در آن جامعه تبعیضی به نفعِ سفیدپوستان شکل گرفته به این صورت که اگر سفیدپوست و سیاهپوستی تواناییِ یکسان دارند، شغل را عموماً به متقاضیِ سفیدپوست میدهند—یا اگر سفیدپوست و سیاهپوستی کارِ واحدی را با کیفیتِ یکسانی انجام میدهند، دستمزدِ سفیدپوست عموماً بیشتر است.
سیاهپوستانِ این جامعه چه میتوانند بکنند؟ تصورِ من این است که این کارها مجاز است:
(۱) مطالعاتِ علمی کنند که آیا اصلِ فرض در موردِ تفاوتِ هوش درست هست یا نه؛
(۲) فارغ از اینکه توزیعِ هوش عموماً یا بهطورِ متوسط چگونه است، توضیح بدهند که آنچه مبنای اعطای شغل به هر فردِ خاص و تعیینِ دستمزد برای او است، باید توانایی و شایستگیِ آن فردِ خاص (در مقایسه با دیگر متقاضیان یا شاغلان) باشد. لابد کارهای دیگری هم هست که مجاز یا مفید است، و حتماً یک کاری که حاکمان و سیاستگذاران باید بکنند این است که سعی کنند بدفهمیها را از بین ببرند و به افرادِ با تواناییهای برابرْ امکاناتِ برابر بدهند، و سعی کنند برای هر شهروندی، مستقل از میزانِ تواناییهایش، حداقلهای زندگیِ آبرومند و شاد را فراهم کنند، و شاید به گروههایی که چند نسل تحتِ تبعیض بودهاند موقتاً امکاناتِ بیشتر بدهند، و غیره. هدفِ من در اینجا این است که بگویم کاری هست که بهنظرم درست نیست، که این است:
اینکه شروع کنند به فهرستکردنِ سیاهپوستانِ موفق در حوزههایی که ربطِ وثیقی به هوشِ ریاضی-منطقی دارد. یک اشکالاش این است که، مستقل از اینکه هوش ربطی به رنگِ پوست داشته باشد یا نه، محتمل است نتیجهی بزرگمقیاسِ این کار این باشد که معلوم بشود فیالواقع نسبتِ فیزیکدانان و ریاضیدانانِ سیاهپوست به کلِّ جمعیتِ سیاهپوستان بسیار کمتر است از نسبتِ مشابه در سفیدپوستان—و اگر اینطور بشود، غرضِ مبارزانِ سیاهپوست نقض خواهد شد. غیر از این، احساسِ من—که دلیلی هم برایش ندارم—این است که صرفِ این فهرستکردنْ کاری است حقیرانه، مخصوصاً اگر که در بهترین حالت هم فهرستمان فهرستِ محقّری بشود. از جهاتی، مثلِ این است که در جامعهی جهانیِ انگلیسیزبان برداشتِ کلّی این باشد (و شخصِ بیادبی هم این را به زبان بیاورَد) که کسانی که در خاورمیانه متولد شدهاند در فلسفهی تحلیلی موفق نیستند، و بعد گروهی از فلسفهخواندگانِ خاورمیانهای فهرستی منتشر کنند از مثلاً سیوهفت نفر که از خاورمیانه آمده بودهاند و در دانشگاههای خوب یا متوسطِ انگلیسیزبان دکتریِ فلسفه گرفتهاند. فهرست ْمحقّر است و کار حقیرانه است.
سعی کردم از موضوعِ اصلی فرار کنم، و نمیشود. بهنظرِ من، تا جایی که به حقوقِ انسانی مربوط میشود، هر فردی یا هر گروهی از افراد حق دارند صحبت کنند و مقاله بنویسند و فیلم بسازند و تجمعِ غیرخشن برپا کنند تا به چیزی که بهنظرشان ناعادلانه است اعتراض کنند و برای تغییرِ عرف تبلیغ کنند یا تغییرِ قانون را مطالبه کنند. تا جایی که به موضوعِ حق مربوط میشود، البته که حق دارند دانشنامهای هم درست کنند و، با هر معیارِ سخت- یا آسانگیرانهای که دارند، افرادِ موفقِ گروهشان را هم معرفی کنند. اما این کارِ اخیر بهنظرم نوعاً حقیرانه است و تصورم این است که نوعاً مؤثر هم نیست.
در اینکه در بسیاری اوقات آنچه به واسطهی قانون یا عرف بر زنانِ ایرانی میرود ناعادلانه است تردیدی نیست؛ چیزی که دارم سعی میکنم بگویم این است که همدل نیستم با این روال که زنانی بیایند و بگویند که بله، مرا در فلان کارِ مهندسیِ مردسالار تحویل نمیگرفتند و بعد تحویل گرفتند. در نظرِ من، این فهرستسازیْ کارِ عزّتمندانهای نیست. گزارشِ بیعدالتی و فهرستکردنِ حماقتهای مردسالارانه خوب و مفید است؛ چیزی که بهنظرم مفید نیست و سرافرازانه نیست این است که جانِ کلام این باشد که زنان هم میتوانند. دوباره: گزارشِ مواردی از اینکه میشود بر پیشفرضهای غلط غلبه کرد و شایستگی را اثبات کرد خوب است؛ چیزی که بهنظرِ من نابجا است تأکید بر این است که ولی زنانِ موفقی هم در جامعه داریم. مرزِ باریکی است؛ اما به گمانام خودِ نویسنده و گزارشگر میتواند رعایتاش کند، اگر که توجه کند و قصدش برای خودش روشن باشد.
شاید احساسِ بدی که در موردِ این فهرستسازیها دارم مبتنی باشد بر این احساسِ بنیادیتر که کسی که دارد این کار را میکند عملاً این را بهرسمیت شناخته که زنان نوعاً در فلان امور ناتواناند، و حالا میخواهد نمونهای بیاورد که اینطور نیست. این شاید منطقاً نشان بدهد که همهی زنان ناتوان نیستند؛ اما تلویحاً از این جنس است که گویی دارد مواردی ذکر میشود که استثناء هستند، و به این طرف نمیرود که زنان و مردان تواناییِ برابر دارند.
(اینها دربارهی این است که خودِ گروهِ بزرگ یا کوچکِ تحتِ تبعیض چه کند؛ اینکه دیگران چه کنند امرِ دیگری است. شهروندِ مذکرِ مسؤولیتپذیری که شخصاً و مستقیماً از تبعیض بر ضدِ زنان رنج نبرده است البته که تکلیفِ دیگری دارد: اگر کسی حرفِ زنستیزانهای بزند جوابِ نهچندان ملایمی میدهد، اگر برای سخنرانی دعوتاش کنند و بر شرکتکنندگانِ مؤنث صرفاً به واسطهی مؤنثبودنشان سخت بگیرند اعتراض میکند و شاید سخنرانی نکند، اگر فوتبالیستِ تیمِ ملّیِ مردان است هر وقت بتواند مصاحبه میکند و از راهندادنِ زنان به استادیوم انتقاد میکند، و غیره.)
شطرنج در رستوران، نهمِ مارس.
وبلاگ کاوه لاجوردی