طلسمات

خانه » همه » مذهبی » فارسی در برخورد با انگلیسی

فارسی در برخورد با انگلیسی

عصراسلام: سفر دوم در دوران معاصر، این بار به اروپا و آمریکا، رخ داد که جریانِ آن از حدود شصت هفتاد سال پیش آشکارا احساس می‌شد و در چهل پنجاه سال اخیر به اوج شدت خود رسیده است.

دربارۀ نخستین سفر، فراز و نشیب‌ها، اثرات و تبعات گوناگون آن، اگر چه نه با اندازۀ مطلوب ولی، به حدّ کافی تحقیقاتی شده و آگاهی‌هایی به ما داده شده است. اما در باب سفر دوم که همچنان ادامه دارد، به غیر از مقداری آمار ناقص، اظهار نظر‌های شخصی، برآوردهای حدسی و انبوهی از حرف‌ها و نوشته‌های تردیدآمیز و غالباً ضدّ و نقیض، مطالعات صحرایی، پژوهش‌های برنامه‌ریزی شده و آماریِ جامع و قابل استنادی نشده است.

آنچه در این سال‌ها بیرون از مرزهای ایران بر سرِ زبان فارسی رفته، پیش‌رفت‌ها و پس‌رفت‌هایی که داشته، کاست و افزودها، خلاقیت‌ها و تولیداتی که در آن صورت گرفته است مواد خام بسیار ارزنده‌ای به اهل تحقیق عرضه می‌کند که می‌تواند موضوع ده‌ها رسالۀ علمی و گزارش‌های مستند قرار گیرد. به رغم آنکه تا کنون چنین رساله‌هایی تولید نشده است، امّا حدود حوزه‌هایی که این مواد خام باید از آنها به دست آید کما بیش معلوم است. با توجه به فرصت کوتاهی که دارم، اینجانب فقط به آنچه دربارۀ وضعیت فارسی و، تا حدّی، فرهنگ ایرانی در ایالات متحدۀ آمریکا طی پنج دهۀ اخیراز نزدیک مشاهده کرده یا از منابع نسبتاً قابل اعتماد شنیده و خوانده‌ام، فهرست‌وار اشاره می‌کنم. این اطلاعات هرچند که کلّی و ناقص است، ولی می‌تواند بخشی از مرزهای مسائلی را که در پژوهشی جامع باید مدّ نظر قرار گیرد، نشان دهد:

۱. نخستین دادۀ مورد نیاز، شمار ایرانیان مهاجر به آمریکاست. شوربختانه، گزارش‌ها در این باره به اندازه‌ای متفاوت است که به هیچ وجه نمی‌توان بر اساس آنها آمار دقیق و قابل قبولی به دست داد. طبق آمار رسمی سال ۲۰۱۰ آمریکا، جمعیت ایرانی یا ایرانی‌تبار در این کشور نزدیک به ۲۹۰۰۰۰ بوده است. گزارش «شورای ملی ایرانیان»، این رقم را به بیش از یک میلیون می‌رساند. دفتر منافع ایران در واشینگتن تعداد گذرنامه‌های ایرانی که از آنها مطلع است به ۹۰۰۰۰۰ بالغ می‌شود. برآوردهای غیر رسمی، جمعیت ایرانیان مقیم جنوب کالیفرنیا را حدود ۱۶۰۰۰۰ اعلام می‌کند.

۲. از تشکل‌های فرهنگی نسبتاْ زیادی در آمریکا سخن می‌رود اما تعداد آنها مشخص نیست. پاره‌ای از این انجمن‌ها اسماً فرهنگی اما بیشتر اهداف سیاسی و اقتصادی دارند.

۳. مراکز ایران‌شناسی در دانشگاه‌ها و بنیادهای علمیِ آمریکا طی چهل سال اخیر یا کلاْ برچیده شده یا به شدت محدود شده است. شماری از این مراکز تا پیش از ۱۳۵۷ از مساعدت‌های دولت ایران بهره‌مند بودند که پس از آن سال، دیگر ادامه نیافت. معدودی از این دست مراکز با نفقۀ افراد و سازمان‌های محلی به حیات خود ادامه می‌دهند. این قبیل مراکز هم عموماً به تعلیم و تحقیق در سطحی آکادمیک و بسیار تخصصی اشتغال دارند و حدّ اکثر، ممکن است به نحوی بسیار جنبی و هرازگاهی به مسئلۀ فارسی و صیانت و اعتلای آن در سطحی گسترده بپردازند و در نقش مرجعی ذی صلاح، مسئول و راهنما عمل کنند. به علاوه، آنها اغلب تحقیقات خود را به انگلیسی منتشر می‌کنند. بخشی از این بی‌توجهی به فارسی ناشی از بی‌تفاوتی مقامات فرهنگی ایران نسبت به دانشگاهیان ایرانیِ و حمایت مالی بسیار محدود افراد و تشکل‌های ایرانی مقیم در امریکاست.

۴. از حوزه‌های بسیار مهم گسترۀ کاربرد فارسی در میان مهاجران ایرانی و درجۀ تأثیرپذیری آنها از محیط فرهنگی-اجتماعی خود و تأثیرگذاری ایشان در چنان محیطی است. بدیهی است که ایرانیان اقلیتی در میان اکثریت انگلیسی زبان هستند و تأثیرپذیری آنها به مراتب بیش از تأثیرگذاری آنهاست، به ویژه در حوزۀ زبان. منتها، عامل تهدیدکننده، شدّت این تأثیرپذیری است. گاه مشاهده شده که در کوتاه مدتی اُفت فاحشی در فارسی‌دانی بعضی از مهاجران ایرانی، به ویژه کودکان و نوجوانان، رخ داده و پس از گذشت چند سال اندک رمقی بیش از زبان مادری در آنها نمی‌ماند.

۵. در آمریکا، به خلاف کانادا که تا این اواخر حمایت‌هایی از سوی دولت در جهت حفظ و ترویج زبان‌های اقلیت‌های قومی می‌شد، برنامه و بودجۀ خاصی برای این منظور درنظر گرفته نشده است ـ لااقل برای مهاجران فارسی‌زبان، و بالاخص در سال‌های بعد از انقلاب. روابط غیر دوستانۀ ایران و امریکا در این سال‌ها مزید بر علت شده است. عموماً کلاس‌هایی خصوصی در حدّ دبستان به همت خانواده‌های ایرانی برگزار می‌شود. حامی این قبیل کلاس‌ها ایرانی‌هایی هستند که دغدغۀ زبان و تاریخ ایران را دارند، و الآ آنهایی که نه دل‌نگران زبان مادری فرزندان خودند و نه به آن احساس نیاز می‌کنند، سراغ چنین کارهایی نمی‌روند.

۶. به موازات کاهش شمار مجلات وزین علمی، نشریات تجاری-تبلیغی افزایش فوق‌العاده‌ای داشته است. تا چند سال پیش سه مجلۀ معتبر ایران‌نامه، ایران‌شناسی و ره‌آورد در آمریکا به طور مرتّب نشر می‌شد. ایران‌نامه ده سالی پیش به دانشگاه تورانتو منتقل شد و چند سالی است که لنگ لنگان قدمی بر می‌دارد و عن قریب است که از وی اثری باقی نماند. ایران‌شناسی بیست‌وشش سالی دوام آورد ولی تهی کیسگی آن را از پا درآورد. ر‌ آورد نیز، با درگذشت بنیان‌گذار و ویراستار آن، سیر قهقرایی گرفت و چندان امیدی به دوام آن نیست. مجلۀ بسیار جدیدتری با عنوانِ فصلنامۀ دیار هم که در بهار ۱۳۹۵ به نفقۀ «بنیاد محسنی» در تورانتو راه‌اندازی شد، پس از چهار شماره، می‌نماید که در تابستان ۱۳۹۶ از نفس افتاد. این نشریه گرچه مستقر در کاناداست، بیشترین همکاران و خوانندگان آن مشترک میان آن کشور و آمریکاست.

۷. طیف دغدغه و اشتیاق ایرانیان مقیم آمریکا به حفظ زبان فارسی در دهه‌های اخیر، شدت و ضعف آشکاری را نشان می‌دهد: از نگاه منفی گرفته تا عشق مفرط. مخصوصاً، در نخستین سال‌های پس از انقلاب، بعضی از خانواده‌های ایرانی اکراه داشتند که فرزندانشان به فارسی حرف بزنند و عملاً می‌کوشیدند حتی المقدور هویّت ایرانی خود را پنهان نگه دارند. در این سوی طیف، کسانی بوده‌اند که حتی معلم فارسی خصوصی گرفته‌اند تا به فرزندانشان فارسی بیاموزند و آنها را برای گذراندن امتحانی که توسط مقامات رسمی ایران گرفته می‌شود، مهیّا کنند.

۸. در پاره‌ای از خانواده‌ها که پدر و مادر هر دو فارسی زبانند، سعی می‌کنند با فرزندانشان از آغاز اقامت در آمریکا به فارسی صحبت کنند زیرا بر این عقیده‌‌اند که کودک در بیرون از خانه به قدر کافی با انگلیسی‌زبان‌ها آمیزش دارد. در شماری از خانواده‌ها که مادر مهاجر ایرانی و پدر غیر ایرانی است، ممکن است مادر بتواند به شوهرش بقبولاند که هر یک از آنها با کودکشان به زبان مادری خود صحبت کند.

با این حال، کودکان خانواده‌های ایرانی که در آمریکا به دنیا آمده‌اند، کمتر پیش می‌آید که والدین تلاش کنند آنها فارسی بیاموزند، چون خود آنها هم به دنبال اقامت طولانی در خارج از ایران، اغلب راحت‌ترند که به انگلیسی تکلّم کنند و نگران فارسی‌آموزی فرزندان نباشند. از اینجا به بعد است که قطع تدریجی ارتباط زبانی-فرهنگی با سرزمین آباء و اجدادی آغاز می‌شود. بیشتر ایرانیان مهاجر نسل دوم از این زمره‌اند. از موارد بسیار نادر کودکی است که خود و مادر ایرانی الاصلی او هر دو متولد آمریکا هستند ولی مادر که با سهولت نسبی فارسی صحبت می‌کند شوهر انگلیسی‌زبانش را متقاعد می‌کند که نام «رومی» بر کودکشان بگذارند و مادر هم با او فقط به فارسی سخن بگوید.

۹. خواندن نشریات و کتاب‌های فارسی در آمریکا، از آن مقدار که پیش‌تر معمول بود، کاهش یافته است، به ویژه با همگانی شدن سریع اینترنت. از ایران کمتر کتاب برای فروش به آمریکا ارسال می‌شود و در نتیجه فروشگاه‌های کتب فارسی کم و کمتر می‌شود. ناشران آثار فارسی که تعدادشان رو به نقصان است، از کاهش فارسی‌خوان‌های ایرانی شکایت دارند. آنها می‌گویند بیشتر ایرانیانِ قادر به مطالعۀ کتب و نشریات سنگین و جدّیِ فارسی یا از دنیا رفته، یا بسیار پیر و فرتوت شده‌اند. اکثر نسل جوان نیز در حدّ خواندنِ چنین کتاب‌هایی سواد کافی ندارند و ترجیح می‌دهند ترجمۀ انگلیسی آن را بخوانند. کسانی هم که احتمالاً توان مطالعۀ کتاب‌ها و مجلات نسبتاً سنگین مایه را دارند، حاضر به هزینه کردن برای این مقصود نیستند، مخصوصاً که می‌توانند بیشتر چنین کتاب‌هایی را از طریق اینترنت بخوانند.

۱۰. رادیو و تلویزیون‌های فارسی‌زبان، چه مستقر در آمریکا و چه متمرکز در نقاط دیگر مخصوصاً در انگلستان که برنامه‌های آنها مرتباً و به وفور به سمع و نظر ایرانیان می‌رسد، بهترین مجاری عرضۀ نمونه‌هایی از فارسی معیار و فصیح به جوامع ایرانی مهاجر است. تسلط مجریان و خبرنگاران این رسانه‌های همگانی و بسیاری از آنهایی که به طور هفتگی یا گاه به گاه در برنامه‌های آن شرکت دارند، عموماً تحسین‌انگیز است. این رادیو-تلویزیون‌ها، بنابراین، فرصت مغتنمی است برای مهاجران ایرانی که ساعاتی از شبانه روز خود را در معرض زبان مادری قرار گیرند: فرصتی که در چهار پنج دهه پیش به این مقیاس میسّر نبود. مع ذلک، دو اِشکال اینجا وجود دارد: یکی اینکه رادیو و تلویزیون معمولاً کانال یا خط رابطی است یک سویه نه متقابل، و اساساً می‌تواند به دانش منفعل و شنیداریِ مستمعین کمک کند و نه به دانش فعال و گفتاری آنها. اشکال دوم این است که بیشترِ کاربران رسانه‌های فارسی‌زبان از نسل سالمندترهستند که هم وقت بیشتر دارند و هم با فارسی آشناترند. جوان‌تر‌ها علی العموم نه وقت چندانی برای پرداختن به رسانه‌های فارسی دارند و نه بیشترشان با این زبان، علی الخصوص، با ظرافت‌ها و چم و خم‌های معنایی آن آشناییِ کافی دارند.

۱۱. در دهه‌های اخیر، با قوّت گرفتن اندیشه‌های عرفانی و ذوقیِ ایرانی، از سویی، و واکنش‌های تند ملت-گرایانه از سوی دیگر، مخصوصاً بازار حافظ‌خوانی، مثنوی‌خوانی  و شاهنامه‌خوانی گرم شده است، هر چند که کیفیت بسیاری از آنها جای تأمّل دارد. در این ایام کرونایی، نشست‌های ادبی و شعرخوانی کلّاً متوقّف نشده است، زیرا پاره‌ای از آنها به برکت «زوم» در فضای مجازی ادامه دارد. بعضی از مجلس‌های به اصطلاح، «عرفانی»، ولی در واقع تجاری، با ساز و آواز همراه است و بابتش باید ورودیّه پرداخت.

۱۲. به سبب نبود روابط دیپلماتیک عادی میان ایران و آمریکا و تعطیل بودن سفارتخانۀ ایران، قهراً کشورِ ما وابستۀ فرهنگی در ایالات متحده ندارد؛ اگر هم داشته باشد حضور فعال و سودمندی از آن به چشم نمی‌خورد. بنابراین، دولت ایران هیچ عامل و واسطۀ رسمیِ کارسازی که وضعیت زبان فارسی و کم و کمبوده‌های تعلیم و ترویج آنرا دنبال کند، در آمریکا ندارد: نقیصه‌ای که آثار سوء آن در این سال‌ها مشهود و مشهودتر شده است.

متأسفانه مجال سخن چندان فراخ نیست که بتوان همۀ گفتنی‌ها را گفت. خلاصۀ عرایضم را در چند پیشنهاد بیان می‌کنم:

اول. برای آنکه نمودار مبسوط و قابل اعتمادی از وضعیّت و جایگاه زبان فارسی در آمریکا پیش روی داشته باشیم، اجرای پژوهشی جامع مطابق با معیارهای علمی و آماری به اهتمام و زیر نظر افراد ذی صلاح، ضرورت و فوریّت تامّ دارد. گزارش نتایج چنین پژوهشی در حکم نقشۀ راه برای برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری علمی به منظور حفظ و ارتقاء فارسی خواهد بود. بخش معتنابهی از این مطالعۀ جامع ضروزتاً دگرگونی‌های آواشناختی، صرفی و نحوی و ورود انواع مفردات و ترکیبات انگلیسی به حیطۀ واژگان فارسی خواهد بود. چه بسا که سرانجام معلوم شود که، همان گونه که در گذشته «فارسیِ هندی» داشته‌ایم و امروز انگلیسیِ بریتانیایی، امریکایی، استرالیایی، کانادایی، هندی، و اوگاندایی داریم، «فارسی انگلیسی» هم داشته باشیم!

دوم. خاستگاه و پرورشگاه زبان و ادب فارسیِ مورد استفاده در آمریکا، ایران است. ایران فقط فرزندانش را به بیرون از مرزهای خود نفرستاده، بلکه زبان و فرهنگی را هم همراه آنان فرستاده است. نه فرزندانش را می‌تواند با خیال راحت رها کند و نه زبان و فرهنگ آنها را. مام وطن همان گونه که نگران شخص و وجود جسمانی فرزندان خود است باید دغدغۀ زبان و فرهنگ آنها را نیز داشته باشد. غفلت و بی‌تفاوتی نسبت به این مهم یعنی از دست دادن بخشی از ملت ایران به معنای تاریخی-فرهنگی مفهوم ملّت. چنانچه مهاجرانی که به لحاظ جغرافیایی از مرز و بوم پدری جدا افتاده‌اند، زبان و فرهنگ اصلی خود را هم از دست بدهند، ایران قسمتی از سرمایۀ خود را به رایگان در طبَقِ اخلاص نهاده و تقدیم بیگانگان کرده است.

سوم. برای متوقف کردن چنین روندی، که شوربختانه از مدت‌ها قبل شروع شده است، روال ارتباط میان خانۀ پدری با فرزندانِ ماوراءِ بحارش که اصلاً رضایت‌بخش نیست، باید متحول شود. این ارتباط فعلا بیشتر به رابطۀ پدر با نا پسری می‌ماند. گاه به نظر می‌رسد که پدر نگاه مشفقانه به این فرزندان دور افتاده ندارد، و گاه بر عکس، فرزندان این طرفی پدرِ آن طرفی را به بازی نمی‌گیرند. این شیوه نگرش نامطلوب باید عوض شود. 
روابط سیاسی و فرهنگی خالی از تنش و به رسمیّت شناخته‌ای که میان ایران و امریکا وجود ندارد، قهراً تعامل آزاد، نظام‌مند و پیوسته هم میان دانشگاهیان و بنیادهای موجّه پژوهشی دو کشور نمی‌تواند شکل بگیرد. سفارتخانه‌ها و علی الخصوص وابسته‌های فرهنگیِ کاردان می‌توانند نقش بسیار مؤثری در ایجاد چنان تعاملات مطلوبی ایفا کنند. متأسفانه در شرایط فعلی، واسطۀ چنین تعاملاتی عملاً وجود ندارد، و این در حالی است که آمریکا میزبان بیشترین شمار مهاجر ایرانی است. 
چنانچه غفلت‌ها و مسامحات گذشته به موقع جبران نشود، ضربۀ جبران‌ناپذیری به فرهنگ و زبان ما خواهد بود. اگر در قرون نهم و دهم مهاجران ایرانی به شبه قارۀ هند توانستند آنجا هزاران کتاب و رسالۀ به فارسی تولید کنند و حتی شماری از هندی‌ها را به خلق آثاری به نظم و نثر فارسی برانگیزند، اینک در قرن بیست و یکم، ایرانیان مقیم آمریکا می‌روند که کتاب‌های خود را نه به فارسی بلکه به زبان کشور میزبان بنویسند.

مجدالدّین کیوانی

منبع: میراث مکتوب
دایره المعارف بزرگ اسلامی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد