خانه » همه » مذهبی » «مكر» ناپسند است؛ پس منظور از «مكر الهي» چيست؟

«مكر» ناپسند است؛ پس منظور از «مكر الهي» چيست؟

سوره آل عمران/ آيه 54: «وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ»

سوره انفال/ آيه 30: «وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ ۚ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ»

 «مكر» از نظر اسلام مذموم است؛ پس منظور از انتساب مكر به خداوند چيست؟! مكر، در لغت عرب با آنچه در فارسى از آن ‏مي فهميم، تفاوت دارد. در فارسى امروزي «مكر»، به نقشه ‏هاى شيطانى و زيان بخش گفته مى ‏شود، در حالى كه در لغت عرب، به معناى چاره جويي و تدبير است؛ اعمّ از آن كه اصل تدبير خوب باشد يا بد،[1] گرچه بعضى مكر را به فريب دادن معنا كرده ‏اند، اما چنانچه به خدا نسبت داده شود به معناى پاداش و كيفر نيرنگ و فريب است.[2]. در كتاب «مفردات راغب» مى‏ خوانيم: “المكر صرف الغير عما يقصده”؛ مكر اين است كه كسى را از منظورش باز دارند (اعم از اينكه منظورش خوب باشد يا بد).

كاربرد «مكر» در آيات قرآن:

با ملاحظه‏ ى آياتى كه كلمه ‏ى “مكر” در آن به كار رفته[3] درخواهيم يافت كه مراد از معناي “مكر” همان تدبير و چاره انديشى است. و از آنجا كه در دو آيه فوق،  با كلمه «خير» و در سوره فاطر با وصف «السَّيِئّى» به كار رفته، در مي يابيم كه گاهى بد و گاهى خوب است:

“اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ ۚ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ ۚ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ ۚ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا”[4]؛ [اينها همه بخاطر استكبار در زمين و نيرنگهاي بدشان بود؛ امّا اين نيرنگها تنها دامان صاحبانش را مي‌گيرد؛ آيا آنها چيزي جز سنّت پيشينيان و (عذابهاي دردناك آنان) را انتظار دارند؟! هرگز براي سنّت خدا تبديل نخواهي يافت، و هرگز براي سنّت الهي تغييري نمي‌يابي!] 

اما منظور از انتساب مكر به خداوند، در دو آيه ابتداي نوشتار:

الف- مراد از “يَمكُرُون” در آيه ي 30، سوره انفال، حيله و تدبير مشركين است كه مى ‏خواستند حضرت رسول (ص) را ترور يا زندانى كنند و مراد از”يَمكُرُ اللَّهُ” همان تدبير خداوند است كه آن حضرت را مأمور به هجرت نمود:

«وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ ۚ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ»؛ [(به خاطر بياور) هنگامي را كه كافران نقشه مي‌كشيدند كه تو را به زندان بيفكنند، يا به قتل برسانند، و يا (از مكّه) خارج سازند؛ آنها چاره مي‌انديشيدند (و نقشه مي‌كشيدند)، و خداوند هم تدبير مي‌كرد؛ و خدا بهترين چاره جويان و تدبيركنندگان است!]

ب- همچنين منظور از «مكر» در آيه 54، آل عمران، اين است كه دشمنان “مسيح” با طرح هاى شيطانى خود مى‏ خواستند جلو اين دعوت الهى را بگيرند، اما خداوند براى حفظ جان پيامبر خود و پيشرفت آيينش تدبير كرد و نقشه ‏هاى آنها نقش بر آب شد. «وَ مَكَرُوا: (مكر كردند) »؛ يعنى كفار بنى اسرائيل بر قتل عيسى تصميم گرفتند. «وَ مَكَرَ اللَّهُ»: (خدا نيز مكر كرد) يعنى آنها را بر مكرشان مجازات نمود و مجازات بر مكر نيز «مكر» ناميده مي شود:

«وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ»؛ [و (يهود و دشمنان مسيح، براي نابودي او و آيينش،) نقشه كشيدند؛ و خداوند (بر حفظ او و آيينش،) چاره‌جويي كرد؛ و خداوند، بهترين چاره‌جويان است.]

 در تفسير آمده كه چون قوم عيسي او را بيرون كردند پس از چندى با حواريان به سوى ايشان برگشت و آنها را به دين خود خواند، اما مردم بنى اسرائيل به قتل او كمر بستند و اسباب ريختن خونش را فراهم ساختند؛ اين بود مكر آنها. و مكر خدا اين بود كه آن فردى را كه خواست مباشر قتل عيسى شود، بصورت عيسى در آورد تا او را بجاى عيسى حساب كردند و به دارش آويختند، اما عيسى به آسمان رفت. ابن عباس در اين باره گويد: چون پادشاه بنى اسرائيل تصميم بر كشتن عيسى گرفت، عيسى به غرفه و بالا خانه خود رفت و جبرئيل او را از آنجا به آسمان برد. پادشاه مردى ناپاك را به كشتن وى فرستاد و چون مرد وارد خانه عيسى شد، خداوند او را شبيه عيسى كرد. وى چون عيسى را نيافت بيرون آمد تا به آنها خبر دهد كه عيسى در خانه نيست، مردم پنداشتند كه عيسى است پس او را گرفتند و دار زدند.

بنابراين منظور از نسبت مكر به خداوند -با ملاحظه آيات متعددى كه “مكر” را به خدا نسبت مى ‏دهند- آن است كه مالك تدبير كلّى خداست و هيچ تدبيرى نمى‏ تواند از دايره‏ ى تدبير او خارج باشد. به همين جهت، خداوند تبارك و تعالى فوق هر تدبير كنندهاى است[5]. موضوع را با آيه ‏ى شريفه ي سوره ي رعد به پايان مي بريم كه صراحتاً دلالت دارد بر اين كه تدبير كلّى مال خداست و تدبير ديگران در مقابل تدبير خدا هيچ است و كارى از پيش نمى ‏تواند ببرد:

«وَقَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعًا ۖ يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ ۗ وَسَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ»[6]

 

پي نوشت :

[1] قرشى، سيد على اكبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 265. [2] المنجد، ترجمه، محمد بندر ريكى، ج 2، ص 1820. [3] اعراف،99 و 123؛ فاطر، 10 و 43؛ رعد، 33 و 42؛ سباء، 33؛ يونس،21؛ آل عمران،54 ؛ النحل، 26 و 45؛ النمل، 50 و 51؛ نوح،22؛ ابراهيم، 46؛ يوسف،13؛غافر،45. [4] سوره فاطر/ آيه 43. [5] [6] آل عمران، 54. [6] رعد، 42.

طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان، ترجمه، موسوى همدانى، ج 12، ص 355، 20 جلدى، ناشر انتشارات اسلامى.

ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏4، ص: 9-ج2ص448
نمونه ج2ص567

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد