عصمت پیامبر صلى الله علیه و آله
۱۳۹۳/۰۸/۱۴
–
۱۹۶ بازدید
آیا در قرآن مواردى نسبت به عملکرد پیامبران از جانب خداوند اعتراض مى شود؟ مانند جدایى زینب از پسرخوانده رسول خدا یعنى «زید»،؟
باید توجه داشت که منکران عصمت پیامبران، براى مستدل نمودن عقیده خویش، به پاره اى از آیات قرآنى استناد کرده اند. این مسئله از قرون اولیه اسلام مطرح بوده و هم اکنون نیز در برخى محافل مشاهده مى شود: ریشه این شبهات و اشکالات، ناشى از عدم تدبر در حقیقت عصمت و مباحث مربوط به آن و نیز عدم شناخت کافى از رویدادهاى تاریخى و آراى اندیشمندان دینى است.
به دلیل مجال اندک، تنها به تفسیر و تحلیل دو نمونه از شبهاتى که در سؤال به آن اشاره شده، مى پردازیم:
یک. داستان پسرخوانده پیامبر صلى الله علیه و آله
یکى از افسانه هاى دروغین که به ساحت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نسبت داده اند، افسانه عشق آن حضرت به «زینب» دختر جحش و همسر زید، پسرخوانده
رسول خدا است. در طرح این اتهام به آیه ذیل تمسّک شده است:
وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ «1»؛ «و آن گاه به کسى که خدا بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو [نیز] به او نعمت داده بودى، مى گفتى: «همسرت را پیش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار» و آنچه را که خدا آشکار کننده آن بود، در دل خود نهان مى کردى و از مردم مى ترسیدى، با آنکه خدا سزاوارتر بود که از او بترسى».
برخى داستان این واقعه را چنین گزارش کرده اند: زیدبن حارثه، پسرخوانده پیامبر اسلام، به شدّت مورد محبت و علاقه آن حضرت قرار داشت؛ به گونه اى که اگر پیامبر مدتى او را نمى دید، به خانه اش مى رفت تا از احوال او آگاه شود. یک روز که پیامبر صلى الله علیه و آله براى دیدن زید به خانه او رفت، همسر او را مشغول آرایش خویش دید. پیامبر با دیدن او گفت:
«سبحان الله خلق النّور تبارک الله أحسن الخالقین» و فوراً بازگشت.
زینب این سخنان پیامبر را- که حاکى از محبت و دلبستگى آن حضرت نسبت به او بود- شنید و آن گاه که زید به خانه بازگشت، ماجرا را براى او تعریف کرد. زید احساس نمود که پیامبر صلى الله علیه و آله به همسر او علاقمند شده است!! از این رو، به زینب پیشنهاد طلاق داد تا بعد از آن، با پیامبر ازدواج کند.
زینب گفت: مى ترسم پس از طلاق گرفتن از تو، آن حضرت با من ازدواج نکند. از این رو، زید به نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد تا از نظر وى در این زمینه مطلع شود. پس از شرح ماجرا براى رسول خدا صلى الله علیه و آله، آن حضرت با این مطلب مخالفت کرد؛ اما این مخالفت ظاهرى بود؛ بنابراین، اینکه آیه شریفه مى فرماید وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ «1»؛ «و آنچه را که خدا آشکار کننده آن بود، در دل خود نهان مى کردى و از مردم مى ترسیدى، با آنکه خدا سزاوارتر بود که از او بترسى». منظور اینکه عشق به زینب را در دل نهان مى کنى؛ در حالى که خداوند سرانجام آن را آشکار خواهد کرد و از مردم مى ترسى که مبادا از راز عشق تو به همسر پسرخوانده ات مطلع شوند؛ در صورتى که سزاوارتر آن است که از خدا بترسى. «2» از این رو، طبق این آیه، نمى توان پیامبر صلى الله علیه و آله را معصوم از گناهان دانست؛ زیرا چه گناهى بزرگ تر از رضایت به از هم پاشیدن یک خانواده!! به علاوه، پیامبر صلى الله علیه و آله نمى بایست با زید برخوردى منافقانه مى داشت؛ زیرا وقتى در باطن با این جدایى موافق بود، چرا ظاهرى خیرخواهانه از خود نشان داد؟!
این داستان یاد شده بدین شکل، صحیح نیست. بر اساس پاره اى از روایات و نظر مفسران بزرگ قرآن- همچون علامه طباطبایى قدس سره- واقعیت بدین قرار است: ازدواج زینب دختر عمه پیامبر، با زید بن حارثه، پسرخوانده آن حضرت، به عللى (چون بدخلقى زید) دوام نیافت و رسول خدا صلى الله علیه و آله مأمور شد تا با ازدواج با همسر مطلّقه زید، یکى از سنت هاى غلط رایج در آن روز را از میان ببرد. آن سنت این بود که پسرخوانده در تمامى احکام همانند پسر حقیقى محسوب مى شد: همچون فرزند حقیقى ارث مى برد و همسر او نیز، حکم عروس پدر خوانده را داشت! و حتى پس از جدایى از پسرخوانده،
ازدواج پدرخوانده با او ممنوع بود. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به فرمان خداوند براى شکستن این سنت، خود با زینب ازدواج کرد. دقت در ادامه آیه و آیه بعد (پس چون زید از آن [زن ] کام بر گرفت [و او را ترک گفت ]، وى را به نکاح تو درآوردیم تا [در آینده ] در مورد ازدواج مؤمنان با زنانِ پسرخواندگانش- چون آنان را طلاق گفتند- گناهى نباشد …) «1»؛ مؤیّد این مطلب است که انگیزه پیامبر از ازدواج با زینب، وضع این قانون الهى و از میان برداشتن آن سنت جاهلى بوده است؛ نه انگیزه هاى نفسانى.
اما اینکه مطلب قلبى خود را از زید پنهان داشت، به جهت عشق به زینب نبود؛ بلکه از آنجا که قبلًا به او وحى شده بود که ازدواج زید و زینب دوامى ندارد و او باید با زینب- پس از طلاق گرفتن از زید- ازدواج کند، حضرت مى دانست ازدواج آن دو به طلاق منجر مى شود. در عین حال، وقتى زید براى طلاق همسرش به حضرت مراجعه کرد، ایشان این مسئله را از او پنهان کرده و ضمن سفارش به تقوا، از وى خواست همسر خود را طلاق ندهد.
همچنین، ترس پیامبر صلى الله علیه و آله از مردم به جهت امر شخصى (همانند از دست رفتن آبرو و منزلت اجتماعى) نبود؛ بلکه مى ترسید عیب جویى و طعنه برخى از بیماردلان، ایمان عامه مردم را سست کند. پس این خوف هم رنگ الهى داشت، نه آنکه از غیرخدا مى ترسید!
به هر روى آیه شریفه در مقام سرزنش و عتاب پیامبر صلى الله علیه و آله نیست؛ چرا که از پایان آیه بعد (آیه 38) استفاده مى شود که ازدواج حضرت رسول با زینب، به فرمان الهى بوده؛ به صورتى که گویا اراده و انتخاب پیامبر صلى الله علیه و آله هیچ نقشى در آن نداشت «1»؛ زیرا تعبیر آیه شریفه این است که: زَوَّجْناکَها؛ «وى را به نکاح تو درآوردیم» و نیز مى فرماید: وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا «2»؛ «فرمان خدا انجام یافتنى است».
دو. آیه 43 سوره توبه
یکى از آیات دیگرى که براى شبهه در عصمت پیامبر صلى الله علیه و آله مطرح شده، این آیه شریفه است: عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ «3»؛ خدایت ببخشاید، چرا پیش از آنکه [حال ] راستگویان بر تو روشن شود و دروغگویان را بازشناسى، به آنان اجازه دادى».
