۱۳۹۳/۰۸/۰۶
–
۲۷۳۱ بازدید
اولا : همه گناهان در صورت توبه و جبران اقتضاء بخشش را دارند، مگر این که شخص توبه نکند و اعمال اش به گونه ای مانع از این اقتضاء گردد.
– از روایات استفاده می شود که چند چیز مانع بخشش گناهان است :
– از روایات استفاده می شود که چند چیز مانع بخشش گناهان است :
1- ظلم وفسق
در آیات 58 تا 59 سوره بقرة ؛ اولا تصریح به بخشش مطلق گناهان شده است وثانیا به علت بخشیده نشدن آن نیز اشاره شده است ؛نگاه کنید : «و (به خاطر بیاورید) زمانى را که گفتیم در این قریه (بیت المقدس) وارد شوید…و بگوئید: خداوندا گناهان ما را بریز تا ما شما را بیامرزیم، و به نیکوکاران پاداش بیشترى نیز خواهیم داد.- اما افراد ستمگر این سخن را تغییر دادند (و به جاى آن جمله استهزاء آمیزى مى گفتند) و لذا ما بر ستمگران در برابر این نافرمانى عذابى از آسمان فرستادیم.»
– دقت در جمله: (…وَ قُولُوا حِطَّةٌ …) و… بگوئید خداوندا گناهان ما را بریز …(باید توجه داشت که حطه از نظر لغت به معنى ریزش و پائین آوردن است، و در اینجا معنى آن این است که: خدایا از تو تقاضاى ریزش گناهان خود را داریم.) خداوند به آنها دستور داد که براى توبه از گناهانشان این جمله را از صمیم قلب بر زبان جارى سازند، و به آنها وعده داد که در صورت عمل به این دستور از خطاهاى آنها صرفنظر خواهد شد،( و شاید به همین مناسبت یکى از درهاى بیت المقدس را باب الحطه نامگذارى کرده اند ).
– ولى چنان که مى دانیم، و از لجاجت و سرسختى بنى اسرائیل اطلاع داریم، عده اى از آنها حتى از گفتن این جمله نیز امتناع کردند و به جاى آن کلمه نامناسبى بطور استهزاء گفتند لذا قرآن مى گوید:« اما آنها که ستم کرده بودند این سخن را به غیر آنچه به آنها گفته شده بود تغییر دادند (فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ). ما نیز بر این ستمگران به خاطر فسق و گناهشان، عذابى از آسمان فرو فرستادیم »
– این نکته نیز شایان توجه است که قرآن در آیه فوق بجاى فانزلنا علیهم مى گوید فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا تا روشن گردد که این عذاب و مجازات الهى تنها دامان ستمگران بنى اسرائیل را گرفت و هرگز خشک و تر با هم نسوختند.
– علاوه بر این ، در پایان آیه ، جمله « بِما کانُوا یَفْسُقُونَ »را ذکر مى کند تا آن هم تاکید بیشترى بر این موضوع باشد، که ظلم و فسقشان ،علت مجازاتشان گردید.
2- لجاجت ،اصرار بر گناه و تکبر
از تعبیرات جمله مزبوردر آیات بالا، به دست می آید که آنها بر اعمال سوء اصرار داشتند و آن را ادامه مى دادند، و معلوم مى شود هنگامى که گناه به صورت یک عادت و حالت، در جامعه متمرکز گردد، احتمال نزول عذاب الهى در آن هنگام بسیار است.
و شدت تاثیر« اصرار بر گناه» برآینده انسان را نیز می توان از احادیث زیر به دست آورد:
-امام باقر علیه السلام راجع به قول خداى عز و جل که فرموده: «- وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا… : و بر آنچه کرده اند اصرار نورزند، … 135 سوره 3»ایشان فرمود: اصرار بر گناه اینست که: کسى گناهى کند و از خدا آمرزش نخواهد، و در فکر توبه نباشد، ( کسى که بفکر توبه نیست، ظاهرا قصد تکرار گناه دارد.)( کافی ج 2 288 باب الإصرار على الذنب ….. ص : 288)
– از علی (علیه السلام) در غرر چنین نقل شده : «الاصرار یوجب النّار».اصرار موجب آتش است، یعنى هرگاه کسى گناهى کرده باشد و اصرار بر آن داشته باشد یعنى از آن پشیمان نباشد و باز عزم کردن آن گناه یا گناه دیگر داشته باشد این معنى، موجب دخول جهنّم گردد، پس اگر از کسى گناهى صادر شود خواه صغیره و خواه کبیره باید که دیگر عزم آن نداشته باشد؛و اگردوباره عزم آن گناه را داشته باشد گناه او کبیره شود.( شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج 1 118 434 ….. ص : 118)
– قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص« مِنْ عَلَامَاتِ الشَّقَاءِ جُمُودُ الْعَیْنِ …..و الْإِصْرَارُ عَلَى الذَّنْب » از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نقل میکنند که فرمود: از نشانه هاى شقاوت و تیره روزى؛ خشکى چشم و …..و گناه دنبال گناه کردن است.
چنانکه می بینید گناه یر گناه کردن که همان «اصرار بر گناه است» ،از علائم شخص شقی (ویخشیده نشده) است.
3- شرک
آیه «… إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ… »( نساء: آیه 48 ) صریحا اعلام مى کند که همه گناهان ممکن است مورد عفو و بخشش واقع شوند، ولى شرک به هیچ وجه بخشوده نمى شود، مگر اینکه از آن دست بردارند و توبه کنند و موحد شوند، و به عبارت دیگر هیچ گناهى به تنهایى ایمان را از بین نمى برد، همانطور که هیچ عمل صالحى با شرک، انسان را نجات نمى بخشد
– ارتباط این آیه با آیات سابق از این نظر است که یهود و نصارى هر یک به نوعى مشرک بودند، و قرآن بوسیله این آیه به آنها اعلام خطر مى کند که این عقیده را ترک گویند که گناهى است غیر قابل بخشش، سپس در پایان آیه دلیل این موضوع را بیان کرده مى فرماید: کسى که براى خدا شریکى قائل شود گناه بزرگى مرتکب شده است (وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظِیماً) این آیه از آیاتى است که افراد موحد را به لطف و رحمت پروردگار دلگرم مى سازد، زیرا در این آیه خداوند امکان بخشش گناهان را غیر از شرک بیان کرده است
– به تعبیرى که در آیه ذکر شده:« نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ » دقت کنید؛ زیرا قرآن میگوید: گناهان کوچک شما را مى پوشانیم یعنى پرهیز از گناهان بزرگ خصوصا با فراهم بودن زمینه هاى آنها، یک نوع حالت تقواى روحانى در انسان ایجاد مى کند که مى تواند آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید و در حقیقت آیه فوق همانند آیه إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ: (هود- 114): حسنات، سیئات را از بین مى برند مى باشد، و در واقع اشاره به یکى از آثار واقعى اعمال نیک است و این درست مانند این است که بگوییم: اگر انسان از مواد سمى خطرناک پرهیز کند و مزاج سالمى داشته باشد, مى تواند آثار نامطلوب بعضى از غذاهاى نامناسب را بواسطه سلامت مزاج از بین ببرد. و یا به تعبیر دیگر: بخشش گناهان صغیره یک نوع پاداش معنوى براى تارکان گناهان کبیره است، و این خود اثر تشویق کننده اى براى ترک کبائر دارد.
4- حقالناس یعنی حساب و کتابی که در آن با مردم طرفیم. بدهی که به مردم داریم. حق الناس در منابع و متون اسلامی، چه در قرآن و چه در روایات معصومین علیهم السّلام و کتب فقهی جایگاه خاصی دارد. به گونه ای که اقامه قسط و عدل و برقراری عدالت اجتماعی و ادای حقوق الناس یکی از عمدهترین اهداف بعثت پیامبران است.
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید، ۲۵)؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب آسمانی و میزان شناسایی حق از باطل نازل کردم تا مردم قیام به عدالت کنند (و احقاق حقوق و بسط عدل و داد به طور خود جوش از درون جامعه بشری آشکار شود).
در اینجا چون صاحب حق مردم اند، رعایت و نادیده گرفتن آن ارتباط مستقیمی با بحث عدالت خداوند دارد. خداوندی که یکی از صفاتش عادل بودن است و دینی که یکی از اصولش عدل است، چگونه ممکن است حقوق انسان ها برایش کم اهمیت باشد. در دین اسلام حق انسان ها از جهتی شاید از حق خداوند نیز مهمتر لحاظ شود، بطوری که خداوند ممکن است در روز قیامت از حق خود بگذرد اما هیچ گاه از حق انسان های دیگر نخواهد گذشت. البته باید توجه داشت که حق الناس، حق الله هم هست، زیرا هیچ کس جز خدا اصالتا و ذاتا حقی ندارد و حقوق مردم از جانب خدا تعیین شده و تضییع آن مخالفت با حکم و حق الهی تعیین شده در حق دیگران است.
قرآن کریم، به هنگام نکوهش از قوم یهود و ذکر اعمال زشت آنان میفرماید: «…وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ…» آنان در اموال مردم بدون مجوز و به ناحق تصرف میکردند. (نساء، ۱۶۱)
امیرمومنان (ع) می فرمایند: خدای سبحان حقوق بندگانش را بر حقوق خویش مقدم کرده است و رعایت حقوق مردم به ادای حقوق خدا خواهد انجامید.
همچنین می فرمایند: ستم برخی بندگان بر برخی دیگر بدون ادای حق الناس بخشوده نمی شود.
امام صادق (ع) نیز فرمودند: کمترین حقوق برادرت بر تو این است که هر آنچه را برای خودت می پسندی برای او نیز بپسندی و آنچه برای خود نمی پسندی بر او نیز روا نداری و نیز فرمودند: مومن بر مومن هفت حق دارد. واجب ترین آنها این است که آدمی تنها حق را بگوید، هر چند به زیان خودش و پدر و مادرش باشد.
موارد زیادی در مورد حقالناس بیان شده مانند احترام به جان و مال مردم به این معنا که به جان و مال مردم ضرر نرسانیم و کاری نکنیم که ضرری به جان مردم وارد شود یا دیگران از رفتار ما آسیب ببینند.
احترام به آبروی مردم هم از موارد حقالناس است یعنی انسان به گونهای رفتار کند که آبروی دیگران از دست و زبان انسان محفوظ بماند، کاری نکنیم که حرمت دیگران شکسته شود و آبروی دیگران نزد مردم پایین بیاید.
امام صادق (ع) فرمودند: هر کس آبرو و حیثیت مومنی را بشکند، باید آن را ترمیم کند.
بنابراین باید از هر کاری که باعث هتک حرمت دیگران میشود پرهیز کرد مانند پرهیز از غیبت کردن، پرهیز از دروغ بستن به دیگران یعنی کسی کاری را انجام نداده، گناهی نکرده اما ما به دروغ او را متهم به آن کار کنیم.
پرهیز از تهمت زدن به دیگران، پرهیز از افشاگری اسرار دیگران، چون به هر صورت ممکن است انسان مسائل مخفی و اسرارگونهای داشته باشد که نمیخواهد کسی از آنها باخبر شود، برملا کردن این اسرار سبب آبرو ریختن آنها میشود.
از موارد دیگر حقالناس احترام به حق بهرهمندی مردم است، یعنی به گونهای رفتار کنیم که همه انسانها به آن حقوق مشترکشان برسند و رفتار ما به گونهای نباشد که خدایی نکرده بعضی از انسانها از حقوق خودشان باز بمانند یعنی مانع ایجاد کنیم برای آنها در رسیدن به حقشان.
حضرت علی (ع) میفرماید: «اَمّا الظّلم الّذی لا یترکُ، فَظلمُ العباد بَعضُهُم بعضاً» «امّا ظلمی که بخشوده نمیشود ظلمی است که بعضی از بندگان خدا بر بعض دیگر میکنند.»
و در روایت دیگری آن حضرت (ع) حتی ادای حق الناس را از حق الله مهمتر دانسته و میفرماید: «جَعلَ الله سُبحانه حُقوقُ عبادِهِ مُقدّمةً علَی حُقُوقهِ فَمنْ قامَ بِحقُوقُ عبادالله کانَ ذلک مؤدّیاً الی القیامِ بِحقوقِ الله»
«خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده و کسی که حقوق بندگانش را رعایت کند حقوق الهی را نیز رعایت خواهد کرد.»
بنابر آنچه گذشت، رعایت نکردن حقالناس آثار و تبعاتی برای انسان دارد. در حدیث آمده است تمام گناهان انسان با توبه بخشیده میشوند غیر از حقالناس.
یعنی کسانی که حق دیگران بر گردن آنها مانده است جز با ادای حق دیگران یا رضایت گرفتن از آن اشخاص گناهان بخشوده نمیشود.
حتی اگر انسان روزههای زیاد بگیرد یا تمام عمرش نماز شب بخواند، هیچ تأثیری در گناه ظلم بر دیگران ندارد.
حاصل آن که حق الناس از نظر اسلام دارای گسترة وسیعی است، به عبارتی حق الناس در همه ابواب فقه وجود دارد و میتوان گفت که بابی از ابواب فقه اسلامی نیست، مگر اینکه مسایل فراوانی در زمینه حق الناس وجود دارد.
منابع:
۱- قرآن
۲- نهج البلاغه
۳- غرر الحکم
۴- مفاتیح الحیات