قاطبه مفسّران برآنند كه لفظ «فرعون» عَلَم شخصي نيست، يعني اسم براي شخص پادشاه معاصر با حضرت موسي(عليهالسلام) نيست، بلكه عَلَم جنس است براي هر پادشاهي از پادشاهان عمالقه (نژادي كه در مصر در مقابل بني اسرائيل قرار داشتند)؛ نظير لفظ «كسرا» براي پادشاهان ايراني و «قيصر» و «هِرَقْل» براي پادشاهان رومي و «نجاشي» براي پادشاهان حبشي و «تُبع» براي پادشاهان يمن و «خاقان» براي پادشاهان ترك.
عَلَم شخصي و اسم خاص فرعون زمان موسي(عليهالسلام) مطابق نقل آلوسي -صاحب تفسير روح المعاني- و بيشتر مفسّران، «وليدبن مصعب بن ريّان بن ثروان» بوده است[1] و طبق فرهنگ مصري ها «ابونيس» يا «ابيبي» بوده[2] گرچه طبق واژه هاي عربي اسامي ديگري (شايد بدون سند) نقل شده است. بعضي كنيه او را «ابوالعباس قبطي» گفته اند[3]. ليكن ظاهر اطلاق «فرعون» در آيات مختلف قرآن كريم مانند آياتي كه وي را در معاصر قارون و هامان مطرح مي كند، مناسب آن است كه اين كلمه عَلَم شخصي براي خصوص جبّار زمانِ موسي (عليهالسلام) است. البته اين كه لقبي عام باشد و بر شخص معيّن تطبيق شده باشد منافاتي با هم ندارد.
به هر تقدير، فرعون از كلمات جامد است، ليكن به جهت شدت استكباري كه در فرعون زمان موسي(عليهالسلام) وجود داشت، اين واژه منشأ اشتقاق وصف «تفرعن» شده است؛ نظير شيطان كه منشأ اشتقاق «تشيطن» گشته است و فَرْعَنَتْ مانند شَيْطَنَتْ از همين قبيل است.[4]
منبع: ———-
[1] روح المعاني، ج1، ص401. [2] التحرير والتنوير، ج 1، ص 474. [3] كشفالأسرار، ج 1، ص182. [4] تسنيم، ج 4، ص 328.