عصراسلام: بدون شک مسعود کیمیایی از فیلمسازان مهم و تأثیرگذار سینمای ایران است و همچنان مرور آثارش آنها را در رده بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران قرار میدهد بازخوانی فرهنگ و هنر ایران در این دوران انسداد فرهنگی ارزشمند است. من در دوران دانشجویی از سینمای سیاسی لذت میبردم؛ اما در ایران «فیلم سیاسی» تولید نمیشد!
متأسفانه سینمای «موج نو» هم در ایران به دلیل محدودیت و ممیزی بیش از حد به کلام روشنفکری و فلسفی نزدیک شده بود و نمیتوانست با عامه مردم ارتباط برقرار کند. سیاسیترین فیلم قبل از انقلاب را شاید بتوان «گوزنها» دانست كه همان زمان با جرح و تعدیل ساواک همراه شد. در سانسور ساواک و اراده حکومت برای پنهانکاری فرامرز قریبیان كه نقش چریك را برعهده داشت، به سارق بانك تبدیل شد!
ولی تفسیر نسل ما البته متفاوت از آنچه بود که بر پرده نقرهای به نمایش درمیآمد. فیلمسازانی مانند «مسعود كیمیایی» ایدههای سیاسی خود را بیشتر در قالب مسائل اجتماعی مطرح میکردند. در آن زمان، سینمای موج نو یا سینمای روشنفکری بیشتر از نوع «سینمای اجتماعی» بود که از دور نیمنگاهی حاشیهای به مسائل سیاسی هم داشت.
برخلاف امتناع سینمای ملی ایران از سیاست، محصولات سینمای سیاسی چپهای مارکسیست و حتی محصولات سیاسی هالیوود بسیار جذاب بود؛ مثلا «حکومت نظامی» و «Z » گوستاو گاوراس را نمیتوان با فیلمهای سیاسی سینمای ایران مثل «گوزنها» یا «سفر سنگ» که در چند لایه پیچیده شده بود، همسطح دانست.
من اکنون بیش از گذشته به تأثیر متقابل سیاست و سینما باور دارم. سینما بهعنوان هنر بیش از دیگر صورتهای هنری بر حوزه سیاست اثر گذاشته است. البته میزان تأثیرپذیری متقابل سیاست و سینما در همه جوامع یکسان نیست. سینمای روشنفکری ایران بیشتر ناخنکزدن به سیاست است؛ چه قبل و چه بعد از انقلاب حکومت مهمترین مانع بر سر راه شکلگیری سینمای انتقادی سیاسی بوده و بعد از انقلاب فقط «سینمای جنگ» رونق گرفت که خب سینمای جنگی اساسا سیاسی نیست.
فرهنگ سیاسی مردم ایران بهویژه فرهنگ آن بخش از متدینان و ولایتمداران اساسا نقد قدرت حکومت دینی را برنمیتابند؛ ولی در غرب فرهنگ سیاسی از رواداری بیشتر برخوردار است «سینمای سیاسی» در قالب سینمای رئال و حتی سینمای مستند گامهای بلندی برداشته و سینما با زندگی عموم مردم و رؤیاپردازی ملی شان پیوند خورده است.
ابراهیم اصغرزاده