خانه » همه » مذهبی » گونه‌شناسی سیاسی در خرده فرهنگ استادی دانشگاه

گونه‌شناسی سیاسی در خرده فرهنگ استادی دانشگاه

عصراسلام: دگرگونی های عمده مدیریتی متأثر از این تغییر، زلزله‌ای بنیادینی را در این دستگاهها بوجود خواهد آورد. به خصوص اگر تغییر رئیس جمهور با تغییر نگرش های سیاسی هم همراه باشد، این زلزله قطعا رخنمون اداری کاملا متحول شده‌ای را در سازمان های دولتی موجب خواهد شد. 

دانشگاه یکی از این نهادهاست که به طور اساسی با این تغییر مواجهه خواهد داشت. از آنجاکه مدیریت دانشگاه در قلمرو استادان است، لذا زلزله یاد شده در بدنه استادی معنا و مفهوم خاص خود را دارد. در همین راستا شناخت گونه کنشگری های سیاسی در خرده فرهنگ استادی دانشگاه، به فهم پذیر کردن پیامد تغییر فضای سیاسی کمک خواهد کرد. این موضوع زمانی اهمیت دوچندانی پیدا می کند که در نظر داشته باشیم طیف وسیعی از کنشگری سیاسی در سطوح مختلف استانی و ملی توسط استادان دانشگاه انجام می گیرد. کنشگرانی که عمدتا کنشگری سیاسی را در تصاحب پست های مدیریتی و اجرایی خلاصه می کنند.     

نهاد استادی را از منظر چگونگی مواجهه با امر سیاست با بهره گیری از تجربه زیست دانشگاهی ام به طور کلی در سه طیف گروه بندی می‌کنم:
۱- استادانی که کاراکتر اصلی و معرف آنها در بدنه دانشگاه، کارکرد و کنشگری سیاسی آنهاست.
۲-  استادانی که کاراکتر اصلی و معرف آنها سیاسی نیست اما گوش بزنگ تحولات سیاسی هستند تا در صورت موقعیت یافتن همکاران نزدیک خود در طیف اول، به واسطه آنها وارد مسئولیت های اجرایی تصمیم گیر یا تصمیم ساز شوند.
۳- استادانی که با سیاست به مفهوم رایج ان میانه ای ندارند و نسبت به امورات سیاسی بی تفاوت و حاشیه نشین هستند. 

۱. طیف اول را استادان حامی و مروج دو جناج سیاسی کشور یعنی اصلاح طلب و اصولگرا تشکیل می دهد. استادان این طیف در قالب تشکل های سیاسی دانشگاهی کنش های مقطع ای دارند و در فصل انتخابات فعالیت آنها جلوه مشخص تری پیدا می کند و بعد انتخابات هم تعداد زیادی عهده دار مسئولیت های اجرایی در سطوح مختلف می شوند. نکته مهم در نوع فعالیت این طیف تأثیرپذیری شدید از فضای سیاسی بیرون دانشگاه است. 
در واقع می توان گفت این طیف به عنوان نمایندگان یا گماشته گان دانشگاهی دو جناح اصلی سیاسی کشور به شمار می روند، به این معنی که در شکل یابی و تحولات جناجی خویش نقش کلیدی و جریان سازی بر عهده ندارند. با قاطعیت می تواند گفت کنشگران این طیف هرگز قادر نبوده اند، هویت دانشگاهی خویش را با کنش سیاسی تلفیق نمایند.

۲. عملکرد طیف دوم، که بیشترین جمعیت استادی را در بر دارد و پیوسته نیز به تعداد آنها اضافه می شود، نوعی فرصت طلبی برای بهره مندی از خروجی یا دستاوردهای کنشگری های سیاسی است. آنها شبه‌کنشگرانی هستند که می خواهند بدون برچسب و تحمل هزینه سیاسی، از منافع تحولات سیاسی بهره مند شوند. آنها معمولا در نظر و بظاهر از سیاست بیزارند اما در عمل برای مواهب سیاست در تصدی امور مدیریتی از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند. 
بر خلاف طیف اول که بر اساس اعتقادات و تفکرات سیاسی وارد کنش های سیاسی می شوند، این طیف بر اساس انگیزه های موقعیت طلبانه و منفعت جویانه به کنشگران سیاسی نزدیک می شوند و به همین دلیل مسئله”سیاست و امر دانشگاهی” را بغرنج و پیچیده تر می کنند. آنها صرف استاد دانشگاه بودن را شایسته تصدی پست های مدیریتی تلقی می کنند و سیاست را موطف می دانند که مقدمات ورود آنها را در مجموعه های مدیریتی دورن و بیرون دانشگاه فراهم کند. 

۳. طیف آخر یا از استادانی تشکیل می شود که اساسا تعریف خاصی از استادی دانشگاه دارند و این محیط را مبرا از کنشگری های عریان سیاسی می دانند، یا استادانی که روحیه محافظه کارانه ای در برخورد با مسائل سیاسی و اجتماعی دارند و یا هم استادانی که به هر دلیلی از دو طیف اول و دوم به سوی طیف سوم هجرت کرده اند و حالا از دور نظاره گر اتفاقات سیاسی هستند. 

بدیهی است که نهاد سیاست چتر عظیمی بر  اسمان نهاد دانشگاه افراشته است و امروزه دانشگاه در اغلب ارکان کارکردی و ساختاری خویش وابسته به سیاست است. این وابستگی تا حدی گسترش یافته است که تصور زیست آکادمیک بدون توجه به پیوندهای عمیق آن با زیست سیاسی ناممکن است. در چنین فضایی لازم نیست کنشگران سیاسی خارج از دانشگاه نگران انفعال اوضاع سیاسی در درون این نهاد باشند و تلاش کنند تا سیاست دانشگاه جهت دهی شود، بلکه این دانشگاه است که دست به سوی کاسه سیاست دراز کرده تا سهم خویش را  از آن طلب کرده باشد.

نویسنده: بیت الله محمودی


شبکه جامعه‌شناسی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد