قیافه محزون و افسرده و چشمها گود رفته. بسیار بدحال بود. از چهره ایشان حزن فوق العاده و خستگی بسیار مشهود بود. بعد از عرض سلام پرسیدم آقا چه شده است؟
…فرمودند: «سه شب است خیلی ناراحتم. دیشب تا صبح خوابم نبرد.»
(این دو سه روز مصادف است با ورود ۲۰ نفر کارشناس خارجی، هفت نفرشان انگلیسی اند که در سابق در آبادان جزو کارشناسان نفت بودهاند و نیز مصادف است با اعلام نتیجه انتخابات سنا و تمام شدن چهل و پنج میلیون دلار قرضهای که به ایران [دولت کودتا] داده شده بود و تا فروردین بیشتر دوام ندارد. اینها مسائلی بود که آقای دکتر مصدق را به فکر واداشته بود و به یاد زحمات بیپایان خود انداخته بود و میفرمودند مملکت از دست رفت.)
بعد فرمودند: «آقا، خدا میداند که وثوقالدوله هم با بیپروایی مثل اینها نکرد. یک سال طول کشید که قرارداد ۱۹۱۹بسته شد. خبر این قرارداد وقتی به من رسید که با احمد در کوهستان سویس بودم.(در ماه اوت). روزنامه خواندم فهمیدم…بله آقا، خدا میداند تا صبح من گریه کردم. احمد بچهای ده پانزده ساله بود و گریه میکرد.
اینها چهار اسبه میروند. در روزنامه خواندم که چهل و پنج میلیون دلاری که امریکائیها به زاهدی دادهاند تا فروردین بیشتر نیست.
واقعا آقا این دولت نیست. غارتگر هم از اینها بهتر است. آقا چه زحمتها کشیدیم… نه ماده [قانون ملی شدن نفت] را میخواهند در مجلس تغییر بدهند. هر کاری که انگلیسیها میخواهند میکنند.
آقا این مملکت نشد. این ملت نشد خدا میداند هیچ جای دنیا اینطور نمیتوانند بکنند(در حال اشک ریختن).
دیشب تا صبح خوابم نبرد. خودت دیدی که من برای شخص خودم به هیچ چیز اهمیت نمیدهم. عکسهای ویرانه خانههایم را آوردی. آیا اثری دیدی؟ من به هیچ چیزی که مال خودم باشد اعتنا ندارم. این مملکت از دست میرود. این معشوقه ماست. چطور میشود دید با چنین جسارتی مقدمات از بین رفتنش را فراهم کنند. (اشک شدت گرفت. با دست پاک کرد).
آرزو داشتیم که ما هم مستقل باشیم…این هم شد کار که همه چیز مملکت را بدهند.
سر امتیاز تنباکو یادم هست مردم ریختند به دربار ناصرالدین شاه و امتیاز رژی سرنگرفت.
مردم مثل اینکه خون ندارند. اما چه کنند. امروز با این تانکها که خانه مرا با آنها خراب کردند، مردم را جلو مسلسل میگذارند و به هم میدوزند.
این دولت چقدر با جسارت همه چیز مملکت را میفروشد… عاقبت کار این مملکت چه خواهد شد؟ آقا اینها مرا چنان متاثر میکند که دیشب حالم خیلی خیلی بد شد.»
تقریرات مصدق در زندان- جلیل بزرگمهر، ایرج افشار-ص ۱۳۹-۱۴۳ به نقل از کانال دکتر مصدق
شبکه جامعهشناسی