خانه » همه » مذهبی » ادبیات انتقادی ایران؛ از آغاز تا عصر مشروطیت

ادبیات انتقادی ایران؛ از آغاز تا عصر مشروطیت

 یکی از مسایلی که در ادبیات فارسی از نظر جامعه‌شناسی قابل‌بررسی است، ادبیات انتقادی و پرخاشگر و زمینه‌های اجتماعی آن است.  ادبیات‌ پرخاشگر از شاخه‌های مهم ادب فارسی است و آن‌ «ادبیاتی است که از نظام‌های سیاسی و اجتماعی‌ خاص حمایت می‌کند و یا با نظام‌های به‌خصوصی‌ به ستیز برمی‌خیزد و از آن‌ها زبان به انتقاد می‌گشاید». (١) در ادبیات انتقادی شاعر یا نویسنده‌ «معایب و نارسایی‌های اخلاقی و رفتاری فرد یا اجتماع را به‌صورت هجو، یا به زبان هزل و طنز، بیان می‌کند». (٢) در این نوع ادبیات، تفکرات‌ فلسفی و مذهبی و اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی‌ خاص، مطرح می‌شود و مهم‌ترین مضامین موجود در آن «بزرگداشت از آزادی و استقلال، وطن‌دوستی، ظلم‌ستیزی و مبارزه با استبداد و جهل‌ و فقر و فساد اجتماعی و حمایت از طبقات محروم‌ جامعه است». (٣)
در اندیشه‌ی ایرانی و ادبیات فارسی، از نخستین‌ سده‌های پس از اسلام، آثاری هست که در آن‌ها انتقادهای سیاسی و اجتماعی یافت می‌شود. از قدیم‌ترین روزگار، در نتیجه‌ی رویدادهای اجتماعی، نهضت‌هایی شکل گرفتند که هدف آن‌ها انتقاد از اوضاع جامعه، و در برخی موارد نوعی پرخاش در برابر عوامل مسلط بر جامعه بوده است؛  از هر کدام، آثاری در ادبیات فارسی وجود دارد. سرآغاز فکری پیدایش این نوع نگرش انتقادی و پرخاشگر، همواره با دوره‌های آشفتگی اجتماعی و سیاسی‌ تاریخ این سرزمین، مقارن بوده است.
 در نخستین‌ سده‌های پس از اسلام نهضت شعوبیه با بینش‌ انتقادی خاص خود، در خور توجه است؛  همچنین حرکت روحانی و معنوی تصوف و نارضایی شیعه در برابر دستگاه خلافت و نیز پیدایش تفکر کلامی معتزله و اسماعیلیه در برابر تسلط کلامی اشاعره، به‌ویژه پس از شدت‌یافتن‌ تعصب‌های مذهبی در سده‌های پنجم و ششم و تسلط قبایل ترک بر ایران -که در ادبیات فارسی نیز بازتاب یافته- همه حاصل نوعی نگرش انتقادی در برابر اندیشه‌ی حاکم و مقاومت در برابر آن است.
 این‌گونه انتقادها در سده‌های هفتم و هشتم و پس‌ از حمله‌ی مغول و رواج فساد در جامعه، در ادبیات‌ فارسی شدت بیش‌تری یافت و بسیاری از شاعران‌ خانقاهی و نیز بسیاری از رندان و دانایان زمان، به‌ انتقاد از اوضاع جامعه پرداختند. اما بارزترین تجلی‌ ادبیات پرخاشگر در عصر مشروطیت است و تنها در این دوره است که نهضتی اجتماعی پدید آمد و هدف آن پیکار عملی برای اصلاح جامعه و بهبود اوضاع مردم بود. بنابر آن‌چه گفته شد ادبیات‌ انتقادی و پرخاشگر فارسی در این سه دوره، قابل‌بررسی است و تفصیل آن در پی می‌آید.
 در سده‌های نخستین پس از اسلام، نهضت شعوبیه‌ با اهدافی خاص پدید آمد. هدف این جنبش در آغاز، مبارزه با تبعیض نژادی و بی‌عدالتی دستگاه بود‌ و این نگرش انتقادی به شکل‌های‌ گوناگون در ادبیات فارسی تأثیر گذاشت. از آثار نهضت شعوبیه، پیدایش تفکر انتقادی و پرخاشگر در جامعه‌ی ایرانی بود که پس از دو سده سکوت در برابر تحقیر دستگاه خلافت امویان، در دوره‌های‌ بعد، هم در بعد سیاسی و اجتماعی و هم در بعد اندیشه و ادب، نمود یافت. در بعد اجتماعی این‌ تفکر در کسب استقلال سیاسی ایران، تأثیر کرد و در تقویت تصوف در ایران نیز مؤثر افتاد (۴)، چنان‌که‌ باعث گسترش تشیع در ایران هم شد.
 در بعد ادبی تفکر شعوبیه، نوعی ادب انتقادی را رواج داد، و آن هم در آثاری بود که مستقیمن در جهت تقویت افکار آنان پدید آمدند و هم در جهت‌ تقویت و رشد حماسه‌سرایی نمود یافت. چنان‌که‌ گفته شده «یکی از علل عمده‌ی توجه ایرانیان در عهد سامانی و در تمام سده پنجم به گردآوردن و نظم‌‌کردن روایت‌های حماسه‌ی ملی، آثاری بود که از نهضت شعوبی و قیام ملی ایرانیان در ذهن آحاد این ملت ماند». (۵) حماسه با آن زبان رمزگونه‌ی خود، پرخاشگری پنهان اندیشه‌ی ایرانی در برابر عوامل مسلط بود؛ در دوره‌های بعد با تغییر این‌ شرایط، حماسه‌های ملی به حماسه‌های دینی‌ تبدیل شدند و سپس جای خود را به عرفان دادند.
اولین انتقادها در این دوره، اشعار عربی‌ اسماعیل بن یسار در ذم خلیفه‌ی اموی و تفاخر به‌ نژاد ایرانی است. (۷) در دوره‌ی عباسیان هم شعوبیه به‌ نشر افکار و عقاید خود پرداختند و کتب و رسالات‌ و اشعار بسیاری درباره‌ی عقاید خود نشر دادند. بزرگان و رجال ایرانی هم، آنان را در این‌گونه امور، تشویق می‌کردند. از اوایل سده دوم تا سده چهارم‌ هجری که شعوبیه به تبلیغ افکار و عقاید خود مشغول بودند، شعرای بزرگی از میان ایرانیان با فکر شعوبی برخاستند، و از میان آن‌ها خریمی و المتوکلی و بشار بن برد طخارستانی شهرت بیش‌تری‌ دارند. (۷) نهضت شعوبیه در تحول اجتماعی و ادبی ایران در سده‌های نخستین پس از اسلام تأثیر قابل‌توجهی داشت، و اگر چه کتاب‌ها و رسالات شعوبیه، بعدها، به دلیل تغییر روش فکری ایرانیان و نفوذ شدید اسلام از میان رفت، تأثیر اندیشه‌ی آن‌ها از میان‌ نرفت.
 از دیگر عواملی که در این دوره و در گسترش‌ نگرش انتقادی در ادبیات فارسی، تأثیر داشت، نهضت تصوف است. تصوف هر چند در آغاز، حرکتی برخاسته از زهد و پرهیزگاری دینی بود، به‌زودی در دوره‌ی گسترش خود، به‌ویژه در ایران، تشکیلاتی مستقل یافت، در حالی‌که از اهداف‌ سیاسی هم خالی نبود و در واقع پرخاشی بود در برابر عوامل حاکم. «بزرگان متصوفه‌ی ایران، جوانمردی و فتوت و تصوف را با هم ترویج‌ می‌کردند» (٨) و به‌علاوه، «عامل عمده‌ای که در پیدایش و توسعه‌ی تصوف در ایران تأثر داشت، حالت اعتراض زهاد و صوفیه بود نسبت به دستگاه‌ خلافت که در ورای آن هم تمایلات شیعی وجود داشت ‌[که همراه بود با] عدم‌آمادگی برای‌ همکاری با اعراب». (٩) تصوف از آغاز، بینشی‌ انتقادی داشت و عکس‌العملی روحانی بود در برابر اوضاع نامقبول اجتماعی. بدین علت صوفیه به‌ عنوان واکنش در مقابل ‌فقدان عدالت اجتماعی به‌ هجرت روحانی دست می‌زد؛ صوف پوشیدن آن‌ها همچون اعتراضی بود در برابر تکلف و خودنمایی‌ دیگران، و گرایش آن‌ها به معرفت قلبی نیز عصیانی‌ بوده است بر دو طریقه‌ی معرفت نقلی و عقلی که‌ میان اهل سنت و معتزله رایج بود. (١٠)
 به هر حال، این حرکت معنوی، وقتی در برابر جریان‌های انحرافی و تصوفی که به‌تدریج از مسیر واقعی، منحرف شده بود، قرار گرفت، به شکل‌ دیگری نمود یافت، و آن تفکر ملامتیه -به عنوان‌ شاخه‌ای از تصوف واقعی-بود. این اندیشه در دوره‌های بعد، و به‌ویژه در سده‌های هفتم و هشتم در ادبیات فارسی گسترش یافت، و به انتقاد از اوضاع‌ زمان و فساد صوفیان غیر حقیقی پرداخت.  بنابراین، تصوف جوشان و آفریننده‌ی ایران «در تمام‌ تاریخ خویش، همراه با تمایلات التقاطی و تسامح‌آمیز دینی، این روح عکس‌العمل را نیز در مقابل ‌ارزش‌های نامقبول، نشان داده است». (١١)
 امر دیگری که در این دوره از نظر تأثیر بر ادبیات‌ انتقادی قابل‌ذکر است، پیدایش تعصب مذهبی و گسترش فرقه‌های مختلف با نگرش‌های کلامی‌ خاص است. پیش از سده چهارم و پنجم، حکومت‌ها در نزاع‌های مذهبی وارد نمی‌شدند، اما از سده پنجم به بعد، با روی کار آمدن حکومت‌های‌ غزنوی و سلجوقی و پی‌روی آن‌ها از رفتار خلفا نسبت‌ به فرقه‌های دیگر به‌ویژه شیعه و معتزله، تعصب‌ مذهبی شدت یافت و در نتیجه اختلاف‌های مذهبی‌ نیز گسترش یافت. در این دوره، تفکر کلامی‌ اسماعیلیه و معتزله در برابر تفکر کلامی مسلط روزگار، یعنی اشاعره قرار گرفت؛ این برخوردهای‌ فکری به ادبیات کشیده شد و به‌ویژه در آثار اسماعیلیه به انتقادهای سیاسی و اجتماعی تبدیل‌ شد. اسماعیلیان در ادبیات فارسی اهمیت زیادی‌ دارند و نگرش انتقادی در آثار آن‌ها به دلیل نفوذ و تأثیری که حکمت اسماعیلی در آن روزگار داشته، و هم به دلیل پرداختن متفکران اسماعیلی به‌ شاعری و نویسندگی به مثابه‌ی ابزار تبلیغ فکری و مذهبی، و توجه شدید آن‌ها به تألیف کتب و رسالات به زبان فارسی، نمود بیش‌تری دارد. (١٢)
 بزرگ‌ترین شاعر و نویسنده‌ی اسماعیلی در ایران‌ ناصر خسرو است، در آثار وی، بینش انتقادی‌ عمیق و صریحی نسبت به حکومت‌های غزنوی و سلجوقی و تفکر مذهبی حاکم‌ در آن روزگار هست. او در انتقادهای‌ خود نگرشی خاص برای تبیین و اثبات مسایل‌ فلسفی و مذهبی دارد. و پیش از ناصر خسرو، فردوسی نیز در شاهنامه، در ضمن نقل داستان‌هایی‌ -چون داستان ضحاک- نگرش انتقادی برجسته‌ای را ارائه می‌دهد و در بسیاری از موارد با توجه به خفقان‌ سیاسی آن روزگار با زبانی تمثیلی و رمزگونه از اوضاع سیاسی و اجتماعی روزگار، انتقاد می‌کند؛ گو اینکه -به نظر برخی- فردوسی هم تفکر اسماعیلی داشت و حکمت اسماعیلی در شاهنامه‌ و به‌ویژه مقدمه‌ی آن، نمایان است (١٣). البته چنان‌که‌ اشاره شد، افکار شعوبیه هم در پیدایش این اثر حماسی و نگرش انتقادی آن، مؤثر بوده است.
 در سده ششم آشفتگی اوضاع اجتماعی و سیاسی‌ ایران، باعث گسترش انتقادهای اجتماعی در ادبیات و به‌ویژه در شعر شد؛ چنان‌که نمونه‌ی بارزی‌ از این انتقادها را در آثار سنایی ملاحظه می‌کنیم. سنایی از پیشتازان هجو راستین و راه‌گشای تحولی‌ تازه در ادبیات اجتماعی است. وی در گرم‌بازار تعصب‌های مذهبی آن روزگار، سخنان درشت گفته و روابط ناهنجار اجتماعی را که از سلطه‌ی جبارانه‌ی حکومت متأثر است، باز می‌گوید (١۴).
 بخش مهمی از ادبیات انتقادی فارسی، پس از حمله‌ی مغول و رواج فساد فراگیر در جامع، شکل‌ گرفت و «شعر انتقادی که در سده ششم در ادبیات‌ فارسی رواج یافته بود، در سده‌های هفتم و هشتم به‌ علت آشفتگی اوضاع زمان، میدان مساعدی برای‌ توسعه پیدا کرد. در این دو سده که دوره‌ی استیلای‌ مغولان و حکومت‌های ناصالح بر ایران بود، مفاسد اجتماعی، رواج روزافزون یافت و به همان نسبت‌ هم انتقادهای اجتماعی شدیدتر شد و حتا گاهی‌ به صورت هزل جلوه کرد». (١۵) این دوره، از نظر آثار ادبی، بسیار درخشان است و نکته‌ی مهم این‌که‌ در این آثار، انتقاد از اوضاع نابسامان سیاسی و به شکل‌های مختلف-اعم از پند و موعظه‌ و طنز و هجو و هزل- وجود دارد. هجو و هزل و طنز از جلوه‌های مهم ادبیات انتقادی است که از سده ششم به بعد گسترش یافته و بسیاری از انتقادهای اجتماعی به وسیله‌ی آن بیان شده است.  حقیقت آن‌که روی آوردن به این ابزار کلامی در دوره‌های آشفتگی اوضاع کشور، به‌نوعی گریز از صریح‌گویی برای بیان جدی‌ترین انتقادها و تلخ‌ترین‌ حقایق روزگار، بوده است؛ زیرا «هر اندازه که‌ اظهار جدی و صریح حقایق، دشوارتر و خطرناک‌تر باشد، توجه به بیان حقیقت از راه هزل و طنز فزونی می‌یابد» (١٦).
 هجو در آغاز به پی‌روی از ادب عربی به ادبیات فارسی راه یافت و بیش‌تر جنبه‌ی شخصی داشت، اما از سده ششم به بعد و به‌ مقتضای شرایط روزگار، «هجو راستین» پدید آمد، هجوی که در ورای ظاهر آن، درس‌های اخلاقی، اندرزها، انتقادها و پرخاشگری‌ها نهفته و به‌جای آن‌که‌ به افراد و اشخاص، متوجه باشد به مسایل‌ اجتماعی می‌پردازد و معایب عمومی جامعه را نشان‌ می‌دهد. فروید، هجو را «لطیفه‌ی تهاجمی» نامیده‌ است. (١۷) در جامعه‌ی ایران هم در سراسر تاریخ، هرگاه مردم با شکست و نابسامانی روبه‌رو شده‌اند، برای ارضای حس انتقام و بیان انتقاد خویش، زبان به هجو گشوده‌اند؛ چنان‌که در ادبیات فارسی این دوره، هجو نتیجه‌ی نارضایی‌ها و ابزاری برای بیان انتقادهای اجتماعی است.
 طنز هم جلوه‌ای از ادب انتقادی است که در صورت داشتن آرمان اجتماعی و سیاسی، می‌توان‌ از آن در راه بیداری توده‌ها سود جست و مردم و جامعه را به تحرک واداشت؛ بنابراین طنز واقعی، ابزاری برای مبارزه با پلیدی‌ها و شناساندن دردها و مشخص کردن هدف‌هاست و از این‌رو می‌تواند در تغییر وضع موجود، مؤثر باشد. (١٨) در این دوره نیز طنز بدین منظور به کار رفته، به‌ویژه طنز صوفیه که‌ گاه با خرده‌گیری‌های رندانه همراه و گاه بسیار تند است و نوعی خشم پنهان دارد و روی‌هم‌رفته «هم‌‌ چشانی اجتماعی دارد و هم ذوق فلسفی و طنزی‌ است جالب که در واقع شکل تعالی‌یافته از طنز عامیانه است». (١٩)
 به هر حال آثار ادبی این دوره، بازتابی از اوضاع‌ جامعه هستند و حکایت دردهای مردم در این‌ روزگار، گاه به صورت شکایت‌های دردانگیز منظوم و منثور بیان شده و گاه نیز به شکل هجو و هزل و مطایبات تکان دهنده جلوه کرده است؛ در این دوره‌ بسیاری از افراد خانقاهی و بی‌اعتنا به دنیا هم به‌ دلیل عظمت واقعه، حقایق جامعه را بازگفته‌اند که‌ مجموعه‌ی این آثار، مصداق کامل ادب انتقادی در این دوره است. از جمله‌ی این آثار، اشعار سیف‌ فرغانی و اوحدی مراغه‌ای است که در آن‌ها پریشانی‌ احوال مردم و ظلم و ستم حاکمان بیان شده و از شیوع فساد در جامعه به‌سختی انتقاد شده است.  خواجوی کرمانی نیز در این دوره در قالب طنز و هجو، با بیان انتقادهای سخت، وضع دوران خود را نشان داده است. هجو او هجو راستین و از گونه‌ی سخن‌های ناصر خسرو است که یک جریان‌ اجتماعی را به نقد می‌کشد و با برخوردهای منطقی‌ به اصلاح معایب برمی‌خیزد. (٢٠)
 بزرگان دیگری هم در این دوره هستند که آثار آن‌ها بازگوکننده‌ی فساد فراگیر جامعه است، از جمله‌ سعدی که انتقادهای او گاه به صورت پند و موعظه‌ و گاه به شکل هزل‌های تند و مطایبات تکان‌دهنده‌ بیان شده است. نیز مولوی که «در شعر خویش، مضامین هزل‌آمیز را با توجه به نقد اجتماعی به کار گرفته»(٢١) و سرنوشت دردناک مردم و فساد روزگار خود را با زبان تمثیلی و هزلی که هدف آن تنبیه و تأدیب و تهذیب اخلاق مردمان است، بیان‌ می‌کند. همچنین حافظ با تیزهوشی خاص خود، فساد جامعه را دریافته و به‌صراحت و به‌تلویح و در قالب طنزهای بسیار قوی و ظریف، اوضاع‌ نابسامان اجتماعی و سیاسی ایران را در آن روزگار، بازگو می‌کند و «در دیوان جهل‌سوز معرفت‌آموز او گونه‌ای از طنز که به منظور ظلم‌ستیزی و مبارزه با تزویر و ریای سالوس‌فروشان زمانه به‌ کار رفته، دیده‌ می‌شود». (٢٢) این بینش انتقادی در آثار شاعرانی‌ چون ابن یمین و مجد همگر و عالمانی چون علامه‌ قطب‌الدین شیرازی، قاضی عضد‌الدین ایجی، شرف‌الدین دامغانی و شرف‌الدین درگزینی نیز یافت‌ می‌شود؛ اما در این میان، انتقادهای عبید زاکانی از نوعی دیگر است و در آثار او (از نظم و نثر و هزل و مطایبه و جد) این نگرش انتقادی آشکار است.
 بینش انتقادی عبید، بسیار برجسته است و همین‌ آگاهی و دیدگاه انتقادی و اجتماعی، بذله‌گویی‌های‌ او را به صورت تازیانه‌‌هایی درآورده که بر پیکر محیط و زمانه‌ی خود نواخته است. اشعار مطایبه و هزل او از جمله‌ی طنزهای سیاسی در ادبیات فارسی است که‌ نظیر آن کم‌تر دیده شده و «نماینده‌ی حس استهزایی‌ است که رندان آن زمان در مشاهده‌ی وضع ناگوار روزگار از خود ظاهر ساخته‌اند». (٢٣) هجوهای او بیش‌تر نمادین و در واقع، انتقادی از فساد رایج در عصر اوست و در اشعار جدی او، انتقاد از ظلم‌ حاکمان و ریاکاری صوفیان نمایان است. آثار منثور او هم، نمایانگر عمق فسادی است که پس از حمله‌ی مغول، جامعه‌ی ایران را فراگرفته و با این آثار، وی مبتکرترین و نیرومندترین کسی است که در نوع‌ انتقادی ادبیات فارسی یافت می‌شود. (٢۴)
 به هر حال، با گذشت چند سده از حمله‌ی مغول، به‌تدریج از رعب و وحشت و ویرانگری حاصل از آن‌ و نیز از شدت انتقادها کاسته شد و از این زمان به‌ بعد تا عصر مشروطیت، نهضتی برای بیان‌ انتقادهای اجتماعی و سیاسی به وسیله‌ی ادبیات، به‌وجود نیامد؛ با این‌همه در دوره‌های بعد، شعر انتقادی و به‌ویژه طنز و هجو و هزل از رونق‌ نیفتاد. (*)
در ادبیات دوره‌ی صفویه، در شعر شاعرانی چون‌ صائب و بیدل، نوعی طنز اجتماعی و انتقاد از زاهد و واعظ و صوفی هست که ریشه‌ی آن را باید در شرایط اجتماعی و سیاسی آن روزگار جست‌وجو کرد. در دوره‌ی قاجاریه هم یغمای جندقی در این شیوه‌ چیره‌دست است. هجوها و طنزها و انتقادهای‌ اجتماعی و سیاسی او بسیار شاخص و از جهتی‌ پیشرو ادبیات انتقادی دوره‌ی بعد و «پیشاهنگ‌ گویندگان طنزهای سیاسی آینده است. او زود آمد و سرخورد و اگر یک سده بعد به دنیا آمده بود، شاید در میان نویسندگان عهد انقلاب، مقام‌ رهبری و پیشوایی می‌یافت». (٢۵) انتقادهای او حمله‌ای بود به وضع کهنه و فرسوده‌ی کشور، اما برای‌ پیکار با علل فساد و ریشه‌کن کردن آن مجهز نبود و وضع زمان به او اجازه نداد که هنر اصلی خود را نشان دهد.
 ادبیات پرخاشگر به‌طور کامل در عصر مشروطیت نمود یافت. «از سده سیزدهم به بعد، پایه‌ی انواع ادبی و اساس طبقه‌بندی‌های قدیم، تحت‌ تأثیر تحول‌های اجتماعی و ادبی جدید، متزلزل‌ می‌شود و مسایل تازه‌ای در ادبیات مطرح می‌گردد که پیش از آن سابقه نداشته یا به‌ندرت وجود داشته است. . . از آن جمله است: مسایل سیاسی‌ و فلسفی و اندیشه‌هایی که ادبیات را به‌سوی تعهد و مسایل اجتماعی، سوق می‌دهد و نوعی شعر و ادب را به نام ادبیات پرخاشگر به‌وجود می‌آورد. . .  این انواع تازه، یکی از جلوه‌های مهم ادب فارسی و در واقع، صفحه‌ی زرینی است که بر کتاب شعر و نثر ما افزوده شده و شعر فارسی را از سده‌ها رکود و تحجر، خارج کرده و بدان تحرکی تازه بخشیده‌ است». (٢٦)
 با پیدایش مشروطیت، ادبیات از محیط‌های درباری جدا شد و بیش از پیش در دسترس مردم قرار گرفت و شاعران و نویسندگان‌ این دوره، استعداد و هنر خود را در راه کسب آزادی‌ به ‌کار انداختند، اما سخنوران عهد انقلاب با ریزه‌کاری‌های هنری شعر قدیم، آشنایی کامل‌ نداشتند و نیز آن قالب‌ها برای بیان احساسات و مفاهیم جدید مناسب نبود. بنابراین زبان شعر و ادب به زبان عامه نزدیک شد و این امر باعث شد که ادبیات از نظر سطح ادبی، کمی تنزل یابد، اما ادبیات این عصر از نظر بینش عمیق اجتماعی و سیاسی و وسعت دید انسانی و اهداف مردمی که‌ در گذشته‌ی ادبی ایران، کم‌تر امکان بروز یافته بود، بی‌مانند است.
 شاعران و نویسندگان این دوره، همگام با دیگر افراد جامعه، مظاهر زشت اجتماع را به باد انتقاد می‌گرفتند. و ادبیات، که پیش از این به سبب‌ ترتیب نظام اجتماعی، نمی‌توانست از حکومت‌ها انتقاد بسزایی بکند، در این دوره، چون سلاحی برای‌ کسب آزادی و ابزاری برای بیان انتقادهای اجتماعی‌ و سیاسی به ‌کار آمد. در دوره‌ی مشروطیت، شعر و نثر به موازات هم به بیان انتقادهای اجتماعی‌ می‌پرداخت و به همین دلیل در این دوره، برای‌ نخستین بار، نمایش‌نامه‌ها و کمدی‌های اجتماعی و انتقادی پدید آمد که غرض اصلی نویسندگان آن‌ها، تحصیل نتایج اجتماعی بود؛ در این دوره، رمان‌های‌ اجتماعی نیز پیدا شد که گوشه‌هایی از زندگی‌ معاصر را با معایب و مفاسد آن، نشان می‌داد و مقاصد ملی این دسته از رمان‌ها را هم مانند طنزهای‌ سیاسی به خدمت بیان دردهای جامعه‌ گماشت (٢۷).
 در عصر مشروطیت، طنز و هجو هم‌ تکامل یافت و هجوی راستین و طنزی اجتماعی و واقع‌گرا پدید آمد. هجو در این دوره، یک هجو ملی و مردمی و هدفمند بود و تنها در این روزگار بود که هجو نقشی کاملا سازنده داشت و سلاحی‌ در خدمت اهداف ملی و مردمی شد؛ به عبارت‌ دیگر، هجو در این دوره برای هویداکردن معایب و مفاسد جامعه به ‌کار رفت. (٢٨)
 پیش از عصر تیموری و پس از آن، دو نهضت‌ شکل گرفتند که هر دو از تصوف سرچشمه گرفته‌ بودند و از نظر تفکر اجتماعی و بینش انتقادی و تأثیر در ادبیات اهمیت دارند: یکی نهضت‌ سربداران است که برای برقراری عدالت اجتماعی و مساوات اسلامی تلاش می‌کرد و آثار آن در ادبیات‌ فارسی هم نمود یافت؛ دیگری نهضت حروفیه با بینشی خاص که آثار آن جز در ادبیات فارسی، در قلمرو عثمانی هم تأثیر نهاد.
 با پیدایی انقلاب مشروطیت، طنزی حقیقی و واقع‌گرا پدید آمد که لبه‌ی تیز خود را بیش از افراد، به‌ اجتماع و معایب عمومی جامعه متوجه ساخت و در خدمت اهداف سیاسی و اجتماعی قرار گرفت.  وظیفه‌ی این طنز رئالیستی ایجاد تصور درباره‌ی یک‌ زندگی عالی از راه تصویر جهات‌ پست و ناشایست آن و بیدارکردن‌ شوق کمال مطلوب در خواننده بود. (٢٩). در گذشته‌ی ادبی ایران، طنز و هجو بدین معنی، کم‌تر وجود داشت و علت آن هم ادبیات انحصاری، ساکن‌بودن افکار و ناآگاهی توده‌ی مردم از مفهوم و مقصود این نوع طرز بیان بود. درباره‌ی طنز و هجو این دوره، این نکته هم قابل‌ذکر است که پیش از این، طنز و هجو در بیش‌تر موارد، بسیار بی‌پرده و با کلمات ناهموار ادا می‌شد؛ اما «در کلام این‌ عصر، عفت و پرهیز بیش‌تری به چشم می‌خورد و شاعر، حقیقت را عریان می‌گوید؛ لیکن دامان‌ سخن را به رکاکت نمی‌آلاید». (٣٠)
به هر حال در دوره‌ی مشروطه، نهضتی برای اصلاح جامعه شکل‌ گرفت و مسایل اجتماعی و معایب عمومی جامعه‌ به‌وسیله‌ی ادبیات و در قالب طنز بیان شد، در حالی‌ که پیش از آن در جامعه چنین شرایطی پدید نیامد که شاعر و نویسنده، بتوانند علل فساد را به‌طور صریح بررسی کنند و بازگو شوند، و مردم هم‌ آگاهی و آمادگی لازم برای اصلاح جامعه‌ی خود را نداشتند. بنابراین، اگر در روزگار پیش، کلامی‌ گفته و عیبی بازگو می‌شد، در ادبیات این دوره، تلاش برای رفع معایب و مفاسد اجتماعی و سیاسی و اصلاح جامعه بود.
 شاعران و نویسندگان این دوره، غالبن مخالف‌ استبداد و هواخواه مشروطه و آزادی بودند و از میان‌ آن‌ها چند تن از نظر تکامل طنزهای سیاسی و بیان‌ انتقادهای اجتماعی، نقش برجسته‌تری دارند، از جمله: سید اشرف‎الدین قزوینی (نسیم شمال) که‌ در شعرهای طنزآمیز سیاسی و اجتماعی پیشواست‌ علامه دهخدا نیز در ادبیات عهد انقلاب، مقام‌ ارجمندی داشت. او «با نثر ویژه‌ای که در نوشتن‌ مقالات انتقادی صور اسرافیل به کار برد، بنیان‌گذار نثر طنزی و انتقادی فارسی، شناخته شد». (٣١) در طنزهای دهخدا عشق و علاقه به مردم نمایان‌ است؛ فساد دستگاه سلطنت، ظلم و ستم حاکم‌ بر جامعه، فقر بدبختی مردم و نادانی و بیچارگی‌ زنان ایرانی، موضوع مکرر مقالات دهخداست.
 اشعار ملک‎الشعرای بهار هم پس از مشروطیت به‌ انقلاب و آزادی اختصاص دارد، در حالیکه‌ سخن او از نظر ادبی در سطحی بالاتر از آثار دیگر شاعران عهد انقلاب قرار دارد. اشعار او در این‌ دوره بسیار پرشور است و موضوع آن، مبارزه با سیاست‌های استعماری، درد و رنج بی‌پایان ملت‌ ایران، ستایش انقلاب و قهرمانان آزادی و پرخاش‌ بر خائنان و وطن‌فروشان است. (٣٢) عارف‌ قزوینی، شاعر ملی ایران و انقلاب مشروطیت شعر را «وسیله‌ای برای بیان افکار سیاسی و اجتماعی و تهییج مردم می‌داند و آن را چون حربه‌ای برای انتقاد از معایب و مفاسد ملی به کار می‌برد». (٣٣) میرزاده‌ی عشقی هم از شاعران انقلابی است که در مقاله‌های سیاسی و اجتماعی و نیز در اشعار خود، معایب و مفاسد عمومی جامعه، بی‌کفایتی ‌سیاستمداران، فقر و بدبختی مردم و بیچارگی زنان‌ ایرانی را مطرح می‌کند.
 باری شاعران و نویسندگان عصر مشروطیت به‌‌ درستی و حقانیت راه خود، ایمان داشتند؛ از اینرو در دشوارترین مراحل انقلاب و مبارزه، خط سیر درونی و معنوی آن‌ها، امید به آینده بوده است و ادبیات این دوره، با وجود نمایاندن جهات تاریک‌ زندگی، جهت روشن و امیدبخش آن را نیز از یاد نبرده و در همه‌ی این مراحل، هدف والای آن، پیکار عملی برای اصلاح جامعه و بهبود اوضاع کشور و نیز تلاش در راه بیداری مردم و آزادی بوده است.
 پی‌نوشت‌ها:
١-در گلستان خیال حافظ، دکتر فرشید ورد، ص ۵١؛ به نقل از انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی، دکتر رزمجو، انتشارات آستان‌ قدس رضوی، چاپ دوم، ١٣۷٢، ص ٨٢.
٢-انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی، ص ٨٩.
٣-همان مأخذ، ص ٨٣.
۴-ر. ک: سرچشمه‌ی تصوف در ایران، سعید نفیسی، انتشارات‌ فروغی، چاپ هشتم، ١٣۷١، ص ٣٣.
۵-حماسه‌سرایی در ایران، دکتر صفا، انتشارات امیرکبیر، چاپ‌ سوم، تهران ١٣۵٢، ص ١۵٦.
٦-ر. ک: تاریخ ادبیات در ایران، دکتر صفا، انتشارات فردوس، ١٣٦٢، جلد ١، ص ١٢٠.
۷-بنگرید به همان مأخذ، جلد ١ ص ٢۷.
٨-سرچشمه‌ی تصوف در ایران، ص ٢٣.
٩-جست‌وجو در تصوف ایران، دکتر زرین‌کوب، انتشارات امیر کبیر، چاپ سوم، ١٣٦۷، ص ٢٨.
١٠-بنگرید به همان مأخذ، ص ٢٩.
١١-همان مأخذ، ص ٢٩.
١٢-ر. ک: تاریخ ادبیات در ایران، جلد ١، ص ٢۴٩.
١٣-برای اطلاع بیش‌تر درباره‌ی این موضوع بنگرید به: «نگاهی تازه‌ به مقدمه‌ی شاهنامه»، دکتر عباس زریاب خویی، در سرگذشت‌ فردوسی، به کوشش ناصر حریری، نشر آویشن و نشر گوهرنژاد، چاپ اول، تابستان ١٣۷٢، صص ٣٣١-٣١۷.
١۴-ر. ک: چشم‌انداز تاریخی هجو، عزیز الله کاسب، نشر بهارستان، چاپ دوم، ١٣٦٩، ص ۵٣.
١۵-تاریخ ادبیات در ایران، جلد ٣، بخش ١، ص ٣٣٣.
١٦-طنز چیست؟ احمد خلیل الله مقدم، انتشارات امیر، فروردین ماه ٢۵٣۷، ص ١٣.
١۷- فروید و فرویدیسم، ص ١۷٢؛ به نقل از چشم‌انداز تاریخی هجو، ص ١٣.
١٨-ر. ک: طنز چیست؟صص ٩-۷.
١٩-شعر بی‌دروغ، شعر بی‌نقاب، دکتر زرین‌کوب، انتشارات‌ علمی، تهران، ١٣۴٦، صص ١٨٨.
٢٠-ر. ک: چشم‌انداز تاریخی هجو، ص ٦٦.
٢١-همان مأخذ: ص ٦٣.
٢٢-انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی، ص ٩٦.
٢٣-کلیات عبید زاکانی، مقابله با نسخه‌ی عباس اقبال و چند نسخه‌ی دیگر، پرویز اتابکی، انتشارات زوار، تهران، چاپ دوم، ١٣۴٣، مقدمه، صفحه‌ی چهل.
٢۴-ر. ک: تاریخ ادبیات در ایران، جلد ٣، بخش ٢، ص ٩۷٠.
٢۵-از صبا تا نیما، یحیی آرین‌پور، شرکت سهامی کتاب‌های‌ جیبی با همکاری مؤسسه‌ی انتشارات فرانکلین، چاپ دوم، ١٣۵١، جلد اول، ص ١١٨.
٢٦-در گلستان خیال حافظ، صص ۵٢-۵١؛ به نقل از انواع‌ ادبی، ص ٨٢.
٢۷-ر. ک:از صبا تا نیما، جلد ٢، صص ٢٩٣ و ٢۵٨.
٢٨-ر. ک: چشم‌انداز تاریخی هجو، ص ٨٣؛ نیز آشنایی با نقد ادبی، دکتر زرین‌کوب، انتشارات سخن، چاپ دوم، ١٣۷٣، ص ۴۵۷.
٢٩-از صبا تا نیما، جلد ٢، ص ٣٩.
٣٠-چشم‌انداز تاریخی هجو، ص ٨۴.
٣١-از صبا تا نیما، جلد ٢، ص ۷٩.
٣٢-بنگرید به همان مأخذ، جلد ٢، ص ١٢٦.
٣٣-همان مأخذ، جلد ٢، ص ٣۵٩
منبع : نشریه اطلاع رسانی و کتابداری « کیهان فرهنگی » اسفند ١٣۷٨- شماره ٦٦١
حسین قربانپور آرانی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد