خانه » همه » مذهبی » جاهلیت از دیدگاه قرآن/ سید علی اکبر پرورش

جاهلیت از دیدگاه قرآن/ سید علی اکبر پرورش

عصراسلام: این کتاب پس از وفات استاد پرورش با عنوان و طرح جلدی جدید توسط دفتر نشر و ترویج آثار استاد پرورش تجدید چاپ شده است.

جهت مشاهده سایر آثار مرتبط با مرحوم سید علی اکبر پرورش اینجا را کلیک کنید.

پدیده جاهلیت از دیدگاه قرآن

موسسه خدمات فرهنگی رسا

نویسنده: علی‌اکبر پرورش

مهرماه ۱۳۵۸

۵۰۰۰ نسخه

آی. بی. ام. ۱۷ شهریور

چاپ افست

***

تقدیم به:

عباس نبوی منش

 آن شهید شاهدی که در طلیعه محرم ۵۷ درحالی‌که با جانی روزه‌دار با دشمن داخلی و با روحی پرخاشجو با دشمن خارجی در نبرد بود، بر سر سفره شهادت نشست.

***

اَیَحسَبُ الاِنسانُ اَن یَترُکُ سُدی

قرآن، سوره قیامت، آیه۳۶.

ای انسان

ای عصیانگر بزرگ

ای فریادگر خلقت

اینک بیش از هر زمان دیگر سلاح قهرت را برّان‌تر و آتش خشمت را فروزان‌تر ساز که

افسونگران جاهلی برآنند تا در این دوران بازسازی به دمدمه و فسون برخیزند و همه ما را در مذبح جاهلیت بِکشند و بکُشند.

پس بیا ای عزیز

تا بار دیگر برای پاسداری از حریم انسانیت خویش با یکدیگر تجدید پیمان کنیم و قیامگرانه بر تندیس پدیده جاهلیت بشوریم زیرا اگر هوشیار و آگاه نباشیم قادرند از امروز تا فردا از ما جلادانی خون‌خوار بسازند.

***

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

اَفحُکمَ الجاهِلیّۀ یَبغون.[۱]

«جاهلیت یک مفهوم است نه یک زمان.»

در چهار آیه قرآن از جاهلیت سخن رفته که معمولاً آن را به‌عنوان یک مفهوم تلقی می‌کند نه یک زمان، اگرچه در پاره ای از متون اسلامی به زمان جاهلیت قبل از اسلام نیز اشاره شده و این بدان علت است که گوینده می‌خواسته از یک روش مقایسه‌ای استفاده کند و بودن و ماندن انسان‌ها را در آن زمان و تعالی و رشدشان را در نظام اسلامی بیان نماید. ولی باز در همین گونه موارد هم به خصلت های جاهلی تکیه شده، نه به زمان جاهلی.

چرا؟

از این روی که اگر جاهلیت یک زمان باشد معنی‌اش این است که آیندگان می‌پندارند آن زمان سپری شد و مرد و دفع گردید، درحالی‌که اگر همچون قرآن، جاهلیت را یک مفهوم بدانیم معنایش این است که این پدیده در هر زمان و مکان، امکان رشد و بروز دارد و آنگاه که بذر خصلت‌های جاهلی در زمینه نهاد یک فرد یا یک جامعه پاشیده شد، استعداد جوانه زدن و شجره خبیثه گشتن را به‌همراه دارد، پس جاهلیت می تواند زمان شمول و مکان شمول باشد.

و اینک با همان دیدگاهی که از قرآن برگرفته‌ایم به سراغ قرآن می‌رویم تا دریابیم که خصلت‌ها و ویژگی‌های این مفهوم را چگونه برمی‌شمرد و در یک انطباق بفهمیم که آیا این بذر در نهاد ما و جامعه ما نیز پاشیده شده‌است؟

و این نهال ناپاک در رستنگاه جان ما ریشه دوانده است یا نه؟

و اگر چنین است درمانش را از همین کتاب که «شفاء لما فی الصدور» است بخواهیم، زیرا در غیر این‌صورت همچون مردارخواری بر گنداب جاهلیت می‌نشینیم و آرام آرام خود، به مردابی عفن تبدیل می‌شویم. و همچون جاهلیت زدگانِ دیگر تاریک خواهیم شد که بعد از هزاران سال گندیدگی جاهلیتشان شامه هر آزاده آگاهی را آزرده می‌سازد.

 آیات چهارگانه‌ای که از جاهلیت سخن می‌راند بدین شرح است:

یَظنّونَ بِاللهِ غَیرَ الحَقِّ ظَنَّ الجاهلیَّۀ[۲]

براساس انگارها و پندارهای جاهلی خویش به خدا هم گمان ناحق می‌برند.

اَفَحُکمَ الجاهلیَّۀ یبغَون[۳]

با این‌که به نظام اسلام ره یافته اند، آیا باز هم بر حکم جاهلیت سر می سایند؟

اِذ جَعَلَ الّذینَ کَفَروا فی قلوبِهِم الحَمیّۀ، حمیّۀ الجاهلیۀ[۴]

آنگاه که تب داغ جاهلی سراچه قلوب کافران حق‌پوش را فراگرفت.

وَ قَرنَ فی بُیُوتِکنَّ وَلا تَبرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهلیۀِ الاولی.[۵]

ای زنان پیامبر در کانون خانه‌هایتان ثابت باشید و خویشتن را به خودآرایی های جاهلیت پیشین میالایید.

در آیات فوق قرآن کریم پندارها و انگارها- احکام و اندیشه‌ها- خودآرایی ها و خودگرایی های جاهلی را به‌عنوان یک مفهوم طرح نموده که می‌بینیم این پدیده گندیده و هستی سوز، توان آن را دارد که دایره مسلمین را هم بشکند و به جان و روان عده‌ای از آنان ره یابد و لباس ذلت و اسارت و حقارت را بر اندام آنان بپوشاند.

قسمت های یادشده از آیات این نکته را می‌رساند که «جاهلیت مفهوم است نه زمان». لیکن بررسی بیشتر این معما را نیز برای ما می‌گشاید که بر محور کدامین خصلت است که جاهلیت دور می‌زند؟

و باوجود کدامین صفت است که این مفهوم در جان انسان نقش می‌بندد؟

و از رهگذر کدامین دانه فریبنده‌ای است که همای سعادت آدمی به دام جاهلیت می‌افتد؟ و خلاصه به همراهی کدامین فکر و اندیشه و خواسته است که جاهلیت در وجود ما تحقق می یابد؟
خودپرستی جاهلی

با مراجعه به آیه ۱۵۴ سوره آل عمران این‌چنین می‌یابیم که:

«و گروهی فقط و فقط به خود می‌اندیشند و خود را می‌خواستند و دیگر هیچ.»

چه مطلبی در این جمله کوتاه نهفته است؟ مطلبی که بیانگر هسته مرکزی پدیده جاهلیت است، خودخواهی- خودبینی -خود را نگریستن و به خود توجه داشتن و به تعبیر زیبای لغت‌شناسان عرب «نسوا کلّ شیء دونها» یعنی انسان جز خودش را فراموش کند و به غیر از خود نیندیشد، همه اصالت‌ها را- همچون جامعه و تاریخ و طبیعت و خدا و خلاصه همه مفاهیم متعالی را از یاد ببرد.

سجده اش جز در محراب خودپرستی و عبادتش جز در معبد خودخواهی و خودگرایی نباشد. این اولین سنگ بنای جاهلیت است، و بهتر بگوییم اولین و آخرین، زیرا خصلت‌های جاهلیت آفرین نیز فرزندان همین مادر ناپاکند و سایر صفات جاهلی در همین رحم خودخواهی است که رشد می‌کنند.

این بت خودپرستی است که مسجدالحرام وجود را به بیت الصنم مبدل می‌سازد و کعبه عشق و عرفان و آگاهی و تعالی را به خود خانه جاهلیت بدل می کند.

اینجاست که به دنبال این خودپرستی و خودکامگی

یَظُنّونَ بِاللهِ غَیرَ الحَقِّ ظَنّ الجاهلیّۀ

پندارهای جاهلی سر بر می‌کشد و همه اصالت‌ها و رسالت‌ها را به بازی می‌گیرد و عجبا که دامنه گستاخی و بی باکی را تا بدانجا می‌کشاند که خدا یعنی برترین جمال پاک و عالی‌ترین مظهر قداست را هم مورد تهمت و ظن و گمان قرار می‌دهد.

و آیا بعد از این گندیدگی فکر چه می‌گویند؟

و چه می‌خواهند؟

یَقولونَ هَل من الامرِ مِن شَیء

ریاست می‌خواهند، فرمان‌روایی بر دیگران را می‌جویند و خودخواهان بر این سرند که پیوسته بر دیگران آقایی و برتری و سیادت داشته باشند.

و چگونه حکمرانی و حکم روایی؟ آیا با این اندیشه که در خدمت مردم و اصالت‌های انسانی باشند؟ هرگز! بلکه بر این اساس که همه کس برده و بنده آنان و همه چیز در خدمت آن‌ها باشد و می‌بینیم که روان‌شناسی قرآن، چگونه افکار خودپرستانه‌ی این گروه را بیان می‌کند و چگونه هشدار می‌دهد که ای انسان اگر تو نیز بر سر، هوس فرمان‌روایی و ریاست داری، بدان که خودگرا و خودپرستی و این همان خصلت جاهلی است که نه فقط در یک زمان و مکان بلکه قادر است در هر زمان و هر مکان بروز کند.

اگر «روح القوانین منتسکیو» را بخوانیم، می‌بینیم درباره نرون امپراتور روم می‌نویسد که او در پی این خودپرستی عده زیادی از مردم شهرش را کشت و سپس دستور داد، شهر را به آتش بکشند و بدین جا هم اکتفا نکرد بلکه ۱۷ نفر از نزدیک‌ترین نزدیکانش، همچون زن و فرزند و مادرش را در آتش خودپرستی اش سوزاند. و عجبا که جنون خودبینی و خودخواهیش آن‌چنان دامن گستر شد که پیوسته می‌گفت:

«ای کاش همه افراد بشر یک گردن داشتند تا من یک‌دفعه می‌زدم و راحت می‌شدم.»

آری این یک اندیشه جاهلی است که در اثر فرورفتگی در گنداب خودپرستی ایجاد می‌شود و دیگر مرز نمی‌شناسد و دارنده این تفکر نه‌تنها جهان‌بینی با هم نگه ندارد، بلکه شعاع بینشش از بینی اش تجاوز نمی‌کند. خواسته‌هایش تنها بر محور خودِ پست و زبونش می‌گردد و همانند یک گاو عصاری است که چشم بسته بر گرد یک محور می‌چرخد و در هر چرخشی باز در جای اول خود قرار می‌گیرد. و اگر دل تاریخ را بشکافید به وجود چنین گنداب های متحرک که نمونه‌های آشکار جاهلیتند زیاد برخورد خواهید کرد. سری به «فرقدونه» بزنید و این جمله را که از حلقوم یک جاهلیت زده اموی به نام یزید از دیر مرّان خارج می‌گردد بشنوید.

داستانش چنین است که معاویه، شیطان اموی هوس می‌کند که فرزندش را به‌عنوان یکی از سرکردگان سپاه اسلام به جنگ رومیان بفرستد. بدین سودا که نام این خوک را در ردیف مجاهدان و مبارزان اسلامی ثبت نماید، سپاه ۳۰ هزار نفری با این فرمانده خودخواه حرکت می‌کند، در بین راه به فرقدونه که نام محلی است می‌رسند، یزید خبردار می‌شود که در این محل خانه‌ای است به نام مرّان و زنی به نام ام کلثوم در آن سکونت دارد، که این روسپی می‌تواند آتش شهوت این مجاهد ساختگی را فرو نشاند، لذا به درون آن خانه می رود نه یک روز و دو روز، بلکه چندین روز می‌گذرد، در بین سپاهیان از یک طرف بیماری وبا و طاعون و از طرفی دیگر گرسنگی و تشنگی راه می‌یابد و عده زیادی از آنان را از پای درمی‌آورد، تا بالاخره چند نفر از فرماندهان جرئت می کنند و به خانه این روسپی می آیند و فرمانده کل سپاه را از این وضع غم‌بار باخبر می‌سازند و نابودی عده‌ای را گزارش می‌دهند، می‌دانید این جاهلیت زده خودگرا و این موجود خودپرست در پاسخ آنان چه گفت؟:

ما ان ابالی بما لاقت جموعهم-           بدیر مران و عندی ام کلثوم

او گفت: نه فقط عده‌ای از سپاهیان، بلکه اگر تمام‌شان هم به بدترین وضعی جان بدهند، برای من اهمیتی ندارد، زیرا که من در این خانه، در کنار ام‌کلثوم به سر می‌برم.

شگفتا، مسخ و استحاله و گندیدگی روح را می بینید و جاهلیت زدگی را درمی‌یابید که تا کجا رخنه نموده است؟

اگرچه در این مقطع زمان نیز زیاد نیست که از جاهلیت فرعونی و اموی و چنگیزی مثال بزنیم زیرا که ملت قهرمان ما خود سال‌های سال، شاهد دردناک‌ترین نظام‌های جاهلی، به نام «جاهلیت شاهنشاهی» بوده‌است. به ویژه که چکیده و عصاره تمامی آن‌ها و فساد و تباهی‌های ناشی از آن را در نظام «جاهلی پهلوی» به چشم خویش دیده است.

آری ملت یغما زده ما، زندان‌ها و فشارها و شکنجه‌های این نظام را برای پویشگران راه انسان و مردم مبارز و جوانان قهرمان از طرفی و عشرتکده‌ها و قمارخانه‌ها این نظام را برای خوک های درباری و میمون‌های وابسته و خودفروخته به رژیم، از طرف دیگر سالیان دراز شاهد بوده‌است.

این ملت ستمدیده و بزرگ، بارها شنیده است که تنها در زندان قصر در طول حکومت جابرانه رضاخان تنها ۲۴ هزار نفر از مبارزان و آزادگان از طریق تزریق آمپول هوا کشته شدند.[۶]

و یا به‌خوبی، آگاه است که هنگام خروج این بانی جاهلیت پهلوی ۴۴ هزار سند به نام او صادر شده بود که از راه قلدری و چپاولگری، خانه و ملک و زمین و کارخانه های مردم را به نام خویش ثبت کرده بود. [۷]

و یا بارها این خلق مستضعف شاهد کشتارهای وحشیانه شیطان بزرگ پهلوی و سردمدار جاهلیت شاهنشاهی یعنی محمدرضا خان و دیگر مزدوران وابسته اش بوده‌است و آنقدر از تباهی و فساد و فشار این گرازهای وحشی و این مسخ شدگان گندیده و این جاهلیت زدگان درنده که جز خود را نمی‌دیدند و جز زندگی جانوری خویش را نمی‌خواستند و جز به بودن چند روز بیشتر خویشتن نمی‌اندیشیدند، نمونه و مصداق دارد که مجالی برای ذکر سایر نظام‌های جاهلی و دیگر جاهلیت زدگان تاریخ نمی‌ماند. چرا؟

(چون که صد آمد نود هم پیش ماست)

و بدیهی است آنگاه که درنده خویی تمام درندگان تاریخ و خودپرستی همه خداپرستان در یک فرد و یک نظام جمع آمد، دیگر نیازی برای ذکر شواهد گذشته نیست و تنها اگر سخنی از آنان به میان می‌آید از این جهت است که به شیوه قرآن، جاهلیت را از انحصار یک زمان خارج سازیم و به نام یک پدیده و یک جریان از آن یاد کنیم.

تا این‌جا با تکیه به آیه ۱۵۴ از سوره ۳ دریافتیم که تنها عامل پدیداری پدیده جاهلیت در جان یک فرد به یک جامعه پنداره پلید خودپرستی و خودخواهی است که در پی آن انگاره قدرت‌گرایی و سلطه‌جویی و به تعبیر روز فکر امپریالیستی و جهانخوارگی بروز می‌کند. اگر دیروز و امروز و فردا نابودگران شرق و غرب را می‌بینیم که در سیستم‌های بسته و متعفن «ماکیاولیستی» و یا در قالب بی‌جان دیگر «ایسم» های مکتبی به چپاول و غارت جهان مشغولند و در شراره نفاق و تفرقه و ناپاکی و جنایتشان تمامی خلق مستضعف جهان می‌سوزند براساس همین تفکر جاهلی است زیرا که اساساً سردمداران جاهلیت برای این‌که چند صباحی دیگر به زندگی جانوری خود ادامه دهند و زمانی بیشتر به سریر قدرت کاذب شان تکیه زنند و درحقیقت پاسخی به ندای خودپرستی شان دهند، دست به چنین اعمال ضد مردمی می‌زنند.

آیا کشتارهای خونین شاه یعنی سمبل جاهلیت شاهنشاهی جز از رهگذر همین فکر جاهلی و همین اندیشه خودپرستی و فزون‌طلبی و برتری خواهی نبود و عجبا که قرآن کریم در این کوتاه سخن:

” لَتَجِدَنّهم اَحرصَ النّاسِ علی حیاۀ”

چهره‌ کریه آنان را در قالب صهیونیست امروزی می‌نمایاند و فکر و روح آنان را آشکار می‌سازد.

اگرچه گاه‌گاهی هم در پس پرده آزادی و آزادگی و دفاع از خلق و دفاع از حقوق بشر خود را مخفی ساخته باشند.

بزرگ‌ترین سردمداران جاهلی این قرن را می‌بینید که درست در همان زمان که شاخه زیتون را به‌عنوان بیانگر صلح آمریکایی در کره ماه پرتاب می‌کنند، خلق مستضعف ویتنام را با شدیدترین وضع بمبارد می‌نمایند و به خاک و خون و آتش می‌کشانند و همچنین در میان غریو مسلسل‌ها و غرش جنگنده‌هاشان که بر سر و روی مردم مستضعف ایران، فلسطین و اریتره و فیلیپین و دیگر غارت شدگان فرو می بارند، فریاد دفاع از حقوق بشر و اعطای آزادی سر می‌دهند و آن دیگری یعنی حضرت برژنف، هم‌زمان با کشتار وحشیانه خلق مسلمان افغانستان و چپاول و زجر و شکنجه این ملت قهرمان به وین می‌رود، تا قرارداد سالت ۲ را در کنار رفیق آمریکاییش: کارتر، امضا کند و بار دیگر این دو سردمدار که در راس دو جاهلیت بزرگ این قرن قرار دارند گوش جهانیان به‌ویژه مستضعفین یغما زده را از عدالت‌خواهی و دادگری خود کر می‌سازند.

این دو ابرقدرت که از سفاکی و بی‌رحمی و جنایاتشان، قامت بشریت خمیده شده و اشک‌ها بر گونه‌ها و خون‌ها به خاک‌ها جاری است، آمده‌اند در وین تا برای داغ‌دیدگان بین‌المللی و غارت شدگان جهانی نوحه جفتی سر دهند و این‌چنین ترانه آزادی‌خواهی و دادگری به گوش جهانیان بخوانند که ما آمده‌ایم تا قرارداد سالت ۲ را امضا کنیم، باشد که از خطر یک جنگ هسته‌ای بکاهیم، ما خواهیم کوشید تا جهان به وضعی مطمئن‌تر و ثابت‌تر سوق داده شود، این دیدار ما نه‌تنها مربوط به آمریکا و شوروی است بلکه به نفع جهان است، در دنیایی که سلاح‌های هسته‌ای تحت کنترل نباشد هیچ موجودی نمی‌تواند در امنیت و آسایش زندگی کند، در این عصر اتم تمامی کشورهای جهان به صلح نیاز دارند و در این هفته بشریت یک قدم دیگر به طرف امنیت و صلح پایدار بر خواهد داشت. [۸]

که البته این بازی با کلمات، اگر هیچ اثری نداشته باشد لااقل برای لحظه‌ای هم که شده یک تبسم کوتاه بر لبان مستضعفین جهان خواهد آفرید و آنان را پس از سال‌ها غم و مصیبت و گریه به خنده وا خواهد داشت.

دیگر از خصلت‌هایی که جاهلیت را پدیدار می‌کند، عدم توجه به آخرت و گرایش شدید به حیات مادی است.

«یَقولونَ لَو کانَ مِنَ الامرِ مِن شَیء ما قُتِلنا هیهُنا.»

اسلام می‌کوشد که انسان مسلمان را از تمام قیود و وابستگی‌ها و دلبستگی‌ها آزاد سازد و از تمام تعلقات برهاند، حتی از قید زندگی و بر این اساس است که شهادت را بنیان می‌نهد و شهید می‌آفریند و مرگ را معبر و گذرگاهی برای وصول به زندگی نوین می‌شناسد و با گشودن پهنه «الی الله المصیر، الیه راجعون، الیه المنتهی»، افق دیده بیننده را تا شعاعی به امتداد ابدیت گسترش می دهد زیرا این یکی از اصول مسلم اسلام است که هرگاه توجه به آخرت و اندیشیدن به قیامت و فکر حسابگاه معاد از صحنه زندگی انسان خارج شد، جاهلیت شکل می‌گیرد و به صورتی خلاق نقش خود را می‌نمایاند و نقشه خود را پیاده می‌کند. زیرا راستی اگر اندیشه معاد نباشد، کدامین ضابطه و قانون و مرز می‌تواند، مانع ورود جاهلیت به سرزمین فکر و روح و اندیشه انسانی باشد.

لیکن جاهلیت زدگانی که در پی خودپرستی و خودخواهیشان، روح سلطه‌گری و تفوق‌طلبی می‌یابند، از مفهوم مرگ می‌هراسند و اساساً می‌کوشند تا این پدیده را از قلمرو فکرشان دور سازند و اگر هم ناگریز گردند که لحظه‌ای بر این مفهوم بیندیشند، با نفرت و ناباوری بدان می‌نگرند. ازاین‌رو قرآن کریم در همین آیه می‌فرماید:

که مسخ شدگان نظام جاهلی، به‌دنبال خودبینی و سلطه‌گریشان می‌گفتند، اگر ما ریاست و اقتداری داشتیم رفتگان ما هرگز کشته نمی‌شدند و هرگز به کام مرگ نمی‌افتادند. شگفتا، تجلی مرگ را به اعتبار عدم ریاست و فرمان‌روایی خود می‌شناسند و تصور می‌کنند مرگ تنها به سراغ کسانی خواهد آمد که حکمران و فرمانروا نیستند، ای پیامبر تنها در مقابل این اندیشه جاهلی و روح خودگرایی ایشان بگو:

اِنَّ الاَمرَ کُلُّه لِلّه
خودگرایی جاهلی

دومین آیه یادشده که از جاهلیت سخن می‌راند یکی دیگر از مهم‌ترین اجزاء تشکیل‌دهنده نظام جاهلی را روی‌گرداندن از حکم خدا می داند.

اَفَحُکمَ الجاهلیّۀ َیبغون وَ مَن اَحسنُ مِنَ اللهِ حُکماً.[۹]

عجبا! باز هم خودپرستی- بازهم خودخواهی- باز هم به من منحط و پست و پوسیده و فسیل شده توجه داشتن- باز هم به حاکمیت و حکومت خود اندیشیدن- و درنتیجه از حکم خدای حاکم سر باز زدن، شگفتا این قدرت خود تا چه حد است که توان آن را دارد که در مقابله با حکومت خدا پرچم افرازد و شگفت تر آنکه قادر است حاکمیت خدا را هم از صحنه خارج سازد. و بیا ای خواهر و ای برادر، به این سخن خدا گوش فرا دهیم که فرمود:

وَ مَن یَعشَ عَن ذِکرِ الرَّحمنِ نُقیّض لَه شیطاناً فَهُو لَهُ قَرین.[۱۰]

هر کس از یاد خدا و حکم و فرمان او شب کور شد و خفاش‌گونه از تابش انوار حکومت الهی، چشم فروبست، پیوسته شیطان را با او قرین و هم‌نشین سازیم، کدام شیطان؟ آن موجود پلیدی که معمار سرای جاهلیت است. و آن افسونگر خناسی که با دست هنرمندش می‌تواند، بنیان‌گذار این بنای پرنقش و نگار باشد و راه بر بنی آدم ببندد و او را از راه خدا بازدارد.

آری اینان، حکم خدا را نمی‌خواهند، زیرا حکم و فرمان پروردگار همچون شلاق‌ها و ضربات جانکاهی است که بر پیکر خودخواهی شان فرود می‌آید و تندیس خودپرستی شان را درهم می‌کوبد، آنان پیوسته می‌کوشند تا گوش به فرمان جاهلیت دهند.

از امام صادق علیه‌السلام نقل شده‌است که فرمود:

«اَلحُکمُ حُکمان: حُکمُ الله و ُحُکمُ الجاهلیّۀ، فَمَن اَخطأ حُکمَ الله حَکَمَ بِحُکمِ الجاهلیّۀ».[۱۱]

یعنی فرمان و حکم، دو گونه است، یا از حریم حکمرانی خداست، یا از پایگاه جاهلیت، پس هر کس در حکم خدا، راه خدا خطا پویید به فرمان جاهلیت، گردن نهاده است.

خودخواهی جاهلی

سومین آیه‌ای که از جاهلیت پرده برمی‌گیرد و ماهیت آن را آشکار می‌سازد، این آیه است.

اِذ جَعَلَ الّذینَ کَفَروا فی قُلُوبِهِم الحَمیّۀ، حمیّۀ الجاهلیّۀ.[۱۲]

یعنی «آنگاه که شب داغ جاهلی، در تنگنای دل‌های کافران افکنده شد».

چرا پوشش جاهلی بر روی قلوب می‌افتد؟ و زنگار جاهلیت، صفای قلب و طهارت دل انسان را فرو می‌خورد، و او را به کافری حق‌پوش و گردن‌کشی عاصی و جابر بدل می‌سازد؟ رمزش فقط یک نکته است و آن نداشتن «تقوا» است و تقوا یعنی چه؟ به تعبیر زیبای «شهید شریعتی» یعنی خویشتن‌بانی یعنی مراقب خود بودن که در عرفان اسلامی “مراقبت” نام گرفته.

در تفسیر کریمه «وَ شاهِدٍ وَ مَشهود»[۱۳] مفسرین سخن‌ها گفته‌اند، یعنی شاهد را خدا و مشهود را انسان و پاره ای شاهد را پیامبر و مشهود را امت و عده‌ای شاهد را انسان و مشهود را خدا و برخی شاهد را انسان و مشهود را قیامت گرفته‌اند و شاید غیر از این‌ها بتوان گفت بر این قَسَم که سومین سوگند از سوره بروج است خود انسان، هم شاهد است و هم مشهود، چرا؟ چون تنها موجودی که در پهنه هستی و صحنه آفرینش، می‌تواند هم ناظر باشد و هم منظور، هم نگرنده باشد و هم مورد نگرش، و به گفته نیلس بوهر[۱۴] هم بازیگر باشد و هم تماشاچی، خودِ انسان است و به‌جرأت می‌توان گفت که این عظیم‌ترین نیرویی است که در انسان وجود دارد.

آنگاه که شما می‌گویید، من باید در وضع خود مطالعه کنم، یا من باید مراقب خویش باشم و جملاتی از این قبیل، می‌بینید که مطالعه‌کننده شمائید و مورد مطالعه نیز شما، یا مراقب شمایید و مورد مراقبت نیز خود شما که اولی را می‌توان به من شاهد و دومی را به من مشهود تعبیر کرد و آنگاه که این من از سقوط و انحطاط به تعالی و اوج برسد این عمل را تقوا نامند که هرچه این مراقبت و نگرش بیشتر باشد تقوا هم بیشتر می گردد و نفس لوّامه[۱۵] را به سوی نفس مطمئنه می‌کشاند تا به خطاب:

«یا اَیّتُهَا النّفس المُطمَئنّه» (سوره فجر آیات آخر)

سرافراز گردد و به جوار رحمت اِرجِعی اِلی رَبّک[۱۶] مسکن گزیند و با حالتی که هم راضی است و هم مورد رضایت، لباس عبودیت خداوندی را به تن کند و در سرزمین جنت به اوج‌گیری خویش ادامه دهد که فَادخُلی فی عِبادی وَ ادخُلی جَنّتی[۱۷] لیکن اگر به سازندگی های «من شاهد» بی‌توجهی گردد و به خواسته‌های متعال آن پاسخی داده نشود «من مشهود» سر خود می‌گیرد و به راه خود می‌رود و بدون هیچ عامل بازدارنده‌ای به پلیدی و تباهی می‌پردازد که اِنّ انّفسَ الامارّۀ بِالسوء[۱۸] و آنوقت سقوطی پس از سقوط و جاهلیتی پس از جاهلیت و اسارتی پس از اسارت به بار می‌آورد و پیوسته به سوی نفس حیوانی حرکت می‌کند و به جایی می‌رسد که لباس انسانیت از تن انسان برگرفته می‌شود، و مسخ و استحاله می‌گردد و حیوان می‌شود و چه می‌گویم؟ نه حیوان بلکه پست تر و منحط تر از هر حیوان درنده زیراکه:

اولئکَ کَالانعامِ بَل هُم اَضلَّ[۱۹]

در این‌حال جغد جاهلیت در ویرانه وجود، مسکن می‌گزیند و پیوسته آوای شوم شرک و ریا و خودبینی و خودپرستی سر می‌دهد و در حقیقت اینجاست که انسان گرگ انسان می‌گردد[۲۰]. لذا این دو صف و این دو کاروان که از آغاز خلقت انسان در برابر هم جبهه داشته‌اند و با یکدیگر در پیکار و نبرد بوده‌اند، این چنین مورد توصیف خدای بزرگ قرار می‌گیرند که:

«یک گروه کافر و حق پوشند که سراسر وجودشان را تب داغ جاهلی فراگرفته و لهیب مهیب جاهلیت پیوسته به سوزش و نابودی و زوال و انحطاط شان کمر بسته‌ که:

«اِذ َجَعَلَ الّذینَ کَفَروا فی قُلُوبِهِمُ الحَمیّۀ، حمیّۀ الجاهلیّۀ.»[۲۱]

لیکن گروه دیگر که امامان نورند نه امامان نار و پیشگامان توحیدند نه رهروان شرک و در کاروان پیامبرانند و گروندگان به خدا، از سکینه و آرامش الهی برخوردارند که:

فَاَنزلَ اللهُ سَکینۀُ عَلی رَسولِهِ وَ عَلی المؤمنین.[۲۲]

که با الزام به این کلمه «تقوا» پیوسته پاسدار وجود خویشند که جز اندیشه “الهی” در آن راه نیابد و همیشه مرزبانان وجود خودند تا فکر جاهلی و اندیشه جاهلیت را از ورای مرز انسان به درونشان رخنه نکنند چون مفهوم «الزَمَهُم کلمۀ التَقوی» می‌رساند که روح تقوا در فراخنای وجود این آزادگان پیوستگی و تداوم دارد و موریانه بریدگی و جدایی را در آن نفوذ نیست و مرغ باغ تقوی از فراز شاخسار وجودشان پیوسته این ترانه را سر می دهد که:

پاسدار حرم دل شده‌ام شب همه شب        تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم

 

خودآرایی جاهلی

چهارمین آیه که از پدیده جاهلیت سخن میراند آیه ۳۳ از سوره ۳۳ است که لحن خطابش همانند دیگر آیات سه‌گانه یادشده عمومیت ندارد، زیرا در آیات قبل، از مفهوم جاهلیت سخن رفته بود که می‌توانست هم در جان مردم رخنه کند و هم در جان زنان، یعنی همگانی و همه شمول بود، زن و مرد، نسبت به آن یکسان بودند، لیکن در این آیه سخن با زنان است بویژه که زنان پیامبر (ص) را مورد خطاب قرارداده و آنان را از اندیشه و پدیده جاهلی بر حذر داشته، تا دیگر زنان مسلمان، بدانند از آنجا که احتمال سقوط در مرداب جاهلیت برای زنان پیامبر هم هست، پس مسلماً برای دیگر زنان مسلمان این احتمال وجود دارد[۲۳] و جایی که نزدیک‌ترین افراد به پیامبر بزرگ (ص) ممکن است در چنگال ویرانگر جاهلی اسیر گردند، پس این خطا و این اسارت، سایر زنان را به طریق اولی، تهدید می‌کند.

و چرا در این آیه توجه ویژه‌ای به زنان پیامبر (ص) بطور خاص و دیگر زنان مسلمان به طور عام دارد؟ شاید از این جهت باشد که عفریت جاهلیت، با این گروه بیشتر دشمنی و عناد دارد و نه فقط بیشتر، بلکه برای واژگونی دو رکن جامعه انسانی یعنی زن و مرد می‌کوشد که زودتر از این رکن بنیان‌ساز شروع کند، زیرا اگر غول جاهلیت در جان «زنان جامعه» رخنه کند و پهنه وجودشان را میدان تاخت و تاز قرار داد، در حقیقت به تمامی نسل جامعه دست یافته و در عمق جامعه تمام جان تمام کودکان و مردانی که باید در دامان مهرگستر زن تربیت شوند، ریشه دوانده و تعلیم و تربیت و تزکیه و عاطفه و خلاصه همه خصلت‌های انسانی را لگدمال کرده و تمام مسائل حیاتی انسان را نابود ساخته است.

آنگاه که هیولای جاهلیت به درون جامه خانه که معمولاً در نظام اسلامی قطب و محورش در امر تربیت و رشد و حرکت و آگاهی کودکان، زنان می باشند رخنه کند مسلم است که در تمام جامعه بزرگ انسانی رخنه نموده چون وقتی که کانون داخلی خانواده فتح شود، بی‌شک کانون‌های خارجی جامعه که تشکیل شده از این کانون‌های داخلی است فتح خواهد شد. پس باید برای گشودن این دژ محکم و این حصار عظیم، اول به سراغ کانون‌بان و مرزبان آن یعنی مادر شتافت و شرنگ جاهلیت را به کام او فرو ریخت تا بتوان بر تمامی جامعه دست یافت و همه را به دنیای جاهلی کشاند.

حال برای این‌که دشمن نتواند پای زن اسلام را به مرداب متعفن و لجنی و گندیده جاهلیت باز کند و این زهر کشنده را به کام او بریزد دو سیاست را قرآن کریم برای زنان مسلمان طرح می‌کند:

سیاست خارجی، سیاست داخلی

۱- در سیاست خارجی، چگونگی برخورد زن مسلمان را با هر کس که خارج از کادر و نظام اوست مطرح می‌سازد، چه مرد مسلمان، چه مرد غیرمسلمان و چه زنان ناپاک و هرزه، همه خارج از دایره و سیستم زن مسلمانند که یک زن اسلام باید در برخوردش با همه آنان دو شیوه را بکار گیرد.

الف– فَلا تخضَعنَ بِالقَولِ.[۲۴] یعنی در سخن گفتن با بیگانه و افراد خارج از دایره فروتنی نشان ندهد، با غنج و ناز و کرشمه حرف نزند، کلامش را به لطافت و ظرافت نکشاند و خلاصه خضوع در گفتار نداشته باشد، خضوع یعنی چه؟ یعنی نرمش و فروتنی در اعضا و جوارح و خشوع یعنی نرمش و فروتنی در قلب و جان، و اگر زن اسلام خضوع در سخن داشته باشد، خود گویای این نکته است که در قلب و جانش نیز به شنونده انعطاف و نرمش و فروتنی نشان می‌دهد و این نحوه برخورد، فاجعه می‌آفریند چون که “فَیَطمَعَ الذی فی قَلبِهِ مَرَضً”. (قرآن، ۳۲/۳۳)

یعنی بیماردلان طراح به طمع می‌افتند و به طرح و نقشه و برنامه دست می‌زنند، تا او را از حریم قدس و طهارت و پاکی اش خارج سازند، پس در این روش به زن مسلمان چنین هشدار می‌دهد که قاطعانه سخن گوید و صلابت و سختی و کوبندگی در کلامش را حفظ کند، تا راه ورود هر شیاد و طماع و حیله گر را فروبندد.

ب-“وَ قُلنَ قولاً مَعروفاً[۲۵]”

دیگر چه؟ دیگر این‌که سخن با عرفان و آگاهی و شناخت بگوید، از پراکندگی و پرگویی و یاوه پردازی بپرهیزد، زیرا در غیر این صورت است که باز می توان در حریم شکوهمند زن مسلمان راه یافت و او را به جاهلیت کشانید.

پس دو اصل عدم نرمش زن در گفتار و آگاهانه و حسابگرانه سخن گفتن او، محکم‌ترین سنگر و دژی است که راه ورود هر جاهلیت‌گرای هرزه ای را می‌بندد و اندیشه هر اهریمن تاریک‌دل و ناپاکی را فرو می‌کشد.

۲- اما در سیاست داخلی زن، سخن از قطبیت او در حریم خانواده است که باید با روحی تزلزل‌ناپذیر و جانی پر از اطمینان، محور خانه باشد.

چون ثبات و آرامش و اطمینان همه ارکان و ارگان خانواده که بر گرد این محور در چرخشند، بستگی به ثبات و آرامش زن و اطمینان و استقرار او دارد. از این‌رو قرآن کریم برای آرامش این محور و ثبات و قرار این قطب که ضامن استقرار دیگر اعضای خانواده است، چند نکته در خطاب به زنان پیامبر به همه زنان مسلمان یادآور می‌شود که:

وَ قَرنَ فی بُیوتِکُنَ[۲۶]

وَلا تبَّرجنَ تَبرُّجَ الجاهلیّۀ الاولی.[۲۷]

وَ اَقِمنَ الصَّلوۀ[۲۸]

وَ اتینَ الزَکوۀ.[۲۹]

وَ اَطَعنَ للهَ وَ رَسولَهُ[۳۰]

وَ اذکرنَ ما یُتلی فی بُیُوتِکّنَ مِن آیاتِ اللهِ و الحِکمَۀ.[۳۱]

که این ۶ اصل لازمه بقا و ثبات و قرار این محور و این قطب یعنی زن مسلمان است تا درنتیجه همه چرخشگران گرد خویش را به چنین ثبات و استقراری بکشاند.

۱- وَ قَرنَ فی بُیُوتِکُنَّ.

قرن هم می تواند از قَرَّ، یَقِرَّ باشد و هم می‌تواند از قار، یُقار و در هر دو حال به معنی ثبت یثبت است. [۳۲]

پس قرن فی بیوتکن، نه یعنی این‌که زن مسلمان در خانه بنشیند بلکه یعنی ثبات خود را در این کانون گرم و انسان‌ساز حفظ کند، زیرا اگر قرار است، زن قطب خانواده باشد و کودکان و فرزندان و حتی خود مرد، بر گرد این محور بگردند، این قطب احتیاج به ثبات و استقرار دارد، اگر مضطرب و لرزان باشد همه را به لرزش و اضطراب می‌کشاند و اگر ثابت و پایدار باشد همه را به ثبات و پایداری دعوت می کند.

اگر زن مسلمان، زهرا(ع) گونه‌ قطب تزلزل‌ناپذیر خانواده شد، فرزندان پرارزش و با شهامت و پایدار و مصمم همچون حسن و حسین و زینب (ع) می‌پروراند و اگر خود، زبون و عاجز و درمانده گردید این عجز و زبونی در پروردگارنش اثر خواهد گذاشت. پس ای زنان پیغمبر (ص) اگرچه روی سخن با شماست ولی باید همه زنان مسلمان گوش فرا دهند که «قرن فی بیوتکن» یعنی ثبات و سکون ریشه‌دار خود را در سطح این کانون به ظاهر کوچک ولی در باطن، بزرگ حفظ نمایند.

۲- وَلا تَبَرّجنَ تَبرُّجَ الجاهلیّۀ الاولی.[۳۳]

دیگر چه؟

دیگر این‌که خود را به آلودگی های جاهلی دمساز نکنید، به خودآرایی جاهلانه نپردازید و خود را همچون برج‌های آذین کرده در معرض دید شهوت زادگان قرار ندهید.

توطئه‌گران ناپاک سر راه شمایند و بر آن سرند که شما را به جاهلیت بکشانند تا دیگر نه از تاک نشان باشد و نه از تاک‌نشان، یعنی نه از شما اثر باشد و نه از فرزندان و مردان شما، پس ای حماسه‌آفرینان انقلاب اسلامی ایران، ای که در بسیاری موارد حجاب سیاهتان به خون سرخ تان گلگون شده، ای که شعارهای سرشارتان، لرزه بر پیکر دشمن افکند و مردان و فرزندانتان را به حماسه‌ای جاودان رهنمون گردید.

شما خود شاهد بودید که دژخیمان و گزمه‌های رژیم شاهنشاهی، چگونه تلاش می‌کردند، تا شما را به مرداب گندیده مسخ و جاهلیت بکشانند و از شما عروسکی خوش‌خط و خال بسازند و شما را به‌صورت یک کالای تزئینی معرفی کنند. [۳۴]

شما خود می‌دیدید که طراحان این نظام جاهلی چگونه در مقتل انسان می‌خواستند، شما را بپای خواسته ها و امیال حیوانی خویش قربان سازند.

درود بر شما که با قیام و فریاد و جهادتان مشتی محکم بر دهان یاوه پردازان هوسران زدید و فصل تازه‌ای در حرکت و حماسه زن مسلمان گشودید. پس بیدار باشید، تا سایر نقشه‌های این دشمن پرمکر و فریب را نیز خنثی سازید و دیگر اسیر شدگانِ این استعمارِ دام‌گستر و خودکامه را رهایی بخشید. هیچ‌کس، شکوه تظاهرات شما را از یاد نمی‌برد و صفوف متحد و هماهنگ و حماسه های قیام انگیز شما را فراموش نمی کند، پس بهوش باشید که این بار دشمن ضربت خورده بیش از هر کس دیگر در اندیشه نابودی شماست و تنها شور انقلابی و آگاهی و اسلام‌خواهی شماست که برای همیشه او را مأیوس می‌سازد و تفکر و دید و اندیشه اش را نسبت به زن مسلمان عوض می‌کند. 

۳ و ۴- وَ اَقِمنَ الصَلوۀ و اتَینَ الزّکوۀ

دیگر از ویژگی‌های این قطب و این محور خانواده یعنی زن مسلمان. این است که نماز را بپا دارد و روح پرستندگی و خواهندگیش را در چهره نماز و قیام بر آن، پیوسته شکوفا سازد و خود را از رهگذر نماز تغذیه کند و از منبع لایزال توحید سیراب گردد..

چرا؟

ازآن روی‌که فرسوده و پژمرده نگردد و پیوسته زنده و پویا و پرتحرک بماند و با دریافت از سرچشمه مواج نماز و پرستش، به طهارت جان خویش در این چشمه جوشان و خروشان پرداخته و هر لحظه بر قداست و پاکی و رشد خویش بیفزاید و از این منبع عظیم، زاد راهی برگیرد، تا بتواند در قیافه «آتین الزکوۀ» تمام گروندگان حریمش را تغذیه کند و به همسر و فرزندان شهد پاکی و طراوت بچشاند. پس خود باید با مفهوم “اقمن الصلوۀ” قیامگر و به پا خاسته گردد تا بتواند در بعد “آتین الزکوۀ” به تمام پروردگانش درس قیام و خاستن بدهد.

۵- وَاَطَعنَ اللهَ وَ رَسولَه

و البته که فقط در بعد حجاب و نماز و زکات که در همه ابعاد و اضلاع حرکت زن مسلمان باید نشان اطاعت از فرمان الله و رسول باشد، و لذا ای زنان پیامبر (ص) و همه زنان اسلام، باید که پیوسته طوافگر حریم خدا و اطاعتگر فرمان رسول باشید.

۶- وَ اذکُرنَ ما یُتلی فی بُیُوتِکُنَّ من ایاتِ اللهِ و الحِکمۀ

الف- وحی گستری

ب- حکمت پروری

عجبا، در این آیه، خدای بزرگ چگونه شرافت زن اسلام را به او نشان داده و دامنه طهارت و قداست و فضیلتش را بدان حد رسانده که از او به‌عنوان رازبان وحی و حکمت یاد کرده و او را پرچمداری وحی گستر و حکمت پرور معرفی نموده.

و مگر نمونه آشکار و بلندش، خدیجه بزرگ نبود که توانست مصداق کامل همه عظمت‌های یک زن مسلمان باشد؟ و مگر ثبات و قرارش نبود که توانست به بزرگ‌ترین ثبات آفرین تاریخ یعنی پیامبر (ص) قرار و آرامش بخشد؟ و از این امانت بزرگ خداوندی پاسداری کند و با عظمتی شکوهمند و دور باشی به همه مظاهر جاهلی درحالی‌که مشتاقانه جان در گرو فرمان خدا و رسولش داشت، به وحی گستری و حکمت پروردی پردازد، و قهرمان تاریخ ساز و حماسه آفرینی را همچون زهرا بپرورد که حلقه نبوت را به زنجیر امامت متصل کند. تا جایی‌که در مراحل گونه گون خود پیامبر (ص) در بزرگی و جلال و عظمت خدیجه آفرین‌ها می‌گوید و از ثبات و ثبات آفرینی و دم می‌زند و حتی سال‌ها پس از مرگش از گذشت و وفای او یاد می‌کند.[۳۵]

خدایا،

اگر شرافت و جلالت زن اسلام بدینگونه است که تو برشمردی و از انوار فروزان و چشمه جوشان و خروشان او این‌چنین سخن گفته‌ای، پس این چه توطئه‌ای است که در مورد این گوهر ارزشمند انجام می‌گیرد. از طرفی تو، او را حامل و رازدار وحی خود و باردار و پیام‌آور حکمت خویش می‌شناسی و از وی به‌عنوان قطب و رهیار و راهبان نسل‌ها و عصرها یاد می‌کنی، ولی از سوی دیگر، سردمداران جاهلی در مقتل جاهلیت به کشتن و اسارت و نابودیش دست می‌یازند و او را به قربانگاه خواسته‌ها و هوس‌های آلوده خویش می‌کشانند.

مهربانا،

از تو، از او در این آیات روشنت در کنار رکن دیگر جامعه یعنی مرد، از اسلام و ایمان و خشوع و صدق و صبر و خیرخواهی و کمال و رشد و بزرگیش یاد کرده‌ای؟ و فرموده ای:

«إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقاتِ…» [۳۶]

و او را در کنار مردان مسلمان مؤمن و خاشع و صابر و نیک اندیش و پاک و وعده مغفرت و اجر عظیم داده‌ای؟

پس چرا این سردمداران خودکامه، و این آلودگی‌های جاهلیت زده، این‌چنین به نام آزادی، به زنجیرش می‌کشند؟ و این سان به نام زندگی به مرداب شهوات دعوت می‌کنند؟ شاید آنان خوب فهمیده اند که زن در چهره مادر، با یک دستش گهواره را حرکت می‌دهد و با دست دیگرش جهان را و خوب دریافته‌اند که  ثبات و قرار زن یعنی ثبات و قرار تمامی جامعه.

پروردگارا،

درود ما را بر روان پاک محمد (ص) ابلاغ کن که این‌چنین از طریق وحی، در گذرگاه این رکن اصیل جامعه یعنی زن ایستاد، تا اوج و ارزش او را روشن سازد و استعدادهای مواج و ذخایر گران‌بهای وجودش را بروز دهد و او را که قادر است نه‌فقط متذکر بلکه سفارشگر آیات پرمحتوا و حکمت سرشار تو باشد، این‌چنین عظیم معرفی کند.

و نفرین همیشگی ما را بر جاهلیت آفرینان همه قرون اعلام فرما، که پیوسته با سرسختی و سخت‌کوشی، بر آن سرند، تا وجود مقدس زن را در مذبح جاهلیت، قربان خواسته‌های حیوانی خود سازند.

به هر جهت، ای زنان پیامبر (ص) و زنان همیشه تاریخ اسلام مراقب باشید که دشمن جاهلیت ساز بیش از هر کس به شما چشم دوخته و می‌کوشد تا زهر ناگوار جاهلی را به جان پاک و روح تابناک شما سرازیر سازد و شما را همچون برج در معرض دید آلوده گان و ناپاکان قرار دهد و شما را می آراید و طعمه بیماردلان غرض‌ورز سازد.

پس شما هم علی‌رغم این خواسته جاهلی، ثبات خویش را در سطح خانواده حفظ کنید و اصالت و رسالت خود را از یاد نبرید و همچون زنانی که در جاهلیت قبل از اسلام لقمه و طعمه چشم شهوت زدگان و قربانی هوس آلوده گان بودند نگردید.

مهر گسترا،

همه مردان و زنان ما را از درافتادن به مرداب جاهلی بازدار و اندیشه و فکر جاهلی را از جان و روان همه آنان به دور بدار و آن‌ها را آستان بوس حریم علم و نور و عرفانت بگردان.

ای خدا، ای قادر بی چند و چون                     واقفی از حال بیرون و درون

قطره دانش که بخشیدی ز پیش                 متصل گردان به دریاهای خویش

قطره‌ای علم است اندر جان ما                   وا رهانش از ریا و از هوی[۳۷]

پی نوشت:

[۱] – قرآن ۵/۵۰

[۲] – قرآن ۳/۱۵۴

[۳] – قرآن ۵/۵۰

[۴] – قرآن ۴۸/۳۶

[۵] – قرآن ۳۳/۳۲

[۶] – گذشته، چراغ راه آینده

[۷] – گذشته، چراغ راه آینده

[۸] – روزنامه جمهوری اسلامی، ص ۷، شماره ۱۴، نقل از خبرگزاری فرانسه.

[۹] – قرآن ۵/۵۰

[۱۰] – قرآن ۲۳/۱۶.

[۱۱] – المیزان جلد ۵ ص ۳۹۸

[۱۲] – قرآن – سوره ۴۸/۲۶.

[۱۳] – قرآن- سوره۵۸

[۱۴] -در مقدمه زندگی گالیله

[۱۵] – نفس لوامه همان وجدان ملامتگر است که در سوره قیامت در آیه فَلا اُقسِمُ بالنَفسِ اللوّامه از آن یاد شده.

[۱۶] – سوره فجر- آیات آخر

[۱۷] – سوره فجر- آیات آخر

[۱۸] – قرآن ۱۲/۵۳

[۱۹] – قرآن ۷/۱۷۹

[۲۰] – جمله معروف توماس هوبز

[۲۱] – قرآن -۴۸/۲۶.

[۲۲] – قرآن ۴۸/۲۶

[۲۳] – علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه یاد شده می گویند، اگرچه این آیه خطاب به زنان پیامبر است ولی محتوایش می رساند که به همه زنان مسلمان توجه دارد.

[۲۴] – قرآن ۲۳/۳۳

[۲۵] – قرآن ۲۳/۳۳

[۲۶] – مربوط به آیات ۳۳ و ۳۴ سوره ۳۳.

[۲۷] – مربوط به آیات ۳۳ و ۳۴ سوره ۳۳.

[۲۸] – مربوط به آیات ۳۳ و ۳۴ سوره ۳۳.

[۲۹] – مربوط به آیات ۳۳ و ۳۴ سوره ۳۳.

[۳۰] – مربوط به آیات ۳۳ و ۳۴ سوره ۳۳.

[۳۱] – مربوط به آیات ۳۳ و ۳۴ سوره ۳۳.

[۳۲] – المیزان در  ذیل همین آیه.

[۳۳] – در این قسمت (لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی) که برای جاهلیت صفت اولی آورده و اشاره به زمان جاهلیت قبل از بعثت پیامبر (ص) است، می رساند که هرجا لفظ جاهلیت بدون صفت آمد جاهلیت را یک مفهوم می شناسد نه یک زمان.

[۳۴] – به گفته محمدرضا پهلوی مصاحبه با اوریانا فالاچی مراجعه شود.

[۳۵] – ص ۷ کتاب ام المومنین عایشه از سید مرتضی عسکری

[۳۶] – قرآن ۳۳/۳۵

[۳۷] – دیوان مثنوی
ندای اصفهان

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد