طلسمات

خانه » همه » مذهبی » راه دعا کردن و استجابت آن و دعا را ملحون و غلط نخواندن

راه دعا کردن و استجابت آن و دعا را ملحون و غلط نخواندن


راه دعا کردن و استجابت آن و دعا را ملحون و غلط نخواندن

۱۳۹۳/۰۸/۰۸


۱۲۴۲ بازدید

بسم الله الرّحمن الرّحیم

راه دعا کردن و استجابت آن و دعا را ملحون و غلط نخواندن

بسم الله الرّحمن الرّحیم

راه دعا کردن و استجابت آن و دعا را ملحون و غلط نخواندن

سپاس خداوندی را که باب رحمت بگشود و راه طلب بنمود، در آینه ی دل جلوه ها کرد و از دریچه ی عقول پرتو افکند، عاشقان را به تکاپو انداخت، عقول را شیدا ساخت، همه طالب اویند و به سوی او در تک و پویند، سالک راه اند و وصال او خواهند:

همه هستند سرگردان چو پرگار

پدید آرنده ی خود را طلبکار

راهنما فرستاد تا آفریدگان را سوی او خواند، شرایع و فرایض بنهاد و تهذیب نفوس تعلیم داد که: «قَد اَفلَحَ مَن زَکَّاهَا * وَ قَد خَابَ مَن دَسَّاهَا». درود نامعدود بر او (پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم) باد و بر آل اطهار که حامل اسرار اویند و اصحاب کبار که ناقل آثار او.

امّا بعد، دعا محک ایمان است و رابطه ی انسان با خداوند منّان. هر که او را حاضر و ناظر داند، از مناجات با او روی نگرداند، و هر که قادر مختارش بیند، برای حوائج خویش وسیلتی جز او نگزیند، و آن که او را شناسد از دیگران نهراسد. مهر و لطف او دل مؤمنان را آرامش بخشد، و بخشندگی او جان محبّان را رامش دهد.

دوستان خدا از مکالمت با او لذّت برند و از دمی غفلت، سال ها افسوس و حسرت خورند. ملالت و افسردگی در دعا، نشان ضلالت و دل مردگی است. بزرگان اولیا که عارف به اسرار قلوب بودند و از مشاهده ی جمال مطلوب محجوب نگشتند، با سوز و گداز، به درگاه بی نیاز روی آوردند و آن چه یافتنی بود، یافتند. سخنان چاشنی بخش شان، غذای روح آدم و کلمات دلنشین شان، کلید فتوح گشت؛ چه، سخنان شیرین و کلمات دلنشین از غیر اهل صادر نشود و از غیر سالکان راه محبّت میسّر نگردد.

آن که شوری در دل ندارد، هر چه به تضرّع بسازد و به تکلّف بپردازد، مانند کسی است که عاشقی نداند و سرود و غزل نوازد، یا باغ و گلستان را مشاهده نگرده، به وصف طراوت گل سخن آغازد.

ثنا و ستایش و دعا و نیایش، سیر شهودی است و کشف وجودی، راز و نیازی است میان مخلوق و خالق، که غیر عاشق صادق بدان راه نیابد. دست بحث و جدل از دامن آن کوتاه است «وَ هُوَ یُدرک وَ لاَ یُوصف». از این جهت آن چه از غیر ائمّه ی دین مبین صلوات الله علیهم اجمعین یا از بزرگان و مشایخ عرفای اهل یقین که در سلوک پیروی ائمّه علیهم السّلام کردند روایت شده است، آن لطف و طراوت و چاشنی و حلاوت که گفتار آنان دارد، ندارد.

جماعتی از علمای ما در شرایط و احکام و قواعد و نتایج دعا، کتاب مستقل تألیف کردند و علمی مستقل تدوین نمودند و در اسرار و دقایق آن، به ادلّه ی عقلی و نقلی تمسّک کردند، و راستی باید چنان کرد.

طلاّب علوم دینی که عمر خود را در اصول دین و فروع و مقدّمات آن صرف می کنند، شایسته است چندی هم به علم دعا بپردازند، و یکی از بهترین کتب این علم را به دقّت و تعمّق نزد استاد بخوانند و اصول آن را به طور علمی فراگیرند، و آن را دون شأن خود نشمارند. مثلاً کتاب «عُدَّهُ الدَّاعِی» تألیف فقیه متبحّر محقّق، احمد بن فهد حلّی که دانستن مضامین آن یقیناً از بسیاری مباحث متداوله مفیدتر است.

در آن کتاب از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده است: «الخشیه میراث العلم و العلم شعاع المعرفه و قلب الایمان و من حرم الخشیه لا یکون عالما»؛ آن که از ترس خدا محروم باشد، عالم نیست.

و هم در آن کتاب است که خداوند به داود علیه السّلام وحی فرستاد: هر بنده ای که به علم خود عمل نکند، از میان هفتاد گونه عقوبت باطنی که به او چشانم، کم ترینش آن بود که لذّت مناجات را از دل او بیرون برم.

و خود ابن فهد گوید: علم عبارت از حفظ مسائل و تقریر بحث و دلائل نیست، بلکه علم آن است که بر ترس بنده از خدای بیفزاید و او را در کار آخرت چابک سازد و در تحصیل لذایذ دنیا بی رغبت گرداند. و از این روایات معلوم شد که علم بی عبادت ممکن نباشد.

در حالات ابو علی سینا آورده اند که: چون مسئله ای بر وی مشکل می شد، به اعتکاف و دعا توسّل می جست و حلّ آن را از خدا می خواست که به او الهام فرماید.

و هم در کتاب عُدَّهُ الدَّاعِی در ترغیب به دعا گوید: هم عقل دعا را الزام فرماید هم نقل. امّا عقل، چون دفع ضرر محتمل واجب است و به دعا این مقصود حاصل شود. و نقل، چون در قرآن کریم بدان امر شده است و ترک آن را استکبار نامیده و بر آن تخویف کرده است: «وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادعُونِی اَستَجِب لَکُم إِنَّ الَّذِینَ یَستَکبِرُونَ عَن عِبَادَتِی سَیَدخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ». و نیز فرمود: «وَ إِذَا سَاَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ اُجِیبُ دَعوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلیَستَجِیبُوا لِی وَ لیُؤمِنُوا بِی لَعَلَّهُم یَرشُدُونَ». و دیگری در وجوب ذکر بدین آیت احتجاج فرمود: «فَإِذَا قَضَیتُمُ الصَّلَوهَ فَاذکُرُوا اللهَ قِیَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَی جُنُوبِکُم». و نیز «وَ مَن یَعشُ عَن ذِکرِ الرَّحمَنِ نُقَیِّض لَهُ شَیطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ».

حکمای الهی در سرّ استجابت دعا تحقیقات دارند و چنان که جهّال پندارند آن را مخالف سنّت جاریه ی الهی ندانند و دعا را از اسباب مؤثّره ی خارج نشمارند. شیخ الرّئیس ابو علی سینا در اواخر «اِشارات» گوید: شاید تو را از عارفان خبری رسد برخلاف عادت و آن را تکذیب کنی، چنان که گویند: عارفی برای مردم (نماز) استسقا کرد و باران آمد، یا از خدا شفا خواست و شفا یافتند، یا بر آن ها نفرین کرد، به زمین فرو رفتند، یا گرفتار زلزله شدند، یا به سبب دیگر هلاک گشتند، یا برای آن ها دعا کرد، مرض عام و مرگ و سیل و طوفان از آن ها دفع شد، یا حیوان درنده ای رام آن ها گشت، یا مرغی از ایشان نرمید و مانند این ها که نمی توان همه را انکار کرد. پس توقّف کن در تکذیب و شتاب منمای که امثال این را در اسرار طبیعت اسبابی است و شاید من بتوانم چیزی از آن برای تو بیان کنم. (انتهی)



پس ای خواننده ی عزیز! هر که هستی مبادا به تقلید از جهّال، مقام ولایت بزرگان را انکار کنی و تصرّف آنان را در مادّه ی کائنات از خرافات شماری
و امامت را بر صفحه ی قلب ائمّه ی دین علیهم السّلام چون نقش عرضی پنداری که هر چه از راه گوش فرا گرفتند، از حفظ کردند و به یاد داشتند، بلکه چنان دان که روح ولایت با نفوس آنان درآمیخته است و آن ها ذاتاً فوق نفوس سایر افراد بشرند.

چنان که ارسطو و ابو علی سینا در عقل و امرؤ القیس و سعدی در ذوق و طبع ذاتاً از دیگران ممتاز بودند، هم چنان انبیا و اولیا به روح ولایت که عبارت از رابطه و اتّصال میان آنان و خالق است، به تصرّف در موجودات قادر گشتند، به دعا و توجّه و بِحَولِ اللهِ وَ قُوَّتِهِ، چنان که فرمود: «وَ تُبرِیءُ الاَکمَهَ وَ الاَبرَصَ بِإِذنِی وَ تُحیِی المَوتَی بِإِذنِی؛ نسبت ابراء و احیاء به عیسی علیه السّلام داد، نه از خود او، بلکه به اذن پروردگار.

رابطه ی میان همه ی مردم و خداوند هست، امّا نه چندان که همه گونه تصرّف کنند، بلکه هر کس به قدر همّت خویش و حسن ظنّ به خداوند و قوّت اعتقاد و شدّت توجّه، حاجت از خدای خواهد، خداوند حاجت او را برآورد.

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید

دگر هم بکنند آن چه مسیحا می کرد

آن مرد بدگمان و سست اعتقاد که توجّهی به رابطه ی با حق ندارد، از خدای چیزی نمی خواهد تا مستجاب گردد، و سالبه به انتفاء موضوع است.

در انجیل آمده است که عیسی به حواریّون گفت: اگر از روی اعتقاد از خدای بخواهید، توانید این کوه ها را از جای برکنید.

در حدیث سیف بن عمیره است که حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: چون خدای را خوانی به دل روی بدو کن و هم ابن فهد رحمه الله از آن حضرت روایت کند: هر که خواهد منزلت خویش را نزد خدای داند، بنگرد که منزلت خدای تعالی نزد او چگونه است، که خدای تعالی بنده را بدان منزلت قرار می دهد که بنده خدای را.و هم در آن کتاب است از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام: هر که آرزوی چیزی کند و خداوند بدان راضی باشد، از این جهان بیرون نرود تا آرزوی او برآید. و نیز فرمود: چون دعا کنی، حاجت خود را بر در آماده بین.

و از عثمان بن عیسی روایت کند که به آن حضرت گفت: دو آیت در قرآن است که هر چه جستم حقیقت آن رادرنیافتم، فرمود: آن دو چیست؟ گفت: «ادعُونِی اَستَجِب لَکُم»؛ او را خواندیم و اجابت ندیدیم، فرمود: آیا پنداری که خداوند خلف وعده کند؟ گفتم: نی، فرمود: پس از چه جهت اجابت نکند؟ گفتم: نمی دانم. آن حضرت فرمود: من به تو خبر دهم که هر کس فرمان خدا برد و خدای را از راهش بخواند، خدای اجابت او کند. گفتم: راه دعا چیست؟

فرمود: به سپاس خداوند آغاز کنی و نعمت های او را به یاد آوری و شکر او بگذاری، آن گاه درود بر نبی صلّی الله علیه و آله و سلّم و آل او فرستی و گناهان خویش برشماری و به آن ها اقرار کنی و آمرزش خواهی؛ این راه دعا کردن است.

آن گاه فرمود: آیت دیگر کدام است؟ گفتم: قول الله عزّوجل: «وَ مَا اَنفَقتُم مِن شَیءٍ فَهُوَ یُخلِفُهُ» الی آخر الحدیث.

در روایت از حضرت علی بن الحسین علیه السّلام آورده است، در اقسام ذنوب که فرمود: آن گناهان که دعا را رد می کند و مانع اجابت می شود: نیّت زشت است و ناپاکی سرشت و نفاق با برادران و باور نداشتن استجابت دعا و دیر انداختن نماز واجب از وقت.

و در همین روایت، انواع دیگر گناهان را تفسیر کرده است که بعضی در دعای کمیل نیز وارد است.

مناسب است چند جمله از آن را در این جا نقل کنیم:

در تفسیر «تُغَیِّرُ النِّعَم» فرمود: آن گناهان که نعمت ها را تغییر می دهد، ستم کردن بر مردم است و ترک عادت نیکو و احسان و کفران نعمت و شکر ناکردن؛

و در «تُنزِلُ النِّقَم» یعنی آن گناهان که نقمت می بارد، فرمود: آن که خدا را شناسد و نافرمانی او کند و دیگر خویش را، برتر از دیگران دانستن و آنان را استهزا کردن؛

و گناهانی که پرده می درد «تَهتِکُ العِصَم»، شراب خوردن و قمار باختن و به کارهای مضحک پرداختن و لغو و مزاح کردن و عیوب مردم گفتن و با مردم ناصالح هم نشین شدن؛

و آن گناهان که بلا می آورد، به داد بیچارگان نارسیدن و کمک مظلوم نکردن و امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردن؛

«و الذُنوُبَ الَّتِی تَقطَعُ الرَّجآء»، آن گناهان که امید را قطع می کند، یأس از رحمت خداوند و نومیدی از بخشایش او و به غیر خداوند اعتماد کردن و وعده ی او را دروغ شمردن است؛

و آن گناهان که باران را باز می دارد، آن است که قضات در احکام خویش عدل نکنند، و دیگر شهادت دروغ گفتن و شهادت حق را پنهان داشتن، و زکات و قرض ندادن، و از عاریت دادن اسباب خانه دریغ داشتن، و با تهی دستان و نیازمندان دل سختی نمودن و بر کودک بی پدر و زن بی شوهر، ستم کردن و گدا را زاندن و شبانه از در خانه بازگردانیدن،
نعوذ بالله من ذلک بلطفه و کرمه. (انتهی ملخصاً)

باری؛ اولیای خدا یعنی ائمّه ی دین، در مقام ولایت و اتّصال و قرب الهی، از هر چیز که در آن عالم است باخبر بودند و بر هر چیز به قدرت او قادر، و دعای آنان هر چه می خواستند، مستجاب می شد. و دیگران که مقام ولایت ندارند، شاید کم و بیش از عالم معنی بی نصیب نباشند. گاهی در عالم رؤیا به وجهی مظنون و مبهم از آن عالم آگاه می گردند و خوابی قابل تعبیر بینند و دعای آنان در جزئیات مستجاب شود. امّا اولیای خدا، اسم اعظم دارند و هر چه بخواهند همان واقع شود و هر چه بینند، به وجه علمی و روشن و مفصّل بینند. چنان که امیرالمؤمنین علیه السّلام بسیاری از اخبار آینده را بیان کرد و در کتاب ها پیش از وقوع نوشتند و سال ها پس از تألیف کتاب، آن قضایا واقع شد.

… ائمّه علیهم السّلام این گونه با عالم غیب رابطه داشتند، هزاران برابر بیش از آن چه برای دیگران میسّر است. اجابت دعای آنان نیز هزاران برابر بیش از آن بود که ما توقّع استجابت از خدا داریم. و اگر ما عین عبارات آن ها را بخوانیم و دعاهای مستجاب شده ی آن ها را تکرار کنیم، امید اجابت به حرمت ایمّه ی دین بیش تر است. والله الهادی الی سبیل الرّشاد و مجیب دعوات العباد.

امّا چنان که گفتیم شرط بزرگ دعا، حسن ظن به خداوند و توجّه قلب و خضوع و خشوع است و اگر کسی در خویش فتوری بیند، باید به علاج روحانی، بیماری خویش را بهبودی بخشد. چنان که در روایت سعید بن یسار از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام است که فرمود:

«رغبت» چنین است و باطن کف دست سوی آسمان نمود، و

«رهبت» چنین است، پشت دست جانب آسمان کرد و

«تضرّع» چنین است و انگشتان را به راست و چپ حرکت داد،

«تبتّل» چنین است و انگشتان را یک بار بالا برد و بار دیگر پایین آورد،

«ابتهال» چنین است و دست ها را کشیده مقابل روی نگاه داشت و فرمود: ابتهال منما تا اشک تو روان گردد.
(انتهی)

چنان که امام علیه السّلام فرمود: حالات نفسانی، در ظاهر اعضا آثاری دارد که انیّت آن معلوم است و علّت آن مجهول. چنان که از حرکات جوارح مردم توان دریافت که در قلب آن ها چیست. و صورت گران و نقّاشان استاد، بر این امور واقفند و هر چه ماهرتر باشند، بهتر به کار می برند… .

و امام علیه السّلام آن حالات نفسانی که در توجّه به خالق، معتبر است نام برد و علائم ظاهری آن را بیان فرمود که اگر کسی در این حالات قوی نباشد، به این حرکات آن را در خود ایجاد کند، هم چنان که اگر ابتدا تضرّع و خشیت در قلب ظاهر شود، نوعی آثار و نشانه ها در بدن پدید آید، هم چنین به آن حرکات که امام علیه السّلام فرموده، چون مکرّر شود، هم این حالات تضرّع و خشیت در قلب پدید آید. والله العالم … .

دعای ملحون و غیر مأثور

خواندن دعایی که از امام علیه السّلام منقول نباشد، حرام نیست، خواه انسان از خود بسازد یا ساخته های دیگران را بخواند و هر دعا که به طریق ضعیف و اسناد سست روایت کنند، به قصد قربت مطلق توان خواند، نه به قصد ورود و خصوصیت، و آن ثواب که برای دعا مذکور است، به خواننده ی آن می دهند، هر چند واقعاً از معصوم نباشد. این معنی هم در روایات شیعه آمده است و هم در روایات اهل سنّت.

امّا آن که عبارتش از جهت عربیّت غلط است، در روایت از حضرت امام جواد علیه السّلام مروی است که فرمود: از میان دو مرد که در دین و فضائل برابر باشند، برتر نزد خداوند آن باشد که در علم ادب ماهرتر بود. روای گفت؛ گفتم: فدای تو شوم، فضل ادیب را نزد مردم دانستم که در مجالس و مجامع او را گرامی دارند، امّا نزد خدای تعالی چگونه است؟ فرمود: چون ادیب قرآن را چنان که نازل شده است می خواند و دعا را هم لحن نمی آورد و غلط نمی خواند، و دعای ملحون سوی خداوند تعالی بالا نرود. (انتهی)

گویا مراد از بالا رفتن دعا سوی خداوند، غیر از استجابت و ثواب است. قبول و پسندیده بودن و کمال و مرتبت داشتن، اجری دارد زاید بر اصل دعا. … (مقدّمه ی مترجم؛ ص 9-17)

(صحیفه کامله سجّادیّه/ ترجمه و شرح علاّمه میرزا ابوالحسن شعرانی رحمه الله/ ناشر: انتشارات قائم آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم/ نوبت طبع: سوم،زمستان 1384)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد