یک مساله که معمولا مورد توجه قرار نمیگیرد این است که مرحله اول و اصلی نقشه حاجی ابراهیم کلانتر در توطئه بر ضد زندیه در تابستان ۱۲۰۵ ه.ق قتل لطفعلی خان در اردوی جنگی اش در منزل سمیرم بود و تمام نقشه های او بر مبنای این مساله بود.
با هوشیاری و زیرکی لطفعلی خان در شب توطئه و زنده ماندن او نقشه حاجی و متحدانش هیچگاه تکمیل نشد و بعد آنها تحت فشار شدید قرار گرفتند و دیگر محال بود که طرح آنها عملی بشود. همینطور هم شد و در نهایت حاجی در بین دوراهی نابودی یا پیوستن به قاجارها ناچارا راه دوم را انتخاب کرد.
در واقع او در این ماجرا شکست خورد و خاندان زندیه و ایلات فراوان طرفدار آن سلسله و نیز خود و خانواده و متحدانش و بسیاری از فارسیان را با این کار از اسب قدرت پیاده کرد و یا به نابودی کشاند. همه وقایع بعدی و وقایع قبلی من را به این اطمینان میرساند که خیانت حاجی به لطفعلی خان اصلا با نگاه به قاجارها و تقدیم شیراز به آنها و به قول خودش نجات کشور از جنگهای داخلی نبوده و صرفا اقدامی قدرتطلبانه برای کسب یک حکومت محلی و منطقه ای وسیع(و نه سلطنت البته) بعد از قطع امید از تسلط بر شاه جوان زند بوده است.
حاجی بسیار جاهطلب بود و پس از قدرت و نفوذ فراوانی که در دوره جعفرخان به دست آورده بود حاضر نبود تنها خود را در جایگاه کلانتر فارس ببیند. لطفعلی خان هم وقتی قدرتش تثبیت شد طبیعی بود که زیادهخواهی حاجی را تحمل نکند و به مرور قدرت او را محدود نگه داشت. البته برخلاف ادعای طرفداران حاجی ابراهیم هیچ دلیل روشنی وجود ندارد که لطفعلی خان تصمیم گرفته باشد حاجی را حذف و مجازات کند.
بنابراین ادعای اینکه حاجی برای حفظ جان خود مجبور به خیانت به لطفعلی خان شد هم نمیتواند واقعیت داشته باشد. لطفعلی خان اتفاقا در منازعاتی که بین جناح حاجی ابراهیم و برادرانش و خوانین متحد آنها با وزرای دربار و خوانین زند وجود داشت سعی داشت همه جناح ها را حفظ کند و در اردوی خود نگه دارد. هدف حاجی وحدت ایران و نجات دادن مملکت از جنگهای داخلی نبود و نگاهی به ایران و آقامحمدخان نداشت. او در پی قدرت خود و خانواده و متحدانش بود و اتفاقا اقدامات او در فارس در جهت حکومت ملوکالطوایفی بود.
این دیدگاه که او تخت زندیه را سرنگون کرد تا کشور یکپارچه به دست مدعی دیگر یعنی قاجاریه بیفتد کاملا ساخته و پرداخته روزگاران بعد است. خیانت او به لطفعلی خان بدون ارتباط با قاجاریه بود و محدود به گروهی از خوانین جنوب همدست او و برادرانش بود، اما بعد که در قتل لطفعلی خان موفق نشدند و خان زند دوباره قدرت گرفت و در شرف تصرف دوباره شیراز بود حاجی مجبور به ارتباط با آقامحمدخان و نهایتا سپردن شیراز به او شد.
او در عین سیاست و مدیریت و هوش فراوان بسیار جاهطلب و فرصتطلب بود و چه در مسند کلانتری فارس و بعد حکومت جنوب و بعدتر در دوره وزارت همیشه پا از حدود قدرت خود فراتر میگذاشت و طبیعی بود که این مورد توسط شاهان وقت تحمل نشود.
نویسنده: دکتر سعید میرسعیدی
ایران عصرزند