۱۳۹۳/۰۸/۰۷
–
۵۸۴ بازدید
ویرایش علمی – با سلام خسته نباشید بیایید اینقدر متعصبانه به هر چیز نگاه نکنیم. من کاملا خواست خدا و وجود خالق بی همتا را در هستی قبول دارم.ولی قانون جذب را هم در زنگی ام درک کرده ام.چرا به هر چیز از جنبه بد نگاه کنیم؟ آنچه من از قانون جذب فهمیده ام این است که برای رسیدن به خوشبختی و سعادتمندی باید در جهت قوانین هستی حرکت کنی و این چیزی بود که پای منبر هیچ روحانی یاد نگرفتم. و قوانین هستی همان هایی است که خدا و ائمه گفته اند.همه چیز از فکر ما نشئت می گیرد و ما سازنده سرنوشت خود هستیم خدا به هیچ بنده ایی ظلم نمیکند بلکه این خود انسانها هستند که به خودشان ظلم می کنند.امام علی (ع) می فرماید: مراقب افکارتان باشید که گفتارتان میشود مراقب گفتارتان باشید که اعمالتان میشود مراقب اعمالتان باشید که عادتتان میشود مراقب عادتتان باشید که شخصیتتان میشود مراقب شخصیتتان باشید که سرنوشتتان میشود
نکتهای که باید هنگام بررسی قانون جذب، به آن توجه شود تفکیک میان درستیهای این قانون که در کلام معصومین علیهم السلام نیز به آن اشاره شده است و ادعاهای غیرقابل اثبات آن میباشد. بیتردید این قانون همانند تمام ایدههای علمی دارای یکسری نکات درست و صحیح میباشد که حتی در آموزههای ما نیز به اشاره شده و بطلان آن بدین معنا نیست که به طور کل تمام ادعاهای آن باطل است.
درستیهای قانون جذب
قانون جذب در رابطه با خود فرد دو صورت درست پیدا میکند: یکی در امور روحی و روانی، مثلاً کسی که به شادی فکر کند، شادمان میشود و کسی که به ناراحتیها بیندیشد، اندوهگین میشود. کسی که فکر کند میتواند خوب سخنرانی کند، موفق خواهد شد و کسی که برعکس فکر کند، نتیجة برعکس خواهد گرفت. ادعای قانون جذب در اتفاقاتی که در اختیار فرد است، قابل قبول است و با کمی اصلاح از سوی منابع دین تأیید میشود. اصلاحی که از سوی تعالیم دینی به این قانون وارد میشود این است که تفکر در مورد خود شادی یا اندوه یا آرامش و یا اضطراب چندان فایدهای ندارد، بلکه سامان دهی افکار و مدیریت احساسات مفید و کارآمد است و موجب پدید آمدن احساسات مثبت میشود. برای نمونه امام حسن میفرماید: «آنچه را از دینا خواستهای و به آن نرسیدهای، طوری فرض کن که گویا هرگز به ذهنت خطور نکرده است.» (بحار ج78ص111) امام صادق علیهالسلام فرمودند: »رغبت به دنیا غم و اندوه به دنبال میآورد و دل بریدگی از آن آسودگی تن و روان را درپی دارد.» (میزان الحکمه ح3767) و نیز امام علی علیه السلام فرمودند: «یقین چه خوب اندوه را میراند.» (بحار ج77ص116) زیرا سرچشمة بیپایان سرور و شادمانی خداوند است. و به فرمودة امام کاظم: «کسی که خود را به اندوه میزند، اهل اندوه میشود.» (میزان الحکمه ح3781)
اگر ما به هریک از پدیدههای روانی شادی، غم، آرامش و… فکر کنیم در درون ما اتفاق میافتد اما پایدارتر و زیربناییتر این است که عوامل آنها را مدیریت کنیم و آنچه در تعالیم اسلام آموزش داده شده، شناخت همین عوامل و شیوة کنترل و مهار آنهاست. در اینجا نیز از نیروی فکر استفاده میشود، همانطور که در فرمایش امام حسن علیهالسلام دیدیم به آنچه دست نیافتهای اصلا فکر هم نکن، این تکنیک را میتوانیم «فراموشی عامل رنج» به نامیم. البته در بارة تکنیکهای مدیریت احساسات در آیات و روایات سخن بسیار است؛ ولی آنچه به بحث حاضر مربوط میشود این است که اگر شما به یک احساس بیندیشی آن را در خود ایجاد خواهی کرد. در این مورد قانون جذب درست است.
دومین مورد درستی قانون جذب در مقدورات جسمی است، به لاغری فکر کردن و خود را با اندام مناسب تصور کردن بسیار مؤثر است، صد البته که تنها عامل نیست. بسیاری از بیماریها به تصور و خیالات ما مربوط هستند، کسی که فکر کند سر درد دارد، به زودی سیستم عصبی او تجربة درد را برایش ایجاد خواهد کرد. و کسی که خود را تندرست و نیرومند میبیند، درست دیده است. از این رو امام صادق علیه السلام فرمودند: «هیچ بدنی با نیت و ارادة قوی، ناتوان نمیشود.» (میزان الحکمه ح20949) و از سوی دیگر بر شکایت نکردن از دردها و ناله و شیون سر ندادن تأکید شده است. «خداوند فرمود: کسی که سه روز بیماری را تحمل کند و به کسی شکایت و شیون نکند، گوشتی بهتر از گوشتش و خونی بهتر از خونش جایگزین میشود. اگر سلامتی یابد در حالی سالم میشود که گناهی بر او نمانده و اگر بمیرد به سوی رحمت من میآید.» (میزان الحمه ح 18786) در مقابل بیتابی کردن در بیماریها یا سایر مشکلات در واقع رنج انسان را بیشتر میکند. (غررالحکم ح1198و1562) در این روایات ساماندهی به افکار و احساسات برای درمان و بهبودی هدف گرفته شده اما بر ارزشهای اخلاقی نیز تأکید شده است. صبر، تسلیم خداوند بودن و ایمان به او بیش از افکار مثبت و احساسات خوب مورد توجه بوده و اساساً افکار و احساسات بر اساس ارزشهای انسانی و اخلاقی طراحی شده است و چه بسا احساساتی که از این ارزشها برنیامده باشد، تأثیر کمتری بگذارد.
سوم، در تصور و احساس دیگران نسبت به خودمان میتوانیم از قانون جذب استفاده کنیم، کسی که خود را محبوب و دوستداشتنی میداند، البته در صورتی که کبر و غرور نداشته باشد، دوستداشتنی خواهد شد، کسی که خود را زشت یا زیبا تصور میکند، همانگونه به نظر میرسد. لذا در دعای هنگام نگریستن در آینه اینطور میخوانیم: «خداوندا همانطور که چهرة مرا زیبا آفریدی اخلاق و منشام را نیز زیبا بگردان.» این دعا بهترین تلقین خودپذیری و اصلاح افکار برای درک زیبایی آفریدة خداست.
چهارمین مصداق درست قانون جذب که با شرایطی میتوان درستی آن را تجربه کرد این است که سایر تصورات و احساسات دیگران را اگر چه دربارة ما نباشد میتوانیم تغییر دهیم. برای مثال: فردی که شاد است، ممکن است دیگران را شاداب کند و یا برعکس. اما این موضوع به شرایط روانی و خواست او مربوط است و تنها به اندیشه و احساس فرد تأثیر گذار وابسته نیست.
پنجمین صورت کارآمدی قانون جذب تأثیر بر احساس و برخی از رفتارهای حیوانات است. تصور آرامش و احساس امنیت برای حیواناتی که نزدیک ما هستند، موجب میشود که در کنار ما احساس امنیت کنند. در اینجا فرقی میان تمساح و یک گنجشک نیست. همچنین اضطراب شما آنها را نیز نگران و آشفته میکند. از این رو در روایات بسیاری به ما توصیه شده است که با حیوانات آرام و مهربان باشیم، بیجهت آنها را آزار ندهیم و شکار نکنیم. (میزان الحکمه باب حقوق الحیوان با 23 حدیث)
ششم، از دیگر درستیهای قانون جذب تأثیر بسیاری از افکار منفی است، براستی اگر کسی فکر کند که نمیتواند کسب و کار خوبی داشته باشد، با شکست اقتصادی روبرو خواهد شد، کسی که فکر کند، بیمار است، بیمار خواهد شد، کسی که گمان کند، دوستان و نزدیکانش او را رها خواهند کرد، طوری رفتار میکند، که به همین نتیجه میرسد. این امور در ادبیات دینی با عنوان وسوسه شناخته میشوند و نه فکر. وسوسهها از سوی شیطان است و معمولاً به صورت ناامیدی و ترس (آلعمران/157)، دشمنی و جدایی (مائده/91)، بیتابی(اعراف/176) و ناکامی (قرقان/29) در دلهای ضعیف افکنده میشود. توصیه روایات این است که در این موارد نگذارید زندگار وسوسهها به فکرتان بنشیند (نهج البلاغه خ91) و آن را بر ذهن و زبان جاری نسازید. (کنز العمال ح1709)
تمام این موارد درست به اموری محدود میشود که فکر از طریق سیستم اعصاب، احساسات و رفتارها و گفتار ما را تحت تأثیر قرار میدهد و نتیجة طبیعی آن را محقق میکند. همچنین نیروی فکر میتواند با نمودهای احساسی و رفتاری و گفتاری فرد، روی احساس، رفتا و گفتار سایر افراد نیز تأثیر بگذارد. کافی است که ما از طریق رفتار یا گفتار و یا حالتهای خود بتوانیم اندیشه و احساس خود را منتقل کنیم. یک انسان شاد میتواند دیگران را نیز شاد کند. یک انسان با اعتماد به نفس، طوری سخن میگوید و رفتار میکند، که به دیگران نیرو میدهد. یک شخص قدرتمند طوری نگاه میکند که دیگران قدرت او را احساس میکنند.
انسان میتواند با رفتار و کلمات و احساسش حتی شعور و احساس حیوانات را تحت تأثیر قرار دهد. مثلاً آنها را آرام یا مضطرب کند و یا حرکاتی را به آنها بیاموزد. یعنی افکارش از طریق، احساسات و رفتارها منتقل میشود.
اما در تمام این موارد کارآیی قانون جذب محدود به مقدورات بشری است، مثلاً کسی با قامت صد و هشتاد سانت نمیتواند با تجسم اینکه قدش دومتر است، بیست سانت بر قامت خود بیفزاید؛ یا برای سگ خانگی خود بالهایی مثل پرستو ایجاد کند و یا بیماریهایی را درمان کند، که بنابه تقدیر الاهی به آنها مبتلا شده و نه با مسائل فکری خود. استفنهاوکینگ از بزرگترین فیزیکدانان روزگار ما مبتلا به فلج عمومی است. او بسیار خلاق، شاد و پر انرژی است، اما نتوانسته از روی ویلچر بلند شود یا دستان خود را به راحتی حرکت دهد و یا بدون دستگاه سخن بگوید.
ادعای باطل قانون جذب
آنچه که در قانون جذب بر آن تکیه میشود قدرت خداگونه ذهن یا همان تجسم است. ادعای قانون جذب صرفا شامل تاثیر افکار بر روان و درون خود انسان نمیشود، بلکه ادعایش درباره تاثیر افکار بر امور خارج از وجود انسان است؛ به این صورت که انسان میتواند با استفاده از نیروی خلاق ذهن بر امور بیرون از جسم تصرف کند و جالب آنکه این نوع تاثیر را از نوع تاثیر علت تامه بر معلول میداند. یعنی فقط از تاثیرگذاری و تاثیرپذیری ذهن و پدیدهها سخن نمیگویند، بلکه از خالقیت ذهن میگویند و خلق و آفرینش را به ذهن نسبت میدهند و ادعا میکنند که ذهن انسان هر چه را تجسم کند، در عالم خارج و نه درون انسان، به وقوع میپیوندد. بیتردید چنین ادعایی مورد قبول معصومین علیهم السلام نبوده و آنچه که در کلام این بزرگواران به آن اشاره میشده است، تاثیر افکار بر روان و درون انسان و نه قدرت خلق گونه ذهن بشر بوده است.
بنابراین نباید تصور شود که منظور از قانون جذب فقط مثبت اندیشی، تلقین، خوش بینی، حمل بر صحت و اموری از این قبیل است که در تعالیم اسلامی نیز بر تاثیر و اهمیت آنان تاکید شده است. بیتردید قانون جذب اگر درست قرائت شود و از غلوّها و تعمیمهای نابجا دور بماند، با واقعیت سازگار است، اما به صورتی که امروزه در جامعه معرفی شده دروغی بیش نیست.
درستیهای قانون جذب
قانون جذب در رابطه با خود فرد دو صورت درست پیدا میکند: یکی در امور روحی و روانی، مثلاً کسی که به شادی فکر کند، شادمان میشود و کسی که به ناراحتیها بیندیشد، اندوهگین میشود. کسی که فکر کند میتواند خوب سخنرانی کند، موفق خواهد شد و کسی که برعکس فکر کند، نتیجة برعکس خواهد گرفت. ادعای قانون جذب در اتفاقاتی که در اختیار فرد است، قابل قبول است و با کمی اصلاح از سوی منابع دین تأیید میشود. اصلاحی که از سوی تعالیم دینی به این قانون وارد میشود این است که تفکر در مورد خود شادی یا اندوه یا آرامش و یا اضطراب چندان فایدهای ندارد، بلکه سامان دهی افکار و مدیریت احساسات مفید و کارآمد است و موجب پدید آمدن احساسات مثبت میشود. برای نمونه امام حسن میفرماید: «آنچه را از دینا خواستهای و به آن نرسیدهای، طوری فرض کن که گویا هرگز به ذهنت خطور نکرده است.» (بحار ج78ص111) امام صادق علیهالسلام فرمودند: »رغبت به دنیا غم و اندوه به دنبال میآورد و دل بریدگی از آن آسودگی تن و روان را درپی دارد.» (میزان الحکمه ح3767) و نیز امام علی علیه السلام فرمودند: «یقین چه خوب اندوه را میراند.» (بحار ج77ص116) زیرا سرچشمة بیپایان سرور و شادمانی خداوند است. و به فرمودة امام کاظم: «کسی که خود را به اندوه میزند، اهل اندوه میشود.» (میزان الحکمه ح3781)
اگر ما به هریک از پدیدههای روانی شادی، غم، آرامش و… فکر کنیم در درون ما اتفاق میافتد اما پایدارتر و زیربناییتر این است که عوامل آنها را مدیریت کنیم و آنچه در تعالیم اسلام آموزش داده شده، شناخت همین عوامل و شیوة کنترل و مهار آنهاست. در اینجا نیز از نیروی فکر استفاده میشود، همانطور که در فرمایش امام حسن علیهالسلام دیدیم به آنچه دست نیافتهای اصلا فکر هم نکن، این تکنیک را میتوانیم «فراموشی عامل رنج» به نامیم. البته در بارة تکنیکهای مدیریت احساسات در آیات و روایات سخن بسیار است؛ ولی آنچه به بحث حاضر مربوط میشود این است که اگر شما به یک احساس بیندیشی آن را در خود ایجاد خواهی کرد. در این مورد قانون جذب درست است.
