خانه » همه » مذهبی » ویژگی های ایمان و مؤمنین در قرآن و سنّت

ویژگی های ایمان و مؤمنین در قرآن و سنّت

چکیده

موضوع این مقاله پیرامون «ویژگی­های ایمان و مؤمنین در قرآن و سنّت» است. در عصر حاضر، حرکت به سوی پیشرفت و تکنولوژی باعث شده که انسان­ها به صورت ناخودآگاه از اصل و منبع خود دور شوند، و واژه­ی دین و ایمان و اسلام، تنها، به شکل ظاهری و سطحی، آن هم به‌طور موقّت، مورد استفاده­ی افراد قرارگیرد، در حالی که باطن و محتوای دین هنوز به‌طور کامل بررسی نشده است.

در این پژوهش، تلاش شده تا اندازه­ای حقیقت ایمان و ویژگی­های مؤمنین و صفاتی که داشتن آن لازمه­ی هر مسلمانی است، روشن شود. در ادامه، با بیان ماهیّت ایمان، فرق آن با اسلام، رابطه­اش با عمل، و مهم­تر از آن، ارتباط مستحکمی که با ولایت (امامت) دارد، به تقسیم‌بندی فصول پرداخته و به پاره­ای از ویژگی­های انسان مؤمن از دو بُعد فردی و اجتماعی اشاره شده است.
در این پژوهش، از کتب روایی، مانند: اصول کافی، کنز العمّال، غررالحکم، نهج البلاغه و … از کتب اخلاقی، مانند: صفات و علامات  متقّین در خطبه­ی حضرت امیرالمؤمنین، قطره­ای از دریا، جلوه­های لاهوتی و … و نیز از کتب تفسیری، همچون تفسیر نمونه استفاده شده است.
روش تحقیق در این جا، اسنادی و مدارکی (دینی)، ماهیّت آن، نقلی و توصیفی، و روش جمع‌آوری آن کتابخانه­ای می­باشد. لازم به ذکر است در قسمت­هایی از تحقیق، برای بیان هرچه بهتر مطلب، از اظهار نظرهای شخصی نیز استفاده شده است.

مقدّمه
حمد و سپاس مخصوص خداست؛ به اندازه‌ی تمام حمد و سپاسی که مقرّب­ترین فرشتگان و بهترین خلایق و پسندیده­ترین ستایشگران نزد او انجام می­دهند.[1] ایمان، یعنی اعتقاد قلبی به خدا و تصدیق فرشتگان. ایمان، تنها ادّعا و شعار نیست، که هرکس بتواند از عهده­ی آن برآید، بلکه معرفت قلبی و شناخت تعهّدآور، شرط اوّل آن است. ایمان، یعنی این‌که آدمی بتواند تمام بت­های جاندار و بی‌جان را از سریر دل به زیركشیده، خدای یکتا را باور آورد و فضای جان خویش را تنها به حضرت جانان بسپرد و بر پایه­ی چنین اساسی، قول و فعل خویش را سامان دهی نماید، بر پایه­ی چنین اعتقادی سخن بگوید، و به تناسب این اعتقاد و ادّعا اهل عمل باشد و از خود فریبی و ادّعای ایمان بی­بنیان پرهیز کند.
فهم این معنی برای اهل نظر روشن است، لیکن بیان تفصیلی آن،  همگان را از اشتباه در می­آورد و راه راست ایمان و خداپرستی را از تاریکی­ها و و کدورت­های اوهام و برداشت­های ناروا روشن می­کند.[2] لذا امیرالمؤمنین در پاسخ کسی که از او سؤال کرد: ایمان چیست؟ چنین بیان داشتند:
«الایمان معرفة بالقلب و اقرارٌ باللّسان و عملٌ بالأرکان»؛ ایمان دارای سه پایه است. یکی از آن­ها شناخت و اعتقاد قلبی و واقعی به دین اسلام است؛ دوم، اظهار مسلمان بودن به وسیله­ی زبان؛ و سوم، عمل کردن به دستورات دینی.
اهمیّت این موضوع را به خوبی می­توان در آیات قرآن و هم چنین توصیه­ها و تأکیدهای فراوان پیامبر و اهل بیت: مشاهده کرد. همه­ی این دستورات پلی خواهد بود برای رسیدن به جامعه­ی فاضله؛ جامعه­ای که در ابتدا افراد آن از نور ایمان بهره­مند شوند و سپس جامعه­ی جهانی را برای پذیرایی از دستورات آخرین کتاب آسمانی، توسّط تنها منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عجّل الله تعالي فرجه) آماده کنند.

ماهیّت ایمان

ایمان، اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین، و یقین به درستی اندیشه یا امری است.[3] )… وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ…(.[4] «ولیکن خدا به لطف خود مقام ایمان را محبوب شما گردانید و در دل­ها نیکویی را بیاراست و کفر و فسق معصیت را زشت و در نظرتان منفور ساخت… .»
و این خداوند است که ایمان به خدا و تصدیق و باور اندیشه­های وحیانی را برای اهل ایمان محبوب و دوست داشتنی قرار می­دهد، و خانه­ی دل مؤمنان را به نور ایمان زینت می­بخشد، و در پرتو چنین توفیقی،کفر و شرک و فساد و تباهی‌گری را مکروه و ناپسند قرار می‌دهد. با استفاده از این آیه­ی کریمه، ایمان، شوینده­ی کدورت کفر و شرک و فساد و گناه از آینه­ی دل مؤمن است.[5] با توجّه به مطالب فوق، در این فصل سعی بر آن شده که به ماهیّت ایمان، چیستی و حقیقت آن در ابعاد گوناگون پرداخته شود.

حقیقت ایمان

ایمان از موضوعاتی است که از جهات مختلفی مورد توجّه صاحب نظران و اندیشمندان اسلامی قرار گرفته است. از نگاه دینی، ایمان ترجمان باور معنوی و اعتقاد قلبی انسان مؤمن به لوازم ایمان است.[6] ایمان، تسلیم توأم با اطمینان خاطر است. قرآن مجید، ایمان به معنی اعتقاد را تأیید نمی­کند، بلکه بهترین معنای آن همان تسلیم است؛ زیرا می­بینیم آنان را که اعتقاد دارند، ولی تسلیم عقیده­ی خویش نیستند، کافر می­شمارد.[7] نمونه­هایی از این مطلب را در سرگذشت پیشینیان مشاهده می­کنیم.
در قرآن، درباه­ی فرعون و قوم او آمده است:
)وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ([8] «با آن که پیش نفس خود به یقین دانستند [معجزه­ی خداست]، باز از کبر و نخوت و ستمگری، انکارآن کردند. بنگر تا عاقبت آن مردم ستمکار فاسد به کجا انجامید.»
شیطان به خدا عقیده داشت، می­گفت: )…خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ…([9] و )…رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي…(.[10] او خدا را خالق خود می­دانست و او را «ربّ» خطاب می­کرد، به معاد نیز عقیده داشت، لذا می­گفت: «تا روز قیامت مهلتم ده»: )قَالَ أَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(.[11] هم چنین به پیامبران معتقد بود و می­دانست به بندگان مخلص راهی ندارد و نمی­تواند آنها را بفریبد: )إِلاَّعِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ(.[12] با این همه، خداوند درباره­اش فرمود: )…أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ(.[13] پس ایمان به معنی اعتقاد و تصدیق نیست و گرنه می­بایست این اشخاص مؤمن باشند. ایمان، به معنی تسلیم است و مؤمن کسی است که به حق تسلیم باشد و تسلیم با عمل توأم است و بدون آن مصداق ندارد.[14]

تعریف ایمان

رسول اکرم 6 فرمودند: «الایمان معرفة بالقلب و قول باللّسان و عملٌ بالأرکان»؛ ایمان شناخت با دل است و گفتن با زبان و عمل با ارکان است.
از این روایت چنین استفاده می­شود که ایمان دل، زمانی ارزش دارد که با انکار زبان مواجه نشود، و هم چنین، ایمان دل، زمانی ارزنده است که با طغیان و سرکشی در عمل مواجه نگردد. اگر دل بود، زبان هم معترف باشد و بدن هم انجام وظیفه کند. مجموع این سه امر، ایمان است. این مطلب در کتب روایی و قرآن نیز آمده است؛[15] به این معنی که هرکس می­خواهد ایمان، به معنای تعالیم قرآن داشته باشد، باید در دلْ مؤمن و به زبانْ مقّر باشد و در مقام عمل هم وظایف لازم را انجام دهد.
قرآن در این زمینه می‌فرماید: )قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ  تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ…(.[16] «گروهی از بادیه­نشینان گفتند که ما ایمان آورده­ایم. ای پیامبر! به آن­ها بگو: شما ایمان نیاورده­اید، لیکن بگویید اسلام آورده­ایم، و هنوز ایمان در قلب­های شما وارد نشده است… .»

ایمان و اسلام

«اسلام»، شکل ظاهری و قانونی دارد و هرکس شهادتین را بر زبان جاری کند، در مسلک مسلمانان وارد و احکام اسلام بر او جاری می­شود، ولی ایمان یک امر واقعی و باطنی است و جایگاه آن، قلب آدمی است، نه زبان و ظاهر او.[17] امام محمّدباقر 7می‌فرمایند: «اَلایمانُ ما کانَ فی قَلبِ، وَ اَلاسلامُ ما عَلَیهِ التَناکِحُ و التوراثُ وَ حُقِنَت به الدِّماءُ، و الایمانُ یُشرکُ الاِسلامُ لا یُشرِکُ الایمان»؛[18] «ایمان آن است که در قلب باشد و اسلام آن است که ازدواج و ارث‌بَری وابسته بدان است و خون­ها با آن محفوظ می‌ماند. ایمان همیشه با اسلام شریک است، امّا اسلام همیشه همراه و شریک ایمان نیست.»[19] امام علی 7می‌فرماید: «قال لی رسول الله 6: یا علی! اُکتُب! فقلتُ ما اَكْتُبُ؟ فقالَ: اُکتُب: بِسم الله الرَحمن الرَحیم، الاِیمان ما وَقَر فِی القُلوبِ وَ صَدَقَتهُ الاعمالِ، وَ الاسلامِ ما جَری عَلَی اللِّسانِ و حَلَت بِهِ المُناکِحة»؛[20] «پیامبر خدا به من فرمود: علی! بنویس. عرض کردم: چه بنویسم؟ فرمود: بنویس: بِسمِ الله الرَحمن الرَحیم، ایمان آن است که در دل­ها جای گیرد و درستی آن با عمل ثابت شود و اسلام آن است که بر زبان گذرد و با آن پیوند زناشویی حلال گردد.»[21] رسول خدا 6 در مورد حقیقت ایمان می­فرمایند: «اِنَ لِکُلِ شَیءٍ حَقِیقَةِ، وَ ما بَلَغَ عَبدِ حَقِیقَةِ اَلِایمانِ حتی یعلمُ اَن ما اَصابَهُ لَم يكن لِیَخطِئَهُ وَ ما اَخطاه لَم یَکُن لِیُصیبَهُ»؛[22] «هر چیزی حقیقتی دارد. هیچ بنده­ای به حقیقت نرسد مگر آن که بداند آن‌چه به او رسیده نمی­توانست نرسد، و آن‌چه به او نرسیده نمی‌توانست برسد.»[23]

ایمان و عمل صالح

در آیات زیادی، دنبال کلمه­ی )آمَنُو(، عمل صالح اضافه شده است. بر این اساس، درباره­ی ایمان و عمل صالح، چند نکته را مورد توجّه قرار مي‌دهیم.
1.  با اشاره به آنچه گفته شد، ایمان، یک ایده و حالت درونی است که تا آثار آن در اعمال و رفتار آشکار نگردد، چندان کارایی ندارد. به همین جهت، در قرآن کریم هرجا سخن از ایمان به میان آمده، دنبال آن عمل صالح مطرح گردیده است.
حضرت محمّد 6می­فرمایند: «الایمانُ قَرنیان لایَصلِح کُلُّ واحِد مِنها الّا مَعَ صاحِبِهِ»؛ «ایمان و عمل قرین یکدیگرند و هیچ یک از آن­ها بدون دیگری نیست.»[24] 2.  ایمان توأم با عمل صالح، در زندگی فردی و اجتماعی، دارای آن چنان نقش تعیین کننده و سرنوشت‌سازی است که خداوند در 102 جای قرآن کریم آن را مطرح نموده است، از آن جمله )وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍإِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ(.[25] 3. دامنه­ی عمل صالح به قدری وسیع است که ممکن است همه­ی انواع اعمال و رفتارهای مثبت و سازنده­ی علمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و … را در برگیرد.
از مجموع آیات قرآنی که در این باره آمده است، می­توان عمده‌ترین ویژگی­های «عمل صالح» را این‌گونه استخراج و بیان نمود:
الف: در قدم اوّل، آن عمل انگیزه­ی خدایی داشته و انسان به منظور اطاعت خدا آن را انجام دهد.
ب: نفع و نتیجه­ی عمل، در جهت رفاه و رشد بندگان خدا نمودار گردد.
ج: نفس عمل را جوان­های پاک و انسان­های صالح، «عمل شایسته و مطلوب» بدانند.
د: عمل، پویایی، گستردگی و استمرار داشته باشد.
درباره­ی عمل صالح، یعنی عمل مطلوب و مفید و مثبت و سازنده­ی مادّی و معنوی، این نکته­ی بسیار مهم را نیز باید بدانیم، نه تنها پاداش عمل صالح در آخرت و بهشت عاید انسان می­گردد، بلکه در دنیا هم شامل حالش می­شود.[26] همان‌طور که قرآن‌کریم، خطاب به پیامبر اکرم6فرمود: )مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ  لِّلْعَبِيدِ(؛[27] «هرکس کار نیکی کند بر نفع خود، و هرکه بد کند بر ضرر خویش کرده است؛ خدا، هیچ بر بندگان ستم نخواهد کرد.»

ایمان و ولایت

اثبات و اعتقاد به ارتباط وجودیِ موجودات و انسان به عالم غیب و این که خلقت بدون هدف واقعی نبوده و راه رسیدن به آن هدف را فقط مبدأ جهان و انسان باید نشان دهد (با دلایل عقلی)، تسلیم شدن در برابر خداوند و تمام شؤون ربوبی او و نیز تسلیم شدن در مقابل وسایط فیض و مظاهر صفاتش را می‌طلبد. این دو، از یکدیگر قابل انفکاک نيستند و کسی که به ربوبیّت خداوند اقرار و اعتقاد دارد، بايد به مظاهر ربوبیّت تشریعی او نیز اقرار و اعتقاد داشته باشد. در غیر این صورت، به تعبیر قرآن کریم، از کفّار محسوب گردیده و مستحق عذاب و حرمان الهی   است:[28] )…إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَ يُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللّهِ… وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا(؛ «به راستی، کسانی که به خداوند و پیامبرانش کافرند و می­خواهند بین خداوند با پیامبرانش جدایی افکنند و می‌گویند: به بعضی (خداوند) ایمان می­آوریم و به بعضی دیگر(پیامبرانش) کفر می­ورزیم و (با این عملشان) می­خواهند راهی دیگر را انتخاب کنند، آنان کافران حقیقی هستند. و برای کافران، عذابی سخت دردناک مهیّا  ساخته­ایم.»
بنابراین، راه دیگری وجود ندارد.کسانی که به ربوبیّت خداوند شهادت داده و اقرار نموده‌اند، پیامبران و اوصیای آنان را نیز قبول کرده­اند. در غیر این صورت، ایمانشان به خداوند نیز متزلزل است. به جهت این پیوند عمیق، پیامبران نیز بايد به خود به عنوان مظهر ربوبیّت الهی ایمان آورده و به آن اقرار نمایند: )آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ…(؛[29] «پیامبر به آن­چه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ایمان دارد.»
گذشته از این، در روایاتی که درباره­ی ارکان اسلام آمده است، ولایت به صورت برجسته مطرح شده است و هیچ امری قابل مقایسه با آن شمرده نشده است.[30] امام محمّد باقر7 فرمود «اسلام روی پنج  پایه‌ی نماز و زکات و روزه و حج و ولایت است، و چنان­که برای ولایت (در روز غدیرخم یا در عالم میثاق) فریاد زده شد، برای هیچ چیز دیگر فریاد زده نشد»؛[31] زیرا ولایت است که تمامی زوایای زندگی انسان را به عالم ربوبی و غیب پیوند می­دهد و بدون آن، اسلام محض و تسلیم واقعی در وجود آدمی تحقّق نخواهد یافت.[32] قابل ذکر است که در قسمتی از دعای جامعه­ی کبیره این چنین آمده است: «السّلام علیکم یا اهل بیت النبوّة و موضع الرّسالة… و ابواب الایمان…»[33] و در قسمتی از دعای ندبه می­خوانیم که حضرت رسول6 می­فرمایند: «… اَنَا مَدینَة العِلم و عَلِیُ بابُها فَمَن اَرادَ المَدِینَه وَ الحِکمَة فَلَیاتها من بابها…»؛[34] «… من شهر علمم و علی دروازه­ی آن. هرکه اراده­ی ورود به این شهر و حکمت را دارد، پس از درش  درآید… .»
پس ایمان در­هایی دارد که ورود به آن، تنها از این طریق پذیرفته است و آن حضرات ائمّه­ی معصومین:می­باشند و هر در دیگری بايد به این درهای مقدّس منتهی گردد، و هرکسی هر عبادتی را به جا آورد، در صورتی که از طریق این خاندان نباشد، آثار ایمان که قبولي آن و ترفیع مقام و عبادت كننده… باشد بر آن مترتّب نخواهد شد.[35] بنابراین، مؤمن، یعنی شیعه­ی اثنی عشری. پس اگر کسی چنین اعتقادی (ولایت) را دارا بود و اقرار نمود، او مؤمن است.[36]

ویژگی­های فردی مؤمنین

در ابتدای سوره­ی مؤمنون می‌خوانیم، )قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ(؛ یعنی: «مؤمنان رستگار شدند.» و این نشان دهنده­ی سرنوشت لذّت بخش و پرافتخار مؤمنان است. در حقیقت،  افراد پیروزمند، موانع را از سر راه برمی­دارند و راه خود را به سوی مقصد می­شکافند و پیش می­روند. البته، رستگاری، معنای وسیعی داردکه هم پیروزی­های مادّی را شامل می­شود و هم معنوی را، و در مورد مؤمنان، هر دو بُعد منظور است.
پیروزی و رستگاری دنیوی در آن است که انسان، آزاد، سربلند، عزیز و بی­نیاز زندگی کند. و این امور، جز در سایه­ی ایمان امکان‌پذیر نیست. رستگاری آخرت نیز در این است که در جوار رحمت پروردگار، در میان نعمت­های جاویدان، در کنار دوستان شایسته و پاک، و در کمال عزّت و سربلندی به سر بَرَد.[37] برای رسیدن به این سعادت و کامیابی لازم است که انسان مؤمن، دارای خصوصیات و ویژگی­هایی باشد که مسیر منتهی شونده به رستگاری را به سلامت طی‌کند.
در آیات زیادی، ویژگی­ها و صفات مؤمنین راستین و حقیقی تحت عناوینی همچون: پرهیزگاران، عبادالرحمان، متوکّلان، انسان­های شایسته و اولوالالباب، در عباراتی کوتاه بیان شده  است.
در این قسمت سعی شده به ویژگی­های مؤمنان از بُعد فردی و نیز از بُعد اجتماعی اشاره شود. هم­ چنین در روایاتی از پیامبر اکرم و ائمّه­ی معصومین : به بیان ویژگی­های انسان مؤمن پرداخته شده است.

1-  ارتباط با خدا

یکی از مهم‌ترین ویژگی­های پرهیزگاران برپا داشتن نماز است.
نمازی که رمز ارتباط با خداست، مؤمنانی را که به جهان ماورای طبیعت راه یافته­اند در یک رابطه­ی دایمی و همیشگی با آن مبدأ بزرگ آفرینش نگه می‌دارد. آنها تنها در برابر خدا سر تعظیم خم می­کنند، و تنها تسلیم آفریننده­ی بزرگ جهان هستی هستند، و به همین دلیل، دیگر خضوع در برابر بت­ها، و یا تسلیم شدن در برابر جبّاران و ستمگران، در برنامه­ی آنها وجود نخواهد داشت.
چنین انسانی، احساس می‌کند از تمام مخلوقات دیگر فراتر رفته، و ارزش آن را پیدا کرده که با خدا سخن بگوید، و این بزرگ‌ترین عامل تربیت اوست.[38] در پاره­ای از آیات قرآن، آن جایی که صحبت از نماز مؤمنین شده، خداوند می­فرماید: )وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ(؛[39] یعنی: «و آن‌ها (مؤمنون) بر نمازشان مواظبت می­نمایند.» و در آیه­ی دوم از سوره­ی مؤمنون می­فرماید: )الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ  خَاشِعُونَ(؛ یعنی: «آن­ها که در نمازشان خشوع دارند.» در این جا، خشوع در نماز و مواظبت بر نماز را یکی از صفات مؤمن برشمرده است. «خاشعون»، از ماده­ّی «خشوع»، به معنی حالت تواضع و ادب جسمی و روحی است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمی در انسان پیدا می­شود، و آثارش در بدن ظاهر می­گردد.
در این­جا، قرآن «اقامه­ی صلوة» (خواندن نماز) را نشانه­ی مؤمنان نمی­شمارد، بلکه خشوع و نماز را از ویژگی­های آنان می­شمارد. اين نكته اشاره به این است که نماز آن­ها الفاظ و حرکاتی بی‌روح و فاقد معنی نیست، بلکه به هنگام نماز آنچنان توجّهی به پروردگار در آن­ها پیدا می­شود که از غیر او جدا می­گردند و به او می­پیوندند؛ چنان غرق حالت تفکّر و حضور و راز و نیاز با پروردگار می­شوند که بر تمام ذرّات وجودشان اثر می­گذارد؛ خود را ذرّه­ای می­بینند در برابر وجودی بی‌پایان، قطره­ای در برابر اقیانوسی بی‌کران.[40] امّا در مورد محافظت بر نماز می‌توان بیان داشت که سخن از حفظ آداب، شرایط، ارکان و خصوصیات آن است؛ آدابی که هم ظاهر نماز را از آن­چه مایه­ی فساد است حفظ می‌کند، هم روح نماز را که حضور قلب است، تقویت می­نمایند، و هم موانع اخلاقی را که سدّ راه قبول آن است از بین می­برد. بنابراین، هرگز تکرار محسوب نمی‌شود.[41]

2-   خوف از خدا

یکی دیگر از صفات مؤمنان خوف و ترس از مجازات و کیفر الهی است:
)وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا([42] «وکسانی که می­گویند: پروردگارا! عذاب جهنّم را از ما بر طرف گردان، که عذابش سخت و پردوام است.»

3-    توکّل به خدا

امام علی 7 می­فرماید: «لایصُدُقِ اِیمانُ عَبد، حَتَی یَکُون بِما فِی یَدِ الله اَوثَقَ مِنهُ بِما فِی یَدِهِ»؛ «ایمان بنده­ای درست نباشد، جز آن که اعتماد او به آن‌چه در دست خداست بیشتر از آن باشد که در دست اوست.»[43] ایمان صادقانه­ی انسان، اوّلاً به میزان باور، و ثانیاً، به کمال آن بستگی دارد، و هر اندازه میزان ایمان آدمی بالاتر رود و به رشد و بالندگی بیشتری نایل آید، ارزش صداقت و خلوص آن بالاتر می­رود.
آن چنان که به تناسب عمق اخلاص، ایمان آدمی نیز تقویت می­شود. از نشانه­های این تعالی، امید شایسته به خداوند و توکّل به قدرت نامتناهی حضرت حق است تا جایی که شایسته است مؤمن داشته­های خویش را پرتوی از لطف و عنایت خداوندی بداند.
یکی از ویژگی­های مؤمنین که جنبه‌ی روحانی، معنوی و باطنی دارد، توکّل است. در آیه­ی 2 از سوره­ی انفال می­خوانیم: )… وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ(؛ یعنی: «تنها بر پروردگار خویش توکّل و تکیه کنند.» آنان افق فکرشان آن چنان بلند است که از تکیه کردن بر مخلوقات ضعیف و ناتوان، هر قدر به ظاهر عظمت داشته باشند، ابا دارند. آنها، تنها از خدا روزي می­طلبند و تکیه‌گاهشان تنها  خداست.[44]

4-   هدف مثبت در زندگی (دوری از لغو و بیهودگی)

)وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ(؛[45]«[مؤمنين] از لغو و بیهودگی روی گردانند.»
چهارمین صفتی که می­توان برای مؤمنان بیان کرد، دوری از لغو و بیهودگی است. در واقع، تمام حرکات و خطوط زندگی مؤمنان هدفی را دنبال می­کند؛ هدفی مفید و سازنده؛ چراکه لغو به معنی کارهای بی­هدف و بدون نتیجه­ی مفید است. البته لغو را مفسّران بزرگ به معانی مختلفی تعبیرکرده­اند. بعضی به باطل تفسیر کرده­اند، بعضی به همه­ی معاصی، بعضی به دروغ، بعضی به دشنام یا مقابله­ی دشنام به دشنام، و بعضی به معانی غنا و لهو و لعب.[46] مؤمنان، نه تنها خود را از لغو و بیهودگی مصون می­دارند، بلکه زمانی هم که با آن مواجه می­شوند بزرگوارانه از کنار آن می­گذرند:
)… وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا(؛[47] «… و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می­گذرند.»
در حقیقت، آنها، نه در مجلس باطل حضور پیدا می­کنند و نه آلوده­ی لغو و بیهودگی می­شوند. و اگر این‌گونه کارها در مسیر زندگی آنان قرارگیرد، چنان از کنار آن می­گذرند که بی­اعتنایی آنها خود دلیل عدم رضای باطنیشان به این اعمال است، و آنچنان بزرگوارند که هرگز محیط­های آلوده در آنان اثر نمی­گذارد و رنگ نمی­پذیرند.[48] 5-  صبر در برابر مشکلات
یکی دیگر از خصوصیاتی که نه تنها پیامبران و ائمّه به حدّ کمال از آن دارا بودند، بلکه در آیات قرآن اشاره­ی ویژه­ای به آن شده است، صبر در مقابل سختی­ها و مشکلات است. فراموش نشود که صبر، نه تنها در برابر طاعت، معصیت و مصيبت لازم است، بلکه در برابر نعمت نیز باید صبرکرد؛ یعنی در برابر نعمت به‌گونه‌اي بايد عمل كرد که انسان را به غرور و مستی و   بی­بند و باری نکشاند. خداوند در قرآن، در آیه­ی 22 سوره­ی مبارکه­ی رعد می­فرماید: )وَالَّذِينَ صَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ …(؛ «و آنها به خاطر ذات پاک پروردگارشان شکیبایی می‌کنند… .»
«وَجْهِ رَبّ» در این جا، به معنی «رضایت و خشنودی پروردگار» است؛ یعنی آنها به خاطر جلب رضای حق، در برابر همه­ی مشکلات صبر و استقامت به خرج می­دهند.[49]

ویژگی­های اجتماعی مؤمنین

همه­ی ما نیاز داریم تا صفات و خصوصیاتی را که یک انسان مؤمن باید دارا باشد، شناسایی و آن­ها را در خود محقّق نماییم. در قرآن، نهج‌البلاغه وکتاب­های روایی، به این صفات اشاره شده است. سعی بر این است که در این قسمت از بُعد اجتماعی، صفات یک مؤمن را بررسی کنیم.

1- احساس مسؤولیّت

یکی از خصوصیات انسان مؤمن این است که نسبت به دین، خودش، پدر و مادر و بستگانش، همه­ی انسان­ها، حیوانات، درختان، ساختمان­ها، آب و هوا و دیگر چیزها، احساس مسؤولیّت می­کند؛ یعنی در مقابل هیچ‌کدام از آنها بی­تفاوت نیست.[50] امام علی 7 می­فرمایند: «اِتَقُوا اللهَ فی عِبادِهِ وَ بِلادِهِ فَانَکُم مَسؤولونَ حَتّی عَنِ الِبقاعِ وَ البَهائِم»؛[51] «از خداوند نسبت به بندگان و سرزمین­های او بترسید؛ زیرا شما حتّی نسبت به خانه­ها و حیوانات هم مسؤولید.»
پیامبر 6 فرموده است: «المؤمن من آمنه الناسُ عَلی دمائِهِم وَ اَموالِهم»؛ مؤمن کسی است که مردم او را بر جان و مال خود امین کرده باشند.[52] منظور از روایت این است که مؤمن آن چنان در مقابل جان و مال مردم خود را مسؤول بداند که مردم او را همچون یک فرد امین و درستکار بدانند.

2- انفاق

در آیات زیادی، به همراه ویژگی­های مؤمنین راستین، انفاق و زکات از آنچه خداوند روزی­شان کرده است یادآوری شده است:
)… وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلاَنِيَةً…([53] «و از آن چه به آنها روزی دادیم، در پنهان و آشکار، انفاق می­کنند… .»
توجّه به جمله­ی )مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ(، که هرگونه موهبتی از مال، علم، قدرت، موقعیت، نفوذ اجتماعی و غیر آن را شامل می­شود، لازم است؛ چراکه انفاق، نباید یک بُعدی باشد، بلکه بايد در تمام ابعاد و همه­ی مواهب انجام گیرد.
تعبیر )سِرًّا وَ عَلاَنِيَةً( (پنهان و آشکار)، اشاره­ی دیگری به این واقعیت است که آنها در انفاق­های خود، به کیفیت­های آن نیز نظر دارند؛ چراکه گاهی اگر انفاق پنهانی صورت گیرد، بسیار  مؤثّرتر است، و این در مواردی است که حفظ حیثیت طرف، چنین ایجاب کند؛[54] زیرا حفظ آبروی مؤمن واجب است؛ چنان‌که در روایت است از رسول خدا 6 که: «المُومِنَ اُخو  المُومِنَ… .»[55] «مؤمن برادر مؤمن است» و برادر، هیچ‌گاه علیه برادر خود کاری که باعث ناراحتی او شود، انجام نمی­دهد.
البتّه گاهی اگر انفاق آشکارا صورت گیرد، اثرش وسیع­تر خواهد بود. و این، در مواردی است که باعث تشویق دیگران به این کار خیر و تأسّی و اقتدا به او شود، و یک عمل خیر او سبب ده­ها یا صدها یا هزاران کار خیر مشابه گردد.[56] در فرمایش حضرت محمّد 6 به حضرت علی 7 آمده است که: «مؤمن کسی است که در پرداخت زکات (انفاق) شتابان باشد.»[57]

3- پاکدامنی

سومین ویژگی مؤمنان، پاکدامني و رعایت عفّت و پرهیز از هرگونه آلودگی جنسی است؛ چنان که در قرآن آمده است: )وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ(؛ یعنی: «و آنها دامان خود را [از آلوده شدن به بی‌عفّتی] حفظ می­کنند.»[58] بدون شک، غریزه­ی جنسی از غرایز سرکش انسان و سرچشمه­ی بسیاری از گناهان است، تا آن جا که بعضی معتقدند در تمام پرونده­های مهم جنایی، اثری از این غریزه دیده می­شود. لذا کنترل و حفظ حدود آن از نشانه­های مهم تقواست، و به همین دلیل، بعد از ذکر نماز، کمک به نیازمندان، ایمان به روز قیامت و ترس از عذاب الهی، کنترل این غریزه ذکر شده است.

4-    تواضع و فروتنی

یکی از صفات بسیار مهم و نمایان مؤمن، تواضع و فروتنی اوست. در قرآن آمده است: )…اَلَذینَ یَمشُونَ عَلَی الاَرضِ هَوناً(؛ یعنی: «آنها کسانی هستند که بی‌تکبّر بر زمین راه می­روند… .»
منظور از صفت تواضع این است که انسان مؤمن، هیچ وقت، خود را بالاتر از دیگران نمی­داند، و لذا همیشه در رفتار و گفتارش احترام دیگران را رعایت می­کند و در برخورد با مردم، آنها را تعظیم می­کند.[59] نخستین نشانه­ی بندگی مؤمنان، تواضع و فروتنی است؛ تواضعی که در تمام ذرّات وجود آنان نفوذ کرده و حتّی در راه رفتن آن­ها آشکار است. تواضع، کلید ایمان است، در حالی که غرور و کبر، کلیدکفر محسوب می­شود.[60] در سوره­ی مباکه­ی لقمان، آیه­ی 18 آمده است: «صورتت را از   روی تکبّر برای مردم کج مکن و در زمین با شادمانی گام  نزن؛ زیرا خداوند هیچ متکبّر فخر فروشی را دوست نمی­دارد.»
به نظر می­رسد که علّت انتخاب این نوع از تواضع آن باشد که غالباً افرادی که متواضع نیستند در وقت راه رفتن، تکبّر آن­ها بیشتر نمایان می­گردد.[61]

5- فرو بردن خشم

توصیف دیگری که از مؤمنین شده است و جنبه­ی پاک سازی دارد، تسلّط بر نفس به هنگام خشم و غضب است. قرآن می­فرماید: )وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ(؛[62] «آنها کسانی هستند که به هنگام غضب عفو می‌کنند.»
نه تنها در موقع خشم، زمام اختیار از کفشان ربوده نمی­شود و دست به اعمال زشت و جنایات نمی­زنند، بلکه با آب عفو و غفران، قلب خود و دیگران را از کینه­ها شستشو می­دهند. و این صفتی است که جز در پرتو ایمان راستین و توکّل بر حق، پیدا نمی­شود. جالب این که نمی­گوید: «آن­ها غضب نمی­کنند»؛ چراکه این جزء طبیعت انسان است و در بعضی موارد، یعنی در آنجا که برای خدا و در راه احقاق حق مظلومان باشد، ضرورت دارد،[63] بلکه می­گوید: بعد از این که خشم خود را فرو بردند، از اشتباه آنها می­گذرند: )… وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ…(.[64] فروبردن خشم، بسیار خوب است، امّا به تنهایی کافی نیست؛ زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشه‌کن نکند. در این حال، برای پایان دادن به حالت عداوت، چنان‌چه فرو  بردن خشم توأم با عفو و بخشش باشد بسیار نیکو خواهد بود.[65] در مرحله­ی بعد خداوند می­فرماید: )… وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ…(؛ «خدا نیکوکاران را دوست دارد…. .»
در این جا، به مرحله­ی عالی‌تري از عفو اشاره شده که همچون یک سلسله مراتب تکاملی پشت سر هم قرارگرفته­اند. انسان، نه تنها باید خشم خود را فرو برد و با عفو و گذشت کینه را از دل خود بشوید، بلکه با نیکی کردن در برابر بدی، ریشه­ی دشمنی را در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند، به‌طوری که در آینده چنان صحنه­ای تکرار نشود.[66]

6- وفای به عهد و پیمان

یکی از مهم­ترین صفات مؤمنان، پایبند بودن به عهد و پیمان‌هایی است که بسته‌اند. در قرآن آمده است: )وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ(؛[67]یعنی: «و آنها که امانت­ها و عهد خود را رعایت می‌کنند.»
امانت معنای وسیعی دارد، هم شامل عهدهای فطری و پیمان­هایی می­شود که خدا به مقتضیات فطری از انسان گرفته، همانند فطرت توحید و عشق به حق و عدالت، و هم پیمان­های عقلی، یعنی آنچه را که انسان با نیروی تفکّر و اندیشه و عقل، از حقایق عالم هستی و مبدأ و معاد درک می­کند. او هم به پیمان­های شرعی، یعنی پیمان­هایی که پیامبر 6 از مؤمنان در رابطه با اطاعت فرمان­های خداوند و ترک معصیت و گناه گرفته، وفا می­کند، و هم به پیمان‌هایی که با دیگر انسان­ها می­بندد؛ چراکه خدا فرمان داده است که این پیمان­ها نیز باید محترم شمرده شود.[68] افزون بر شش صفت یاد شده که صفت بارز مؤمنان است، صفات دیگری نیز برای مؤمنین ذکر شده که در ذیل به فهرستی از آن­ها اشاره می­گردد:

7- امر به معروف و نهی از منکر؛
8- پاکی از قتل؛
9- احترام و حفظ حقوق دیگران؛
10- یاری یکدیگر در برابر ستم؛
11- خوش‌خو و مهربان بودن؛
12- چون سخن گوید راست‌گوید؛
13-   مستمندان را اطعام کند؛
14-   بر سر یتیم دست نوازش کشد؛
15-   تشییع جنازه انجام دهد؛
16-   مردم از شرّش در امان باشند؛
17-   به کسی که او را محروم کرده مال بخشد؛
18-   از فحاشی و بد زبانی دوری کند؛
19-   اهل کار خیر باشد؛
20-   با لقب­های زشت کسی را صدا نزند؛

و…

نتیجه

نتایجی که از این پژوهش می­توان برداشت نمود به این شرح است:
1. ایمان، تنها یک لفظ نیست، بلکه آینه­ی تمام نمای یک مسلمانِ پایبند به شریعت است. با نگاهی دقیق به آیات قرآن مجید و احادیث رسیده از ائمّه­ی معصومین: می­توان دریافت، تنها اظهار مسلمانی کردن کافی نیست، بلکه ایمان باید با تمام ابعادش در شخص مؤمن متبلور شود.
ابعاد ایمان از این قرار است:
الف) ایمان، هم به صورت فردی در شخص مؤمن نمایان است، مثل صبر و آرامش هنگام مواجه شدن با سختی­ها و مصیبت­ها، توکّل به هنگام تصمیم گرفتن به انجام کاری، تسلیم شدن به آن چه خداوند روزیش کرده است و … .
ب) هم چنین ایمان در بُعد اجتماعی و در ارتباط با افراد دیگر نیز در خور توجّه است، مثل عفو و گذشت نسبت به کسی که به انسان ظلم کرده یا حقی را پایمال نموده است، حفظ آبروی مسلمانان، تواضع و فروتنی، پرهیز از دروغ، غیبت، تهمت، امر به معروف و نهی از منکر، انفاق، احسان و … .
امید است با شناخت بیشتر این صفات، هر انسان مؤمنی در سایه­ی قرآن و اهل بیت: خود را مزیّن به بهترین رفتارها و گفتارها و عمل­ها نماید.
2. به منظور حفظ ارزش­های والای فرهنگ اسلامی لازم است مفهوم صحیحی از دین، ایمان و انسان و چگونگی برخورد و عملکرد انسان­ها در قالب­های آموزشی و عملی به افراد جامعه ارایه شود.
برای تقویت ایمان افراد جامعه راهکارهای متعدّدی پیش روی ماست، از جمله:
الف)  احیای ارز­ش‌های اسلامی گام مهمی است که باید برداشته شود؛ زیرا ارزش­های دینی تکیه­گاه امّت اسلام است که می­توان با تکیه بر آن بر دشمن و فرهنگ بیگانه فایق آمد.
ب) تبيین اصول و مفاهیم اندیشه­ی اسلام ناب محمّدی بر اساس متد فقاهت و متّخذ از کتاب و سنّت (قرآن و اهل بیت) و مبارزه با التقاطی­گری، علم­زدگی، تجدّدگرایی و عقل‌گرایی افراطی  توسّط اندیشمندان و علمای متعهّد و برجسته­ی حوزه و دانشگاه.
ج)آشنا کردن افراد جامعه با هدف آفرینش انسان­ها که همان تکامل انسانی و رسیدن به قرب الهی است، به‌گونه­ای که این آشنایی باعث فراهم آمدن آثار بسیار سودمندی در پهنه­ی روح و روان آدمی شود، و تاکید بر این که معنویّت با مراقبت و تلاش و با دقّت در به‌کارگیری و بهره­وری به اندازه از روح و  جسم برای انسان حاصل می‌شود، و معنویّت و روحانیّت باید همپای  مادیّت و جسمانیّت رشد کند و یکی فدای دیگری نشود؛ زیرا اسلام دین کامل است که هر دو جنبه­ی مادیّت و معنویّت را مدّ نظر دارد و پیروان خود را به پرورش هر دو بُعد دعوت می­کند.
به‌طور خلاصه، مکتب اسلام می­تواند جامعه­ای ایمانی و مستقل و آماده برای ظهور آخرین منجی عالم بشریّت بسازد، و این­ها همه در سایه­ی ایمان قابل تحقّق است.[69]

نویسنده: اکرم زمانی

منابع
1.  قرآن‌ کریم.
2.  انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، ج1، چاپ اوّل، چاپخانه­ی مهارت، 1381 ش.
3.  تحریری، محمّدباقر، جلوه­های لاهوتی، ج1، چاپ اوّل، دارالمعارف، 1384 ش.
4.  حاجیانی دشتی، عباس، صفات و علامات متقین، ج1و ج2، چاپ اوّل، انتشارات محلاتی.
5.  سیّدرضی، نهج‌البلاغه، ترجمه: دشتی، محمّد، چاپ پنجم، انتشارات الهادی، 1384 ش.
6.  دهخدا، علی اکبر، فرهنگ متوسّط دهخدا، ج2، چاپ اوّل، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1385.
7.  راغب اصفهانی، ابوالقاسم، مفردات الفاظ القرآن، ج1، انتشارات مرتضوی.
8.  شیخ الاسلامی، حسن، غررالحکم (گفتار امیرالمؤمنین)، ج1، چاپ سوم، چاپخانه­ی صرر، 1377 ش.
9.  شریعتی، محمّد امین، نهج الفصاحه، چاپ سوم، انتشارات خاتم‌ الانبیاء،  1385 ش.
10. صادقی اردستانی، احمد، زیبایی­های بهشت، چاپ اوّل، مؤسّسه­ی انتشاراتی امام عصر(عج)، چاپخانه­ی مهر، 1385ش.
11.  فلسفی، محمّدتقی، شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، ج1، چاپ نهم، 1385 ش.
12. فراهانی، محمّد، نگاه روز(2)، سازمان عقیدتی- سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، مرکز نشر و تولید نرم افزارهای فرهنگی.
13.  قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج1، چاپ نهم، دارالکتب الاسلامیه، 1381 ش.
14.  قلی‌پور، مسلم، کوثر کلام (2)، چاپ اوّل، مرکز فرهنگی و انتشاراتی ایتا، 1378 ش.
15.  قمی، عباس، منتخب مفاتیح الجنان، چاپ پنجم، انتشارات الهادی، 1384 ش.
16.  کلینی، محمّد، اصول کافی، ج3، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت :.
17.  محمّدی، حمید، مفردات قرآن، چاپ هفتم، مؤسّسه­ی فرهنگی دارالذّکر، 1385 ش.
18.  مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 78، ج 50، المکتب الاسلامیه.
19.  محمّدی ری شهری، محمّد، میزان الحکمه، ج1، چاپ چهارم، مرکز تحقیقات دارالحدیث، 1383 ش.
20.  مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج1، چاپ پنجاه و یکم، دارالکتب الاسلامیه، 1386 ش.
21.  مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج3، چاپ سی ونهم، دارالکتب الاسلامیه، 1386 ش.
22.  مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج7، چاپ سی و یکم، دارالکتب الاسلامیه، 1386 ش.
23.  مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج10، چاپ بیست و هشتم، دارالکتب الاسلامیه، 1386 ش.
24.  مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج14، چاپ بیست و نهم، دارالکتب الاسلامیه، 1386 ش.
25.  مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج15، چاپ بیست و پنجم، دارالکتب الاسلامیه، 1386 ش.
26.  مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج20، چاپ بیست و هفتم، دارالکتب الاسلامیه، 1386 ش.
27.  مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج25، چاپ بیست و هشتم، دارالکتب الاسلامیه، 1386 ش.
28.  مطوف راشدی، سعید، ترجمه­ی صحیفه­ کامله سجادیه، چاپ چهارم، صبح پیروزی، 1385 ش.
29. موسوی، علی اصغر، قطره­ای از دریا (گذری و نظری بر حکمت­های نهج‌البلاغه)، ج1 و ج12، چاپ دوم، انتشارات پیام نوین، 1385 ش.

[1]- مطرف راشدی، سعید، صحیفه‌کامله سجّادیه، ص 29.
[2]- موسوی، علی اصغر،  قطره‌ای از دریا، ج 2، ص 120.
[3]- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، ج 1، ص 6911.
[4]- حجرات / 7.
[5]- موسوی، علی اصغر، قطره‌ای از دریا، ج 2، ص 177.
[6]- همان، ج 1، ص 103.
[7]- قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج 1-2، ص 124.
[8]- نمل/ 14.
[9]- اعراف/ 12.
[10]- حجر/ 39.
[11]- اعراف/ 14.
[12]- حجر/40.
[13]- بقره: 34.
[14]- قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج 1-2، ص 125.
[15]- فلسفی، محمّدتقی، شرح تفسیر دعای مکارم الاخلاق، ج 1، ص 15.
[16]- حجرات/ 14.
[17]- محمّدی، حمید، مفردات قرآن، ص 146.
[18]- مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 78، ص 177.
[19]- محمّدی ری شهری، محمّد، میزان‌الحکمة، ج 1، ص 359.
[20]- مجلسی، محمّد باقر، بحارالانوار، ج 50، ص 208.
[21]- محمّدی ری شهری، محمّد، میزانالحکمة، ج 1، ص 359.
[22]- هندی، حسام‌ا‌لدّین،کنزالعمال، ج 1، ص 25.
[23]- محمّدی ری شهری، محمّد، میزانالحکمة، ج 1، ص 363.
[24]- صادقی، احمد،‌  زیبایی­های بهشت، صص 69-70.
[25]- عصر/ 1-3.
[26]- صادقی، احمد، زیبايی­های بهشت، ص70.
[27]- فصّلت/ 46.
[28]- تحریری، محمّدباقر، جلوه­های لاهوتی، ج1، ص231.
[29]- بقره/ 285.
[30]- تحریری، محمّد باقر، جلوه‌های لاهوتی، ج 1، ص 234.
[31]-کلینی رازی، محمّد، اصول‌کافی، ج 3، ص 29.
[32]- تحریری، محمّد باقر، جلوه‌های لاهوتی، ج 1، ص 234.
[33]- قمی، عباس، منتخب مفاتیح‌الجنان، دعای جامعه‌ي‌کبیره، صص 306- 307.
[34]- همان، دعای ندبه، ص 122.
[35]- تحریری، محمّد باقر، جلوه‌های لاهوتی، ج 1، ص 233.
[36]- حاجیانی دشتی، عباس، صفات و علامات متقین، ج 2، ص 229.
[37]- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، صص 212-213.
1- همان، ج 1، صص 104- 105.
[39]- مؤمنون/ 9.
[40]- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، صص 212-213.
[41]- همان: ج 25، ص 47.
[42]- فرقان/ 65.
[43]- دشتی، محمّد، ترجمه­ی نهج‌البلاغه، حکمت 310.
[44]- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 7، صص 114- 115.  
[45]- مؤمنون/ 3.
[46]- ناصر، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 14، صص 214- 215.  
[47]- فرقان/ 72.
[48]- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 15، ص 187.  

1- همان، ج 10، صص 222-223.
[50]- قلی‌پور گیلانی، مسلم، کوثر کلام (2)، ص 44.
[51]- دشتی، محمّد، ترجمه­ی نهج‌البلاغه، خطبه­ی 167، ص 228.
[52]- هندی، حسام‌الدّین، کنزالعمال، ج 1، ص 150.
[53]- رعد/ 22.
[54]- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 10، ص 225. 
[55]- هندی، حسام الدّین، کنزالعمال، ج 1، ص 142.
[56]- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 10، ص 225.  
[57]- کلینی، محمّد، اصول‌کافی، ج 13، ص 328.
[58]- معارج/ 29.
[59]- قلی‌پور، مسلم، کوثر کلام (2)، ص 46.
[60]- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 15، ص 168.
[61]- حاجیان دشتی، عباس، صفات و علامات متقین، ج 1، ص 172.
[62]- شوری/ 37.
[63]- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 20، ص 485.
[64]- آل عمران/ 134.
[65]- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، ص 131.
[66]- همان، ج 23، صص 131-132.
[67]- مؤمنون/ 8.
[68]- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج10، ص 218.
[69]- فراهانی، محمّد، نگاه روز 2، صص 8-10.

منابع: 

فصلنامه اخلاق، پاییز 1388، شماره 17

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد