ذبح گوسفند به عنوان عقيقه و دفع بلا از نوزاد، از سنتهاي حسنه اسلام است. در حديثي از امام صادق (ع) كه در مفاتيح الجنان ذكر شده است، حضرت ميفرمايند: «بلا دائماً بر روي سر بچه در حال گردش است، و عقيقه، از سر او دور ميكند.»
همچنين در حديثي كه در جلد ششم «كافي» آمده است، امام باقر (ع) ميفرمايند: كُلُّ مَولوُدٍ مُرتَهَنٌ بِالعَقيقَةِ؛ هر مولودى در گرو عقيقه است. (يعنى اگر عقيقه نكنند، آن نوزاد در معرض انواع بلاهاست)
در علت نامگذارى اين سنّت به «عقيقه»، دو احتمال در كتاب «مجمعالبحرين» عنوان شده است. اول؛ عقيقه به معنى مويى است كه نوزاد هنگام تولد دارد و چون در روز هفتم معمولاً اين مو را مى تراشند و گوسفندى ذبح مى كنند، به همين مناسبت، آن حيوان را عقيقه مى گويند. دوم؛ عقيقه از ريشه «عقّ» به معنى «شق» و شكافتن است و چون گلوى حيوان هنگام ذبح شكافته مى شود، به آن عقيقه ميگويند.
شرايط عقيقه
از ديدگاه اسلام، كودك از زمان طفوليّت ـ و حتّي قبل از تولّد ـ داراي جايگاه ويژه و حقوق خاصّي است و بر والدين لازم است، با مراعات و توجّه به آن، راه سعادت فرزند را هموار سازند.
تربيت فرزند صالح و رساندن او به سعادت و كمال مطلوب، از بدو تولّد آغاز ميشود: از اذان و اقامه گفتن در گوش او، نام نيك بر او نهادن و تلاش براي رسيدگي و مراقبت از كودك، تا فراهم ساختن فراگيري صحيح و آموزشهاي لازم و مفيد و رشد و شكوفايي خصلتهاي پاك انساني در او.
از جمله اموري كه در اسلام، سفارش شده است، عقيقه براي فرزند است. منظور از عقيقه، قربانيكردن گوسفندي و مانند آن براي فرزند است.
مرحوم «علاّمه مجلسي» در كتاب «حلية المتّقين» به طور مشروح و گويا، آداب عقيقه را ذكر كرده است كه ما فشردهاي از آن را در اين جا ميآوريم:
عقيقه براي فرزند، بر كسي كه قادر بر آن باشد، سنّت مؤكّد است، و بعضي از علما آن را واجب مي دانند، و بهتر آن است كه در روز هفتم واقع شود، و اگر تأخير افتاد، تا زمان بلوغ فرزند، بر پدر سنّت است؛ ولي بعد از بلوغ ـ تا آخر عمر ـ بر خودش سنّت است كه عقيقهاش را انجام دهد!
در احاديث زيادي نقل شده است كه هر فرزندي در گرو عقيقه است؛ يعني اگر براي او عقيقه نكنند، ممكن است آن فرزند در معرض حوادث ناگوار قرار گيرد.
در حديثي آمده است كه از امام صادق (ع) پرسيدند: ما براي عقيقه، گوسفندي را نيافتيم، آيا اجازه ميدهيد، قيمتش را صدقه دهيم؟ امام فرمود: جستجو كنيد تا گوسفندي بيابيد، زيرا خداوند دوست دارد، خوراندن طعام و ريختن خون گوسفند براي اين منظور.
در حديث معتبري نقل شده است كه شخصي از امام صادق (ع) پرسيد: نميدانم پدرم براي من عقيقه كرده است يا نه؟ فرمود: عقيقه بكن، آن مرد نيز در پيري براي خود عقيقه كرد!
در حديث ديگري از همان حضرت نقل شده است: «فرزند را در روز هفتم، نام ميگذارند و عقيقه ميكنند، و سر او را ميتراشند و موي سرش را با نقره وزن ميكنند و آن نقره را تصدّق مينمايند و ران عقيقه را براي قابله ميفرستند و باقي را براي مردم اطعام ميكنند و يا به نيازمندان ميدهند».
امام صادق (ع) در حديث ديگري به يكي از يارانش فرمود: «هرگاه پسري، يا دختري براي تو متولّد شود، در روز هفتم گوسفندي يا شتري را عقيقه كن و براي او نامگذاري نما و سرش را بتراش و به وزن موي سرش طلا، يا نقره تصدّق كن».
در حديث ديگري وارد شده است كه لااقل به ده نفر از مسلمانان اطعام كنند و خود آنان (پدر و مادر) از گوشت عقيقه نخورند! (اين كار نوعي ايثار است).
مشهور ميان علما آن است كه عقيقه بايد گوسفند يا شتر، و يا بُز باشد. از امام باقر (ع) نقل شده است كه رسول خدا (ص) در روز ولادت امام حسن و امام حسين، در گوش آنها اذان گفتند و حضرت فاطمه (س) در روز هفتم، براي آنان عقيقه كرد و پاي گوسفند را همراه با يك سكّه طلا، براي قابله فرستادند.
اگر عقيقه شتر است، بايد پنج سال يا بيشتر داشته باشد و اگر بز است از يك سال بالاتر باشد. و اگر گوسفند است؛ سنّ او كمتر از شش ماه نباشد، و اگر بيشتر باشد، بهتر است.
عقيقه شرايط ديگر هم دارد، از جمله آن كه: نبايد بيضهاش را كشيده باشند و شاخ او شكسته و گوشش بريده نباشد و بسيار لاغر و كور نباشد و به گونهاي لنگ نباشد كه راه رفتن براي او دشوار باشد (مانند بسياري از صفات قرباني حجّاج).
ولي در حديث معتبري از امام صادق (ع) نقل شده است كه عقيقه همانند «قرباني» نيست! هر گوسفندي كه باشد خوب است. (هر چند داشتن آن صفات كه در بالا آمد، بهتر است) و گوسفند نر و ماده هر دو كافي است و اگر نر باشد بهتر است.
اگر حيوان براي عقيقه موجود نباشد، صبر كنند تا فراهم شود.
براي دعوت از مردم، براي خوردن عقيقه، شرط نيست كه فقير باشند؛ ولي دعوت كردن از فقيران آبرومند و صالحان، بهتر است.
دعاي عقيقه
مرحوم «علاّمه مجلسي» در ادامه، دعايي را براي عقيقه نقل كرده و آورده است: «از امام صادق (ع) نقل شده است كه در وقت كشتن گوسفند عقيقه اين دعا را بخوان»:
بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ، اَللّهُمَّ عَقيقَةٌ عَنْ فُلان
بنام خدا و به ياري خدا، خدايا اين عقيقه از طرف فلاني است (بهجاي فلاني، نام آن فرزند را بگويد)
لَحْمُها بِلَحْمِهِ، وَدَمُها بِدَمِهِ، وَعَظْمُها بِعَظْمِهِ، اَللّهُمَّ اجْعَلْها وَِقاءً لاِلِ مُحَمَّد عَلَيْهِ وَآلِهِ السَّلامُ
گوشتاش بهجاي گوشت او و خونش به خون او و استخوانش به استخوان او، خدايا او را حامي محمد و آل محمّدقرار ده.
و در حديث ديگري فرمود كه اين دعا را بخواند:
يا قَوْمِ اِنّي بَري مِمّاتُشْرِكُونَ، اِنّي وَجَّهْتُ وَجْهِي لِلَّذي فَطَرَ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ، حَنيفاً
اي مردم! من بيزارم از آنچه شما شريك خدا سازيد. من بهسوي كسي رو ميكنم كه آسمانها و زمين را يك دل آفريد
مُسْلِماً وَما أنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ، اِنَّ صَلاتي وَنُسُكي وَمَحْياي وَمَماتي للهِِ
در حال تسليم و نيستم من از مشركان همانا نماز و عبادتم و زندگي و مرگم از آن خدا
رَبِّ الْعالَمينَ، لا شَريكَ لَهُ، وَبِذلِكَ اُمِرْتُ، وَأنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ،
پروردگار جهانيان است كه شريك ندارد و به همين دستور دارم و از مسلمانانم
اَللّهُمَّ مِنْكَ وَلَكَ، بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ، وَاللهُ اَكْبَرُ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد،
خدايا! از تو و براي توست بنام خدا و بياري خدا و خدا بزرگتر است خدايا درود فرست بر محمّد و آل محمّد
وَ َقَبَّلْ مِنْ فُلانِ بْنِ فُلان
و بپذير از فلاني پسر فلاني (بهجاي فلانبنفلان نام فرزند و پدرش را ببرد)
سپس گوسفند را ذبح كند.