امام تنها راه نجات از حجب ظلمانی و پیچیده اولیای کفر
۱۳۹۳/۰۸/۱۲
–
۱۷۷ بازدید
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین میرباقری در شب ششم محرم هیئت ثارالله
بررسی حُجب «نورانی و ظلمانی»؛ حقیقت حجب ظلمانی، آثار این حجب و چگونگی رهایی از آن/ امام تنها راه نجات از حجب ظلمانی و پیچیده اولیای کفر
بررسی حُجب «نورانی و ظلمانی»؛ حقیقت حجب ظلمانی، آثار این حجب و چگونگی رهایی از آن/ امام تنها راه نجات از حجب ظلمانی و پیچیده اولیای کفر
گروه معارف- رجانیوز: متن زیر چکیده ای تفصیلی از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری، در ششمین شب عزاداری حسینی در دهه اول محرم الحرام 1393 است که به تاریخ 8 آبان ماه در مدرسه فیضه قم برگزار شده است. حجت الاسلام میرباقری در این جلسه به موضوع «حُجب» پرداخت و با نفی هر گونه حجابی برای خدای متعال تأکید کرد احاطه و علم خدای متعال نسبت به مخلوقات، هیچ مانع و ساتری ندارد. وی در ادامه به تبیین حجاب هایی که برای عباد وجود دارد پرداخته و این حُجُب را به دو دسته حجب نورانی و ظلمانی تقسیم نمودند. حجت الاسلام و المسلمین میرباقری رسیدن به مقام رضوان و لقاء را مستلزم خرق این حجب دانست و با تبیین حجب ظلمانی، حقیقت این حجب را به جریان ولایت اولیای کفر تفسیر کرده و آن را بسیار پیچیده و فتنه خیز توصیف نمودند و افزود: نجات از این ظلمات جز با امام و فدارکاری ایشان در شفاعت و دستگیری از بندگان ممکن نیست.
دانلود
بحث در این بود که اصحاب امام حسین علیه السلام چه خصوصیاتی داشتند و به برخی از این خصوصیات تا حدودی پرداخته شد. اصحاب سید الشهدا در زمره اولیاء الله، احباء الله، ربانیون و.. هستند. درک این مقامات جز به شفاعت امام ممکن نیست. اصحاب عاشورا، اولین حلقه شفاعت سید الشهدا بودند و همین شفاعت حضرت بود که آنها را تا این مقام سیر داد. با سرپرستی امام، انسان می تواند از حجب ظلمانی نجات پیدا کند و در وادی نور سیر خود را تا وصول به این مقامات ادامه دهد.
علم و احاطه خدای متعال بر مخلوقات، هیچ حجاب و ساتری ندارد
در آیات و روایات توضیح می دهند که بین «انسان» و «خدا» حجاب هایی است که برای درک توحید باید این حُجُب برداشته شود. البته بین «خدا» و «مخلوق» حجاب نیست و چیزی ساتر بر خدا نیست تا مانع احاطه و علم او شود. در کتاب «التوحید» بحار، روایت شده است که امیر المؤمنین علیه السلام وارد بازار شدند و کسی را دیدند که این گونه قسم می خورد « قسم به خدایی که در هفت حجاب قرار دارد» حضرت به او می فرمایند: به خطا رفتی؛ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ لِأَنَّهُ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا» یعنی بین خدا و خلقش حجابی نیست. او با خلق خودش همراه است و البته این همراهی از سنخ یک مقارنه مادی نیست همان طور که جدایی او از خلق هم از سنخ یک مفارقت مادی نیست. همراهی خدای متعال با مخلوقات از سنخ یک «معیّت قیّومیّه» است، یعنی قوام ما به خداست. پس حجابی بین او و خلقش نیست. در ادامه ی این روایت، نقل شده است که آن شخص از حضرت می پرسد «کفاره این سخن من چیست؟» حضرت پاسخ می دهند: «کفاره این سخن، اصلاح فکر و اعتقاد است نه آن کفاره فقهیِ اطعام مسکین و… که موارد مشخصی دارد»
حُجُب نورانی عباد در مسیر توحید؛ اطلاق «حجاب الله» بر رسول خدا و ائمه علیهم السلام
اما در عین حال در بسیاری از روایات نیز نقل شده است که بین ما و خدای متعال حجاب وجود دارد. گاه گفته شده: «رسول خدا حجاب بین ما و خداست.» «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى » یا در روایاتی که در توضیح آیه «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»(رعد/28) نقل شده است، این آیه را این گونه معنا کرده اند که با «توجّهِ خدای متعال به بنده»، آرامش او تأمین می شود. در روایات دیگری رسول خدا به عنوان «ذکر الله» معرفی شده اند چنان که در روایت آمده است «بمحمد ص تطمئن القلوب، و هو ذکر الله و حجابه». ذکر فقط یک لفظ زبانی و یا یک حالت درونی نیست بلکه حضور شعاع نورانیت وجود مقدس رسول خدا در قلب است. اگر خدا بخواهد به قلبی توجه کند از طریق ایشان و با این حجاب نورانی توجه واقع می شود. گاهی در بعضی روایات از ائمه نیز تعبیر به حجاب الله شده است.
گاهی هم گفته شده است که بین و ما خدا 70 هزار حجاب است. در مباحث توحیدیِ کتب روایی، روایاتِ زیادی درباره حجب نقل شده است. بعضی از حجب، حجب نور است چنان که در روایات بیان شده است که نور رسول مکرم اسلام بعد از خلق عوالم، در همه این عوالم به عبادت پرداختند و همه این عوالم را نورانی کردند. برخی از حجب بین ما و خدا نیز حجب ظلمانی است.
ضرورت خرق حُجب برای وصول به مقام رضوان و لقاء
این حجاب ها همان طور که در مناجات شعبانیه نیز بیان شده است باید برداشته شود «إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِک » یعنی دیده های دل باید این حجب نورانی را بردارد تا به سرچشمه عظمت برسد و آویخته به آن مقام بشود.
ما باید با نور ایمان و با قلب به رویت او بنشینیم و محبت او را حس کنیم همان طور که محبت دیگران را حس می کنیم. همه محبت ها در عالم از اوست. یک جزء از صد جزء محبت را در دنیا قرار داده اند و آن را بین مخلوقات تقسیم کرده اند که این همه محبت در عالم پدید آمده است. بالاترین نعمت، دیدن محبت خدای متعال و رؤیتِ رضوان است. در روایات نقل شده است: در حالی که بندگان خدا در بهشت و در جوار خدایند به آن ها خطاب می شود « أَوْلِیَائِی وَ أَهْلَ طَاعَتِی وَ سُکَّانَ جَنَّتِی فِی جِوَارِی أَلَا هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِمَّا أَنْتُمْ فِیهِ فَیَقُولُونَ رَبَّنَا وَ أَیُّ شَیْ ءٍ خَیْرٌ مِمَّا نَحْنُ فِیهِ نَحْنُ فِیمَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُنَا وَ لَذَّتْ أَعْیُنُنَا مِنَ النِّعَمِ فِی جِوَارِ الْکَرِیمِ قَالَ فَیَعُودُ عَلَیْهِمْ بِالْقَوْلِ فَیَقُولُونَ رَبَّنَا نَعَمْ فَأْتِنَا بِخَیْرٍ مِمَّا نَحْنُ فِیهِ فَیَقُولُ لَهُمْ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى رِضَایَ عَنْکُمْ وَ مَحَبَّتِی لَکُمْ خَیْرٌ وَ أَعْظَمُ مِمَّا أَنْتُمْ فِیهِ قَالَ فَیَقُولُونَ نَعَمْ یَا رَبَّنَا رِضَاکَ عَنَّا وَ مَحَبَّتُکَ لَنَا خَیْرٌ لَنَا وَ أَطْیَبُ لِأَنْفُسِنَا» یعنی آیا بهتر از «بهشت در جوار من» را می خواهید؟! گویی اینها باور نمی کنند که دیگر نعمتی بالاتر از این وجود داشته باشد، بنابراین سکوت می کنند. خدای متعال محبت و لطف خاص خود را به آن ها می چشاند و بار دیگر مورد خطاب قرار می گیرند و این سؤال تکرار می شود تا همه آن ها بر عظمت این نعمت اقرار کنند. این همان مقام رضوان است که همه نِعم، پرتوی از آن محبت است. لذا یافتن این نعمت، بالاترین نعمت ها است.
چرا این محبت را ما احساس نمی کنیم؟! اگر ما به خودمان محبت داریم دست خداست که ما را به خودمان پیوند زده است. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»(انفال/24) محبت انسان به خودش ذاتی نیست. این هم شعبه ای از رحمت خداست. چطور ما که همه عالم را می بینیم محبت خدا را نمی بینیم و می پرسیم خدا کجاست؟! این همان حجاب است و همه رنج ما هم همین است. «فَلَا تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ إِلَّا بِذِکْرَاکَ وَ لَا تَسْکُنُ النُّفُوسُ إِلَّا عِنْدَ رُؤْیَاک » قرار و آرامش ما در لقاء و رؤیت خداست. و بزرگترین عذاب هم هیمن عدم رؤیت جمال و جلال، نبود ایمان و حس نکردن حضور است. باید حضور او را با اسماء حسنی رؤیت کرد. اگر او «عال فی دنوه» است برای اینکه این علو و بلندی، ما را در حجاب نبَرد باید حضور او را درک کرد. باید حرکت کرد و این حجب را برداشت. « وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّکَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَک »
حجب ظلمانی و ویژگی های آن/ اراده های ظلمانی و یک دستگاه عظیم شیطنت، حقیقت این حُجب
اما این حجاب های ظلمانی چیست؟ حجب ظلمانی ما، یک قِسمش اراده های ظلمانی است که بر خدای متعال استکبار کرده اند و در مقابل او ایستاده اند و وادی ظلمات را شکل داده اند. این حجاب، همان حجاب شیطنت است که نمونه اش در حدیث عقل و جهل ذکر شده است. خدای متعال به جهل فرمانِ «اقبال» می دهد اما او اطاعت نکرد و استکبار ورزید. پس وادی ظلمات، یک ظلمت اختیاری است که البته دستگاه عظیمی را شکل داده وقوای فراوانی نیز به او داده شده است. این دستگاه رصدگری می کند؛ حکومتی را شکل می دهد و جنود جنّی و انسی دارد. قرآن وسعت درگیری «عقل و جهل» و «نور و ظلمت» را به گونه ای توضیح می دهد که اگر آیات نوید دهنده دیگر نبود، انسان نا امید می شد. این جریان، ولایت وسیعی دارد که اگر کسی کفر ورزید او را سرپرستی می کند. « وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات»(بقره/257) در بیان دیگری خدای متعال می فرماید: «أَوْ کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»(نور/40) دریای مواج عمیقی است که تاریکی روی تاریکی است، تا آن جا که انسان در تاریکی این فتنه ها دست خود را نمی بیند. حضرت امیر علیه السلام در خطبه شقشقه از این فتنه با عبارت «طَخْیَةٍ عَمْیَاء» یاد می کنند. یعنی تاریکی کور .
حجب ظلمانی سر منشأ همه معاصی و اخلاق رذیله
این حجاب ها بیرون از ماست و تمام اعمال ظلمانی و صفات رذیله از این وادی می آید. همان طور که فضائل اخلاقی هم از وادی نور، عقل و نبی اکرم می آید و ما با قرار گرفتن در ذیل ایشان به این کمالات متصف می شویم. اگر در ذیل این حجب ظلمانی قرار گرفتیم، همه قوای ما را ظلمانی می کند، همراه و هم صحبت با آنها می شویم و به این وادی رضایت داده ایم. تیرگی قلب در گناهان، همه از تعلق به این جریان ظلمت و طاغوتی است. اگر کسی با تزیین آنها به این وادی گره بخورد شیطان قوای خود را در قلب او پیاده می کند. به طور مثال با نگاه آلوده، شیطان تیر خود را بر قلب می نشاند. به مرور قلب میل به گناه پیدا می کند، مبدأ میل عوض می شود و از گناه لذت می برد. از اعمال شروع می شود و به قلب می رسد و البته از قلب هم به عمل جاری می شود. در مقابل «نور» هم با اعمال می آید و قلب را نوارنی می کند و لذا امیر مؤمنان علیه السلام «قائد الْغُرِّ الْمُحَجَّلِین » است. نور ایشان اگر آمد همه وجود را نورانی می کند.
امام تنها راه نجات از حجب ظلمانی و پیچیده اولیای کفر
ظلمت این دستگاه پیچیده است و گاه شخص و گاه جامعه در خود فرو می برد. قرآن کریم آن را «دولت تاریکی» می خواند «وَ الَّیْلِ إِذَا یَغْشى» همه بدی ها و تارکی ها در آن موج می زند. سراسر، ظلمات «تو در تو» است. همه عالم را ظلمانی می کند که فرمود: «فسدت البر و البحر» این حجاب، حجاب جهنم، معصیت و استکبار است. باید خود را از آن چه بوی بندگی نمی دهد جمع کنیم تا در این وادی گرفتار نشویم. باید از این دستگاه رها شویم و همه قوایمان را از آن جدا کنیم. ولی این امر چطور ممکن است؟ این درگیری ساده نیست. اگر از اینجا رها شدیم، وارد وادی نور می شویم ولی چطور؟ چرا امام باید خون خود را بدهد تا ما را از این وادی نجات دهد. اگر امام نباشد ما از این جهل و ظلمت راه نجاتی نداریم و در موت جاهلی باقی خواهیم ماند. لذا در ذیل آیه «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» فرموده اند این نور، از اولاد فاطمه است.