برخى گمان کرده اند: خداوند در این آیه بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله خرده گرفته و از کار او اظهار نارضایتى کرده است!! همچنین جمله عَفَا اللَّهُ عَنْکَ را حاکى از آن دانسته اند که گناهى از پیامبر صلى الله علیه و آله سر زده که نیاز به عفو دارد. «4» اما حقیقت آن است که این آیه، در مورد برخى از منافقان و یا سست ایمانانى است که مى کوشیدند به اندک بهانه اى، از شرکت در جنگ خوددارى کنند و براى آنکه ظاهرى مردم پسند به کار خویش دهند، به خدمت رسول خدا آمده، با طرح بهانه اى، اجازه عدم شرکت در جهاد را مى خواستند. پیامبر صلى الله علیه و آله نیز اینها را مى شناخت و از بى اعتقادى و سست ایمانى آنان مطلع بود. «5» اما از آنجا که او رحمةٌ للعالمین است، براى آنکه پرده از اسرار آنان کنار نزند و نهان آلوده ایشان را براى دیگران نمایان نکند، با درخواستشان موافقت مى کرد.
همچنین پیامبر صلى الله علیه و آله به خوبى مى دانست حتى اگر به اینان اجازه ندهد و خواسته آنان را نپذیرد، باز هم در جهاد شرکت نخواهند کرد. در این صورت هر چند چهره واقعى این گروه براى همگان آشکار مى گشت؛ اما مفاسدى نیز به دنبال داشت. از جمله اینکه وحدت و انسجام عمومى از هم پاشیده و حرمت و قداست فرماندهى شکسته مى شد.
علاوه بر آن، با توجه به آیات بعد، خداوند نیز دوست نداشت اینان در جهاد حضور یابند؛ زیرا حضور آنها موجب تضعیف روحیه سایر رزمندگان مى گردید: لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلَّا خَبالًا «1»؛ «اگر با شما بیرون آمده بودند، جز فساد براى شما نمى افزودند».
آنان با توجه به مطالب پیش گفته، هر چند براى رسوا شدن منافقان، مناسب تر آن بود که به آنان اجازه داده نشود؛ ولى با در نظر گرفتن تمامى مصالح و مفاسد مربوط، سیاست پیامبر صلى الله علیه و آله مناسب ترین کار ممکن بود. «2» اما عبارت عَفَا اللَّهُ عَنْکَ، جمله اى دعایى به منظور مدح و تعظیم پیامبر صلى الله علیه و آله با ظاهرى عتاب آلود است و این به جهت ستایش از پیامبر صلى الله علیه و آله به خاطر شفقت و مهربانى بى اندازه وى نسبت به مردم صادر شده است؛ چنان که فى المثل مدیر مدرسه، معلمى را با ظاهرى عتاب آلود مورد خطاب قرار داده، مى گوید: «چرا فلان دانش آموز خاطى را از کلاس اخراج نکردى، تا همه او را بشناسند؟» این مدحِ عتاب نما، بدان معنا است که تو (معلم) آن چنان نسبت به دانش آموزانت لطف و مرحمت دارى که حتى حاضر نمى شوى افراد خطاکار را نیز رسوا کنى. «1» به هر روى، ما معتقدیم پیامبر و امامان، معصوم و کامل مطلق اند و شبهاتى هم که در مورد نقض این عصمت مطرح شده، همگى بى وجه است و با دقت در رویدادهاى تاریخى، تفاسیر، روایات و آیات قرآنى، چنین اشکالاتى برطرف مى شود. «2»
آن که معصومِ ره وحى خداست چون همه صاف است، بگشاید رواست
ز آنکه ما یَنْطِق رسولٌ بِالْهَوى کى هوا زاید زمعصوم خدا؟ «3»