در افغانستان کلمه “هزاره” تقریبا برابر با کلمه “شیعه” است، زیرا 85٪ هزاره ها شیعه ی دوازده امامی اند. آغاز پژوهش هاي هزاره شناختي به پيش از قرن نوزدهم مي رسد. اما بخشی از نظريه هایي كه توسط علاقمندان داخلی و خارجی در این مورد داده شده است، داراي بار سطحی نگری، برخورد سياسی، و حتی گاهی نمايانگر ناآشنایی آنان با هزاره هاست. زيرا براي شناخت هزاره ها يا هر قومي ديگر بايد واقعيت های اجتماعی، فرهنگی، ساختار بومی جامعه، زبان، مذهب، و ريشه هاي زباني و همگرايي زباني آن با زبان هاي ديگر مورد بررسي قرار گيرد تا بتوان در باره ريشه هاي قومي و كهن بودگي آن قوم سخن گفت.
ریشه شناسی واژه هزاره
هزاره- هزار” در فارسی(1000) معنا می دهد،” وحیدی فولادیان می گوید: هزاره ها به این جهت به این نام مسمی شده اند که از هزاره جات هزار چشمه خوشگوار بیرون می آید و قبل از اسلام به جای آن هزار مسجد و هزار منبر ساخته شده است. برخی گویند وجه تسمیه هزاره به این خاطر است که سرزمینشان دارای هزار نهر و رود و هزار دره و هزار کوه مرتفع می باشد”(یزدانی،1373: ج1،ص 146)
“محمد حیات خان افغان گوید: وجه تسمیه شان به هزاره آن است که در عصر سلاطین قدیم زابلستان این قوم سال به سال هزار سوار عوض مالیات به قشون شاهی آن زمان تقدیم می کردند و اهل ایران هزاره را بربری و مملکتشان را ملک بربر گویند”(همان ص 146)
عبدالحی حبیبی(1339) تاریخ نگار افغانستانی می گوید: کلمه “هزاره” از قدیمی ترین کلمات است و ریشه آن بر می گردد به “هزاله” که با گذشت زمان به “هزاره” تغییر کرده است، و “هزاله” مرکب از دو کلمه ای “هو + زاله” است، اوزاله که بطلیموس از آن ذکر کرده و هوساله که هیون تسنگ از آن نام برده است،که معنی خوشدل و “خوش قلب” را دارد و بخاطر که این قوم دل های مهربان و شاد دارند، و به این سبب به این نام مشهور شده اند.(حبیبی، صص 113 ـ 119) (دوستخواه،:1382)
دایرة المعارف بریتانیکا ذیل کلمه هزاره می نویسد: “هزاره ها در بخش کوهستانی به نام هزاره جات در جنوب سلسله هندوکش و در منطقه غرب اناردره (گندره) در سرحد ایران زندگی می کنند. در دایرة المعارف آمریکانا، تحت نام افغانستان توضیحاتی درباره مردم و نام هزاره داده شده است، بدین شرح: “… هزاره ها از گروه های قومی مختلف کشور، سومین گروه کلان شمرده می شوند. در اسناد دیگری که در رابطه با نام هزاره از سوی مورخان و محققان ارائه شده است،گاهی این عنوان به نام خزاره، خزر نیز تبدیل یافته است، طوری که دایرة المعارف فرهنگی روسی این مردم را باشندگان قسمت های مغولی ولگا و قسمت های جانبی قفقاز قلمداد کرده است و ممکن است دریای خزر نیز بی ربط با موضوع فوق نباشد.”( خاوری، تقی، 1385: صص 74-73)
در این مورد نظر محمدیونس طغیان ساکایی نیز قابل تآمل است. ساکایی دکترای خود را از کشور روسیه در رشته زبان و ادبیات اخذ کرده و بیشتر از 20 سال است که در دانشگاه های کشور تدریس می کند. وی چنین می نویسد: به گمان آریایی ها خداوند برای بندگان خویش هفت کشور را آفریده است: اَرِزَهی، سَوَهی، ف َرَدَذفشو، ویذنفشو، واوروبرشی، واوروجرشی و خونیرث. در اوستا شش بار از این کشورها نام برده شده به ترتیب در مهریشت کرده چهارم بند15 و کرده17 بند67، کرده 31 بند 133، رشن یشت بند های 9 تا 15، ویسپرد کرده 10 بند 1 و وندیداد بخش2 بند 39.( فرنبغ دادگی،1375: ص 70)
در بندهش در بارۀ این کشورها پنج بار سخن در میان آمده است. در این کتاب موقعیت این ها معلوم شده و آمده است که:” پاره ای را که به ناحیه خراسان است. کشور اَرزَه، پارۀ را که به کشور خاوران است؛ کشور سَوَه. دوپارۀ را که به ناحیۀ نیمروز است کشور فَرِدَدفش و ویددفش، دو پارۀ را که به ناحیه باختر است کشور وروبرشن و وروجرشن خوانند. آن را که میان ایشان و به اندازه ایشان است خونیرث خوانند.
پس معلوم است که کشور اَرِزه در شرق،سُوه در غرب، دو کشور فرددفش و ویددفش در جنوب و دو کشور وروبرشن و ورو جرشن در شمال و خونیرث در میانه این کشورها موقعیت داشت. به گمان من که کشور آرزهی و اوستا و ارزه در بندهش همان کشور ازره است که امروزه در گویش مردم این سرزمین وجود دارد و تنها جای”ز” و “ر” عوض شده که زبان یک پدیده طبیعی است. جالب است که تقریباً همه دانشمندان درباره کلمه هزاره گویش مردم این سرزمین را از نظر انداخته اند و مشکل از همین جا ناشی شده است. در این مورد تنها موسوی در اثر خویش “هزاره های افغانستان” هوشمندانه بر این نکته تاکید کرده و آورده است:”بیایید ببینیم هزاره ها خود چگونه این اصطلاح را به کار می برند و منظور شان از آن چیست؟
مه اَزرَه یم، یعنی من هزاره هستم.
از اَزرَه امدم یعنی از سرزمین هزاره آمدم.
ازره موروم یعنی به سرزمین هزاره می روم…(موسوی، 1387:ص 62)
دیده می شود که هزاره ها هم خود و هم سرزمین خود را ازره می گویند. و جالب ترین نکته این که کلمه ازره در فرهنگ واژه های اوستا، کشتزار و چراگاه معنی شده است.(بهرامی، 1319) که باسرزمین ازره کنونی مطابقت می کند.
در جغرافیای کشور ما یک ازرۀ دیگر نیز هست که در بلندی های میان ننگرها، پکتیا و لوگر موقعیت داشته و اکنون جزئی از ولایت لوگر است. این ازره نیز در یک سطح مرتفع موقعیت داشته و درست یک ییللاق و چراگاه بزرگ است.
شاید کلمه ارزگان نیز از همین کلمات ارزهی و ارزه آمده باشد. کلمه”اَرِزَ” در فرهنگ واژه های اوستا به معنی نبرد و جنگ آمده است. پس ارزگان به معنی دلاوران سرزمین ازره خواهد بود. که هم در اوستا و هم در آثار دیگر از جمله شاهنامه فردوسی، پشتیبانان کشور مرکزی(خونیرث) اند. در اوستا می خوانیم که:” آنکه با گردونه بلد چرخ شیوه مینوی ساخته از کشور ازرهی به سوی کشور خونیرث شتابد”(مهریشت،بند67) و به گمان من بند 14 مهریشت نیز در باره این سرزمین است که پیوسته پشت و پناه کشور مرکزی بوده اند:”آنجا که شهریاران دلیر، رزم آوران بسیار بسیج کنند. آنجاها که چهار پایان را کوهساران بلند و چراگاه های فراوان هست…” و در شاهنامه نیز این مردم پشت و پناه ایران قدم بوده اند