درخواست صادق هدایت هم که در مدرسۀ فرانسویزبان سن لویی تهران درس خوانده بود پذیرفته میشود، برای تحصیل در رشتۀ مهندسی به اروپا فرستاده میشود و «آقای میرزا صادقخان متعهد میشود در مراجعت به ایران به میزان سنواتی که در اروپا تحصیل کرده است به دولت خدمت نماید به این ترتیب که سال اول را با حقوق شصت تومان و دو سال دیگر در حدود یکصد تومان در ماه دریافت دارند» (ص ۱۹)
در شهریور ۱۳۰۵ صادقخان وارد دانشگاه بروکسل بلژیک میشود. در خوابگاه با یک چینی هماتاق میشود که فلسفه و عقایدی خاص دارد و عاقبت با مصرف مورفین خودکشی میکند. این واقعه اثر بدی بر هدایت دارد. او که هم از آغاز، از محل اقامت و رشتۀ تحصیلیاش ناراضی بود، به الحاح از پدرش میخواهد ترتیبی دهد که وزارت فواید عامه او را برای تحصیل در رشتۀ معماری به پاریس منتقل کند. وزارت فواید عامه «نظر باینکه ایشان در قسمت ریاضیات نسبت بسایر رفقای خود قدری ضعیف هستند و از طرفی این جوان استعداد و شوق زیادی برای تحصیلات معماری دارد» (ص ۲۵) پیشنهاد میدهد هدایت به مدرسۀ معماری فرستاده شود که با درخواستش موافقت میشود؛ «بنویسید که صادقخان هدایت برود به پاریس و در مدرسۀ معماری مشغول تحصیل باشد. بالاخره یک نفر معمار متخصص هم برای فوائد عامه لازم است» (ص ۲۷) پس هدایت از آنجا که «بالاخره» یک نفر معمار هم برای فوائد عامه لازم است به پاریس فرستاده میشود.
او در اسفندماه ۱۳۰۵ به پاریس وارد میشود. آنجا با ادب و هنر اروپا آشنا میشود. مقالۀ «جادوگری در ایران» و «فواید گیاهخواری» را چاپ میکند و تعدادی از داستانهایش چون «مادلن»، «زنده به گور»، «اسیر فرانسوی» و «حاجی مراد» را مینویسد. بااینهمه باز ناراضی است. تصویری از در مدرسهاش برای برادرش میفرستد و مینویسد؛ «کارتی که ملاحظه میکنید عکس طویلهای است که روزی چهار مرتبه از آن عبور میکنم»!
در این ایام هدایت دچار گرفتاریهای عاطفی است، از این که نمیتواند در خوابگاه سیگار بکشد دمغ است، با سرپرست دانشجویان مشکل دارد و از سوی خانوادهاش که اصرار دارند درسش را ناتمام رها نکند در تنگناست. جدّیترین بحرانهای روحی او در همان دوره آغاز میشود تا اینکه در اوائل سال ۱۳۰۷ به قصد خودکشی خود را در رودخانه مارن میاندازد و قایقرانی نجاتش میدهد. خبر خودکشی او بازتاب بدی در جراید محلّی دارد. سفیر وقت ایران در فرانسه برادر هدایت را که او هم برای تحصیل به اروپا آمده بود فرامیخواند و از او میخواهد صادقخان را برای درمان پیش روانپزشک ببرد.
خطوطی از نامۀ ادارۀ استخدام وقت را بخوانیم؛
«… سال گذشته به مناسبت کسالت مزاجی و غیره از عهدۀ امتحانات برنیامد. تابستان گذشته عهدهدار شد مواد امتحانیه را حاضر نماید متأسفانه در این قسمت هم قصور کرد… در نتیجۀ چندین بار امتحان و تجربه عقیدۀ بنده این است که ماندن آقای صادقخان هدایت در پاریس بکلی بینتیجه و هرچه زودتر ایشان باید به ایران معاودت کنند.» (ص ۳۹)
بااینهمه هدایت یک بار دیگر با یاری و همکاری مشفقانۀ وزارت فواید عامه برای خواندن ادبیات به دانشگاهی دیگر معرفی میشود. چند خط از نامهای را که وزارت فواید عامه برای وزارت معارف نوشته است، بخوانیم:
«صادقخان هدایت که دو سال قبل از طرف وزارت جلیله برای تحصیل معماری به فرانسه روانه شده از قرار معلوم بههیچوجه استعداد و میل به تحصیل در این رشته را ندارد و از قراری که تحقیق شده ذوق و استعداد فوقالعاده به فلسفه و ادبیات دارد، بدیهی است در چنین صورتی اجبار او به تحصیل معماری مفید فایده نخواهد بود…» (ص ۷۱)
پس از نامهنگاریهای متعدد، برنامۀ تحصیل او در رشتۀ ادبیات فرانسه به عنوان بورسیۀ وزارت معارف درست میشود، ولی عاقبت در سال ۱۳۰۹ صادقخان رنجیده و خسته از تحصیل ناموفقش در پاریس خود را از شر مدرسه و درس و امتحان راحت میکند و به ایران بازمیگردد.
آنچه پس از خواندن کتاب دستگیرم شد این بود که وزارت فواید عامه همه نوع لیلی به لالای این محصل گریزپا گذاشته، از هیچگونه یاری و شفقت به این دانشآموز سربههوا که به قطع و یقین از همان اوان جوانی هرگز هوادار حکومت نبوده، دریغ نکرده و حتی سفارت ایران نگران و پیگیر خرج دوا و طبیب او بوده است! حالوروز هدایت و چرا در دیزی بازه/ چرا دم خر درازه کردنهایش را مقایسه کردم با حالوروز جوانان زحمتکش و شکیبا و شاخ شمشاد امروز که در سختترین شرایط به بهترین نحو ممکن درس میخوانند و…
«مجموعه اسناد در پاریس» را جهانگیر هدایت، برادرزادۀ صادق هدایت در سال ۱۳۹۹ توسط انتشارات کتابسرای میردشتی منتشر کرده و اسناد و عکسهای بسیار خوب و ارزشمندی دارد.
عاطفه طیه
فرهیختگان، ندای آگاهی