اگر دکتر حدادعادل برای پیشبرد علوم انسانی موردنظر خود، نیرو تربیت میکنند، موفق باشند؛ اما بعید میدانم موفقیت در خور توجهی به دست آمده باشد.
یکبار سال ۱۳۷۵ برای دیدن فردی به شعبه پسرانه مدرسه فرهنگ، در سیدخندان رفتم. ایشان مرا سر یک کلاس دوم راهنمایی برد. دانش آموزی گفت پدر من میگوید مورخین همه دروغ میگویند! گفتم مثلا؟ گفت پدرم میگوید زمان شاه اینگونه نبود که در کتابهای درسی نوشته اند. گفتم شما چندساله هستید؟ گفت ۱۴ سال. گفتم پدرتان چکاره اند؟ گفت در وزارت خارجه است.
گفتم شما چندسال خارج بوده ای؟ گفت خیلی زیاد، بیشتر خارج بوده ایم. گفتم پدرتان چند زبان خارجی بلد است؟ گفت به هیچ زبانی مسلط نیست، چون مترجم دارند. مدرکشان چیست و خلاصه.. گفتم حق با پدر شماست، یکی از نخستین شروط رفتن به وزارت خارجه در قبل از انقلاب، تسلط به یک زبان خارجی بود. دیگر بقیه اش را اینجا نمینویسم، اما مطلبی دیگر هم گفتم و از کلاس خارج شدم.
مورد دوم فردی بود که دیپلمش را دبیرستان فرهنگ گرفته بود. بعد رفت دانشکده وزارت امور خارجه، مردادماه سال ۱۳۸۵ برای شرکت در کنفرانسی رفتیم لندن؛ ایشان را دیدم برخلاف ایران؛ کت و شلواری شیک به تن کرده و کراواتی زیبا هم به گردن آویخته بود. برای من اصلا مهم نبود که چه پوشیده است، هیچ گاه هم مهم نبوده. ولی از ایشان پرسیدم چه میکنید؟ گفت دانشجوی دکتری دانشگاه…. هستم. گفتم مبارک است، هنوز وزارت خارجه هستید؟ گفت من اصلا وزارت خارجه نبوده ام!! گفتم من که شما را میشناسم. گفت نه آقا من بورسیه سازمان ملل هستم! گفتم به هر حال مبارک است، رفته بود خارج و نمیخواست برگردد، همین!
حسین آبادیان/ مورخ