دومین مورد درستی قانون جذب در مقدورات جسمی است، به لاغری فکر کردن و خود را با اندام مناسب تصور کردن بسیار مؤثر است، صد البته که تنها عامل نیست. بسیاری از بیماریها به تصور و خیالات ما مربوط هستند، کسی که فکر کند سر درد دارد، به زودی سیستم عصبی او تجربة درد را برایش ایجاد خواهد کرد. و کسی که خود را تندرست و نیرومند میبیند، درست دیده است. از این رو امام صادق علیه السلام فرمودند: «هیچ بدنی با نیت و ارادة قوی، ناتوان نمیشود.» (میزان الحکمه ح20949) و از سوی دیگر بر شکایت نکردن از دردها و ناله و شیون سر ندادن تأکید شده است. «خداوند فرمود: کسی که سه روز بیماری را تحمل کند و به کسی شکایت و شیون نکند، گوشتی بهتر از گوشتش و خونی بهتر از خونش جایگزین میشود. اگر سلامتی یابد در حالی سالم میشود که گناهی بر او نمانده و اگر بمیرد به سوی رحمت من میآید.» (میزان الحمه ح 18786) در مقابل بیتابی کردن در بیماریها یا سایر مشکلات در واقع رنج انسان را بیشتر میکند. (غررالحکم ح1198و1562) در این روایات ساماندهی به افکار و احساسات برای درمان و بهبودی هدف گرفته شده اما بر ارزشهای اخلاقی نیز تأکید شده است. صبر، تسلیم خداوند بودن و ایمان به او بیش از افکار مثبت و احساسات خوب مورد توجه بوده و اساساً افکار و احساسات بر اساس ارزشهای انسانی و اخلاقی طراحی شده است و چه بسا احساساتی که از این ارزشها برنیامده باشد، تأثیر کمتری بگذارد.
سوم، در تصور و احساس دیگران نسبت به خودمان میتوانیم از قانون جذب استفاده کنیم، کسی که خود را محبوب و دوستداشتنی میداند، البته در صورتی که کبر و غرور نداشته باشد، دوستداشتنی خواهد شد، کسی که خود را زشت یا زیبا تصور میکند، همانگونه به نظر میرسد. لذا در دعای هنگام نگریستن در آینه اینطور میخوانیم: «خداوندا همانطور که چهرة مرا زیبا آفریدی اخلاق و منشام را نیز زیبا بگردان.» این دعا بهترین تلقین خودپذیری و اصلاح افکار برای درک زیبایی آفریدة خداست.
چهارمین مصداق درست قانون جذب که با شرایطی میتوان درستی آن را تجربه کرد این است که سایر تصورات و احساسات دیگران را اگر چه دربارة ما نباشد میتوانیم تغییر دهیم. برای مثال: فردی که شاد است، ممکن است دیگران را شاداب کند و یا برعکس. اما این موضوع به شرایط روانی و خواست او مربوط است و تنها به اندیشه و احساس فرد تأثیر گذار وابسته نیست.
پنجمین صورت کارآمدی قانون جذب تأثیر بر احساس و برخی از رفتارهای حیوانات است. تصور آرامش و احساس امنیت برای حیواناتی که نزدیک ما هستند، موجب میشود که در کنار ما احساس امنیت کنند. در اینجا فرقی میان تمساح و یک گنجشک نیست. همچنین اضطراب شما آنها را نیز نگران و آشفته میکند. از این رو در روایات بسیاری به ما توصیه شده است که با حیوانات آرام و مهربان باشیم، بیجهت آنها را آزار ندهیم و شکار نکنیم. (میزان الحکمه باب حقوق الحیوان با 23 حدیث)
ششم، از دیگر درستیهای قانون جذب تأثیر بسیاری از افکار منفی است، براستی اگر کسی فکر کند که نمیتواند کسب و کار خوبی داشته باشد، با شکست اقتصادی روبرو خواهد شد، کسی که فکر کند، بیمار است، بیمار خواهد شد، کسی که گمان کند، دوستان و نزدیکانش او را رها خواهند کرد، طوری رفتار میکند، که به همین نتیجه میرسد. این امور در ادبیات دینی با عنوان وسوسه شناخته میشوند و نه فکر. وسوسهها از سوی شیطان است و معمولاً به صورت ناامیدی و ترس (آلعمران/157)، دشمنی و جدایی (مائده/91)، بیتابی(اعراف/176) و ناکامی (قرقان/29) در دلهای ضعیف افکنده میشود. توصیه روایات این است که در این موارد نگذارید زندگار وسوسهها به فکرتان بنشیند (نهج البلاغه خ91) و آن را بر ذهن و زبان جاری نسازید. (کنز العمال ح1709)
تمام این موارد درست به اموری محدود میشود که فکر از طریق سیستم اعصاب، احساسات و رفتارها و گفتار ما را تحت تأثیر قرار میدهد و نتیجة طبیعی آن را محقق میکند. همچنین نیروی فکر میتواند با نمودهای احساسی و رفتاری و گفتاری فرد، روی احساس، رفتا و گفتار سایر افراد نیز تأثیر بگذارد. کافی است که ما از طریق رفتار یا گفتار و یا حالتهای خود بتوانیم اندیشه و احساس خود را منتقل کنیم. یک انسان شاد میتواند دیگران را نیز شاد کند. یک انسان با اعتماد به نفس، طوری سخن میگوید و رفتار میکند، که به دیگران نیرو میدهد. یک شخص قدرتمند طوری نگاه میکند که دیگران قدرت او را احساس میکنند.
انسان میتواند با رفتار و کلمات و احساسش حتی شعور و احساس حیوانات را تحت تأثیر قرار دهد. مثلاً آنها را آرام یا مضطرب کند و یا حرکاتی را به آنها بیاموزد. یعنی افکارش از طریق، احساسات و رفتارها منتقل میشود.
اما در تمام این موارد کارآیی قانون جذب محدود به مقدورات بشری است، مثلاً کسی با قامت صد و هشتاد سانت نمیتواند با تجسم اینکه قدش دومتر است، بیست سانت بر قامت خود بیفزاید؛ یا برای سگ خانگی خود بالهایی مثل پرستو ایجاد کند و یا بیماریهایی را درمان کند، که بنابه تقدیر الاهی به آنها مبتلا شده و نه با مسائل فکری خود. استفنهاوکینگ از بزرگترین فیزیکدانان روزگار ما مبتلا به فلج عمومی است. او بسیار خلاق، شاد و پر انرژی است، اما نتوانسته از روی ویلچر بلند شود یا دستان خود را به راحتی حرکت دهد و یا بدون دستگاه سخن بگوید.
ادعای باطل قانون جذب
آنچه که در قانون جذب بر آن تکیه میشود قدرت خداگونه ذهن یا همان تجسم است. ادعای قانون جذب صرفا شامل تاثیر افکار بر روان و درون خود انسان نمیشود، بلکه ادعایش درباره تاثیر افکار بر امور خارج از وجود انسان است؛ به این صورت که انسان میتواند با استفاده از نیروی خلاق ذهن بر امور بیرون از جسم تصرف کند و جالب آنکه این نوع تاثیر را از نوع تاثیر علت تامه بر معلول میداند. یعنی فقط از تاثیرگذاری و تاثیرپذیری ذهن و پدیدهها سخن نمیگویند، بلکه از خالقیت ذهن میگویند و خلق و آفرینش را به ذهن نسبت میدهند و ادعا میکنند که ذهن انسان هر چه را تجسم کند، در عالم خارج و نه درون انسان، به وقوع میپیوندد. بیتردید چنین ادعایی مورد قبول معصومین علیهم السلام نبوده و آنچه که در کلام این بزرگواران به آن اشاره میشده است، تاثیر افکار بر روان و درون انسان و نه قدرت خلق گونه ذهن بشر بوده است.
بنابراین نباید تصور شود که منظور از قانون جذب فقط مثبت اندیشی، تلقین، خوش بینی، حمل بر صحت و اموری از این قبیل است که در تعالیم اسلامی نیز بر تاثیر و اهمیت آنان تاکید شده است. بیتردید قانون جذب اگر درست قرائت شود و از غلوّها و تعمیمهای نابجا دور بماند، با واقعیت سازگار است، اما به صورتی که امروزه در جامعه معرفی شده دروغی بیش نیست.