عصراسلام: یکی سریع گفت خودکشی، دیگری گفت علائم ظاهری در جسد نبوده، خودکشی نبوده، قتل بوده، نبوده، مسمومیت بوده (انگار مسمومیت نمیتواند شیوه خودکشی یا قتل باشد)، آن یکی گفت باردار بوده پس قطعا خودکشی نبوده و دهها داده خام دیگری که رسانه ها منتشر کردند_البته من هیچ قضاوتی درباره علت ندارم_ و مثل همیشه متناقض و بدون بررسی فقط و فقط راحت منتشر شد، حتی برخی رسانهها خبرهای قبلی خودشان را نقض یا حذف کردند.
انگار در رسانه تنها پایه میکروفون هستیم و هرکس هرجا هرچه گفت عینا باید خیلی راحت منتشر کنیم. آقایان متولی یا مسئول هم که هرجا هرچه به ذهنشان رسید باید بدون بررسی بگویند چون اصلا کنتور نمیاندازد یعنی هزینهای برایشان ندارد و چقدر خروجی رسانهها ارزشمند نیست و چقدر رسانهها برای خودشان و خروجیشان ارزش قائل نیستند و خیلی راحت، ارزان و مفت میفروشند.
اینهمه سال برگزاری کلاسهای آموزشی، اینهمه سرفصل دانشگاهی و دانشآموخته و …. پس کجاست؟ انگار نمیخواهیم باور کنیم که مشکل کجاست و قرار هم نیست باور کنیم.
چندی پیش هم بانوی خبرنگاری از پیش ما رفت، خبری که بسیاری از رسانهها کار کردند اما در علت مرگ که خیلی مبهم «انتخاب او» (خودکشی) اعلام شد، به پرسشهای مخاطب پاسخ داده نشد، حتی با یک عبارت کوتاه و ساده مثل مسایل شخصی_خانوادگی یا هرچیزی که میتوانست باشد یا میتوانست برای پاسخ به مخاطب اطلاعرسانی شود با رعایت حرمت و واقعیت رویداد و حریم فرد و خانواده او.
همان زمان حتی با برخی دوستان نزدیک مرحومه تماس گرفتم و باوجود انتشار گسترده خبر در رسانهها از جمله بی.بی.سی تنها پاسخ این بود که به زندگی و حریم خصوصی او احترام میگذاریم و چیزی بیان نمیکنیم. و تعجبم از دهها استاد رسانه بود که همان زمان پیامها دادند اما در حوزه عمل در تولید محتوا برای مخاطب و پاسخ به نیاز اطلاعاتی آن خبر و نیز پرسشهای مخاطب، سکوت کردند و گذاشتند ابهامها بماند و این پیام برداشت شود که اصول حرفهای کار رسانه فقط برای سر کلاس و سخنرانی است و نه در میدان عمل و فاصله این دو همچنان در ایران زیاد است. در کار رسانه موظف نیستی همه واقعیت را عریان بگویی، اما در عین حال میتوان به ابهامها و نیاز مخاطب هم احترام گذاشت.
داود میاندهی