يوسف صديق مانند ديگر ذريه صالح حضرت ابراهيم از فيض هاي خاص برخوردار بود، اما اين برخورداري به رايگان به دست نيامد و خداوند به گزاف اين موهبت را به آنها عطا نكرد، زيرا كارهاي خدا بر محور حكمت و علم و براساس قابليت هاست. اعطاي اين فضيلت ها براي اين است كه آنها در راه حفظ دين پايدار و استوار بودند، احسان مي كردند وعمل نيك انجام مي دادند: «الله اعلم حيث يجعل رسالته» [1] برجسته ترين مقامي كه قرآن كريم براي يوسف (عليه السلام) اثبات مي كند، مخلَص بودن اوست. اخلاص درجه عاليه كمال انساني است و بنده مخلَص كسي است كه اولاً صحيفه نفس او را خلوص و محبّت خدا پر كرده و در حرم قلب او غير از خدا راه نداشته و مجالي براي انديشه بد و شيطنت نباشد و ثانياً خدا او را براي خود برگزيده و خالص كرده باشد. همان طور كه خداي سبحان درباره اسحاق، يعقوب و ابراهيم (عليهم السلام) فرمود: «انا اخلصناهم بخالصة ذكري الدار»[2] اينها بندگان مخلَص ما هستند، روي اخلاص يوسف صديق نيزصحه گذاشت و فرمود: «إنّه من عبادنا المخلَصين»[3] او بنده مخلَص خداست، از اين رو گرچه به سنگين ترين آزمون الهي مبتلا شد اما پيروز به در آمد؛ در همه حالات صبور و شاكر بود. نه به احدي متوسل شد، نه حزن و هراسي داشت چنانكه در بحبوحه نشاط جواني با فراهم بودن همه امكانات، دامن خويش را به گناه نيالود.
پي نوشت:
[1] سوره انعام، 124. [2] سوره ص، 46. [3] سوره يوسف، 24.تفسير موضوعي، ج7، ص64-65.