عصراسلام: یک ایران بود که برای یک شاه خدمت میکرد. او خوش بود با اهل و عیالات و خدم و حشمش. قبلهی عالم صبح از خواب برمیخواست حمام میکرد لباس میپوشید و به اطراف دارالخلافه اسب میراند و در جایی که از قبل مشخص شده بود به ناهار میافتاد. (به ناهار افتادن اصطلاح خودش است). معمولا یوزباشی و میرشکار و مچولخان و ملیجک و اعتمادالسلطنه و غیره هم یا قبل یا بعد از شاه روان بودند. بعد از ناهار قبلهی عالم تیر میانداخت به سمت شکاری که به طرفش رم داده بودند. میخورد یا نمیخورد. غروب میشد. خلوت میکردند چند نامه را پاسخ میداد و به حرمسرا میرفت و باقی قضایا.
یک شاه قاجار بود و یک مملکت که به قبلهی عالم خدمت میکرد تا هم به او خوشبگذرد و هم به بهترین نحو بر رعایا پادشاهی کند!
سازمان حکومت در بقیهی مملکت هم کمابیش بر همین مدل اداره میشد. در خوزستان شیخ خزعل. در کرمان فرمانفرما. در مشهد نایبالتولیه. در اصفهان ظلالسلطان. در تبریز ولیعهد. در بجنورد سردار مفخم، در قائنات امیرعلم خان و… مهم این بود که سور و ساط این عدهی معدود بهراه بود اگر که مملکت در فقر و تباهی و تریاک میسوخت و با اشغال و لشگرکشیِ روس و انگلیس به فلاکت یا تجزیه و آشوب افتاده بود. البته بسیاری از بنیانهای نوسازی ایران هم در همین دوره و بوسیلهی همین اشراف گذاشته شد. بعضاً بیخاصیت نبودند و بین آنها خدوم و شریف و آزاداندیش کم نبودند!
با احترام بسیار به زحمات کادر درمان در سراسر مملکت که سنگ تمام گذاشتهاند، معذلک
در فقرهی واکسن، وزارت بهداشت ما حکم قبلهی عالم را یافته آنهم از نوع قرن نوزدهم!
چند دُز واکسنی که شرکتها اشانتیون دادهاند یا مرحمت فرمودهاند، قبلهی عالم به خودش و ابوابجمعیش زده است. اگر سرریزی دور آمده هم اقربا و احبا را صدا زدهاند.
انگار نه انگار که بشر به قرن بیستویکم وارد شده است. و چرتکه منسوخ شده بجایش ماشین حساب آمده، تلفن از زمان مرحوم گراهام بل تا زمان حال تحولاتی شگرف کرده و ایضاً در قرن قبل وسیلهای به نام کامپیوتر اختراع شده که برنامهها و نرمافزارهای بسیاری برای رتق و فتق امور ملک و ملت و مملکت در آن و بر آن و برای آن نوشته شده که میشود یک میلیارد و سیصد و هشتاد میلیون نفر را در کشور دوست و برادر و همپیمان چین کمونیست در پلک بهمزدنی تحت برنامه برد. ترافیک نیویورک را از هند کنترل کرد و ایضا یارانهی هشتاد میلیون ایرانی را با یک بسمالله به حسابشان ریخت و ردشان را از روی تلفن همراهِ خاموش، زد!
عالیمقامان؛
جهان به قرن بیست و یکم وارد شده است. بیخ گوشتان همین امارات را نگاه کنید که امت آریایی اسلامی ۲۴ ساعته عکس شیخزاید را میگذارند که در مجمعهی مسی، کشمش پلو با مرغ میخورد بدون قاشق و چنگال، و عکس پیکان را میگذارند که خیامیها آنرا به شیوخ میفروختند تا بردارند به دهاتشان ببرند و عکس بیابان لمیزرع را میگذارند که دبی همینجا بوده است که الان برج خلیفه است.
چهارتا واکسنزدن با یک وزارتخانهی عریضوطویل مگر چقدر کار و زحمت داشت و چقدر سخت بود؟
مگر شما دکترهایتان را نمیشناسید؟ تلفنشان را ندارید؟ آدرس مطبشان را ندارید؟ خودتان به آنها پروانه ندادهاید؟ ادارهی مالیات از آنها مالیات نمیگیرد؟ بازرس شما از مطب آنها مرتب بازدید نمیکند؟ مگر شمارهی نظام آنها را ندارند؟ مگر بدهیهاشان به سازمان نظام پزشکی مرتب وصول نمیشود بی یک قران تخفیف!
چطور الان که طبق مصوبات خودتان باید به آنها در خط اول واکسن بزنید پیدایشان نمیکنید؟ پس این واکسنها را به چه کسانی زدهاید که ازینها بیشتر در معرض خطر هستند؟ جالب اینکه دستکم واکسنزدن در این مملکت از قرن نوزدهم شروع شده و قبلهی عالم در پاریس با لوئی پاستور دیدار کرده و انستیتو پاستور ایران قدمتش به یک قرن میرسد (قبل از کودتای رضاخان) و خیلی قبل ازینکه در این مملکت مشروطه و مشورتخانه و عدالتخانه پابگیرد واکسنزدن شروع شده است. آنوقت باید هنوز ما در زمانی که نیاز حیاتی به واکسن داریم تا این حدناتوان و ناکارآمد باشیم؟
محمدحسین غیاثی