توجه

  1. توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

خانه » همه » مذهبی » دليل الزام حضرت موسي(ع) به كندن كفشها در سرزمين طوي

دليل الزام حضرت موسي(ع) به كندن كفشها در سرزمين طوي

سوره طه، آيه12: (« إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً »)

هنگامي كه حضرت موسى عليه السلام به همراه همسر باردار خود، عزم سفر نمود، در بيابان راه را گم كردند. در آن بيابان تاريك و هواى سرد و بارانى، براى گرمى و راهيابى، نياز به آتش داشتند كه از دور آتشى نمايان شد و حضرت براى به دست آوردن آتش و آسايش خانواده، راهىِ آن مكان شد كه ناگهان ندايى آمد تا بواسطه آن خداوند موسى را به پيامبرى برگزيند. 

 «وادى‏ الْمُقَدَّسِ» به مكان دور از عيب و گناه اطلاق مى‏ گردد و «طُوىً» يعنى چيزى يا جايى كه با بركت آميخته شده است. كلمه «طوى» اسم جلگه ‏اى است كه در دامنه كوه طور قرار دارد و همانجا است كه خداى سبحان آن را وادى مقدس ناميده است. اين نام و اين توصيف دليل بر اين است كه چرا به حضرت موسى (عليه السلام) دستور داد كفشش را بكند.  اگر كندن كفش را متفرع بر جمله‏  («إِنِّي أَنَا رَبُّكَ») كرده دليل بر اين است كه تقديس و احترام وادى به خاطر اين بوده كه حظيره قرب به خدا، و محل حضور و مناجات به درگاه او است، پس برگشت معنا به مثل اين مي شود كه بگوييم: به موسى ندا شد اين منم پروردگارت و اينك تو در محضر منى، و وادى طوى به همين جهت تقديس يافته پس شرط ادب به جاى آور و كفشت را بكن.

در حديثى مى‏ خوانيم كه مراد از كندن كفشها، دل كندن از دو نگرانى بود: يكى نگرانى از وضع همسر در آن سرما و ديگرى، نگرانى از شرّ فرعون[1]. بعضى نيز آن را اشاره به همسر و فرزند و يا حبّ دنيا و آخرت دانسته ‏اند. در تورات كنونى نيز عبارت‏ «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ» به همين تعبير آمده است[2]. 

 به همين ملاك هر مكان و زمان مقدسى تقدس مى ‏يابد، مانند كعبه مشرفه و مسجد الحرام، و ساير مساجد و مشاهد محترمه در اسلام، و نيز مانند اعياد و ايام متبركه ‏اى كه قداست را از راه انتساب واقعه‏ اى شريف كه در آن واقع شده، يا عبادتى كه در آن انجام شده كسب نموده، و گر نه بين اجزاى مكان و زمان تفاوتى نيست.

پي نوشت:

[1] تفسير نورالثقلين. [2] تورات، سِفر خروج، فصل سوم.

ترجمه تفسير الميزان، ج‏14،ص 190 -191. تفسير نور، ج‏5، ص 325 -327.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد