، نه در پي اظهار و اشاعه (فحشا) هستند و نه مردمي سفيه و لغوگو.»(13)

لفظ «اذاعه‏» علاوه بر معناي «انتشار و پراكندن‏» ، بر «اظهار» نيز دلالت دارد.قرآن كريم مي‏فرمايد: «و چون خبري، چه ايمني و چه ترس، به آن‏ها برسد، آن را درهمه جا اظهارمي‏كنند.» (نساء: 83) واژه «ارجاف‏» نيز – چنان‏كه پيش از اين گفته شد – به معناي اشاعه باطل و اخبار دلهره‏آور و نگران‏كننده است.اين كلمه در اصل به معناي اضطراب است، به اين دليل، به دريا «رجاف‏» گويند، زيرا در لرزش و جنبش است. «ارجاف مردم به چيزي‏» به معناي پخش اخباري است كه موجب پريشاني و سراسيمگي شود.بنابراين، واژه ارجاف به هدف شايعه‏پراكني نيز اشاره دارد.

قرآن كريم در سوره نور، نحوه انتقال و انتشار شايعه را (در حديث افك) چنين تشريح مي‏كند: «آن‏گاه كه سخن را از دهان يكديگر مي‏گرفتيد و چيزي بر زبان مي‏رانديد كه درباره آن هيچ نمي‏دانستيد، مي‏پنداشتيد كه كاري خرد و آسان است و حال آن‏كه نزد خدا كاري بزرگ بود.» (نور: 15) «تلقي‏» گرفتن سخني است كه ديگري گفته و تقييد آن به «السنه‏» براي دلالت‏بر آن است كه خبر مزبور بدون تحقيق و تدبر، زبان به زبان مي‏گردد.جمله «و تقولون بافواهكم‏» عطف بر جمله گذشته است و در حقيقت، تفسير آن محسوب مي‏شود. (14)

بنابراين، مي‏توان نتيجه گرفت كه «شايعه‏» خبري است كه زبان به زبان مي‏گردد و بدون هيچ‏گونه تفحص و تحقيق و حصول يقين از صحت‏يا سقم آن، به صورت شفاهي ميان افراد انتشار مي‏يابد و اگرچه به نظر خرد و آسان مي‏آيد، ولي مي‏تواند پيامدهاي گران و زيان‏باري براي جامعه داشته باشد.

پيشينه شايعه در اسلام

در تاريخ اسلام نيز آن‏جا كه ابهام و اهميت رخدادي قطعي بود، شايعات رواج و قوت مي‏گرفت.چون جنگ بدر با پيروزي مسلمانان خاتمه يافت، پيامبر اكرم(ص)، زيد بن حارثه و عبدالله بن رواحه را از اثيل به مدينه فرستاد تا اين خبر را به مردم برسانند.آن‏ها روز يكشنبه و در نيمروز به مدينه رسيدند و در دره عميق از هم جدا شدند.عبدالله در محله بالاي مدينه و زيد در محله پايين به خانه انصار سر مي‏زدند و مي‏گفتند: اي گروه انصار، شما را مژده باد به سلامت رسول خدا و كشته و اسيرشدن مشركان! عتبه و شيبه و پسران ربيعه و دو پسر حجاج، ابوجهل، ابوالبختري، زمعه بن اسود و اميه بن خلف كشته شدند و سهيل بن عمرو و گروه زيادي به اسارت درآمدند! بچه‏ها از پي عبدالله بن رواحه حركت مي‏كردند و فرياد مي‏كشيدند: «ابوجهل بدكار كشته شد.»

زيد نيز چون به مصلي رسيد، پيام را ابلاغ كرد. مردم حرف زيد را باور نمي‏كردند و مي‏گفتند زيد گريخته است.اين حرف مسلمانان را به خشم آورد و ترسيدند.مردي از منافقان به اسامه بن زيد گفت: پيامبر شما و همراهانش كشته شده‏اند.مرد ديگري از منافقان به ابوالباب گفت: ياران شما چنان پراكنده شده‏اند كه هرگز جمع نخواهند شد. بيش‏تر اصحاب محمد(ص) و خود او كشته شده‏اند.نشانه قتل محمد، شتر اوست كه زيد بر آن سوار است و آن را مي‏شناسيم، زيد هم گريخته است و از ترس نمي‏فهمد كه چه مي‏گويد.

اسامه پسر زيد مي‏گويد: نزد پدر آمده پرسيدم: اين‏كه مي‏گويي راست است؟ زيد گفت: آري، به خدا راست است، پسركم! از اين‏رو، اسامه نزد آن منافق برگشت و گفت: تو از كساني هستي كه نسبت‏به پيامبر صلي الله عليه وآله و مسلمانان شايعه‏پراكني مي‏كنند.چون رسول خدا بيايد، گردنت را خواهد زد.منافق گفت: اين چيزي بود كه من از مردم شنيده بودم. (15)

در ماجراي مذاكرات صلح حديبيه، پيامبر(ص) نيز متقابلا نمايندگاني به سوي قريش فرستاد تا هدف آن حضرت را كه زيارت خانه خدا بود، بي‏پرده به سران شرك ابلاغ كنند.نخست‏خراش بن اميه خزاعي مامور ابلاغ پيام گرديد، اما آنان شتر او را پي كردند و نزديك بود او را بكشند كه با وساطت‏خويشان او، نجات يافت.بدين‏روي، پيامبر(ص)، كه جدا مي‏خواستند مشكل را از راه مذاكره و دگرگون ساختن افكار سران قريش حل كنند، براي بار دوم تصميم گرفتند كسي را به نمايندگي اعزام كنند كه دست او به خون قريش آلوده نباشد. اين ماموريت متوجه عمر بن خطاب شد، اما او به دلايل و بهانه‏هايي از اين كار امتناع ورزيد و پيشنهاد كرد كه عثمان بن عفان اين كار را بر عهده گيرد.از اين‏رو، عثمان راهي مكه شد و در پناه ابان بن سعيد بن عاص وارد شهر گرديد.قريش به عثمان اجازه طواف كعبه دادند.اما از بازگشت عثمان جلوگيري كردند تا شايد در اين مدت، راه حلي پيدا كنند.بر اثر تاخير نماينده پيامبر، هيجان و اضطراب عجيبي در ميان مسلمانان پديد آمد و شايعه قتل عثمان به شدت در ميان طرفين در منطقه رواج يافت و منجر به موضع‏گيري نظامي پيامبر گرديد.از اين‏رو، شرايط مساعدي پديد آمد و شايعه مزبور قوت گرفت. ابهام و اهميت موضوع، دو عامل اساسي رواج و انتشار شايعه گرديد. (16) بنابراين، براي تكميل فرايند شايعه و انتشار آن در سطحي مطلوب، بايد انگيزه‏هاي رواني به ايجاد و استمرار آن كمك نمايد. (17)

انواع شايعه

تلاش‏هاي زيادي از سوي پژوهشگران براي تقسيم شايعات صورت گرفته، اما به دليل آن‏كه روابط اجتماعي به هم پيوسته و انگيزه‏هاي دروني جوامع متفاوت است، نمي‏توان تقسيمي فراگير به دست داد كه در همه‏جا نافذ و قابل انطباق باشد. بدين‏روي، زاويه نگرش به شايعات و تقسيم آن‏ها، گاه از حيث موضوعي است كه شايعات درباره آن پرداخته مي‏شود و گاه به انگيزه‏هايي است كه در وراي آن وجود دارد و گاهي نيز به عامل زمان و يا آثار و نتايج اجتماعي كه در مردم به جاي مي‏گذارد. بيساو،  با توجه به عامل زمان، سعي كرده است‏ شايعات را در سه دسته عمده تقسيم‏بندي كند:(18)

الف.شايعات خزنده: شايعاتي هستند كه به آرامي منتشر مي‏شوند و مردم آن را به طور پنهاني به يكديگر منتقل مي‏كنند و مطالبي كه در جامعه عليه مسؤولين آن، براي مشوه ساختن چهره نظام پخش مي‏گردند، از اين‏گونه شايعات هستند.

ب.شايعات تند و سريع (آتشين) : شايعاتي هستند كه چون آتش به خون مي‏زند.اين نوع شايعات در زماني كوتاه گروه وسيعي را تحت پوشش مي‏گيرند.آنچه درباره حوادث و فجايع و پيروزي‏ها و شكست‏هاي بزرگ در زمان جنگ منتشر مي‏شوند، از اين‏گونه شايعات است.

ج.شايعات غوطه‏ور (غواص) : اين‏گونه شايعات هرگاه شرايط را مساعد بيابند، قوت مي‏گيرند.در غير اين‏صورت، مستتر مي‏گردند تا بار ديگر موقعيت فراهم شود.اخبار و مطالبي كه در جنگ‏ها درباره آلوده‏سازي آب‏ها، وحشي‏گري دشمن در برخورد با زنان و كودكان پخش مي‏شود، از اين نوع شايعات هستند.

علاوه بر اين، تقسيم‏هاي ديگري نيز براي شايعات وجود دارد: 1.شايعات توهم‏انگيز  2.شايعات رؤيايي  3.شايعات وحشت  4.شايعات نجوايي  5.شايعات معين  6.شايعات غير معين.

در سيره نبوي، شايعاتي از هر دسته را مي‏توان يافت.نمونه‏اي از شايعات خزنده را در «حديث افك‏» مشاهده مي‏كنيم.اين شايعه براي جريحه‏دار ساختن نزاهت و طهارت اهل‏بيت عليهم السلام پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) و به دست عوامل مرموز رواني (حزب نفاق) ساخته و پرداخته گرديد و به تدريج، موجي از هيجان و اضطراب را در جامعه اسلامي پديد آورد.اين جريان در بازگشت از جنگ «بني مصطلق‏» (مريسيع) در ماه شعبان سال ششم هجري روي داد آن وضعيت پر بيم و اضطراب با نزول آيات الهي به سر آمد و قرآن با قاطعيت كم نظيري با منافقان برخورد كرد. (19)

«كساني كه آن دروغ بزرگ را ساخته‏اند، گروهي هم‏فكر و مرتبط از شمايند.مپنداريد كه شما را در آن شري بود.نه، خير شما در آن بود.هر مردي از آن‏ها بدان اندازه از گناه كه مرتكب شده است، به كيفر مي‏رسد و از ميان آن‏ها، آن‏كه بيش‏ترين بهتان را بر عهده دارد، به عذابي بزرگ گرفتار شود.چرا هنگامي كه آن بهتان را شنيديد، مردان و زنان مؤمن به خود گمان نيك نبردند و نگفتند كه اين تهمتي آشكار است؟ چرا چهار شاهد بر ادعاي خود نياوردند؟ پس اگر شاهداني نياورده‏اند نزد خدا در زمره دروغ گويانند.اگر فضل و رحمت‏خدا در دنيا و آخرت ارزانيتان نمي‏بود، به سزاي آن سخنان كه مي‏گفتيد، شما را عذابي بزرگ مي‏رسيد.آن‏گاه كه آن سخن را از دهان يكديگر مي‏گرفتيد و چيزي بر زبان مي‏رانديد كه درباره آن هيچ نمي‏دانستيد، مي‏پنداشتيد كه كاري خرد و آسان است و حال آن‏كه نزد خدا كاري بزرگ بود.» (نور: 11- 15) از جمله شايعات تند و شديد كه در زماني كوتاه، گروه وسيعي را زير پوشش گرفت و انفعال و اضطراب فوري ايجاد كرد، شايعه قتل پيامبر (صلي الله عليه وآله) در نبرد احد بود. در اين نبرد، ابن قميئه ليثي به مصعب بن عمير پرچمدار سپاه اسلام، حمله آورد و پس از زد و خوردي شديد، او را به شهادت رساند و به گمان اين‏كه پيامبر را كشته است، فرياد برآورد: «پيامبر را كشتم!» (20)

اين خبر دروغ به سرعت ميان دو طرف درگير انتشار يافت و قريش يك‏صدا فرياد مي‏زدند: «محمد به قتل رسيده است!» در نتيجه، دشمن جرات يافت و لشكر قريش موج آسا به حركت درآمد.از سوي ديگر، روحيه مجاهدان مسلمان نيز به شدت تضعيف گرديد.حزب نفاق، كه در هر صحنه منتظر فرصت جهت تخريب و تضعيف است، به انتشار اين خبر دامن زده، گفتند: اگر او پيامبر بود، كشته نمي‏شد.به آيين نخست‏خود (جاهليت) بازگرديد! تا آن‏جا كه برخي از مسلمانان به يكديگر گفتند: كاش در اين‏جا كسي بود كه ما او را نزد عبدالله بن ابي مي‏فرستاديم تا او از ابوسفيان برايمان امان بگيرد. انس بن نضر چون اين سخن را شنيد، با ناراحتي گفت: اگر محمد(ص) كشته شده است، خداي محمد(ص) كه كشته نشده، برخيزيد و در همان راهي كه محمد(ص) كشته شد، شما هم جنگ كنيد! سپس سر به سوي آسمان بلند كرد و گفت: بار خدايا، من از اين سخن ناهنجار اينان به درگاه تو پوزش مي‏طلبم و از آن بيزارم.آن‏گاه به ميدان آمد و مردانه جنگيد تا كشته شد.(21)

از سوي ديگر، اين شايعه چنان در گروهي از صحابه همچون عثمان و عمر مؤثر واقع شد كه فرار را ترجيح داده، بي‏درنگ رو به هزيمت نهادند و تا سه روز معلوم نشد كه به كجا فرار كرده‏اند. انس چون بر عمر و طلحه بن عبيدالله گذشت، با ناراحتي پرسيد: براي چه اين‏جا نشسته‏ايد؟ گفتند: رسول خدا كشته شد. انس گفت: پس از مرگ پيامبر زندگي را چه سود؟ …برخيزيد و به ميدان رويد تا شما هم چون او به شهادت رسيد.(22)

قرآن كريم ضمن آياتي، پرده از اين شايعه و آثار تخريبي آن برمي‏دارد.(23)

نوع ديگر شايعات، شايعات غوطه‏ور است كه از شيوه كر و فر پيروي مي‏كند و هر از چندي كه موقعيت مناسب مي‏باشد سربرمي‏آورند و به تحريك و تخريب مي‏پردازند تا اراده‏ها را سست و دشمن را در ديده رزمندگان، بزرگ و شكست‏ناپذير جلوه دهند. تاريخ غزوات پيامبر(ص) آكنده از اين‏گونه شايعات است كه غالبا به وسيله گروه‏هاي سست عنصر حزب نفاق، به ويژه «مرجئون‏» در سطح صفوف رزم انتشار مي‏يافت و تخم يأس و ترس را در دل‏ها مي‏پراكند.در ذيل، نمونه‏هايي از اين شايعات را ملاحظه مي‏كنيد:

جنگ بدر

– «منافقان و آنان كه در دل بيماري دارند، گفتند: اينان را دينشان فريفته است‏.»(24) (انفال: 49) – آن‏ها كه در دل مرضي دارند، مي‏بيني كه به دوستي با آنان (يهود و نصارا) شتاب مي‏كنند و مي‏گويند: مي‏ترسيم كه مبادا در گردش روزگار به ما آسيبي برسد.» (مائده: 52)

جنگ احد

– پيش از جنگ احد، عباس، عموي پيامبر (صلي الله عليه وآله) ، خبر تجهيز سپاه قريش را بي‏درنگ به مدينه فرستاد و پيك او در قبا، نامه را به پيامبر داد.هنوز پيامبر به مدينه نيامده بود كه يهوديان و منافقان در مدينه شايع كردند كه خبر خوشي براي پيامبر نرسيده است: (25) «آنان‏كه از جنگ باز ايستادند و درباره برادران خود گفتند كه اگر سخن ما را شنيده بودند، كشته نمي‏شدند.» (آل عمران: 168) «مي‏گفتند: اگر يقين داشتيم كه جنگي در مي‏گيرد، با شما مي‏آمديم‏» (آل عمران: 167)

جنگ احزاب

– «خدا و پيامبرش «جز فريب به ما وعده‏اي نداده‏اند.» (احزاب: 12) – «و گروهي از آنان گفتند: اي مردم يثرب، اين‏جا جاي ماندنتان نيست.بازگرديد و گروهي از آن‏ها از پيامبر رخصت مي‏طلبيدند و مي‏گفتند: خانه‏هاي ما را حفاظي نيست.خانه‏هايشان بي‏حفاظ نبود، مي‏خواستند بگريزند. (احزاب: 13) – سلمان فارسي مي‏گويد: در جنگ احزاب، آن‏گاه كه مشغول حفر خندق بودم ناگهان با سنگي روبه‏رو شدم كه كار را بر من دشوار كرد؛ كلنگ در آن كارگر نبود.رسول خدا كه در آن نزديكي بود، پيش آمد و كلنگ را گرفت و به سنگ زد و برقي زد.از ضربه دوم و سوم نيز برقي جست و سپس سنگ شكست.سلمان پرسيد: يا رسول‏الله، اين برق‏ها چه بود؟ فرمود: تو هم ديدي؟ گفتم: آري فرمود:

جرقه اول، كليد فتح يمن بود.جرقه دوم، كليد فتح شام و مغرب زمين، جرقه سوم، كليد فتح مشرق و ايران زمين بود كه خدا به من عنايت نمود» (26)

اي سلمان، اين‏ها نشانه فتوحاتي است كه پس از من، خداوند براي شما خواهد گشود. شام فتح خواهد شد…و هيچ كس را ياراي ستيز با شما نخواهد بود.يمن نيز براي شما فتح خواهد شد و خاور هم براي شما گشوده خواهد گشت و خسروپرويز پس از فتح كشورش كشته خواهد شد.سلمان گويد: همه اين‏ها را ديدم. (27)

پيامبر اين سخنان را هنگامي فرمود كه مي‏ديد چه ترس و بيمي مسلمانان را فرا گرفته است.

جنگ تبوك

– «و اگر به تو مصيبتي رسد، مي‏گويند: ما چاره كار خويش پيش از اين انديشيده‏ايم.» (توبه: 50) – «و بعضي از ايشان پيامبر را مي‏آزارند و مي‏گويند: او به سخن هر كس گوش مي‏دهد (او گوش است)» (توبه: 61) – گفتند: «در هواي گرم به جنگ نرويد.» (توبه: 81) – عبدالله بن ابي، كه به همراه گروهي از منافقان از حركت‏خودداري كرد، گفت: محمد مي‏خواهد با اين سختي و در هواي گرم و سرزمين دور با روميان نبرد كند.آن هم با سپاهي كه تاكنون كسي مانندش را نديده است.گويي محمد جنگ با روميان را ساده پنداشته است.به خدا، گويا مي‏بينم كه فردا اصحاب محمد همگي به بند اسارت درآيند. (28)

– منافقان نيز به پيروي از سركرده خويش، همين شيوه را در پيش گرفتند و گفتند: مي‏پندارند جنگ با روميان مثل جنگ با ديگران است! به خدا قسم، فردا شما را به ريسمان، بسته خواهيم ديد.وديعه بن ثابت هم گفت: نمي‏دانم چرا قرآن‏خوانان ما از همه شكم باره‏تر و به هنگام جنگ ترسوترند! (29)

جنگ حنين

 در آغاز جنگ حنين كه مسلمانان غافلگير شدند، به هزيمت رفتند.ظاهرا كار به زيان آن‏ها مي‏نمود.منافقان كفر و كينه دروني را آشكار ساختند.ابوسفيان گفت: اينان تا كرانه دريا عقب خواهند نشست.كلده بن حنبل به او گفت: دهانت را ببند، سروري قريش براي من از رياست‏بر «هوازن‏» بهتر است.سهيل بن عمرو گفت: محمد و يارانش اين شكست را چگونه جبران خواهند كرد؟ ! (30)

برخي نيز شايعات را براساس موضوع آن‏ها طبقه‏بندي كرده‏اند.بر اين اساس، هرگروه از شايعات را، كه حول موضوع خاصي دور مي‏زند، در دسته‏اي جدا قرار مي‏دهند.موضوعات دامنه گسترده‏اي دارند و از مسائل جنسي و بيماري گرفته تا سياست، روابط خارجي و اقليت‏ها را شامل مي‏شود.اين شيوه مي‏تواند فايده زيادي داشته باشد، زيرا تقريبا همه شايعات را شامل مي‏شود. (31)

در يك تقسيم‏بندي ديگر، انگيزه‏هاي رواني محور قرار گرفته‏اند.شايعاتي كه بر اين اساس دسته‏بندي مي‏شوند، بسته به انگيزه‏ها باهم تقاوت دارند كه مي‏توان آن‏ها را در سه شاخه قرار داد:

1.شايعات رويايي كه آكنده از خيالات و آرزوها هستند

2.شايعات خيالي و موهوم كه در پي ايجاد ترس و وحشت و اضطراب هستند

3.شايعات تفرقه‏انگيز، كه ايجاد بدبيني متقابل در نيروها مي‏كنند. (32)

اهداف شايعات

اهداف شايعات در جنگ را مي‏توان به طور كلي در چند مورد خلاصه كرد:

الف.گسيختگي و شكست رواني

ب.استتار اطلاعات

ج.تحقير منابع خبري

د.دست‏يابي به حقايق. (33)

بنابراين، انتشار شايعات در جنگ با توجه به چنين كاركردهايي، مي‏تواند نقش تعيين كننده‏اي در جنگ ايفا نمايد.در سير غزوات پيامبراكرم صلي الله عليه وآله، گاه شاهد به كارگيري ماهرانه شايعات به عنوان ابزار جنگ رواني هستيم و اين مي‏رساند كه آن حضرت در چهارچوب خط مشي پايدار «دعوت – هدايت‏» و در پرتو حفظ موجوديت نظام و امنيت ملي، اساسا جنگ و ابزار كارآمد آن را استثنايي از اصل نيرنگ و فريب دانسته‏اند، زيرا: «ان الحرب خدعه‏» (34) بر اين پايه، از عواملي كه اتحاد احزاب مانند يهود بني‏قريظه، مشركان مكه، قبايل غطفان و فزاره را در جنگ خندق متلاشي ساخت و به موقعيت تهديد كننده و بحراني خاتمه بخشيد، انتشار شايعاتي بود كه با مشورت و درايت پيامبر توسط نعيم ابن مسعود به اجرا درآمد.نعيم گويد: به پيامبر عرض كردم: اي رسول خدا، هر فرماني كه مي‏خواهي بده تا من بدان اقدام كنم، زيرا نه قوم من و نه هيچ كس ديگري از اسلام من اطلاع ندارند.پيامبر فرمودند: «تا آنجا كه بتواني ميان نيروهاي دشمن اختلاف و پراكندگي بينداز.» نعيم، كه سابقه دوستي با بني‏قريظه داشت، به نزد آن‏ها آمد و مورد استقبال قرار گرفت.به دنبال ماموريت موفقيت‏آميز نعيم بن مسعود از هم گسيختن صفوف دشمن، مدد الهي نيز فرود آمد.هوا به يكباره دگرگون شد.باد و توفاني شديد همراه با سرماي سخت وزيدن گرفت، ديگ‏هاي غذا را برانداخت، خيمه‏ها را از جا كند و آتشي برجا نگذارد.احزاب به ستوه آمدند و نمي‏توانستند تشخيص دهند كه به كدام طرف بايد بروند.بدين‏روي شتابان پا به گريز نهادند. (35)

پخش شايعات گاه چنان مؤثر مي‏افتد كه به فروپاشي كامل نيروهاي مقابل مي‏انجامد، تا جايي كه حتي حاضر مي‏شوند به عنوان ستون پنجم دشمن عمل كرده، نظام ارتش را مختل سازند.اين اقدامات مي‏تواند سير تحول جنگ را به كلي دگرگون سازد.معاويه پس از رويارويي نظامي با سپاه امام حسن عليه السلام اين سياست را اتخاذ كرد. او با سران سپاه امام علي مكاتبه كرد و آنان را تطميع نمود.به آنان نوشت: حسن بن علي با من صلح مي‏كند.او به عوامل جنگ‏رواني نيز دستور داد تا اين شايعه را در همه جا پخش كنند، چون نيروهاي امام عليه السلام به فرمان‏دهي عبيدالله بن عباس در منطقه مسكن و در برابر سپاه معاويه قرار گرفتند، معاويه شبانه به عبيدالله پيام فرستاد و گفت: حسن با من درباره صلح مراسله كرده و اختيار به من سپرده است.بدين‏گونه، او را تطميع كرد و به جانب خود متمايل ساخت.پس از عبيدالله، قيس بن سعد زمام فرمان‏دهي را به دست گرفت و آنان را به صبر و ثبات فرا خواند.در اين هنگام، بسر بن ارطاه از سوي معاويه به سوي لشكر امام آمد و گفت: واي بر شما! اين فرمانده شماست كه دست‏بيعت‏به ما داده و امام شما، حسن نيز با ما صلح كرده است.پس براي چه خود را به كشتن مي‏دهيد؟ سرانجام، چنان نيروهاي امام حسن عليه السلام تضعيف شدند كه بعضي از سران سپاه فرار كرده، به معاويه پيوستند و حتي گروهي اعلام آمادگي كردند امام مجتبي عليه السلام را در بند تحويل معاويه دهند و در چنين موقعيت‏بحراني، امام مجتبي مجبور شدند از در صلح درآيند. (36)

تأثير شايعات

بدون ترديد، شايعات با توجه به نوع آن‏ها و انگيزه‏هايي كه مي‏آفرينند، تأثير فراواني در روحيه شهروندان و رزمندگان مي‏گذارند.براي مثال، شايعه قريب‏الوقوع بودن صلح – چنان‏كه ذكر شد – روح سستي و عدم فداكاري را ميان نيروهاي رزمي مي‏پراكند و يا شايعاتي كه با انتشار خبر شكست، رعب و هراس ايجاد مي‏كنند، تحريك كننده بوده، روحيه شكست‏پذيري را دامن مي‏زنند و به لحاظ تاثير فوق‏العاده شايعات درآشفته ساختن افكار عمومي‏وفروپاشي نيروهاي رزمي، قرآن كريم هرجا سخن از شايعه به ميان مي‏آيد، با قاطعيت تمام با آن برخورد كرده و كيفري سخت‏براي‏آن مقرر مي‏دارد.پيش از اين به نمونه‏هايي اشاره شد. (37)

به طور كلي، تاثيرات شايعه در جامعه بدين شرح است:

1.گسترش ناامني، ترس و اضطراب؛ 2.ايجاد تفرقه و رويارويي بين اقشار جامعه؛ 3. به خطر افتادن امنيت عمومي جامعه؛ 4.انحراف افكار عمومي، 5.مصروف شدن نيروي مردم براي انتقال و گسترش شايعه، هرچند ناخودآگاه باشد؛ 6.ايجاد بدبيني و سلب اعتماد مردم از مسؤولين؛ 7.حاكم شدن خستگي روحي، ياس و بي‏تفاوتي در جامعه؛ 8. نفوذ و حضور تدريجي دشمنان در جامعه به شكلي غيرمحسوس؛ 9.كاهش اعتماد مردم به وسايل ارتباط جمعي داخلي و نهادهاي رسمي؛ 10.برهم زدن تعادل حركت‏به سمت مطلوب در زمينه‏هاي گوناگون.

عوامل مؤثر در ترويج‏ شايعه

عواملي كه در ترويج ‏شايعه مؤثرند، به اختصار عبارتند از:

1.ميزان اهميت موضوع در جامعه

2.موقعيت و اوضاع و احوال مناسب

3.ابهام در خبر يا موضوع

4.اطلاعات و اخبار متناقض

5.شدت هيجانات و تشنج‏هاي عاطفي

6.خلا اطلاعات.

بدون شك اين سلاح خطرناك، در جايي كارگر خواهد افتاد كه اوضاع نفساني ايمان، تسليم و تقوا رو به ضعف گذارد.به اين لحاظ، ترفندهاي عوامل رواني حزب نفاق در ميان مسلمانان مدينه كه در معرض آموزش‏هاي تعالي آفرين و مستقيم پيامبر قرار داشتند و ايمان، تسليم و تقوا را بر رفتارهاي خويش حاكميت‏بخشيده بودند، نه تنها تأثير نداشت، بلكه نتيجه معكوس به دنبال داشت: «كساني كه منافقان و عوامل رواني دشمن (در جنگ بدر صغرا) به آنان گفتند: مشركان براي جنگ با شما گرد آمده‏اند، از آن‏ها بترسيد اما اين سخنان بر ايمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و چه نيكو ياوري است. (آل عمران: 173) در مقابل، شايعه‏سازي و تبليغات عوامل رواني حزب نفاق بر افرادي كه در آن پايه از ايمان و آگاهي نبودند، كاملا مؤثر بوده از اين‏رو، قبايل باديه‏نشين اطراف مدينه، مانند غفار، اشجع و اسلم، كه تحت تأثير تبليغات منافقان قرار گرفته بودند، دشواري راه و سختي سفر برايشان قابل تحمل نبود و گفتار پيامبر در آنان، تحركي ايجاد نمي‏كرد.از اين‏رو، به حضور پيامبر آمدند و از شركت در جهاد پوزش طلبيدند: «گروهي از باديه‏نشينان پوزش طلب از شركت در جهاد نزد تو آمدند تا به آنان اذن داده شود.» (توبه: 90) در بررسي شايعه، بايد مواردي همچون علت انتشار شايعه، انگيزه‏هايي كه تحليل شايعه توسط شايعات ديگر توجيه مي‏شود، قوانين حاكم بر ساخت‏شايعه و نحوه انتشار آن مورد توجه قرار گيرد.بي‏ترديد، پرداختن به هرگونه تجزيه و تحليل درباره شايعه، مستلزم آگاهي از اين مطالب و مبادي است تا با تطبيق آن‏ها بر پديده شايعه، به يك ارزيابي درست دست‏يابيم.

قرآن كريم تجزيه و تحليل اخبار و گزارش‏هاي واصله از سوي منابع غير متعهد را يك اصل لازم‏الاجرا دانسته، پيش از حصول اطمينان از صحت و سقم گزارش، از دست زدن به هرگونه اقدام، موضع‏گيري و تلاش نهي نموده است.از اين اصل در قرآن كريم با واژه «تبين‏» و يك روايت «تثبت‏» تعبير شده است: «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد، اگر فاسقي برايتان خبري آورد، تحقيق كنيد تا مبادا از روي ناداني به مردمي آسيب برسانيد، آن‏گاه از كاري كه كرده‏ايد، پشيمان شويد.» (حجرات: 6) «فاسق‏» كسي را گويند كه طاعت و تعهدي نسبت‏به حق ندارد و «نبا» خبر مهم و معتنابه را گويند و «تبين‏» نيز كه با «ابانه‏» و «استبانه‏» مترادف است، به معناي روشن ساختن و ايضاح است.از اين‏رو، امر به تبيين در واقع، نهي از ترتيب اثر دادن به گزارش‏هاي تاييد نشده و اقدام بر آن اساس است. (38)

مفسران درباره اين آيه گفته‏اند كه اين آيه درباره وليد بن عقبه بن ابي معيط است كه از سوي پيامبر مامور جمع‏آوري ماليات (زكات) از قبيله «بني‏مصطلق‏» گرديد. افراد قبيله وقتي از ورود نماينده پيامبر مطلع شدند، با خوشحالي به استقبال او شتافتند، ولي از آن‏جا كه ميان آن‏ها و وليد در جاهليت، خصومت‏شديدي بود و يا بر اثر تصور غلط، كه آن‏ها قصد كشتن او را دارند، از انجام ماموريت‏خودداري كرده به مدينه بازگشت و به پيامبر گزارش داد كه آن‏ها از آيين اسلام برگشته‏اند و از پرداخت زكات خودداري كردند و قصد داشتند خون او را بريزند.پيامبر سخت‏خشمگين شدند و مسلمانان در آستانه اتخاذ تصميمي جدي بودند كه آيه مزبور نازل شد. (39)

بنابراين، براي جلوگيري از زيان‏هاي جبران‏ناپذير و خطرهاي بزرگ، اسلام دستور به تحقيق و تبيين داده است و تنها گزارش كساني را مورد اعتماد دانسته كه حالت‏خداترسي دروني آنان را به عدالت‏يا وثوق سوق داده باشد.از همين رو، برخي موضوعات، شهادت چهار و يا دو عامل – آن هم با شروطي خاص – براي اثبات صحت گزارش، لازم دانسته است تا از بروز هرگونه خطر احتمالي جلوگيري نمايد.

مقابله با شايعات

شايعات تاثير فراواني در روحيه ملي هر جامعه‏اي دارد و در هنگام جنگ به دليل زيان‏هاي بزرگي كه بر جبهه داخلي وارد مي‏آورند، اهميت‏بيش‏تري مي‏يابند.

آشكار ساختن حقايق و گزارش‏هاي صحيح و هماهنگي دستگاه‏هاي دولتي، مادام كه با آگاهي كافي از خطر و اهميت‏شايعات و انگيزه‏هاي پشت پرده همراه نباشد و در محو شايعات مؤثر نخواهد بود. (40)

موارد ذيل براي مقابله با شايعات كارساز است:

1.ايمان و اعتماد به بيانيه‏ها و گزارش‏هاي رسمي

2.ارائه حساب شده حقايق و واقعيت‏ها در سطح وسيع براي پركردن خلا خبري، مشروط بر حذف جزئياتي كه ممكن است دشمن از آن‏ها بهره‏برداري كند

3.اطمينان و اعتماد به فرماندهان و رهبران و مجموعه نظام حكومتي

4.ايجاد فرصت‏هاي كار، اشتغال و توليد، زيرا خستگي، كسالت و بيكاري، زمينه مناسبي براي تكوين، ترويج و پذيرش شايعات است.

5.كشف تبليغات دشمن و مبارزه با عوامل شايعه‏پراكن داخلي. (41)

پيش‏گيري

در تعاليم و آموزه‏هاي ديني، راه‏هاي گوناگوني براي پيش‏گيري مقابله و محو شايعات ارائه شده است كه در ذيل، به برخي از آن‏ها اشاره مي‏شود:

الف.تشكيك: پيش از اقدام به تجزيه و تحليل شايعه، بايد در حدي منطقي نسبت‏به آن، موضع ترديد و شك در پيش گرفت، آن را جزمي و قطعي تلقي نكرد و به يك‏باره به قبول و نشر آن اقدام نكرد.قرآن كريم در پي انتشار «حديث افك‏» مي‏فرمايد: «چرا هنگامي كه آن بهتان را شنيديد، مردان و زنان مؤمن به خود گمان نيك نبرديد و نگفتيدكه اين‏تهمتي‏آشكاراست؟» (نور: 12) بنابراين تشكيك به عنوان يك رفتار معقول، اولين گام در برخورد با هر شايعه و زمينه‏ساز ورود به مدخل تحليل و تبيين است.

ب.سكوت: ابتدايي‏ترين شكل انتقال شايعه، دهان به دهان گشتن آن و سپس انتشار در سطح وسيع است. (43)

از اين‏رو، براي جلوگيري از فراگيرشدن شايعه در مقياسي دامنه‏دار، بايد آن را در نقطه آغاز سركوب و زنجيره انتقال آن را قطع كرد.

قرآن كريم در ادامه بيان «حديث افك‏» اين راه را پيش‏رو مي‏گذارد. «چرا آن‏گاه كه اين سخن را شنيديد، نگفتيد: ما را نشايد كه آن را باز گوييم‏» (نور: 16) اين آيه لحن توبيخ‏آميز دارد و به آن دليل، مسلمانان را به اظهار اين گفته (اين تهمتي بزرگ است) فرا مي‏خواند كه از آگاهي يافتن از حقيقت امر، معذور و ناتوان نبودند. (44)

از اين‏جا، مي‏توان نتيجه گرفت عامل مهمي كه موجب بروز و رفتار «تشكيك‏» و «سكوت‏» مي‏شود، حاكميت‏حالت نفساني «تقوا» بر روند پاسخ‏دهي آدمي است.هسته اوليه تقوا، عبارت از پروا گرفتن از نفس كار زشت و پليدي است.آن‏گاه پروا گرفتن از آثار و عواقب سوءكار زشت‏به ميان مي‏آيد.سرانجام، پاييدن خويشتن از خشم خدا، عذاب آخرت و آثار و عواقب شوم كار زشت و پليدي. (45)

انعطاف

يكي از اهداف دشمن از پخش شايعات تهاجمي، ايجاد دامي براي دست‏يابي به اخبار و اطلاعات خطير و تعيين‏كننده و استفاده از آن‏ها در وارد ساختن ضربه‏هاي مؤثر و كاري است.بدين منظور، از شايعاتي كه مي‏تواند سازمان نيروهاي رزمي را دست‏خوش هرج و مرج و آشفتگي سازد، انتشار و اشاعه خبر انهدام مركز فرمان‏دهي و هدايت عمليات است كه از يك سو، به منظور فروپاشي روحيه رزمي و از سوي ديگر، براي دست‏يافتن به آخرين اطلاعات واقعي و از زبان طرف درگير صورت مي‏گيرد.اين شيوه در جنگ احد نقش داشت و دشمن شايع كرد كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) كشته شد. اين شايعه به سرعت‏بين صفوف مسلمانان رخنه كرد و موقعيت را به سود دشمن تغيير داد.آنان از هر سو، رو به گريز نهادند.مردم از كنار پيامبر مي‏گذشتند و به آن حضرت توجهي نمي‏كردند.پيامبر آنان را از پشت‏سر فرا مي‏خواند، آن‏ها بدون اعتنا تا «مهراس‏» گريختند.چون پيامبر در دامنه كوه به ايشان رسيد، گرد او جمع شدند و ياري‏اش كردند.كعب بن مالك گويد: «من كه در دامنه كوه بودم، اولين كسي بودم كه پيامبر را، با آن‏كه كلاهخود بر سر داشت، شناختم و فرياد كشيدم: اين رسول خداست كه زنده و سرپاست، ولي پيامبر دست‏خود را روي دهان خويش گذاشتند و به من اشاره نمودند كه ساكت‏باشم.سپس زره جنگي مرا كه زرد بود، خواستند آن را پوشيدند و جامه جنگي خود را بيرون آوردند و من پوشيدم. (46)

بنابراين، پيامبر بر آن بود كه دشمن را از نيل به هدف خويش – يعني اطلاع از زنده بودن پيامبر – ناكام گذارد.آيه‏اي كه در بحبوحه جنگ احد بر رسول گرامي خدا نازل شد، همين آهنگ را دارد: «جز اين نيست كه محمد پيامبري است كه پيش از او نيز پيامبراني ديگر بوده‏اند.آيا اگر او بميرد يا كشته شود، شما به آيين نخست‏خود باز مي‏گرديد؟ هر كه بازگردد، هيچ زياني به خدا نخواهد رسانيد.خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.» (آل عمران: 144) ملاحظه مي‏شود كه قرآن كريم با ظرافت تمام، واقعيت‏خبر (زنده بودن پيامبر) را به كلي پنهان داشته، هيچ‏گونه اطلاعاتي در اين زمينه نمي‏دهد، بلكه با انعطاف به مطلب ديگر و گشودن بحث در آن وادي، نهايت درايت را ايجاد زاويه انحرافي در برابر شايعه مي‏داند و مي‏فرمايد: محمد تنها فرستاده‏اي از سوي خدا براي ابلاغ پيام اوست. اگر به مرگ يا شهادت درگذرد، باز شما به آيين جاهليت رجوع مي‏كنيد؟ شما را نشايد كه ايمانتان را به حيات او گره زنيد، چه آن‏كه زمام امور به دست‏خدا و آيين او جاوادنه است.

حتي آن‏گاه كه مشركان صحنه جنگ را ترك گفته، آهنگ مكه داشتند، هنوز هم حقيقت‏براي سپاه قريش در پرده ابهام بود.ابوسفيان پس از اظهار خوشحالي از اين پيروزي و وعده جنگ در سال بعد، پرسيد، اي عمر، تو را به دينت‏سوگند مي‏دهم كه راست‏بگويي، آيا محمد را كشته‏ايم؟ وي پاسخ داد: هرگز، او هم اكنون گفتار تو را مي‏شنود.ابوسفيان گفت: تو پيش من راست‏گوتر از ابن قميئه‏اي.ابن قميئه به او گفته بود كه پيامبر را كشته است. (47)

بدين‏سان، پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن كريم با كياست كامل مانع از اطلاع دشمن بر اسرار نظامي مسلمانان شدند.

در پايان، اشاره به سخن ويرجيل، شاعر رومي سده اول پيش از ميلاد در مورد شايعه و سرعت انتقال آن بجاست. وي مي‏گويد: «اي شايعه، هيچ شيطان ديگري از تو سريع‏تر و تندتر نيست، تو با هر حركتي كه به جلو مي‏روي و پيشرفت مي‏كني، قدرت ويران كننده و تخريبي بيش‏تري به دست مي‏آوري!» (48)

نویسنده: حسن فراهاني

پي‏نوشت‏ها:

1- جان ام كالينز، استراتژي بزرگ، كورش بابندي، تهران، دفتر مطالعات وزارت خارجه، 1370، ص 478

2- محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 32، ص 617، روايت 483، باب 12

3- قاموس المنجد، ماده خدع

4- محمدحسن نجفي، جواهرالكلام، چاپ 3، تهران، دارالكتاب الاسلاميه، 1362، ج 21، ص 80

5- مصطفي طلاس، پيامبر و آئين نبرد، ترجمه حسن اكبري مرزناك، مؤسسه انتشارات بعثت، بي‏تا، ص 515 و 516

6- فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، به تصحيح رسولي محلاتي و يزدي طباطبايي، چاپ دوم، بيروت، دارالمعرفه، 1988، ج 4، ص 852- 853 و نيز طباطبايي، ج 9، ص 1149- 1175

7- david l. sill (ed), international encyclopedia of the social sciences (u.s.a, 1972), vol. 13, pp. 576-577.

8- the psychology of rumor (alport andpostman, new york, 1948), ix,x,xi.

9- مختار التهامي، الراي العام و الحرب النفسيه، مصر، دارالمعارف، 1967، ج 1، ص 102- 106

10- ر.ك.به: راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، مصر، مطبعه الميمنيه، 1324 ه.

11- ر.ك.به: جارالله زمخشري، اساس البلاغه، تحقيق عبدالرحيم محمود، بي‏تا

12- ابن فارس، معجم مقائيس اللغه، تحقيق‏عبدالسلام‏محمدهارون، دارالكتب‏العلميه

13- نهج‏البلاغه، خطبه 103

14- طباطبايي، تفسير الميزان، ج 15، ص 92

15- واقدي.ج 1، ص 114- 115

16- واقدي، پيشين، ج 2، ص 600- 603

17- صلاح نصر، الحرب النفسيه معركه الكلمه و المعتقد، قاهره، دارالقاهره، 1967، ج 1، ص 319- 320

18- جهت اطلاع بيش‏تر ر.ك.به:

s.a.bysow, geruchts, koiher, yiertejahrschrift fur sozideogie, 1928)

19- واقدي، پيشين، ج 2، ص 426- 436

20- واقدي، پيشين، ج 1، ص 232

21- طبرسي، پيشين، ج 2، ص 849

22- ابن هشام، سيره، ج 1، ص 88

23- ر.ك.به: آل عمران: 153- 155

24- ر.ك.به: جلال‏الدين سيوطي، الدر المنثور، ج 3، ص 91

25- واقدي، پيشين، ج 1، ص 204

26- ابن هشام، پيشين، ج 3، ص 230

27 الي 30- واقدي، پيشين، ج 2، ص 450/ج 3، ص 955- 966/ص 1003- 1004/ج 1، ص 910- 911

31- ج ا.اروينگ، روانشناسان كانادايي در سال 1943 شايعات مربوط به جنگ را به شش مورد تفكيك كرده است.

j. a: iruing, the psychological analysis of wartime rumor patterhs in canada, 1943, 3/40-44.

32- صلاح نصر، پيشين، ج 1، ص 325- 329

33- همان، ص 335- 337

34- محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 33، ص 331، روايت 56، باب 22

35- جهت اطلاع بيش‏تر: واقدي، پيشين، ج 2، ص 480- 487

36- ابن ابي الحديد، شرح نهج‏البلاغه، به تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، چاپ دوم، بيروت، دارالكتب العربيه، 1967، ج‏16، ص‏42

37- ر.ك.به: احزاب: 60- 61 و نور 11- 20

38- محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، چاپ دوم، بيروت، مؤسسه‏الاعلمي‏للمطبوعات، 1393 ق، ج 8، ص 311

39- طبرسي، پيشين، ج 9، ص 198

40- صلاح نصر، پيشين، ج 9، ص 399- 402

41- صلاح نصر، ج 1، ص 407- 408

42- محمدبن ادريس حصاص، احكام القرآن، بيروت، دارالكتب العلميه، 1400 ق، ج 5، ص 245

43- ر.ك.به: نور: 15

44- فخر رازي، التفسير الكبير، چاپ سوم، بيروت دارالاحياء التراث العربي، بي‏تا، ج 23، ص 181

45- جلال‏الدين فارسي، فلسفه انقلاب اسلامي، تهران، اميركبير، 1368، ص 41

46- همان، ص 42

47- واقدي، پيشين، ج 1، ص 293- 294

48- koehig fredrick, “rumer in the market place” aubm house (pubishing company, 1985),p.183.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد